
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور
که از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی
ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی
چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی
ای دوست خوب من، حافظ امروز پیامی بسیار دقیق و دلی برای تو دارد. او میخواهد به تو بگوید که اصلاً نیازی به توضیح و تفسیر نیست. آن کسی که در فکر توست، آنقدر باهوش و نکتهسنج است که حرفهای ناگفتهی دلت را از عمق نگاهت، از سکوتت و از تکتک اعمال و رفتارت میخواند. پس خودت را برای توضیح دادن خسته نکن.
میدانم، حسرتی در دلت هست برای فرصتهایی که مثل پرنده از دستت پریدند. اما حافظ به تو مژده میدهد که هنوز دیر نشده! هنوز وقت هست تا جبران کنی. او میداند که راهی که در پیش داری، کمی سنگلاخ و دشوار به نظر میرسد، اما به تو قول میدهد که در انتهای این مسیر، باغی پر از آسایش و آرامش منتظر توست. این سختیها، بهای آن آرامش شیرین است. پس تحمل کن.
و این را در قلبت حک کن: نیتی که در سر داری، شاید در ظاهر مثل ستارهای دور در آسمان باشد، اما حافظ قسم میخورد که دستیافتنی و عملی است! به یک شرط بزرگ: اینکه در میانه راه خسته نشوی و از مسیر خارج نشوی.
بیت هشتم: «قهر کردن و دلگیر شدن از دوستان و همراهان، کار آدمهای کاردان و عارف نیست. تحمل کردن سختیهای این راه، وقتی به یاد روزهای خوشی که با دوست خواهی داشت میافتی، آسان و حتی شیرین میشود.»
تفسیر دوستانه: حافظ به تو میگوید دلت را بزرگ کن. الان وقت تنگدلی و قهر نیست. هر وقت خسته شدی، به آیندهی شیرینی که با او خواهی داشت فکر کن. آن فکر، مثل یک جرعه آب خنک در گرمای تابستان، به تو جان دوباره میدهد.
بیت نهم: «ای حافظ! مراقب باش که غرق در خیال و رویای گیسوی محبوب نشوی. این خیال بسیار فریبنده است. هشیار باش که مبادا درِ خانهی محال را بکوبی، چون دسترسی به زلف یار (اگر فقط در رویا بمانی) غیرممکن است.»
تفسیر دوستانه: غرق شدن در رویا زیباست، اما خطرناک هم هست. حافظ هشدار میدهد که مبادا آنقدر در فکر و خیال بمانی که فراموش کنی باید قدمی هم برداری. او نمیگوید نیت تو محال است، بلکه میگوید “فقط فکر کردن به آن” و “اقدام نکردن”، راه را به بنبست میرساند.
از این کلاف سردرگم بیرون بیا: میدانم که گاهی دلت میگیرد و احساس میکنی در یک موقعیت پیچیده و ناراحتکننده گرفتاری. اما اگر لحظهای سرت را بلند کنی و به اطراف نگاهی بیندازی، میبینی که زندگی تو پر از موفقیتها و نعمتهایی است که شاید خودت آنها را نمیبینی. حیف نیست با کمی لجبازی یا گوش دادن به حرفهای بیاساس این و آن، این بنای زیبا را خراب کنی؟ عاقلانه عمل کن و با او مهربان و صمیمی باش.
قدر گنجهایت را بدان: تو در قلب خانوادهات جایگاه ویژهای داری و این یک گنج بزرگ است. قدر این محبت را بدان و آن را بیشتر کن. به زودی یک موفقیت مالی یا کاری در راه است؛ هوشمندانه از آن استفاده کن و بیهوده هدرش نده.
چشمها را ببند، قدمها را بردار: در مسیر موفقیت، همیشه کسانی هستند که حسادت میکنند یا طعنه میزنند. آنها را نادیده بگیر. انرژیات را صرف رقابت سالم و جلو افتادن از رقیبان کن. و در این میان، اگر دیدی یکی از آشنایان دست یاری به سویت دراز کرده، بیتفاوت نگذر. کمک کردن به دیگران، راه خودت را هموارتر و پربرکتتر میکند.
و اما حرف آخر؛ یک جرقه برای حرکت:
برای اینکه تمام این تردیدها را کنار بگذاری، به این حرف حکیمانه از “گوته” گوش بسپار:
پس دوست من، جسارت به خرج بده و اولین قدم را بردار. آیندهای درخشان در انتظار توست.