معروف ترین شعر درباره حضرت فاطمه چگونه سروده شد؟ +فیلم
گاهی یک تلنگر، اتفاق بزرگی را رقم میزند؛ اتفاقی که برای همیشه میماند و در یادها ثبت میشود.

شعرهای بسیاری در وصف حضرت فاطمه زهرا (س) و زندگی آن بزرگوار در ادبیات، بهخصوص در عصر حاضر، سروده شده و برخی از آنها از شعرهای پرطرفدار محسوب میشوند.
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، یکی از جذابترین و در عین حال حزنانگیزترین شعرها، متعلق به شاعری به نام مهدی خاکی است.
در نهم بهمن سال ۱۳۹۸ و در عصر شعر فاطمی "بیت سوخته" به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و با حضور جمعی از شاعران آیینی کشورمان و علاقهمندان این حوزه برگزار شد.
در همین مراسم بود که مهدی خاکی، شاعر جوان، شعری را خواند که از آن پس به یکی از محبوبترین شعرهای آیینی تبدیل شد و مداحان بسیاری نیز در مداحیهای خود از آن استفاده کردند.
شعر مهدی خاکی چنین بود:
ببین میتــوانی بمانی بمان
عزیــزم تو خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمــینگیر من، آســمانی، بمان
اگر میشـود میتوانی بـمان
تو نیلوفرانهترین یاس شهر
وجود تو کانون احساس شهر
دعاگوی هر قدرنشناس شهر
نکش دست از دست دستان شهر
نباشی، چه آبی چه نانی بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شد ماجرای سپر ماندنت
چه شد پای حرف پدر ماندنت
پس از غصهی پشت در ماندنت
ندارد علی همزبانی بمان
برای علی بیتو بد میشود
بدون تو غم بیعدد میشود
نرو که غرورم لگد میشود
و این سقف، سنگ لحد میشود
تو باید غمم را بدانـی بمان
چرا اشک را آبرو میکنی
چرا چادرت را رفـو میکنی
چرا استخوان در گلو میکنی
چرا مرگ را آرزو میکنی
چه کم دارد این زندگانی بمان
چه شد که این شعر سروده شد؟
آنچه در ادمه میخوانید صحبت های است که حامد خاکی در محفلی آن را تعریف کرده و خبرنگار تابناک کلیت آن را روایت میکند.
مهدی خاکی نقل میکند که پدرش اهل میهمانی دادن و به اصطلاح سفرهدار فامیل و دوستان است.
در یکی از روزها که مهمانی در خانه پدر بوده، نزدیکیهای زمان غذا خوردن، مهمان عزم رفتن میکند. اما پدر سفرهدار اصرار میکند که او بعد از نهار برود. اما اصرار وی به دلیل ضرورتی که برای میهمان پیش آمده، به جایی نمیرسد. پدر در نهایت میگوید: «من دیگر اصرار نمیکنم، اما واقعاً اگر میتوانی بمانی، بمان.»
همینجا تلنگر و آن اتاق ناگهانی در شاعر شعر، اتفاق میافتد. همین اصطلاح رایج ایرانی، در شرایط خاص، تبدیل میشود به مطلع شعری محبوب و البته حزنانگیز در بین مردم که درباره حضرت فاطمه (س) است.
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۱۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
پاسخ ها
ناشناس
| ۰۰:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۶
عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما بازماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
یاس بوی مهربانی میدهد
عطر دوران جوانی میدهد
یاسها یادآور پروانهاند
یاسها پیغمبران خانهاند
یاس در هر جا نوید آشتیست
یاس دامان سپید آشتیست
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس
بر لبان ما كه میخندید؟ یاس
یاس یك شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یك سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر میشود
راهی شبهای دیگر میشود
یاس مثل عطر پاك نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینهها رو كردهاند
یاس را پیغمبران بو كردهاند
یاس بوی حوض كوثر میدهد
عطر اخلاق پیمبر میدهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشكش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
میچكانید اشك حیدر را به راه
عشق معصوم علی یاس است و بس
چشم او یك چشمه الماس است و بس
اشك میریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس كبود
گریه آری گریه چون ابر چمن
بر كبود یاس و سرخ نسترن
گریه كن حیدر كه مقصد مشكل است
این جدایی از محمد مشكل است
گریه كن زیرا كه دخت آفتاب
بیخبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمهشب دزدانه باید در مغاك
ریخت بر روی گل خورشید خاك
یاس خوشبوی محمد داغ دید
صد فدك زخم از گل این باغ دید
مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز دو كس از قبر او آگاه نیست
گریه بر فرق عدالت كن كه فاق
میشود از زهر شمشیر نفاق
گریه بر طشت حسن كن تا سحر
كه پر است از لخته خون جگر
گریه كن چون ابر بارانی به چاه
بر حسین تشنهلب در قتلگاه
خاندانت را به غارت میبرند
دخترانت را اسارت میبرند
گریه بر بیدستی احساس كن
گریه بر طفلان بیعباس كن
باز كن حیدر تو شط اشك را
تا نگیرد با خجالت مشك را
گریه كن بر آن یتیمانی كه شام
پاسخ ها
ناشناس
| ۰۰:۵۵ - ۱۴۰۳/۰۹/۱۶
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟






