
آسیای مرکزی دیگر یک صحنه فرعی نیست—بلکه تقاطع منابع، تجارت و رقابت قدرتهای بزرگ است. اگر ایالات متحده میخواهد رقابت کند و نفوذ پایدار ایجاد کند، باید حضور قابلمشاهده داشته باشد. گام نخست ساده است—حضور پیدا کنید.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «نشنال اینترست» در مقالهای به بررسی اهمیت اسیای مرکزی بر دولت آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
برای هزاران سال، هر کس کنترل جاده ابریشم را در دست داشت، ثروت و نفوذ آسیای مرکزی را در اختیار داشت. اسکندر کبیر، چنگیز خان و تیمور لنگ از جمله شخصیتهای بزرگی بودند که رد پایی ماندگار در این منطقه بر جای گذاشتند.
امروز، میراث جاده ابریشم فرصتی متفاوت ارائه میدهد—فرصتی دیپلماتیک. رئیسجمهور دونالد ترامپ میتواند نخستین رئیسجمهور ایالات متحده باشد که از آسیای مرکزی دیدار میکند و نشان دهد که آمریکا برای نخستین بار از زمان استقلال این منطقه از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ آماده است نقش مهمی ایفا کند.
آسیای مرکزی که زمانی نادیده گرفته میشد، اکنون توجهها را به خود جلب کرده است. ثروت معدنی عظیم و موقعیت استراتژیک آن، این منطقه را به عرصهای حیاتی برای منافع آمریکا تبدیل کرده است.
همانطور که رهبران قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان در واشنگتن دیسی برای اجلاس C۵+۱ گرد هم میآیند، یک سفر ریاستجمهوری به این منطقه پیامی خواهد فرستاد که ایالات متحده متعهد به بازیگری مرکزی در آینده اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن است.
آسیای مرکزی بهطور پیوسته در پی جلب توجه ایالات متحده بوده است. هم قزاقستان و هم ازبکستان اخیراً قراردادهای چندمیلیارد دلاری با شرکتهای آمریکایی برای هواپیماهای بویینگ و لوکوموتیوها امضا کردهاند.
این توافقنامهها که در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به امضا رسید، بهطور گسترده بهعنوان تلاشی برای جلب توجه رئیسجمهور ترامپ تلقی شد.
جمهوری آذربایجان، هرچند از نظر فنی در آسیای مرکزی نیست، اما بازیگر کلیدی در یکپارچگی منطقهای است و روابط خود با واشنگتن را نیز تعمیق بخشیده است.
اجلاس صلح مشترک رئیسجمهور الهام علیاف با رهبر ارمنستان در واشنگتن—که از میانجیگران پیشین مانند روسیه و اتحادیه اروپا چشمپوشی کرد—در ماه اوت و همچنین تمایل باکو به بررسی پیوستن به نیروی تثبیتشده تحت حمایت آمریکا در غزه، هر دو نشاندهنده علاقه به روابط نزدیکتر با ایالات متحده هستند.
فراتر از دیپلماسی دوجانبه، آذربایجان بهعنوان هاب پیوندی منطقه ظهور کرده است، هم از نظر جغرافیا و هم دیپلماسی. باکو که میان روسیه و ایران قرار گرفته، در قلب مسیر میانی قرار دارد و بازارها و مسیرهای انرژی آسیای مرکزی را به اروپا متصل میکند.
این کشور همچنین در تلاشهای یکپارچگی منطقهای، مانند از طریق سازمان کشورهای ترک، پیشرو بوده و به هماهنگی حملونقل، تجارت و تمرینات نظامی میان کشورهای ترکزبان از آناتولی تا آسیای مرکزی کمک کرده است.
همانطور که تحلیلگران سیاسی آذربایجانی، روسیف حسیناف و گولخانیم ممدوا اشاره کردهاند: «آذربایجان هدف دارد خود را… بهعنوان پلی به آسیای مرکزی… بهویژه برای قدرتهای غربی مطرح کند.»
برای این کشورها، تعامل عمیقتر با واشنگتن با سیاست خارجی «چندجهتی» آنها همراستا است؛ سیاستی که در آن روابط متوازن با قدرتهای جهانی حفظ میشود تا از وابستگی به هیچ یک جلوگیری شود.
با این حال، سالهاست که ایالات متحده واقعاً بخشی از این معادله نبوده است. تعامل آن با منطقه اغلب حول مسائل حقوق بشر و ترویج دموکراسی شکل میگرفت.
در مقابل، رویکرد عملی و اولویتبندی کسبوکار ترامپ در آسیای مرکزی بهعنوان رویکردی صریح، روشن و عاری از بار ایدئولوژیک تلقی میشود.
جنگ در اوکراین تنها فرصت همکاری سودمند متقابل را افزایش داده است. نفوذ مسکو بهدلیل گرفتار شدن در درگیری کاهش یافته، در حالی که پکن بخش زیادی از خلأ را پر کرده است.
در سال ۲۰۲۳، چین از روسیه پیشی گرفت و به بزرگترین شریک تجاری آسیای مرکزی تبدیل شد. با این حال، رهبران منطقه بهخوبی از خطرات وابستگی بیش از حد به پکن آگاه هستند—از دیپلماسی بدهیمحور تا کاهش حاکمیت ملی.
برای واشنگتن، مزایای همکاری نزدیکتر روشن است. همانطور که چین بازار عناصر کمیاب را در اختیار دارد، ایالات متحده بهطور فوری به منابع جایگزین نیاز دارد. آسیای مرکزی هم ذخایر فراوان و هم زیرساختهای معدنی موجود از دوران شوروی را ارائه میدهد و منطقه مشتاق است از این مزیت بهرهبرداری کند.
تنها در همین سال، رئیسجمهور ازبکستان، شوکت میرزایف، و رئیسجمهور قزاقستان، قاسم جومارت توقایف، دولتهای خود را دستور دادهاند تا قابلیتهای فرآوری را بیشتر توسعه دهند و با استراتژیهایی مانند بازپرداخت مالیاتی به سرمایهگذارانی که به توسعه عناصر کمیاب کمک میکنند، جذب سرمایهکننده داشته باشند.
در جریان مجمع عمومی سازمان ملل، میرزایف با مدیران شرکتهای تراکسیس، افالاسمیت، مدرسه معدن کلرادو و مککنزی دیدار کرد تا همکاریها در زمینه مواد معدنی حیاتی و معدنکاری پایدار را تقویت کند.
نتایج ملموس بود: یک توافقنامه چارچوبی یک میلیارد دلاری با تراکسیس، راهاندازی مرکز آموزشی جدید معدنکاری با مدرسه معدن کلرادو و نهایی شدن استراتژی مدرنسازی صنایع استخراجی ازبکستان توسط مککنزی.
جدیدترین مناقشه تجاری آمریکا و چین، که ناشی از محدودیتهای صادراتی چین در زمینه عناصر کمیاب بود، اخیراً وارد مرحلهای از آشتی موقت شده است. با این حال، هر زمان که پکن مزیتی احساس کند، احتمالاً دوباره از تقریباً انحصار خود بر این مواد معدنی حیاتی علیه واشنگتن استفاده خواهد کرد.
آسیای مرکزی—خانه بخش بزرگی از عرضه عناصر کمیاب که چین در حال حاضر محدود میکند—گزینهای نزدیک برای ایالات متحده فراهم میکند و به کاهش این آسیبپذیری استراتژیک کمک میکند.
اما ارزش استراتژیک آسیای مرکزی محدود به مواد معدنی حیاتی نیست. این منطقه همچنین مسیرهای تجاری حیاتی را که شرق آسیا را به اروپا متصل میکنند، مهار میکند و فرصتهایی برای واشنگتن جهت تنوعبخشی به زنجیرههای تأمین فراهم میآورد.
آسیای مرکزی مسیر حملونقل بینالمللی ترانسخزر— «مسیر میانی» —را مهار میکند که شرق آسیا را به اروپا متصل میکند و در عین حال روسیه و ایران را دور میزند.
این مسیر جایگزینی استراتژیک برای کانال سوئز و مسیرهای ریلی شمالی از طریق روسیه ارائه میدهد، بهویژه در شرایط تغییر زنجیرههای تأمین جهانی و بازچینیهای ژئوپلیتیکی.
در پنج سال گذشته، حجم حملونقل بار در طول این مسیر شش برابر شده و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۰ سه برابر شود.
منطقه هماکنون سرمایهگذاریهای سنگینی انجام میدهد: باکو قصد دارد ظرفیت بندر خود را از ۱۵ میلیون به ۲۵ میلیون تن افزایش دهد و ظرفیت حملونقل ریلی خود را نیز از ۱ به ۵ میلیون تن گسترش داده است.
در مقابل، قزاقستان و ازبکستان میلیاردها دلار برای مدرنسازی و گسترش زیرساختهای ریلی خود سرمایهگذاری کردهاند.
سفر ریاستجمهوری به این منطقه نشان خواهد داد که ایالات متحده نسبت به تعامل جدی است. حضور اهمیت دارد—و رقبای ایالات متحده مانند روسیه و چین این موضوع را درک میکنند.
رهبر چین، شی جینپینگ، ۱۵ بار به این منطقه سفر کرده است، در حالی که رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، بهطور شگفتانگیزی ۷۷ بار بازدید داشته است.
اما تنها رقبای ایالات متحده نیستند که توجه کردهاند؛ متحدان نیز سفرهای برجستهای داشتهاند، از جمله رئیسجمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، رئیس کمیسیون اروپا، اورسولا فون در لاین، و رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان.
سفر ترامپ نشان خواهد داد که ایالات متحده قصد دارد بازیگر اصلی در آینده منطقه باشد، نه یک ناظر.
آسیای مرکزی دیگر یک صحنه فرعی نیست—بلکه تقاطع منابع، تجارت و رقابت قدرتهای بزرگ است. اگر ایالات متحده میخواهد رقابت کند و نفوذ پایدار ایجاد کند، باید حضور قابلمشاهده داشته باشد. گام نخست ساده است—حضور پیدا کنید.