مجيد کريمي، از بينندگان «تابناك»، در متن ارسالي خود درباره سريال «يوسف پيامبر» چنين نوشته است: چند سالي است که رويکرد صداوسيما نسبت به فيلمهاي تاريخي ـ مذهبي تغييرات عمدهاي پيدا کرده است. اين تحول با مجموعه به يادماندني امام علي (ع) آغاز شد و پس از آن تنهاترين سردار (امام حسن ـ ع)، ولايت عشق (امام رضا ـ ع)، مسافر ري (عبدالعظيم حسني) و در اين روزها سريال يوسف پيامبر، سير تکاملي آثار تاريخي ـ مذهبي را در رسانه ملي ايران ميگذراند. مجموعه ديگري به نام مختارنامه که مربوط به وقايع پس از عاشورا و قيام مختار است، در حال ساخت است که سومين اثر تاريخي داوود ميرباقري پس از امام علي (ع) و مسافر ري است.
مجموعه «يوسف پيامبر» داستان زندگي اين پيامبر را از زمان تولد تا ميانسالي روايت ميکند و جمعهها از شبکه يک پخش ميشود. فيلمبرداري اين پروژه چهل قسمتي از اوايل خرداد 83 آغاز شد و بنا به گفته تهيهکننده آن، هزينهاي بالغ بر شش ميليارد تومان در بر داشته است. در اين مجموعه، بيش از 180 بازيگر ايفاي نقش داشتهاند.
هر چند در مقايسه با ديگر آثار تاريخي جهان اين مجموعه در ردههاي پايين قرار ميگيرد، ليکن با توجه به بضاعت سينماي ايران درخور ستايش است. در ساخت اينگونه موضوعات شايد درصد بالايي از موفقيت مجموعه به طراحي صحنه و بهرهگيري از جلوههاي ويژه وابسته باشد. در «يوسف پيامبر» براي ساخت دکورهاي مربوط به زمان مصر باستان دقت فراوان به کار رفته و بناهاي بزرگي تهيه شده است، ولي حرکات دوربين آنچنان که بايدوشايد نتوانسته اين شکوه و عظمت را در ذهن بيننده منعکس کند که اين كاستي به خاطر نبود امکانات تصويربرداري پيشرفته در کشور است!
سريال «يوسف پيامبر» دو بعد تاريخي و قرآني دارد که در هيچ کدام از اين دو حيطه حق مطلب به خوبي ادا نشده است و به عبارتي، ذهن بيننده در طول سريال از اين شاخه به آن شاخه ميرود! شيوه نوشتاري فيلمنامه آنچنان دلچسب نيست؛ تقريبا همه بازيگران چه مرد و چه زن از يک شيوه بيان استفاده ميکنند و نوع کلمات به کار رفته در گفتار بيشتر شخصيتها يکسان است؛ براي مثال، در مورد دوران کودکي يوسف ديالوگهاي او باورپذير نيست؛ هرچند كه او يك پيامبر است، ولي بايد ويژگيهاي يك كودك را داشته باشد! که اين يک ضعف تلقي ميشود.
در چنين مجموعههايي از آنجا که بيننده ذهنيت قبلي نسبت به داستان سريال دارد، آنچه بر صفحه تلويزيون نمايش داده ميشود، در حقيفت تثبيت کننده ذهنيت فرد است و عملا با ساخت فيلم در مورد يک شخصيت مذهبي يا تاريخي، عرصه را براي پويايي ذهن بيننده ميبندد، چرا که اولا بيننده فکر ميکند آنچه نمايش داده ميشود، واقعيت کامل و بيعيب و نقص است؛ دوما در کشور ما رسم بر اين است که اگر در مورد شخصيتي فيلمي ساخته شد، ديگر در مورد آن موضوع اثري ساخته نخواهد شد؛ هر چند آن مجموعه ساخته شده ضعيف و در سطحي پايين قلمداد شود!
در يکي از نقدهايي که بر اين مجموعه نگاشته شده بود، چنين گفته شده بود که برخي قسمتهاي «يوسف پيامبر» بر پايه روايتهاي جعلي خلق شده است! و در ادامه به موضوعاتي خاص اشاره شده بود که در اين سريال بازسازي شده است. مواردي همچون اينکه کاروانيان به هيچ وجه حضرت يوسف را در غل و زنجير نکرده بودند. يا بر پايه فرمايشي از امام محمدباقر(ع) و ابن عباس، آياتي از قرآن تأييد ميکند که مادر حضرت يوسف(ع) زنده بوده است و با خاندان حضرت يعقوب(ع)، به مصر منتقل شده، اما در سريال حضرت يوسف مادر يوسف(ع) فوت کرده است.
و در مورد تفاوت سني يوسف و زليخا اينچنين توجيه ميشود: زماني که حضرت يوسف (ع) وارد کاخ «پوتيفار»، حاکم «تپس» ميشود، زليخا حدود ده سال و يوسف(ع) دوازده سال سن دارند. در صورتي که در سريال کاملاً بر خلاف اين بيان شده است. بنابراين وقتي يوسف (ع) 22 ساله بوده است، زليخا زني 20 ساله بوده که عشق و شهوت يوسف را در دل مخفي نگه داشته بود. اما در سريال زليخا به جاي زني 20 سال، يک زني حدود 60 سال نمايش داده ميشود!
نويسنده در پايان يادآور ميشود: هزاران شک و ترديد ديگر در سريال حضرت يوسف (ع) وجود دارد که بيشتر تحريف شده از طرف مسيحيت و يهود هستند. آيا بايد سريالي که از يک پيامبر در کشور اسلامي مثل ايران پخش ميشود و قرآن سرلوحه حکومت است، بنا بر روايات يهود و ميسحيت باشد يا طبق گفته قرآن و امامان و روايات ما؟
به هر حال، اين مجموعه طرفداران بسياري را به خود جذب نموده است و بنا بر گفته اکثريت بينندهها، جذابيت آن بيشتر مربوط به روند تاريخي و کشمکشهايي است که در موضوعات گوناگون در بين شخصيتهاي فيلم روي ميدهد و براي بييندگان تازگي دارد.
ذکر نقاط ضعف اين مجموعه، کتمان ارزش اين مجموعه نيست، ولي تأمل و بررسي کاستيها باعث خلق آثار بهتري در آينده خواهد شد. انشاالله