بازدید 39180

تاملاتی بر حاج حسين پهلوان

محمد جماعت
کد خبر: ۷۵۸۳۱
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۸۸ - ۱۸:۳۹ 25 December 2009
روزگار حيرت زده‏ای است؛ بس عجيب. گاهي نه مي تواني آن را انكار كني و نه مي تواني از كنارش بگذري. عجيب در برزخ گير كرده‏ای. احوالات ما نيز در اين ايام چنين است. در حيرت به سر مي بريم؛ حيرتي بس غريب كه ما را در وادي نسبت شناسي بين خود و امورات يوميه، دچار سرگشتگي كرده است. البته كه هميشه از همين حيرت است كه انسان به نتيجه مي رسيد. سنگ بناي انديشيدن در همين نقطه است؛ حتي به اين قدر و قيمت كه به نتايجي برسي كه مطلوبت نباشد.

منظورمان چيست؟ اندكي صبر كنيد تا ريشه هاي حيرت يك شهروند تهراني كه مليت ايراني و دين اسلام دارد بر شما افشا گردد كه اميد است در پي آن، شماي مخاطب بتوانيد گره‏ای از اين سرگشتگي بگشاييد.

در خبرها آمده بود، حسين رضازاده به عنوان سرپرست فدراسيون وزنه‌برداري منصوب شد. اين حكم از سوي دكتر (!) علی سعيدلو صادر شد كه در روزهاي اخير، قلم فعالي دارد و مدام در حال زدن نقش‌هايي نو بر تارك ورزش است كه بس خوش نقش و نگار است و مدادش پر مركب. اما چه شد كه به يك باره چنين شد؟

بر وزنه برداري كه روزهاي فراز و فرود بسياري را پشت سر گذاشته، چه گذشت كه نفر اول ورزش تصميم گرفت تا مردي را بر مسند مديريتش بگذارد كه قصه‌ها دارد؟ اما از چه چنين برآشفته و هراسناك شده ام كه نوشتن را همت كرده ام چرا كه دوستان و قربا به خوبي مي‌دانند كه روزنامه نگاري شفاهي هستم. اننكي صبر داشته باشيد.

***
حسين رضازاده كه اين روزها بر مسند سرپرستي فدراسيون تكيه زده،‌ سال‌هاي آخر قهرماني را روي سكو نرفت. آنجايي كه يك ملت منتظر بودند تا او آهن سرد را بالا ببرد و كاري كند كارستان، او به يك باره سكو را خالي كرد. يك بار تصادف و يك بار برهم خوردن سيستم جسماني، دلايلي بود كه باعث شد تا رضازاده پاسخي به انتظارات ندهد اما كم نبودند و نيستند كساني كه ترديد داشتند كه چگونه ممكن است چنين بليه اي بر قهرمان وزنه برداري جهان نازل شود.



البته كه اين ابهام هرگز پاسخ منطقي و صريحي در پي نداشت تا اين پسرك عظيم الجثه اردبيلي خداحافظي پرابهامي با دنياي قهرماني داشته باشد. گويي رسم اين ديار است كه مردان بزرگش، فرجام تلخي داشته باشند. هميشه در اين دوران به ياد مثلي مي افتم كه ما خوش استقبال و بد بدرقه هستيم. بگذريم؛ اما حاج حسين،  به راستي چه شد؟

***
خبر چندان قديمي نيست. آنقدر هم عظيم بود كه احتمالا از يادتان نرفته باشد. برخي اعضاي تيم هاي ملي وزنه برداري به جرم دوپينگ با محروميت هاي بين المللي و داخلي سنگيني مواجه شدند. همه نگاه‌ها به سمت اين رشته ورزشي چرخيد و بسياري با اين ابهام مواجه شدند كه چه روي داده است؟ در اين وانفسا بود كه برخي باز هم با ترديد مواجه شدند. نقش حسين رضازاده در اين ايام و اين اتفاقات را چگونه مي شود تحليل كرد؟

اصلا چه شد كه كميته فني فدراسيون حكم به محروميت رضازاده براي هميشه داد؟ آنها به نقطه اي رسيدند كه چنين حكمي را اعلام كردند؛ اگر چه بي فرجام بود چرا كه گويا تماس هايي در كار بود. به همين دليل، هميشه از تماس‌هاي ناشناس متنفرم.

كاش هيچوقت تماسي در كار نبود تا دلمان را به همين عدالت نيمه، خوش مي كرديم. راستي، ياد روزهايي افتادم كه به يك باره تمام وزنه برداري تعليق شد به غير از رضازاده. او مبراي از دوپينگ بود و همين هم باعث شد تا در سيما جمهوري اسلامي ايران بانگ شكرگذاري برآورد كه پاك پاك است. اين و آن؟ بگذريم؛ اما حاج حسين،  احوالات شما و آقازاده محترم چطور است؟

***
خوشبختانه و متاسفانه، در برهه اي از زندگي، از نعمت جعبه جادويي محروم بوديم و همين نيز موجب شد تا اين عادت را از دست دهيم. به تبع آن، ساير شئون تلويزيون را هم از زندگي حذف كرده ايم. در چنين خلايي به سر مي برديم كه دوستي تماس گرفت و خبري را داد كه بر حيرتمان افزود. حسين رضازده (با پيشوند پهلوان) در حال تبليغ يك شركت در آن سوي مرزها بود. البته حيرت هنگامي افزوده مي شود كه بدانيم، تبليغ براي احياي اقتصاد سرزمين دوبي است. دوبي را كه مي شناسيد؟



اگر نرفته و نمي دانيد كه اميدوارم چنين باشد، آنجا بياباني است كه ... بگذريم كه قصه اي پر غصه است كه رمق گفتنش براي نگارنده و حوصله شنيدنش براي شما موجود نيست. آري، رضازاده را مي گفتم كه چندي پيش تيغ تند انتقاد را بر چهره ملي پوشان وزنه برداري كشيد كه چرا اينقدر پول را محور قرار داده اند؛ اما گويا فراموش كرده كه تاريخ مكتوب مي شود.

احتمالا يادش رفته كه مردم خيلي چيزها يادشان نمي رود و خيلي چيزها را با وجود ابتلائات دنيوي، هرگز فراموش نمي كنند. شايد هم نمي داند. راستي، احتمالا مي دانيد كه حسين رضازاده مدرك تحصيلي دانشگاهي ندارد. طبيعي است كه خيلي از اين چيزها را نداند. البته اگر هم نداند، چه ايرادي دارد، مي آموزد. باز هم رضازاده كه بدون مدرك خود را دكتر و مهندس خطاب نكرد و ... بگذريم، اما حاج حسين، حالتان كه خوب است؟

***
فكر مي كنم حالا كه اين سطور را مطالعه كرده‌ايد، دليل حيرت را بدانيد؛ اما چه مي‏شود كرد؟ احتمالا بايد منتظر بود تا ببينيم آينده چه پيش خواهد آورد؛ اما هر چه پيش آيد، خوش آيد. ما ديگر به مردي با حيرت هاي فراوان تبديل شده ايم. راستي، حاج حسين آقا، خوش كه مي‏گذرد؟

دبیر گروه ورزش خبرگزاری فارس و دبیر گروه رسانه مجله پنجره
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
خیلی جالب بود. فکر نمیکردم فارسی ها هم از این چیزا بنویسن
ey valla dari
ماشاالله به جماعت که جماعت را آگاه تر میکند وبه فارس که چنین دبیر گروه ورزشی شجاعی دارد آقا ببخشیددوپینگ که نکردید
دم نویسندش گرم. جیگرم حال اومد.
خب؛ چطوري آقاي جماعت؟
دقيقا!
درسته آقا!
دمت گرم. در فارس هم آدم آزاده پيدا مي شود!
ايشان همان جماعتي است كه در تلويزيون هم مصاحبه افشاگرانه و تندي كرد؟
اين بابا مطوئنيد كه در فارسه؟
بله آقااااااااااااااااااا، خيلي باحال بود. دم فارسي ها گرم
ازفارس بعیده!!!!
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل