به گزارش تابناک، در سال ۶۵۱، یزدگرد در مرو به دست یک آسیابان مسیحی کشته شد، این قتل، امپراتوری را بیرهبر گذاشت و دو شاهزاده جوان را وادار به فرار کرد.
یزدگرد سوم چطور کشته شد؟
یزدگرد سوم به عنوان آخرین پادشاه ساسانی بعد از حمله مسلمین از مدائن به سمت ری به اصفهان و از آنجا به کرمان و سپس به سوی طوس و مرو رفت در مسیر او در جناباد (گناباد) اقامت نمود. با نزدیکتر شدن فاتحان عرب به استخر، یزدگرد با وجود دعوت مرزبان (فرماندار) تبرستان ترجیح داد تا از راه دارابگرد به اصفهان و کرمان و سپس سیستان و بعد به خراسان برود. او پیش از عزیمت به مرزبانان خود نامههایی نوشته و برای شکست دادن مهاجمان عرب درخواست کمک نمود مرزبان مرو از جمله کسانی است که اعلام آمادگی نموده است، اما برای کمک به یزدگرد درخواست ازدواج با خانواده سلطنتی را داشتهاست. بهطوریکه در مسیر شاه برای سفر به مرو از سوی نماینده مرزبان مرو ماهوی سوری -که به احتمال از خاندان سورن بود- نخست مورد استقبال قرار گرفت ولی میان آنان کدورتی رخ داد که بلاذری این کدورت را ناشی از درخواست خواستگاری از ادرگ دختر خردسال یزدگرد توسط ماهوی سوری دانستهاست.
قلعه یا دژ زیبَد که گفته می شود محل قتل یزدگرد سوم ساسانی است
بر پایهٔ روایت شاهنامه، وقتی یزدگرد به مَرو رفت و پیش آسیابانی به نام خسرو پناه گرفت. وقتی یزدگرد گرسنه بود به آسیابان گفت: من گرسنهام. آسیابان گفت: جز نان خشک چیزی ندارم. یزدگرد گفت: همان نان خشک خوب است. آسیابان نان را به یزدگرد داد. سربازان ماهوی سوری دنبال یزدگرد بودند که دانستند پیش آسیابانی به نام خسرو است. پس خسرو را پیش ماهوی آوردند و ماهوی به او زر داد تا یزدگرد را بکشد تا خود جای یزدگرد را بگیرد. خسرو قبول کرد و شبانه نزد یزدگرد آمد؛ یزدگرد خوابیده بود که خسرو او را با خنجر کشت. سربازان آمدند تا تاج، لباس و انگشتر یزدگرد را به ماهوی سوری بدهند. ماهوی دستور داد که پیکر یزدگرد را در رود بیندازند. صبح سربازان پیکر یزدگرد را در رودخانه انداختند.
سرنوشت فرزندان یزدگرد سوم ساسانی
پیروز، متولد ۶۳۶ میلادی، و بهرام، برادرش، فرزندان یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی، بودند. آنها از طریق کوههای پامیر به سوی چین حرکت کردند، مسیری پرمخاطره که غملا یک مهاجرت اجباری و بینتیجه بود،. در این سفر، آنها آخرین پایگاههای امپراطوری ساسانی در شرق ایران، از جمله سیستان و طخارستان، را از دست دادند.
کاوشهای اخیر (۲۰۲۳) در زرنج، پایتخت موقت پیروز، چند سکه منسوب به یزدگرد سوم را نشان داده که احتمالاً در تبعید ضرب شدهاند
پناهندگی در چین: وعدههای توخالی تانگ
پیروز و بهرام در سالهای ۶۶۰ تا ۶۷۰ به دربار امپراتور گائوزونگ تانگ رسیدند. چینیها، که گرفتار جنگ با ترکهای غربی بودند، به پیروز لقب "ژنرال گارد راست" و سپس "شاه پارسی" دادند، اما این عناوین بیشتر تشریفاتی بودند تا واقعی.
مجسمه پیروز سوم میان مجسمههای سران ۶۱ کشور در مقبره کیانلینگ.
بهرام نیز، که در منابع چینی کمتر به او اشاره شده، عنوانی مشابه دریافت کرد و به عنوان "بهرام هفتم" شناخته شد، اما نقشش در دربار چین حاشیهای بود. در سال ۶۶۲، پیروز با لشکری چینی به رهبری ژنرال پی شینگجیان عازم ایران شد، اما این لشکر در سوئاب (قرقیزستان امروزی) برای سرکوب شورش ترکها متوقف شد و تلاش برای بازپسگیری ایران ناکام ماند
شکستهای پیدرپی در زرنگ و طخارستان
پیروز در سالهای ۶۵۸-۶۷۳ سعی کرد حکومتی در زرنگ (سیستان) برپا کند، اما این تلاش با مقاومت اعراب مسلمان و شورشهای محلی در جبال، فارس و کرمان به شکست انجامید . بهرام نیز در طخارستان (افغانستان شمالی) به عنوان "شاه خودخوانده" با اعراب جنگید، اما منابع نشان میدهند که او نیز نتوانست قلمروی پایداری ایجاد کند. سقوط زرنگ در ۶۷۳-۶۷۴ به دست اعراب، پایان امیدهای پیروز بود. بهرام، که تا مدتی در طخارستان مقاومت کرد، سرانجام ناپدید شد و سرنوشتش در منابع مبهم ماند.
در سال ۶۷۷، پیروز معبدی در شینجان ساخت که برخی منابع (Forte، ۱۹۹۶، بهروزرسانی ۲۰۲۲) آن را کلیسایی مسیحی میدانند، نشانهای از تأثیر نسطوریها بر ساسانیان تبعیدی. با این حال، این معبد اهمیت چندانی نداشت و به زودی فراموش شد. کاوشهای ۲۰۲۵ در شینجان، برچسبهای تجاری ساسانی را نشان داده که برای شناسایی کالاها استفاده میشدند
نقاشی شمایل سفیر ساسانیان در امپراطوزی چین
مرگ و فراموشی
پیروز در ۶۷۹ در چین درگذشت و مجسمهای بیسر در مقبره کیانلینگ به او منسوب شد، با کتیبهای که او را "شاه پارس و سپهسالار" مینامد بهرام، که سرنوشتش نامعلوم است، احتمالاً پیشتر در طخارستان یا چین درگذشت. پسر پیروز، نرسی، تا سالها در توخارستان مقاومت کرد، اما او نیز ناکام ماند. اعراب با ارسال هیئتی به چین، هرگونه حمایت تانگ از ساسانیان را قطع کردند. جوامع زرتشتی-ایرانی در چین به تدریج محو شدند و میراث این دو شاهزاده به چند کتیبه و سکه محدود ماند.
کاوشهای ۲۰۲۴ در شینجان تابلویی با ویژگیهای پارسی-سریانی-چینی را نشان داد که چهرهای هندو-اروپایی را به تصویر میکشد این اثر، تنها نشانهای مبهم از حضور ایرانیان در جاده ابریشم است و تأثیر پایداری نداشت. داستان پیروز و بهرام، روایتی از شکست، تبعید و تلاشهایی بیثمر است که در سایه امپراتوریهای بزرگتر گم شد.
در میان سلسله های ایرانی که پس از اسلام در ایران به قدرت رسیدند، امیر شجاع بویه ادعا داشت که از تبار یزدگرد سوم است که سلسله آل بویه در شمال ایران را پایه گذاری کرد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید