بازخوانی تاریخ؛ ادعای مالکیت شاهزاده قجری بر میدان نقش جهان اصفهان!

شمایل عظیم شهری اصفهان در پایان دولت صفوی چنین بوده است:۱۳۷ کاخ، ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه، ۲۷۳ حمام و ۱۲ گورستان
کد خبر: ۱۳۲۱۵۷۷
|
۱۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۳ 07 August 2025
|
3078 بازدید

بازخوانی تاریخ؛ شاهزاده ای که تاریخ را خراشید

اما همین ابر شهر باستانی ایرانی به دست شاهزاده قجری چنان خراشیده شد که هنوز خونابه های این زخم در تاریخ هست.

به گزارش تابناک ، این داستان مسعود میرزا ظل‌السلطان، پسر ارشد ناصرالدین‌شاه قاجار است؛ شاهزاده‌ای که نه فقط بناهای تاریخی را ویران کرد، بلکه طبیعت ایران را هم به کام نابودی کشاند.

 ظل‌السلطان، ملقب به "سایه سلطان"، مردی بود که انگار با گذشته ایران دشمنی شخصی داشت. او که به دلیل غیرقاجاری بودن مادرش از تاج‌وتخت محروم شد، سی و چهار سال بر اصفهان حکم راند و در این مدت، چنان بلایی بر سر این شهر و طبیعت ایران آورد که تا امروز هم زخمش التیام نیافته.

ویرانگر نصف جهان

ظل‌السلطان انگار رسالتی برای خودش تعریف کرده بود: محو کردن هرچه یادگار صفویه بود.

او بیش از ۵۰ بنای تاریخی و باغ ایرانی را در اصفهان نابود کرد. کاخ آیینه‌خانه کنار زاینده‌رود، که شاردن، جهانگرد فرانسوی، آن را با ستون‌های پرزرق‌وبرق و آینه‌کاری‌های خیره‌کننده‌اش توصیف کرده بود، به دستور او به تلی از خاک تبدیل شد.

عمارت‌های باغ سعادت‌آباد، مثل کاخ نمکدان و هفت‌دست، که شاردن از آن‌ها به‌عنوان شاهکارهای معماری یاد می‌کرد، هم قربانی خشم او شدند. او حتی به چهل‌ستون و عالی‌قاپو رحم نکرد؛ آینه‌کاری‌هایشان را تخریب کرد و دستور داد نقاشی‌های نفیس داخل چهل‌ستون را با گچ بپوشانند تا نقاشان قاجاری آثار کم‌ارزش خودشان را روی آن‌ها بکشند

 

لرد کرزن، سیاستمدار و جهانگرد بریتانیایی، که در اواخر دوره قاجار به ایران سفر کرده بود، درباره این تخریب‌ها نوشت: «مسجد و عمارت سلطنتی اصفهان را از بیخ و بن کندند.» هنری رنه د.آلمانی، جهانگرد دیگری که در سال ۱۸۸۰ از ایران بازدید کرد، با حسرتی عمیق گفت: «ظل‌السلطان بسیاری از کاخ‌های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود، نابود کرد.» ا

نگار او نه‌فقط با بناها، بلکه با خود شهر دشمنی داشت. خیابان چهارباغ، که روزگاری با نهرهای سنگی و درختان سربه‌فلک‌کشیده‌اش قلب تپنده اصفهان بود، به دست او به مزرعه خیار و گرمک تبدیل شد! یکی از جهانگردان آن دوره با تأسف نوشت: «ظل‌السلطان از خیابان خوش‌منظره و فرح‌آور چهارباغ چیزی باقی نگذاشته؛ جدول‌های سنگی را پر کرده، حواشی را فروخته و نقاشی‌های طاق‌ها و دیوارها را محو کرده است.»

چرا این همه ویرانی؟ برخی مثل مهدی بامداد، مورخ ایرانی، معتقدند این کار بخشی از رسم قاجارها بود که آثار سلسله‌های قبلی را نابود کنند تا شکوه خودشان را به رخ بکشند. اما ظل‌السلطان انگار انگیزه‌های شخصی هم داشت. او از زیبایی خیره‌کننده اصفهان می‌ترسید؛ می‌ترسید که این شهر ناصرالدین‌شاه را وسوسه کند و او را از قدرت در این شهر محروم کند. حتی گفته می‌شود او برای تأمین هزینه قشونش، کاشی‌های نفیس بناها را می‌فروخت و زمین‌هایشان را به تاجران واگذار می‌کرد.

جالب اینجاست که وقتی مردم اصفهان در سال ۱۳۲۵ هجری قمری در میدان نقش جهان تحصن کردند و خواستار عزل او شدند، این اعتراضات دو هفته طول کشید تا بالاخره محمدعلی‌شاه او را از حکومت اصفهان برکنار کرد.

 شکارچی که طبیعت ایران را شکار کرد

اگر ظل‌السلطان فقط به بناها اکتفا می‌کرد، شاید می‌شد او را فقط یک ویرانگر معماری دانست، اما او طبیعت ایران را هم بی‌نصیب نگذاشت. میانکاله، که روزگاری زیستگاه ببر خزر، پلنگ، مرال، گاومیش وحشی و قرقاول بود، به دست او و سپاهیانش به قتلگاه حیات‌وحش تبدیل شد.

 او در خاطراتش، که در کتاب "تاریخ مسعودی" به قلم خودش آمده، با افتخار از شکار ۳۵ ببر، ۱۸ پلنگ، ۱۵۰ مرال، ۶۰۰۰ قرقاول و تعداد زیادی گاو و گاومیش وحشی در یک سفر به میانکاله می‌نویسد. این آمار فقط شامل حیواناتی است که شکار شدند؛ او حتی زخمی‌هایی که گریختند را به حساب نیاورده! امروزه، به جز قرقاول، نسل همه این گونه‌ها در ایران منقرض شده و ظل‌السلطان یکی از مقصران اصلی این فاجعه زیست‌محیطی است.

او در شیراز هم دست از شکار نکشید. در کتاب تاریخ مسعودی می‌نویسد که برای شکار شیر به دشت ارژن رفت و با جمعیتی نزدیک به ده هزار نفر جرگه‌ای تشکیل داد، اما جز یک شیر ماده و دو بچه‌اش و یک شیر نر چیزی گیرش نیامد. بعد به کام فیروز رفت و باز هم شکار درست و حسابی نصیبش نشد، جز چند کبک و خرگوش.

او با حسرتی آشکار می‌نویسد: «شیر فراوان است، ولی پانزده تا بیست سال است که دیگر در شیراز دیده نشده یا به کلی فراری شده‌اند یا نسلشان قطع شده.» انگار خودش هم می‌دانست چه بلایی بر سر حیات‌وحش آورده، ولی این آگاهی هیچ‌وقت مانع شکارهای بی‌رویه‌اش نشد.

بازخوانی تاریخ؛ شاهزاده ای که تاریخ را خراشید

جالب است بدانید که او در کنار این ویرانگری‌ها، مردی با سواد و علاقه‌مند به فرهنگ هم بود. او به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه مسلط بود و کتابخانه‌ای بزرگ از کتاب‌های نفیس خطی داشت. حتی تأسیس روزنامه فرهنگ و مدرسه همایونی در اصفهان از اقدامات او بود. اما این‌ها در برابر ویرانی‌هایی که به بار آورد، مثل قطره‌ای در برابر دریاست

نواده های پر حاشیه ظل السلطان!

شجره‌نامه تصویری او، که در سال ۱۳۲۴ هجری قمری توسط عبدالحسین نایب‌الصدر تهیه شده، نشان‌دهنده تعداد قابل‌توجه فرزندان ذکور اوست. یکی از برجسته‌ترین فرزندان او، اکبر میرزا صارم‌الدوله (۱۲۶۴–۱۳۵۴ خورشیدی) بود که به دلیل فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک خود شناخته می‌شود.

 

اکبر میرزا صارم‌الدولهاکبر میرزا، که بعدها نام خانوادگی «مسعود سلطانی» را برگزید، هشتمین پسر ظل‌السلطان و نوه ناصرالدین‌شاه بود. او در ۳ محرم ۱۳۰۴ قمری (۱۲۶۴ خورشیدی) به دنیا آمد و تا ۸ آذر ۱۳۵۴ در اصفهان زندگی کرد. صارم‌الدوله در دوره قاجار و اوایل پهلوی به‌عنوان سیاستمدار و دیپلمات فعالیت داشت و مناصب مهمی مانند وزارت امور خارجه (۱۲۹۴–۱۲۹۵)، وزارت مالیه (۱۲۹۸–۱۲۹۹)، والی اصفهان (۱۲۹۶)، والی کرمانشاه و همدان (۱۲۹۹–۱۳۰۰) و استاندار فارس (۱۳۰۱–۱۳۰۲ و ۱۳۰۸) را بر عهده داشت.

نواده ناصرالدین شاه و ادعای مالکیت بر میدان نقش جهان!

یکی از اقدامات جالب‌توجه صارم‌الدوله، ادعای مالکیت بر میدان نقش جهان بود. او با استناد به نوه بودن ناصرالدین‌شاه و ادعای نسب به صفویه، این میدان را متعلق به خود دانست و حتی سند مالکیت آن را ثبت کرد

. برای جلوگیری از مشکلات قانونی، او میدان را وقف مدرسه صارمیه کرد. زمانی که شهرداری اصفهان قصد تغییراتی در میدان را داشت، صارم‌الدوله با این اقدام مخالفت کرد و کار به وزارت کشور کشید. در نهایت، طبق قوانین وقت، مالکیت او بر میدان نقش جهان تأیید شد. این اقدام نشان‌دهنده تلاش او برای حفظ میراث خانوادگی بود، هرچند که با توجه به تخریب‌های گسترده پدرش، ظل‌السلطان، در اصفهان، این ادعا نوعی پارادوکس تاریخی به نظر می‌رسد.

صارم‌الدوله همچنین به دلیل فعالیت‌های دیپلماتیک و روابطش با قدرت‌های خارجی، به‌ویژه بریتانیا، شناخته می‌شود. اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا نشان می‌دهند که او در دوره‌ای که ظل‌السلطان در اروپا بود، به‌عنوان یکی از حامیان بالقوه منافع بریتانیا در ایران دیده می‌شد، هرچند این حمایت به دلیل مخالفت‌هایی مانند اعتراض خان‌های بختیاری به حضور ظل‌السلطان در اصفهان، به نتیجه نرسید. صارم‌الدوله در ۹۰ سالگی در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.

یکی دیگر از فرزندان ظل‌السلطان، بهرام میرزا، بود که در منابع تاریخی کمتر به او پرداخته شده است. او در سال ۱۳۱۹ هجری قمری در کنار پدرش در قمشلو دیده شده و به نظر می‌رسد در دربار ظل‌السلطان نقش پیشکار یا همراه داشته است. اطلاعات کمی درباره فعالیت‌های او وجود دارد

مسعودیکی دیگر از فرزندان ظل‌السلطان، قهرمان میرزا مسعود، در حادثه‌ای تراژیک در سال ۱۲۹۵ خورشیدی نامش در تاریخ ثبت شد. طبق گزارشی در روزنامه «رعد»، او در کشتی «سووکس» بود که توسط یک زیردریایی آلمانی در دریای مانش غرق شد. 

اطلاعات درباره نسل‌های بعدی نوادگان ظل‌السلطان کمتر مستند شده است، اما برخی منابع به فامیل «ظلی» اشاره دارند که از نوادگان او محسوب می‌شوند.

یکی از جنبه‌های جالب میراث ظل‌السلطان، گنجینه‌ای است که به نام «گنج خسروی» شناخته می‌شود. طبق کتاب خسرو معتضد، ظل‌السلطان ثروتی افسانه‌ای جمع‌آوری کرده بود که بخشی از آن در بانک استقراضی روس نگهداری می‌شد. این گنجینه، که شامل جواهرات و آثار باستانی بود، به طرز مرموزی مفقود شد. برخی معتقدند که نوادگان ظل‌السلطان، به‌ویژه صارم‌الدوله، در تلاش برای بازیابی یا مدیریت این ثروت بودند، هرچند شواهد قطعی در این باره وجود ندارد.

کوبه آذقی 

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
مطالب مرتبط
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# عملیات وعده صادق 3 # جنگ ایران و اسرائیل # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
آیا موافق ساخت بمب اتم هستید؟
الی گشت