بازدید 57140
۹
سیزدهمین «سی دقیقه» با تابناک

فیلم: جنگ جهانی اول به روایت گام های «اسب جنگی»

فیلم اگرچه در بطن خود به جنگ جهانی اول می پردازد اما آنچه بهانه سفر به پشت سنگرهای انگلیس و آلمان می شود، یک اسب به نام «جوئی» است که نقش اول این درام جنگی را حماسی بازی می کند.
کد خبر: ۳۱۱۲۶۰
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردين ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۸ 01 April 2013
اسپیلبرگ در سال های اخیر پرکارتر شده و در چند جبهه به عنوان سرمایه گذار و تهیه کننده، نویسنده، کارگردان و... همزمان در پروژه های مختلف سینمایی حضور می یابد و این گونه است که برخی فیلم هایش علی رغم بکر بودن سوژه ها، از کیفیت لازم برخوردار نیست اما بی شک همچنان دیدنی است؛ نمونه کاملِ این سبک فیلم سازیِ استیون، «اسب جنگی» است که هرچند جزو بهترین آثار این کارگردان نیست ولی تماشایش امری بی حاصل نخواهد بود.

به گزارش «تابناک»، سینمای اسپیلبرگ مخاطبان خود را دارد و او چه آثار گیشه ای و چه آثار معناگرا که جنبه هنری اش برجستگی بیشتری دارد، بسازد، گروهی از منتقدان هستند که قربان صدقه ساخته هایش بروند اما هنوز منتقدانی نظیر راجر ایبرت هستند که با ارفاق سه ستاره به این فیلم بدهند و حاضر به دفاع از همه ساخته های این کارگردان برنیایند.



پرکاری آفتی است که در سینما حتی به امثال اسپیلبرگ نیز رحم نمی کند و شاید اگر قرار باشد او همچنان در اوج بماند، لازم باشد به سبک قدیمی اش حداکثر دو اثر همزمان - یکی دارای جنبه پررنگ تجاری و دیگری دارای جنبه هنری برجسته - بسازد.

«اسب جنگی / War Horse» جزو آثاری است که سوژه کمتر دست خورده ای را مورد توجه قرار داده و جنگ جهانی اول که برخلاف جهانی جهانی دوم کمتر فیلم هایی درباره اش تولید شده را در متن داستانش دارد. اسپیلبرگ داستان «اسب جنگی» را به موازات با «ماجراهای تن تن» مقابل دوربین برد اما انگار جذابیت های انیمیشن تن تن برایش از اهمیت بیشتری برخوردار بود.



 با این حال نمی توان «اسب جنگی» را که نسخه اصلی و 146 دقیقه ای اش می تواند خواب آور باشد، اثری بی کیفیت نیز تلقی کرد و بی شک این فیلم متوسط جزو آثار مهم 2011 بود. فیلم اگرچه در بطن خود به جنگ جهانی اول می پردازد اما آنچه بهانه سفر به پشت سنگرهای انگلیس و آلمان می شود، یک اسب به نام «جوئی» است که نقش اول این درام جنگی را حماسی بازی می کند.

این اسب که در شهر Devon انگلستان به دنیا می آید، ابتدا از سوی یک کشاورز خریده می شود و سپس کشاورز که محصولاتش از بین می رود، مجبور به فروش اسب برای نگه داشتن مزرعه اش می شود. خریدار اسب یک افسر نظامی انگلیسی است که به میدان نبرد با آلمان ها می رود و در جنگ اسیر شده و اسبش غنیمت جنگی آلمان ها می شود؛ افسری که در واقعه ای کاملاً اتفاقی پسر همان پیرمرد کشاورز و پدر همان پسر ساکن نزد پیرمرد است.



آلمانی ها ابتدا قصد دارند اسب ظریف را به واسطه بی کاربرد بودن بکشند اما در نهایت به عنوان آمبولانس از این اسب استفاده می کنند و سربازی که پیشنهاد استفاده از اسب ها به این شکل را داده بود، با توجه به آنکه به والدینش قول داده از جان برادرش حفاظت کند، با برادرش از جبهه آلمانی ها برای زنده ماندن فرار می کند و در یک آسیاب پناه می گیرد.

او و برادرش خیلی سریع شناسایی و تیرباران می شوند اما اسب ها در آسیاب یافت نمی شوند و در نهایت اسب ها به آسیابان و نوه دارای نقص حرکتی اش می رسد. این تصاحب خیلی طول نمی کشد و شادی نوه پیرمرد خیلی سریع به پایان می رسد، چرا که آلمانی ها اسب را به طور اتفاقی می یابند و مجدداً اسب به جنگ باز می گردد اما این پایان داستان نیست. اسب در جنگ توپ های سنگینی را می کشد و در میدان نبرد متاثر از انفجارها و حرکت ماشین نوظهور جنگی به نام تانک به شکلی عصبی به وسط میدان مین می رود و در سیم های خاردار گرفتار می شود.



پس از پایان تبادل آتش، سربازانی از دو طرف برای آزادی سبک به میانه میدان می آیند و اسب زخمی پس از رهایی به جانب انگلیس باز می گردد. اسب زخمی که قرار است کشته شود تا زجر نکشد، توسط پسر همان مزرعه داری که نخستین بار فروخته اش و در میدان نبرد از ناحیه چشم آسیب دیده شناسایی می شود و از مهلکه نجات می یابد تا پس از گذراندن یک پیچ تند دیگر، «اسب جنگی» به همان صاحب نخستش بازگردد.

ضرب المثل مشهوری تاکید دارد که «قدرت زنجیر به میزان ضعیف ترین حلقه اش است» و شاید یک فیلم نیز که متشکل از یک سلسله برنامه ریزی ها و اجراهای متصل در مقابل و پشت دوربین است، ظرفیتش به اندازه ضعیف ترین عوامل موثرش است. ضعیف ترین حلقه در این فیلم، حلقه ای به جز فیلمنامه نیست که ریچارد کورتیس و لی هال نگاشته اند و البته مشخص نیست اسپیبلرگ برای ساخت اسب 66 میلیون دلاری اش تا چه میزان به آن وفادار بوده است. داستان به قدر کافی کشش و درگیری برای مخاطب ندارد و شاید می شد این فیلم را بازنویسی و تا 20 دقیقه کوتاه کرد.



با این حال فیلمنامه این اثر تنها مشکل نیست و اسپیلبرگ خیلی راحت می توانست هرجا تشخیص داد، داستان را به سمت دیگری سوق دهد (البته اگر چنین نکرده باشد و این اثر دست پخت خودش نباشد)، دیالوگ ها را بکاهد، به برخی صحنه های جذاب ثانیه های بیشتر بیافزاید و دیالوگ های کسالت آور این فیلم یا موقعیت های تکراری و اتفاق هایی که سه بار باید رخ دهد تا به وقوع بپیوندد و بیش از حد تصنعی است، را می کاست. در واقع عامل اصلی شکست این فیلم، شخص آقای کارگردان بوده است.

در کستینگ این اثر نیز خبری از بازیگران شاخص برای نقش های کلیدی نیست و اگرچه نقش اول باید به یک جوان داده می شد اما به همان میزان که «جرمی ایروین» شانس بزرگی برای جلب اعتماد اسپیلبرگ به دست آورده، کارگردان از این انتخاب خطا ضربه دیده و شاید نباید چنین نقش حساسی را به جوانی می سپرد که تجربه حضور در چنین فیلم هایی را ندارد و نخستین تجربه اینچنینی اش را ایفا می کند. ایروین به شدت یکنواخت و غیرطبیعی بود و مخاطب با این شخصیت که یکی از محورهای قصه است، ارتباط برقرار نمی کند. سایر بازیگران اصلی اما بازیهای قابل پذیرشی ارائه کرده بودند.


با همه اینها نمی توان از سوژه این فیلم به سادگی گذر کرد و شاید بتوان با چشم پوشی از ضعف ها در نوع پردازش، به عمق ماجرا بیشتر توجه کرد. جنگ جهانی اول محل تقابل نسل تازه تسلیحات مدرن نظیر تیربارها و تانک ها و سلاح سنتی نظیر شمشیرها و اسب های جنگی بود که در جریان این تقابل گفته می شود صدها هزار اسب در میادین نبرد جنگ جهانی اول کشته شدند.

فیلم البته به جز سوژه در فیلمبرداری و تصاویری که برای مخاطب خلق می کند، جذابیت های منحصر به فردی دارد و در این زمینه حتی از استفاده از شعله های آتش جنگ برای ایجاد ترکیب رنگ های گیرا در صحنه ها نیز پرهیزی ندارد که این مدیون «یانوس کامینسکی» است و البته موسیقی فوق العاده «جان ویلیامز» را نمی توان ناشنیده گرفت.

نگارنده با دعوت به تماشای حدود 48 دقیقه از این فیلم، پرسش مطروحه در فیلم های پیشین را مجدداً پیش رویتان قرار می دهد که آیا در شرایطی که اصولاً کپی رایت در مفهوم کلی اش در ایران رعایت نمی شود و فیلم های دوبله شده در کشور حق کپی رایتشان خریده نمی شود و قریب به اتفاق کتب ترجمه و چاپ شده در کشور نیز بدون خرید حق کپی رایت پروسه طبع را طی می کنند و ایران نیز هنوز عضو کنوانسیون برن نیست و آثارش فرهنگی کشورمان در جهان در صورت عدم ثبت در دیگر کشورها، مشمول کپی رایت نمی شود، آیا نقد فیلم های روز و همچنین پخش حداکثر 30 دقیقه (مگر در موارد استثنایی) از فیلم های روز و همچنین فیلم های شاخص کلاسیک دنیا در «تابناک» موافقید؟

«تابناک» تا انتهای تعطیلات نوروز، هر روز یک فیلم شاخص را تقدیم تان خواهد کرد و پس از آن، در صورت جلب نظر شما عزیزان در جمع بندی نظرات، هر هفته یک فیلم این گونه عرضه خواهد شد.

دانلود بخش نخست

دانلود بخش دوم

دانلود بخش سوم
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۵
انتشار یافته: ۹
آقای نگارنده چیزی را فراموش نکرده اید؟
مثلا لینک دانلود فیلم
پاسخ ها
ناشناس
| Germany |
۰۰:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۳
داداش اينجا سايت دانلود فيلم نيست

اين مطلب صرفا جهت آشنايي با فيلم منتشر شده
... به جای این کار که ارزش فیلم دیدن رو کم می کنه این کار رو انجام بدین:
نقد کامل فیلم رو به همراه لینک دانلود کامل فیلم و تبلیغات فیلم ( تریلر ) رو روی سایت بگذارید.
ممنون
طبق اعلام سایت شبکه یک، قراره این فیلم پنج شنبه در سینما یک پخش بشه...
سرعت دانلود فیلم از سایتتون بسیار خوب و استثنایی است!!...دانلود 50 مگ در 4دقیقه!!.....همین چیز منو راغب میکنه که هر شب فیلم های سایتتون را دنبال کنم!!....بهرحال ممنون از مسئولین تابناک
با سلام به مسئولین تابناک
عجب ابتکار عالی است
فکر کنم از بقیه صفحات تابناک بیشتر طرفدار پیدا کنه
فقط امیدوارم بدون بروز مشکل ادامه یابد
عالی بود
عالي است
خیلی نقد بی خودی بود.. ببخشیدا ولی به نظر من فیلم محشری بود. اگه بخوایم اینجوری حساب کنیم همه فیلم ها رو میشه تو 20 دقیقه خلاصه کرد مثلا فیلم سلیمان رو میشه حتی توی 10 دقیقه جا داد.
فیلم فقط به درگیری نیست

شما از نگاه خودتت فیلم رو نقد کردی و با این نگاه فیلم رو 20 دقیقه کردی در حالی که از نگاه یک نفر دیگه میتونه خیلی بیشتر باشه.

درکل این یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم مثل فیلم هاچیکو.
اگه بخوای هاچیکو رو نقد کنی فکر کنم میشه 5 دقیقه :|
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی