حتی پس از این جنگ، ایران همچنان ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده دارد که—طبق برآوردهای نظامی آمریکا—در صورت دستنخورده ماندن، میتواند برای ساخت تا ۱۰ بمب اتمی استفاده شود.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «ولی رضا نصر» مشاور خاورمیانهای دولت اوباما و استاد دانشگاه جان هاپکینگز در تحلیلی در مجله «تایم» به بررسی آتش بس کنونی میان ایران و اسرائیل و دوام آن پرداخته که در ادامه آمده است.
روز دوشنبه، پس از آنکه ایران در یک پاسخ برنامهریزیشده، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در قطر را هدف قرار داد—در واکنش به بمباران تأسیسات هستهای خود توسط آمریکا—دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به سرعت حمله تهران را بیاهمیت خواند و آتشبس اعلام کرد.
در کوتاهمدت، اعلام ترامپ و تهدیدهای بعدی او درباره نقض آتشبس ممکن است به جنگ اخیر بین این رقبای منطقهای پایان داده باشد، اما در بلندمدت، آینده مناقشه بین تهران و تلآویو به چگونگی مدیریت این صلح شکننده توسط طرفهای مختلف بستگی دارد.
واضح است که وقتی ترامپ آتشبس را اعلام کرد، ایران و اسرائیل آماده توقف جنگ بودند. اسرائیل دهها فرمانده نظامی ایران را ترور کرده، چندین تأسیسات هستهای و موشکی ایران را آسیب زده و بر آسمان ایران تسلط یافته بودند. اما این موفقیت از نظر هدف اعلامشده اسرائیل—نابودی برنامه هستهای ایران—ناقص بود. بمبارانهای آمریکا این برنامه را عقب انداخت، اما طبق گزارشها تنها چند ماه.
از سوی دیگر، اگرچه ایران زخمخورده و خونریزی کرده بود، اما میتوانست استدلال کند که تسلیم نشده و با نفوذ موشکهایش به سیستم دفاع هوایی اسرائیل (گنبد آهنین) و سایر سامانههای دفاعی، تلآویو و آمریکا را مجبور به درخواست آتشبس کرده است.
اما این توقف شکننده درگیریها، پایههای صلح را نمیسازد. اسرائیل قبلاً اعلام کرده که در صورت ازسرگیری فعالیتهای هستهای ایران، دوباره حمله خواهد کرد؛ و مگر اینکه توافق جامع جدیدی بین ایران و آمریکا صورت گیرد، تهران احتمالاً به دنبال بازسازی برنامه هستهای خود خواهد بود. این امر زمینه را برای رویارویی دیگری فراهم میکند.
البته این اتفاق فوراً رخ نخواهد داد. ایران باید به بررسی میزان تلفات خود بپردازد، آسیبپذیریهای گسترده اطلاعاتی خود را برطرف کند، دستگاه نظامی آسیبدیده خود را پس از ترورهای اخیر بازسازی کند و بهطور کلی دفاع خود را تقویت نماید.
در همین حال، اسرائیل نیز باید دفاع هوایی خود را—که نتوانست از اصابت موشکهای ایران به اهداف استراتژیک و غیرنظامی جلوگیری کند—بازسازی و بهبود بخشد.
اما هیچیک از اینها اسرائیل را از ادامه حملات سطح پایین علیه ایران—علیرغم آتشبس—بازنخواهد داشت؛ همان استراتژی که علیه لبنان نیز علیرغم آتشبس با حزبالله به کار گرفته است. چنین حملاتی با واکنش محدودی از سوی ایران مواجه خواهد شد، چرا که فعلاً تمرکز تهران احتمالاً بر بهبودی پس از جنگ اخیر است.
راه طولانی تا صلح پایدار
در آینده، سوال این است: چگونه میتوان از وقایع هفتههای گذشته به ثبات واقعی رسید، نه بازگشت دوباره به جنگ؟ به عبارت دیگر، چگونه ثبات به منطقه بازمیگردد؟
پاسخ به دو عامل اصلی بستگی دارد: یکی داخلی در ایران، و دیگری دیپلماسی بین آمریکا و تهران.
مشکلات اقتصادی و انزوای بینالمللی بر ایران تأثیر خود را گذاشته است.
هدف کمتر صریح اسرائیل و آمریکا در این جنگ، تحریک ایرانیان به شورش و سرنگونی جمهوری اسلامی بود. ایرانیان چنین کاری نکردند. اما در روزهای آینده، خشم عمومی داخلی نسبت به تجاوز اسرائیل و تلفات مادی و روانی ناشی از آن، احتمالاً به پرسشهای جدی درباره سیاستهای جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
بالاخره ایرانیان میهن دوست هستند، اما در عین حال خواستار صلح، امنیت و رفاه اقتصادیاند. حملات اسرائیل صدها غیرنظامی را کشته و هزاران نفر را زخمی کرد، صدها خانه و زیرساخت غیرنظامی—از جمله پالایشگاههای نفت که منجر به کمبود سوخت شد—را نابود یا آسیبزده است. گفتوگوی پیشرو بین مردم ایران و جمهوری اسلامی، و پاسخ نظام، در تعیین چگونگی مدیریت آتشبس توسط تهران نقش کلیدی خواهد داشت.
آزمون ترامپ
فراتر از ایران، این آتشبس آزمونی برای رئیسجمهور ترامپ نیز هست. او با درگیر کردن آمریکا در حمله به ایران ریسک کرد. همانطور که پیشتر دیدیم، نگرانی از ورود دوباره آمریکا به جنگی وحشیانه، پرهزینه و بالقوه طولانی در خاورمیانه، باعث شکاف در جنبش «آمریکا را باز هم بزرگ کنیم» (مگا) او شد.
حالا با برقراری آتشبس، ترامپ ذینفع مستقیم در تداوم آن است. برای پایدار ماندن آتشبس، او باید بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل را بهدرستی مدیریت کند—کسی که ممکن است نقض آتشبس را برای تحکیم سلطه نظامی بر تهران مفید ببیند.
همچنین ممکن است او آتشبس را برای خنثی کردن تلاشهای دیپلماتیک جدید بین آمریکا و ایران درباره برنامه هستهای بشکند.
اما دقیقاً این همان کاری است که آمریکا باید برای ایجاد مسیری به سوی صلح پایدار انجام دهد: ازسرگیری مذاکرات هستهای با تهران.
حتی پس از این جنگ، ایران همچنان ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده دارد که—طبق برآوردهای نظامی آمریکا—در صورت دستنخورده ماندن، میتواند برای ساخت تا ۱۰ بمب اتمی استفاده شود.
همچنین ایران تخصص لازم برای بازسازی برنامه هستهای خود را حفظ کرده است. سرعت حرکت ایران به سمت تسلیحات اتمی—در صورت تصمیم به این کار—به میزان اورانیوم غنیشدهای که از بمباران تأسیسات هستهای توسط آمریکا و اسرائیل جان سالم به در برده، بستگی دارد.
برای فهم این موضوع، آمریکا باید دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) به تأسیسات هستهای را تضمین کند (پارلمان ایران لایحهای برای تعلیق همکاری با این آژانس ارائه داده است). همه اینها باید بخشی از یک توافق هستهای جدید باشند.
دیپلماسی هستهای دشوار، اما ممکن
این جنگ ایران را تضعیف کرده، اما این به معنای سادهتر شدن مذاکرات هستهای با آمریکا نیست. تهران همچنین میداند که ترامپ ذینفع حفظ آتشبس است و نمیخواهد جنگی که به راحتی میتواند به درگیری منطقهای گسترده تبدیل شود—و هزینه سیاسی سنگینی برای همه طرفها داشته باشد—از سر گرفته شود.
بنابراین، ترامپ شاید حالا باید به جای تهدید و اجبار، به فکر پیشنهاد مشوقهایی به ایران باشد.
این ممکن است به معنای ارائه تسهیلات اقتصادی بیشتر به ایران، تضمین عدم تلاش یا حمایت آمریکا از تغییر رژیم، و ارائه تضمین امنیتی در برابر حملات آینده اسرائیل باشد. در نهایت، ایرانیان به ترامپ اعتماد ندارند.
او از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج شد و اجازه داد اسرائیل در حالی که هنوز در حال مذاکره با تهران بود، به ایران حمله کند. بنابراین، استاندارد جلب اعتماد آنها بسیار بالا است.
این سابقه پیچیده بدون شک مذاکرات هستهای جدید را دشوارتر خواهد کرد. با این حال، ایران باید چالشهای اقتصادی خود را حل کند، و ترامپ میتواند با پیشنهاد لغو تحریمها—و تضمین اجرای سریع و غیرقابل بازگشت آن—به عنوان مشوق عمل کند.
از طرف دیگر، ترامپ نیز برای جلوگیری از خطر ورود آمریکا به جنگی دیگر، به یک توافق نیاز دارد. دیپلماسی هستهای موفق—هرچند دشوار—هنوز ممکن است و بهترین گزینه برای هر دو طرف باقی میماند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.