بازدید 9169

سرزمین‌مان را دوست داریم؛ پاسخی به محمد علی اینانلو

اشکان رضوی
کد خبر: ۳۷۱۷۸۲
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۹ 15 January 2014
نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده، مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی وغبار دفن شده‌اند. کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند. اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.

برکه ها خشک شده و دریاچه ها مبدل به کویرهای دوزخی. جنگل‌هایمان هم دیگر توان مبارزه در یک جنگ نابرابر با تبرهای آدمیان آزمند را ندارند. از زندگی پس می‌کشند و رفته رفته ناپدید شده و خاک می شوند و آدمیان آزمند را به خودشان وامی‌گذارند. شاید که در واپسین دم حیات به خود آیند! یعنی چنین چیزی ممکن است؟

پرنده ها، چرنده ها، جوندگان و خزندگان هم از دست این آدمیان آزمند در امان نیستند. دلخوش به شجاعت یوز و پلنگان در دفاع از کنام خویش بودیم اما آنان نیزگویا قافیه را به سرب و گلوله و توحش آدمیان باخته‌اند.

آدمیان را پرسی خوشبختی چیست؟ گویند رسیدن به آرامش! شگفت است این برهم زنندگان آرامش گیتی، خود جویندگان آرامش هستند. آرامشی که به بهای بر هم خوردن آرامش طبیعت می‌خواهند بدستش آورند. اما چه کژ پنداری است این اندیشه.

---

وقتی دلتنگ می‌شوی به کوه، دمن، باغ، دشت، کویر و دریا پناه می بری، اما اگر روزی اینجا هم درد دلتنگی تو را دو صد چندان کند به کجا پناه خواهی برد؟

"روی سخنم با شماست  محمد علی خان اینانلو"

تا همین چند روز پیش با وجود اینکه از تلوزیون گریزان هستم، هرگاه شما درآن ظاهر می‌شدید با شوقی دلخواسته و همچو کودکان تشنه دانستن پای دیدن برنامه های شما می‌نشستم تا که شاید ساعاتی از زندگانیم صرف آموختن و دانستنی می‌شد که می‌توانست کمکی باشد برای بیشتر دوست داشتن سرزمینم.

 شما را کوه مرد آهنینی می‌دیدم که گذشته پارینه سنگی خود را به تاریخ خاطرات خویش سپرده بودید و پا به عرصه نوینی از زندگانی مهربانانه خویش گذاشته بودید.

گفتم پارینه سنگی نه اینکه بی ادبی کرده باشم؛ ازآن روی چنین گفتم که هر چه تاریخ بشررا خواندم جز این نبوده که در این دوران انسان برای سیر کردن شکمش و زنده ماندن چاره‌ای جز شکار نداشت. برایم پذیرفتنش کمی سخت است که انسان دوران مدرنیته نیز تیر و کمان و نیزه در دست گرفته و در کوه و دشت به دنبال شکار پرنده و چرنده باشد.

چه ایرادی دارد که یک شکار چی تیر و کمان را به کناری نهاده و زیبا سخن بگوید و ازآواز پرندگان و رامش چرندگان و غرش پلنگان برای مردمانش سخنوری کند؟ به پاسداشت شجاعت ترک عادت پارینه سنگی شما را دوست می‌داشتم و به منش نیکتان درود می‌فرستادم و آرزو می‌کردم که کاش روزی بیاید که همه‌ی مردان بازمانده از دوران پارینه سنگی کشورم روزی ترک عادت کرده و از طبیعت و جانوران این کهن خاک عاشقانه سخن بگویند. اما چه می‌شود که آرزوهای بشری گاهی آنچنان دست نیافتی می‌شود که همیشه‌ی عمرآرزو به دل خواهیم ماند.

خبر خیلی تکان دهنده بود، اصلا شوک آور بود، همچو ضربه‌ای بود که به ناگاه ممکن است بر گیجگاه آدمی فرو بیاید و ساعتها منجر به بیهوشی و گیجی شود.

گفتند طرف خودش نبوده، اشتباه شده بستگانش بودند! چندی بعد گفتند برادرش بوده! و بعدش هم گفتند سریدارشان بوده که بی اجازه تفنگ را برداشته و به شکار قوچ رفته است! جارو که نبود، تفنگ بود مومن.
 
بیچاره سریدار و گارگر و حقوق بگیر و خدمه و زیر دست، همیشه باید تاوان زشت کاری ارباب و خان را بدهد. خب گریزی نیست؛ لقمه نانی است بخور و نمیر، دهانی که به دستان همان خان و ارباب و کارفرما دوخته شده است تا سفره‌ای خالی نماند و پدری شرمنده عهد و عیالش نشود. این هم جبر روزگار است و تا بوده همین بوده.

با این همه آسمان و ریسمان بافی باز هم می‌شد گفت که ایشالله گربه است و چشم ها را بست و حقیقت را بنا به مصلحت نانوشته شده ندید. کافی بود محمد علی خان اینانلو در پیشگاه ملت به خاطر لگد مال شدن زیست محیط سرزمینی شان سر تعظیم فرود می‌آورد و نسبت به زشتکاری برادرش یک پوزش خواهی ساده می کرد. همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شد و مرد پارینه سنگی دوست داشتنی ما هم همچنان دوست داشتنی می‌ماند و این همه آماج نقد همان احساسات چند جوان دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگر قرار نمی‌گرفت و با آبروی سی ساله اش بازی نمی‌شد. 

اما تو گویی زیست پارینه سنگی استقلال و خود خواهی کاذبی را هم با خود به همراه می‌آورد که کرنش کردن در برابر خواست یک ملت گاهی از دریده شدن توسط شیران و پلنگان هم دهشتانک تر است. محمدعلی خان اینانلو، این مرد نازنین دیروز داستان کوه، دشت و جنگل سرزمین ما، در کمال نا باوری همچو سیاستمداران بیانیه صادر و تلاش کرد تا سرنخ ماجرا را در دستان پشت پرده و دشمن پنهان جست‌وجو کند!

می‌بینید یک اتفاق این چنینی که می‌توانست بسیار خردمندانه مدیریت شود چگونه مبدل به یک تراژدی دسیسه پنداری مبدل می‌شود؟ باور کنید ملت مداراگری هستیم، وگرنه در این ترافیک و شلوغی این پایتخت دود گرفته‌ی سیاه دل، که میلیون‌ها جانور آهنی و راکبان‌شان در کنارهم نمی‌توانستند زندگی کنند! (البته اگر بتوان نام این بلعیدن دود و کثیفی را زندگی گذاشت). روزانه همه‌ی ما این مدارا گری و تساهل(یا به قول غربی ها تلورانس) را در مناسبات اجتماعی دیده‌ایم.

به طور مثال یک خودرویی از خیابان فرعی جلوی شما ظاهر می‌شود تا دست شما روی بوق می‌رود که چند فحش آبدار و یا به قول محمد علی خان چاروداری نثار طرف کنید، با یک لبخند ملیح دستش را از خودرواش بیرون آورده تکانی می‌دهد که یعنی رفیق با ما هماهنگ باش و هوای ما رو داشته باش!

ما هم که هنوز الفبای آن فحش آبدار بر لبانمان قنچه نشده یک لبخند می‌زنیم و به همین سادگی از کنارش عبور می‌کنیم. این خودش در این وانفسای نفسیگر برای خودش نعمتی است به خدا وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود در این شهرهای ما.

حالا شما هم جناب محمد علی خان اینانلو کافی بود دستتان را مقابل همان دوربین صدا و سیما که برایش با پو ل همین ملت (البته با قیمت دو لا پهنای هر دقیقه‌ای فلان تومان) برنامه مستند می‌سازی تکان می‌دادی تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. آخر پدر من چه نیازی بود که بیانیه بدهی و هیزم بریزی درآتش خشم همان جوانان احساساتی که عاشق سرزمین شان هستند؟

یک توضیح بدهم بعد بروم سر بیانیه شش بندی شما. اینکه چرا مدام می‌گویم محمد علی خان اینانلو هم باور کنید من در این باره گناهی ندارم چون دوستان شما اینقدر خان خان کردند که یاد دوران ارباب رعیتی افتادم و پنداشتم شما هم دلتان قنج می‌رود وقتی چند نفری در تارنمای شما خان و خان بازی راه انداخته‌اند. کاریش نمی‌شود کرد؛ فئودالیته و اربابی با اینکه سالهاست عملا از این سرزمین رخت بر بسته اما تو گویی که ویروس جهش پیداکرده آن هنوز در بدن بعضی ها درحال نمودار شدن است.

می‌خواهم بیانیه شش ماده ای شما را با هم یک بار دیگر مرور و باز خوانی کنیم. اگر چه گاهی خواندن نیازمندی‌های روزنامه باطله‌ی یک سال پیش را به خواندن بعضی نوشته ها ترجیح می‌دهم اما گاهی نیاز به از خود گذشتگی برای روشن شدن اذهان عمومی است!

در چند روز گذشته سمت غرب کشور بودم، جائیکه برف زیاد باریده و حیوانات زندگی سختی دارند، پارسال از آهوهای "سهرین زنجان"  تصویر گرفتیم در حالی که سرما 36 درجه زیر صفر بود و آهوها جائی برای رفتن نداشتند، امسال اما وضعیت از آن هم بدتر است. قوچ و میش ها، آهوها، پرندگان و جانداران دیگر بدجوری گیر افتاده اند، در پی تهیه فیلم هائی بودم که از تلویزیون پخش کنیم تا مردم تشویق شوند با کمک محیط بانان علاوه بر اینکه به حیوانات زیان نرسانند، آنها را حفظ کنند...

محمد علی خان در این باره نظرمن این است که قوچ و میش وآهو ها باور کنید سرمای زیر پنجاه درجه را به دیدن بعضی آدمها و دوستی های خاله خرسه آنان ترجیح می‌دهند. در ثانی این بعضی از آدمها هستند که جایی برای رفتن ندارند و به قلمرو این جانوران تجاوز می‌کنند. حالا به فرض که شما فیلمی ساخته و در تلویزیوین هم پخش شد، حالا این مردمِ اعتماد سوخته چگونه با دیدن فیلم های شما تشویق به همیاری با محیط بانان شوند؟ باور کنید که اعتماد بر باد رفته یک ملت سالها زمان می برد که باز گردد. شما اگر روزی یک فیلم هم بعد ازاین بسازید دیگرآن اثر گذشته را بی گمان ندارد، چون عملکرد شتابزاده زده و ناشیانه شما در مقابل اشتباه بردارتان و به صحرای کربلا زدن های نابجای شما موجب از بین رفتن اعتماد ملت به شما شده است.

پریشب در اولین جائیکه به آنتن رسیدم، ناگهان سیلی از تلفن و پیامک و پیغام سرازیر شد که در مجموعه آنها اینجانب به شدت گوی سبقت را از شمربن ذی الجوشن ربوده و در عرض چند روز از چهره‌ای طرفدار طبیعت تبدیل به موجودی مابین اصغر قاتل و خفاش شب شده بودم، وقتی که به تهران رسیدم دوستانم مطالب و پیغام ها و کامنت ها را نشانم دادند، چون خودم خوشبختانه اینترنت و غیره بلد نیستم ، هنوز فرهنگش را ندارم. می ترسم ناگهان سر موضوعی احساساتی شوم ...

شمربن ذی الجوشن! درست گفتید باور کنید مردم درست تشخیص می دهند مهم نیست تا دیروز و حتا تا یک ساعت پیش شما در چه جایگاهی قرار داشتید، مهم این است که اکنون چه هستید. اما من دلم برای اصغر قاتل و خفاش شب در این قیاس نا عادلانه می‌سوزد. آن جنایتکاران نهایت چند نفر را طی یک جنایت سریالی کشتند و چند خانواده راداغدارکردند، امایک جنایتکار محیطی زیستی گلوی یک ملت را می فشرد و می‌خواهد ملتی را خفه کند. اصلا یک ملت که مثلا 80 میلیون ایرانی را اگر در نظر بگیریم هم باز اشتباه کرده‌ایم باید بگوییم که یک جهان هستی را می‌خواسته خفه کند.

اما اینکه به عنوان یک مستند ساز! با بزرگترین و مهم ترین دست آورد بشر متمدن یعنی اینترنت آشنایی ندارید، هنر نیست وجای شگفتی و تاسف دارد، چون میلیون ها نوجوان و جوان ایرانی دیگر زبان شما را نمی‌فهمند و این در دنیای رسانه خیلی بد است.

نگران احساساتی شدن هم نباشید. مردان تیر و کمان به دست از دوران پارینه سنگی احساسات را در خودشان کشته‌اند. ریختن خون پرندگان و چرندگان در چمنزار و دشت و کوه  بی گمان هیچ نشانی از احساسات ندارد.

بندهای بیانیه:

1- اول اینکه چقدر دوستان دیده و ندیده دارم که حال مطمئن هستم که دروقت سختی واقعی مرا تنها نخواهندگذاشت.

کدام دوست برادر من؟ اینهایی که خان خان می‌کنند و هندوانه زیر بغل می‌دهند که دوست نیستند. اینها نمی‌خواهند بگذارند که شما واقعیت‌ها را ببینی و بشنوی و اشتباه را بپذیری. اینها همان‌هایی هستند که به وقتش راه خودشان را ازشما جدا نموده و تلاش می‌کنند تا در یک دو گانگی زشت همرنگ ملت شوند. اشتباه نکنید اسیر مجیز گویی و تملق نشوید این همان آفتی است که فرهنگ ما را تهدید می‌کند.

2- برای هزارمین بار فهمیدم که ما ایرانی ها مردمی احساساتی هستیم ، زود گرم میشویم ، گر  میگیریم ، داد و فریاد راه می اندازیم ، چشمها را می بندیم ، دهان ها را باز می کنیم ، حالا فرق نمی کند طرف لیونل مسی باشد ، بابک زنجانی باشد یا اینانلو ، همین طوری فحش های چارواداریست که از دهانمان بیرون می ریزد .
 
هرودوت 2500 سال پیش گفته است :

ایرانیان مردمی شریفند که بر فرشهای نفیس گام می نهند و سخنان نغز می گویند.

البته هنوز فرشهای نفیس را داریم.


واژه به واژه این بند از بیانیه شما توهین به شعور ملت ایران است. جای پرداختن ندارد و هر اکابر رفته ای که این جملات را بخواند، متوجه توهین های نهان وآشکارآن خواهد شد. اما محمد علی خان اینانلو هردوت که تاریخ نویسی در سنگر دشمن ملت ایران بود، شرافتمندی ایرانیان را نتوانسته نادیه بگیرد و می‌گوید؛ ایرانیان مردمی شریفند...

اما شما در نهایت ...(چه بگویم) ایرانی را بری ازشرافت می‌دانید وآنان را فقط مالک فرش‌های نفیس می‌دانید. شگفتا شگفت از این همه بی مهری به باشندگان این سرزمین.

3-این وسط تعدادی هم نایب تیمورخان و خانم مارپل شده بودند "از کانالهای خصوصی مطمئن" کسب خبر میکردند ، شماره پرونده میدادند ، با کمال شجاعت اسم و فامیل بازی می کردند ، سازمان محیط زیست را تهدید می کردند ، وسط بازیهای کارآگاهی شخصا حکم هم صادر می کردند ، شخصا اجرا هم می کردند ، فحش هم میدادند مثل ریگ.

محمد علی خان اینانلو! این سخنان چه معنایی دارد؟ ملتی احساس کرده که در حقشان ستمی روا شده و به داشته های سرزمینی اش تجاوزی صورت گرفته، چرا نباید جست‌وجوگری پیشه کند و بانی این جنایت و تجاوز را بشناسد؟ چه فرقی می‌کند چه کسی این تجاوز را مرتکب شده است. مهم این است که به حقوق میلیون‌ها ایرانی تجاوز شده؛ چرا باید ناراحت باشید که این ملت اینقدر نسبت به سرزمین و حیات وحش این سرزمین نگاه وفادارانه و متعصبانه دارد؟ مگر نه اینکه به زعم خودتان مستند و فیلم  می‌سازید تا این ملت ملاحضات زیست محیطی داشته باشد؟ این کارآگاه بازی ها و جست‌وجوگری ها همان چیزی است که شما فقط شعارش را در طی این سالها داده‌اید اما ملت به این اصول باورمند بوده و رعایت کرده و خواهان حقوق خویش است.

4- بعضی از  همکاران حرفه ای عمل کردند ، با آوردن حرف اول اسم ترجیح دادند که با احتیاط عمل کرده و ثابت کنند که فرهنگ رسانه را دارند ، تحقیق کردند ، به محیط زیست سمنان و شاهرود زنگ زدند و با احتیاط نقل قول کردند .

این روزها زندگی خصوصی رئیس جمهور فرانسه زیر ذره بین میلیو نها فرانسوی قرار گرفته است. می‌دانید چرا؟ چون وقتی که در جایگاه یک الیت روشنفکری و یک مسئول و یک فرد شاخص اجتماعی قرار می‌گیری، باید به تمام معنا آن باشی که می‌گویی و شعارش را می‌دهی و نسبت به هر عملی در برابر ملت پاسخگو بوده و از پاسخ دادن فرار نکنی. ملت ما خسته شده‌اند اینقدر که روزانه با این حروف الفبای فارسی مصلحت اندیشی واعتمادآنان به بازی گرفته شده است. ا. م . ب . چ . ط. ذ و...

5- بعضی ها اما نرسیده به رودخانه لخت شدند،از قدیم گفته اند اول به رودخانه برس،مطمئن باش که آب دارد ، بعد لخت شو و گر نه بدون اینکه شنا کرده باشی مردم بدن لخت تو را دیده اند.

اینجا را هم بازاشتباه کرده ای محمد علی خان اینانلو، می‌دانی چرا؟ چون مردم رودخانه که هیچ، بلکه یک دریا دوگانگی را دیدند و سپس فریادکشیدند. آن کسی که بدن لخت پارینه سنگی‌اش را به مردم نشان داد اتفاقا شما بودید. چون با این رفتار و فرار به جلو و فرافکنی نشان دادید که اتفاقا بوی باروت آن تفنگ قوچ کش را باید در لباس های به بندآویخته و در پستو نهان شده‌ی شما جست‌وجو کرد نه کس دیگری.

6- ...و اما سرمنشا این حرکات ، دیده بان طبیعت یا هر چیز دیگری ، من نمی شناسمشان ، حتما چند جوان احساساتی اند ، و تردید ندارم که نیتشان خیر بوده است ، گامی در جهت حفظ طبیعت اما متاسفانه شتابزده عمل کردند ، احساساتی شدند ، مطلب و مقاله و اسم و فامیل و عکس و دل و روده بنده را روی سایت گذاشتند ، بی آنکه به گسترش عاقبت کار بیندیشند ، فرهنگ رسانه را رعایت نکردند ، معنای تیغ در دست زنگی مست را نمی دانستند ، حال نمیدانم چه میکنند ، یاد بچه ای می افتم که نصف شب در تاریکی شیشه مربا را انداخته و باقی قضایا.

محمد علی خان چه ایرادی دارد که چند جوان طبیعت دوست و دیده بان طبیعت اینگونه در برابر چنین جفایی احساساتی شوند؟ این کجایش بد است؟ اگر سکوت می‌کردند و اسیر هژمونی رسانه‌ای و جایگاه اجتماعی شما می‌شدند خوب بود؟ به فرض آنان اشتباه هم کرده باشند و به تعبیر شما دل و روده شما را روی سایت ها گذاشته باشند! می‌گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. شما هم می‌توانستید در نقش یک پدر و یا بردار بزرگتر خیلی باآرامش و بردبارانه و خردمندانه رفتار می‌کردید و به این جوانان احساستی پاسخی مستند و دوستانه می‌دادید که جوانان عزیز، کسی که مرتکب چنین جنایت زیست محیطی شده است من نبوده ام بلکه بردارم بوده و من از کار بردارم تبری جسته و نسبت به آن به سهم خودم پوزش خواهی می‌کنم.

باور کنید همین یک جمله فضای رسانه‌ای را چنان تحت تاثیر قرار می‌داد که شما جایگاهی به مراتب بهتر از گذشته در نزد ملت می‌یافتید.

چه نیازی به این همه بالا و پایین پریدن بود .

در علم روانشاسی کودک می گویند تلاش کنید تا در روابط روزانه با کودکان روزی چند بار به هر دلیلی ازآنان پوزش خواهی کنید تا شجاعت اعتراف به اشتباه را از کودکی بیاموزند.

محمد علی خان اینانلو! باور کنید که هیچ دست پشت پرده‌ای در این باره نیست. اتفاق نادرستی روی داده و جامعه هم به فراخور دلنگرانی هایش واکنش نشان داده است. اگر غیر از این بود باید دچار شگفتی می‌شدیم.

 خیلی نوشته‌ام؛ خیلی بیشتر ازآنی که تصورش را می‌کردم قلم زده‌ام. نفس‌مان گرفته و تپش قلبمان به شمارش افتاده مجالی برای دلتنگی در این برهوت سیمان و آهن نیست. شده‌ایم زنده به گورانی که در زیر خروراها دود و سیاهی و غبار دفن شده‌ایم کاش زنده به گور خاک می‌شدیم. کلاغ ها هم دیگر تاب و توانی برای ماندن در اینجا ندارند، اما با همه‌ی اینها اینجا سرزمین من است. دوستش می‌دارم و برای پاکی و زندگانی‌اش خواهم کوشید.
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲۴
خیلی طولانی بود حوصله نداشتم بخوانم
فقط میدان استاد اینانلو خیلی باسواد در زمینه کاریشه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۸:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۶
تاآخرش خوندم واز نویسنده فهیم و مؤدب کمال تشکر رو دارم. بسیار منطقی وقابل قبول صحبت کردی،احسنت
متن تند و ناشیانه ای بود.
دیگه از این دموکراسی بازی و حرفای خاله زنک رسانه ای داره بدم می یاد!
اینالو در یک اشل بزرگ و موثر به فرهنگ زیست محیطی این کشور داره کمک می کنه.
اشتباه برادرش رو چرا می خواهید او معذرت خواهی کنی؟
غرورش زیباست!
بگذارید این مملکت چند تا مرد مغرور و جسور همچنان داشته باشه
کوه و کمر و طبیعت با میز و صندلی و لپ تاپ و لایک و کف و هورا و اینا فرق داره.
این مرد وسط میدانه و داره کارشو انجام می ده.
گیر بی خود بهش ندین..
قرار نیست ازش بت بسازیم. اما مرد مثبت و موثری ست..
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
داراب عزیز مگر نمیدانید این حسودان تخصص دارن در خراب کردن افراد بزرگ از حقارت خودشون ؟
هر چیز که بگند نمکش می زنن, وای به روزی که نمک بگند
متأسفانه نویسنده با حقد این مطالب را نوشته است نه از روی اندیشه و تفکر. اصلا آقای محمد علی خان فراموش کرد در متنش بنویسد که بابت کار فلانی عذرخواهی می کنم. اصلا نخواست بابت کاری که مسئولیت آن با او نبوده عذر خواهی کند. چرا این قدر تخریب می کند. اگر خدایی هست، اگر قیامتی هست، اگر عدالتی هست این تابناک بابت این تخریب ها باید جواب بدهد. آن کسانی هم که به ایشان قبل از یقین به خبر تهمت چنین کاری زده اند باید جواب بدهند اگر ایشان راضی نباشد. نکنید این کار ها را. ننویسید این مطالب را. این قلم ها را نگه دارید. این قدر خبر چینی برای چه - أَ یُحبَّ أَحَدُکُم أَن یأکُل لَحمِ اخیهِ میتً؟
می گویند حسنات الابرار سیئات المقربین
البته این مقرب بودن هم مهم است که مقرب چه و که باشی و غرور اربابی که رعیت را قابل، حتی برای اظهار نظر نمی داند
بنده حداقل شش ساله تفنگ دارم هر چند وقتم تمرین تیراندازی میکنم به سختی میتونم همچین شکاری را بزنم . میشه بپرسم سرایداری که تفنگ خودش نداشته و تمرین تیراندازی هم نداشته چطوری میتونسته همچین شکاری را بزنه ؟؟؟؟
دوست من مرسی از شما که حق مطلب رو ادا کردبد.
اما هنوز شک وجود داره که خودش بوده با برادرش.
و از همه قشنگتر به سرایدار اشاره کردید که برای لقمه ای نان .............مثل همان سال های خان بازی این بار هم رعیت گناه ارباب به دوش کشید.
و من یه متن کوتاه تو فیس بوک گذاشتم و زودپاکش کردم . اینکه مگه می شه سرایدرا بدون اجازه ناموست بردار ببر و تو نفهمی و بعد تو ادعای محافظت از محیط زیست ایران می کنی. تو وقتی نمی دونی تو خونه خودت وسایلت حفظ کنی ،تو رو چه به ادعای محافظت طبیعت و حیات وحش ایران ................
مرسی از شما
بابا این بنده خدا که کاری نکرده من واقعا نمی فهمم چرا این چیزا رو می گید
اگر هم تمامی آنچه در مورد آقای اینانلو گفتید درست بوده باشد باز هم این سخنان مملو از کینه و غرض ورزی تمام بود.
خداوند همه ما کینه توزان را ببخشاید
همه ماجرارو خوندم. فقط اینو میدونم که اینبار لو رفتن. پس قبلا هم یه چیزایی بوده. فقط مدل شکار از سنتی به مدل جدید و راحت تر شده. اقای اینانلو دستت درد نکنه.
رضوی فکر کردی چی کاره ای؟ مطمئنم تا حالا کمترین کمکی به محیط زیست کشور نکردی و نفست از جای گرم بلند میشه و فقط بلدی حرف .... اگه راست میگی در مورد نابودی تالابها و جنگلها دلسوزی کن و مطلب بنویس نه اینکه تهمت بزنی و ....
راستش من نمیدونم چرا این آقا رو این همه بزرگ کردن. این آقا یک مرفه بی درد بود که از سر خوشی اول تا تونسته بود حیوانات را شکار می کرد. بعد از اشباع شدن، حالا ادای دوستداران طبیعت را در می آره. نباید بیش از این ازش انتظار داشت.
من مقاله شما را تا انتها نخواندم. وقتی به این جمله رسیدم
"هر چه تاریخ بشررا خواندم جز این نبوده که در این دوران انسان برای سیر کردن شکمش و زنده ماندن چاره‌ای جز شکار نداشت. "
با خودم گفتم آیا این شکار (شما بخوانید نوشته) برای سیر کردن شکم نویسنده است؟
با سلام به همه.آقاي اينانلو كسي بوده كه مثلا دست از شكار برداشته والان اداي طبيعت دوستان رو در مياره.
اینانلو مدینه ی فاضله نیست. انسانی است که مانند دیگرانی که نام و نشانی از آدمیت دارند،گاهی اشتباه می کند.
آنان که با طبیعت می زیند اگر چه به گاه سختی سترگ و سختند همچون ستیغ قله های سر به آسمان سائیده البرز و زاگرس، بی گمان دست پرمهر مادر طبیعت در بخشایش و بخشندگی را نیز باید دیده باشند.
نیازی به شرح و بسط تاریخ نویسانی چون هرودوت ندارد. این متن مطول، نقد نبود، زدن یک آدم بود به هر قیمتی!
بت ساختن از یک آدم و قبله ی عالم دانستنش و ... بعد زدن و زنده بگور کردنش،بی هنری ای است
برادری که شما را به شیر ژیان صدا و سیما میشناختمت یادت باشد انسانها همیشه در معرض امتحان هستند
به نظرم خیلی مطلبتون تند و کینه توزانه بود
چه خوب بود اقاي اينانلو براي جبران مافات يه روزي برسه كه بگه من عوض اون ده تا قوچ وكلي كه تفريحي زدم تونستم الان 30 تا پرورش بدم وعوض كشتنام زنده كردم و رها كردم تو طبيعت وگرنه فيلم سازي كه كاري نداره منم عكس و فيلم زياد دارم يكي بياد براي حفظ محيط زيست بده صدا وسيما پخش كنن
صحبتای اشکان رضوی پر از کینه و بغض بود
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار