به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «Rise and Kill First» (تو زودتر بکش) نوشته رونین برگمن روزنامهنگار و نویسنده اسرائیلی سال ۲۰۱۸ منتشر شد و طی سالهای گذشته دو ترجمه از آن در ایران عرضه شد. یکی از اینترجمهها، با بازگردانی وحید خضاب در قالب مجموعهای چندجلدی منتشر شد که سهجلد آن از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ منتشر شدند و جلد چهارم آن همزمان با سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ۱۴۰۴ توسط انتشارات شهید کاظمی چاپ و ایننسخه ترجمه از کتاب، تکمیل شد.
عنوان فرعی کتاب، «روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از ۶۰ سال ترورهای موساد از ترور مبارزین فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هستهای و موشکی ایران» است و عنوان اصلی آن ناظر به یکی از آیههای «تلمود» است با اینمضمون است که اگر کسی قصد کشتنات را داشت، تو برخیز و اول او را بکش!
نکته مهم درباره اینکتاب، این است که در عین پردهبرداری از آدمکشیهای اسرائیل و نشاندادن وحشیگریهای جوخههای ترور یهود، در نهایت تصویری مقتدر از رژیم صهیونیستی ارائه میکند که دشمنانش را هرکجای جهان از بین میبرد و حذف یکفرد حتی اگر سالها طول بکشد، توسط آنها انجام میشود. اما در عین حال، تسلط و اقتداری که رونین برگمن در اینکتاب نشان میدهد، بیانگر ترس و وحشت اسرائیل از دشمنانش هم هست و به اینترس، گاهی در فرازهایی از کتاب به صراحت بیان میشود.
کمی پیشتر قسمت اول بررسی و مرور مطالب اینکتاب را منتشر کردیم که در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:
در ادامه مشروح قسمت دوم اینمرور و معرفی را میخوانیم؛
* اجرای عملیات ماویر برای ترور علی حسن سلامه
پس از ترور موفق ودیع حداد (با خمیر دندان)، موساد سراغ سوژه بعدی یعنی علی حسن سلامه رفت؛ کسی که تلاش برای ترورش در لیلهامر، بهقول رونین برگمن، خسارتبارترین شکست مفتضحانه تاریخ موساد تبدیل شده و با تحقیر موساد مبنی بر اینکه جان به در بردنش خیلی به مهارتش مربوط نیست، روی زخم اسرائیل نمک میپاشید. رونین برگمن در «تو زودتر بکش» مدعی است علی حسن سلامه، منبع اطلاعاتی سازمان CIA هم بوده و آمریکاییها مایل به کشتناش نبودند. ایننویسنده اسرائیلی میگوید سلامه با اطلاع و تائید یاسر عرفات، بهعنوان کانال تبادل پیام و اطلاعات بین آمریکاییها و ساف خدمت میکرد: «ساف بهصورت رسمی و حقوقی از طرف ایالات متحده یک سازمان تروریستی محسوب میشد ولی CIA تمایل داشت که یک کانال ارتباطی مخفی با ساف داشته باشد. در سال ۱۹۷۳ با تأیید کیسینجر، این کانال تبدیل به یک ارتباط محرمانه ولی رسمی بین ایالات متحده و عرفات شد.» (جلد دوم، صفحه ۱۸۰)
سال ۱۹۷۴ سلامه همراه با عرفات به نیویورک سفر کرد و اینمساله برای موساد بسیار گران و توهینآمیز بود. دوستی رابرت سی ایمز با سلامه بهروایت رونین برگمن به مرور بر نگرش و نوع برخورد آمریکا درباره ساف تأثیر گذاشت و پس از آغاز جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵ سلامه به نیروهایش مأموریت داد از سفارت آمریکا محافظت کنند. «اسرائیلیها اینصحنهها را نگاه میکردند و از خشم دندان به هم میساییدند.» (جلد دوم، صفحه ۱۸۳) اینجمله در گفتگوی مایک حراری فرمانده وقت واحد سزاریه در موساد با برگمن آمده است. هنگام حضور سلامه در نیویورک و آمریکا هم کاری از دست موساد برنمیآمد چون در خاک اینکشور دست به عملیات نمیزد.
صحنه ترور علی حسن سلامه
برگمن مدعی است آمریکاییها بارها به سلامه هشدار دادهاند که موساد در پی شکارش است. CIA هم تجهیزات ارسال پیام رمزگذاریشده در اختیار سلامه قرار داد تا امنیتش را بالاتر ببرد. همچنین به این فکر افتادند برای سلامه یک خودروی زرهپوش و ضدگلوله بفرستند. اما در نهایت، موساد به این نتیجه رسید که قطع کردن کانال ارتباطی ساف و CIA برای این که نشان دهد هیچکس در مقابل اسرائیل مصونیت ندارد، مهم است. همچنین اینپیام را برای آمریکاییها داشت که دوستی با سلامه، رفتار درستی در قبال دوستان نیست. در نتیجه ییتزحاک حوفی رئیس موساد طرح ترور سلامه را به مناخیم بگین رساند و او هم آن را تائید کرد. در نتیجه ۳ ماه پس از حذف ودیع حداد، عملیات کشتن علی حسن سلامه با نام عملیات «ماویر» کلید خورد.
در ابتدای عملیات ماویر از یکجاسوس رده بالای واحد ۵۰۴ امان با نام سازمانی رومِنگیه خواسته شد عادات و طرز زندگی سلامه را زیر نظر بگیرد. اینجاسوس امین الحاج و یکی از اعضای خاندانهای ثروتمند شیعه لبنانی بود. او توانست حجم زیادی از اطلاعات را در ماموریتش به دست بیاورد. حراری هم روایت کرده تعدادی از جاسوسهای خود را فرستاد تا با سلامه رفیق شوند. در نهایت هم عملیات حذف را اینگونه طراحی کردند که در یکخیابان عمومی بیروت بمبی در یکاتومبیل پارکشده کار گذاشته و هنگام عبور اتومبیل سلامه از کنار بمب، آن را منفجر کنند. برای انجام اینکار از یاعکوو رهاوی دانشمند سابق ناسا که جذب موساد شده و در رأس بخش فناوری موساد قرار گرفته بود، استفاده شد. او یکبمب برای عوامل موساد درست کرد تا اجرای عملیات را با آن تمرین کنند. قرار بود در روز عملیات، یک زن با نام سازمانی رینا دکمه انفجار بمب را فشار دهد. نام واقعی اینزن اریکا چمبرز بود که سال ۱۹۴۸ در انگلستان متولد شده بود و در حال حاضر در سن ۷۷ سالگی است.
اریکا چمبرز جاسوس اسرائیلی، قاتل علی حسن سلامه
برای اجرای عملیات ماویر، دو مرد و رینا انتخاب شدند. رینا، اکتبر ۱۹۷۸ (حوالی ۱۳۵۷) و دو مرد دیگر هم روز ۱۶ ژانویه بهصورت جداگانه با گذرنامه بریتانیایی و کانادایی، وارد بیروت شدند. اینافراد بمب را در صندوق عقب یک فولکسواگن که کرایه کرده بودند، جاسازی و تجهیزات انفجار از راه دور را روی آن نصب کردند. سپس ماشین را کمی دورتر از آپارتمان سلامه پارک کردند. روز ۲۲ ژانویه ۱۹۷۹ (اول بهمن ۱۳۵۷) کمی بعد از ساعت ۳ بعدازظهر، سلامه از آپارتمانش خارج شد و هنوز ۲۰ متر رانندگی نکرده بود که به فولکسواگن رسید و با رسیدن شورلتش به فولکسواگن، با فشار دکمه توسط رینا، بمب منفجر شد. در اینانفجار ۸ تن دیگر ازجمله راننده سلامه، دو نفر از محافظینش، سه شهروند لبنانی، یک شهروند آلمانی و یک شهروند بریتانیایی کشته شدند.
اسرائیل با کشتن سلامه، موفق نشد رشته ارتباط ساف با آمریکا را قطع کند. چون رابرت ایمز مواضع طرفدارانهای از فلسطین اتخاذ کرد و یکی از شخصیتهای کلیدی در طرح صلح ریگان شد که در آن، آمریکا برای اولینبار حق فلسطینیها را برای یککشور مستقل به رسمیت میشناخت.
* عملیات مرد خوششانس
یکهفته پیش از آنکه ودیع حداد در بیمارستان برلین شرقی بستری شود، یکی از جاسوسهای شینبت با نام مستعار کلفَت خبر داد یکتیم از نیروهای ساف در حال آموزشدیدن برای یک حمله چریکی به اسرائیل هستند. ایناطلاعات با شنودهای دفاتر ساف در قبرس مطابقت داده و تائید شد و خبر رسید هدف، بههمزدن مذاکرات صلحی است که بگین با مصر آغاز کرده و به گفته رونین برگمن، عرفات و ابوجهاد دستور آن را صادر کرده بودند. ژنرال گلعاد خواست اسرائیل پیشدستی کند. در نتیجه روز ۵ مارس ۱۹۷۸ (۱۴ اسفند ۵۶) تکاوران دریایی واحد شایتت ۱۳ عملیات «مرد خوششانس» را اجرا کردند و تمام فلسطینیهای پایگاه دامور را به قتل رساندند. اما در عمل تنها افراد حاضر در یکی از ساختمانهای پایگاه را کشتند.
* عملیات لیتانی و تشکیل نیروهای یونیفل
رونین برگمن در ادامه روایت رمانگونه کتابش، میگوید روز ۱۱ مارس ۱۹۷۸ (۲۰ اسفند ۵۶) ۵ نیروی فتح در ساحل جنوب حیفا از قایق پیاده شده و قدم به خاک اسرائیل گذاشتند. سپس به یک بزرگراه ساحلی در مسیر حیفا تلآویو رفته و یک تاکسی و سپس یک اتوبوس را ربودند. آنها دست به ترفند جدیدی زده و با روش غافلگیرکننده حمله در حال حرکت، یک اتوبوس دیگر را متوقف کرده و مسافرین آن را هم گروگان گرفتند. پلیس اتوبوس را در حومه شمالی تلآویو متوقف کرد و تلاش اسرائیلیها برای پایان قائله به آنجا رسید که ۳۵ اسرائیلی کشته و ۷۱ تن زخمی شدند. از فلسطینیها هم ۹ تن کشته و یکنفر اسیر شد. یکنفر دیگرشان هم در بیمارستانی که زخمیها به آن منتقل شدند، پیدا شد. نام اینحادثه را کشتار جاده ساحلی گذاشتند و از معدود حملات چریکی فلسطینیهاست که در حافظه جمعی اسرائیلیها حک شده است. در پی ایناتفاق، وایزمن وزیر دفاع اسرائیل که در آمریکا حضور داشت، به سرعت به فلسطین اشغالی بازگشت و دستور یک تهاجم گسترده به جنوب لبنان را به نیروهای IDF صادر کرد. اینحمله گسترده «عملیات لیتانی» نام گرفت و هدف از آن، این بود که بیشترین تعداد ممکن از رزمندگان ساف کشته شوند. در نتیجه اینحمله، یک نیروی موقت سازمان ملل در لبنان با سرواژه «یونیفل» ایجاد شد. یک نیروی طرفدار اسرائیل هم به نام «ارتش آزاد لبنان» که اغلب اعضایش مسیحی بودند تأسیس شد. اما اسرائیلیها نتوانستند جلوی شلیک کاتیوشاهای فلسطینیها بهسمت اسرائیل را با عبور تیمهای ساف از مرز بگیرند. آنها چندمورد قتل اسرا و غارت را همزمان با عملیات یکهفتهای لیتانی مرتکب شدند و برای بار دیگر، اسرائیل توسط مجامع بینالمللی محکوم شد.
در ادامه وایزمن، یورشهای دقیق و قتلهای هدفمند توسط واحدهای ویژه تکاوری را که پیچیدگی کمتری داشتند، سریعتر بودند و نیاز به داستان پوششی نداشتند، در دستور کار قرار داد. در اینزمان واحدی که اغلب مأموریتها را به عهده داشت، واحد تکاوری دریایی شایتت ۱۳ بود. اینواحد اواخر سال ۱۹۴۹ به عنوان یکواحد تکاوری سرّی، مأمور نفوذ مخفیانه، عملیاتهای خرابکاری و قتل هدفمند از طریق دریا تأسیس شده بود. نیروهای شایتت ۱۳ از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ در مجموع ۲۳ حمله علیه ساف در قلمرو لبنان و دریا انجام دادند. سپس وایزمن، رافائل (رافول) ایتان را بهعنوان مسئول عملیاتهای لبنان انتخاب کرد. بعدها یکی از اولیناقدامات او در مقام رئیس ستاد مشترک، صدور فرمان عفو برای دوتن از مجرمان محکومشده IDF بود که هر دو فلسطینیها را زیر بازجویی کشته بودند و یکی از آنها همان سرهنگدو با اسم مستعار Y بود. وایزمن به ایتان اختیار داد فعالیت واحدهای اطلاعاتی بهویژه واحد ۵۰۴ امان را در لبنان افزایش دهد. در چند مورد هم واحد ۵۰۴ به جاسوسهایش اجازه داد مردم را بدون اجازه یا حتی بدون اطلاع مقامات بالاتر به قتل برسانند.
* اظهارات روبیر حاتم درباره کشتن چهار دیپلمات ایرانی
رونین برگمن بعد از روایت حمله اسرائیل به لبنان که در پاسخ به ماجرای کشتار ساحلی ترتیب داده شده بود، به فالانژهای لبنانی اشاره میکند. او میگوید دستگاه اطلاعاتی اسرائیل مشغول ایجاد زمینهها و زیرساختهای یک حضور دائمی در لبنان بود؛ هم برای جمعآوری اطلاعات درباره عرفات و هم برای بیثباتکردن ساف. آنها با پشتیبانی مستحکم بیگن اتحاد محرمانهای با فالانژها (شاخه شبه نظامی مهمترین حزب مسیحیان مارونی لبنان) که سرسختترین دشمنان فلسطینیها بودند، ایجاد کردند.
موساد تحت محافظت نیروهای فالانژ این امکان را به دست آورد پایگاه اطلاعاتی خود را نزدیک بیروت برپا کند. رووِن مِرهاو رئیس رسمی آن واحد موساد که مسئول ارتباط با فالانژها بود جنایتها و کارهای آنها را حالبههمزن توصیف کرده است. مرهاو در اعتراض به ادامه ارتباط موساد با فالانژها، موساد را ترک کرد ولی راهبرد راهبردی اینسازمان اطلاعاتی با مارونیها نهتنها قطع نشد، بلکه عمیقتر هم شد.
در صفحه ۲۲۶ جلد دومِ «تو زودتر بکش» با ترجمه وحید خضاب، به روبیر حاتم معروف به کبرا یعنی جلاد ارشد فالانژها اشاره میشود که گفته بود افسران موساد کشتن چند نفر از زندانیهای فالانژها را تأیید کرده بودند؛ ازجمله چهار دیپلمات ایرانی که پیش از اینکه به سرشان شلیک شود و در چاله آهک انداخته شوند، شکنجه هم شدند.
روبیر حاتم معروف به کبرا
* دست باز واحد منطقه جنوب لبنان برای آدمکشی
در ۲۲ آپریل ۱۹۷۹ (۲ اردیبهشت ۱۳۵۸) یک گروه وابسته به ساف که رهبرشان فردی به نام ابوالعباس بود در ساحل نهاریا از قایق پیاده شدند. یکی از اعضای اینتیم چهارنفره پسری شانزدهساله بهنام سمیر قنطار بود. اینمبارزان هم برای عملیات و گروگانگیری و طلب آزادی زندانیان فلسطینی به اینماموریت آمده بودند. عملیات فلسطینیها طبق روایت رونین برگمن، با ورود نیروهای نظامی اسرائیل به صحنه، به یک کشتوکشتار انجامید که اعضای یک خانواده اسرائیلی در آن کشته شدند. اینکشتار نقطه عطف دیگری در تبدیل نبرد اسرائیل و ساف به یک جنگ تمام عیار نظامی شد.
فرمانده منطقه شمالی IDF سرلشگر آویگدور (یانوش) بنگال مدت کوتاهی پس از حادثه به صحنه رسید. بنگال پس از اینماجرا با پشتیبانی ایتان، مئیر داگان را به فرماندهی واحد تازه تاسیسی که «واحد منطقه جنوب لبنان» نام داشت، منصوب کرد. بنگال در انجام جنایت، دست داگان را باز گذاشت و گفت میتواند هرکاری دوست دارند بکند. داگان و تیمش برای باقی نگذاشتن ردپایی از اسرائیل، آندسته از افراد محلی لبنانی، مسیحیان و مسلمانان شیعه را به خدمت گرفتند که از عرفات نفرت داشتند. اینواحد در ادامه با همکاری همینافراد، یکسلسله قتل هدفمند و عملیاتهای خرابکاری را در جنوب لبنان آغاز کرد. بنگال در اینباره گفته: «ما از اونا (افراد محلی) به عنوان نیروی نیابتی به عنوان مزدور استفاده میکردیم. ما به اونا (به مسیحیها و شیعهها و سنیها) انگیزه رو میدادیم و علیه همدیگه به بازی میگرفتیمشون.» (جلد دوم، صفحه ۲۳۳)
سرلشگر بنگال
شاخه اطلاعاتی ارتش اسرائیل درباره اهمیت قتلهای تصویبنشده با تیم داگان اشتراک نظر نداشت. در نتیجه و پس از عملیاتهای خودسرانه بنگال در خاک لبنان، یهوشوآ ساگوی رئیس وقت امان دستور داد داخل تلفنهای فرماندهی منطقه شمالی شنود کار بگذارند. آنطرفیها هم اینطرح را کشف کردند و بنگال با افتخار از اینکشف صحبت کرد. در ادامه، بنگال به دفتر وزیر دفاع در تلآویو احضار شد.
درگیری داخلی بین امان و فرماندهی منطقه شمالی ادامه پیدا کرد و گرچه امان بعدها از طریق منابعش در لبنان درباره ماشینها و الاغهایی که فرماندهی منطقه شمالی روی آنها بمب نصب میکرد اطلاعاتی به دست آورد، تصمیم گرفت موضوع را رها کند. برگمن در اینباره میگوید: و گفتند شاید بهتر باشد ما هم از اینماجراها خبر نداشته باشیم. یا به قولی از کتاب مقدس «بگذار بچهها کیفشان را بکنند!» درهرصورت، سوژههایی که بنگال هدف قرار میداد، نیروهای عملیات سطح پایین ساف بودند.
مئیر داگان (وسط)
* برگشت عرفات به فهرست ترورها و تلاش برای ترورش با ۲ تُن موارد منفجره
در روز ۵ آگوست ۱۹۸۱ (۱۴ مرداد ۱۳۶۰) مناخیم بگین نخستوزیر وقت، آریل (آریک) شارون را بهعنوان وزیر دفاع اسرائیل منصوب کرد. شارون که بهخوبی بر عقبنشینی از شبهجزیره سینا نظارت و آن را مدیریت کرده بود، بهمرور یکنوع روحیه ستیزهجو، خطرپذیری و ماجراجویی را در نهاد دفاعی اسرائیل تزریق کرد. او امیدوار بود با عملیاتهای بمبگذاری و اعمال تروریستی مختلف، عرفات را تحریک کند به اسرائیل حمله کند تا در مقابل، به لبنان لشکرکشی کند. اما عرفات فریب نخورد و موساد را متهم کرد پشت انفجارها و پشت جبهه آزادی لبنان از خارجیها قرار دارد. یکی از افسران وقت اسرائیلی روایت کرده با پشتیبانی شارون، کارهای وحشتناکی صرفا برای کشتن انجام شدند: «کِی رسم بوده ما بمب روی الاغ بذاریم و بفرستیمش که توی بازار بین مردم منفجر بشه؟» (جلد دوم، صفحه ۲۴۸) یکی دیگر از نیروهای موساد هم که آنزمان در لبنان حضور داشت گفته به لبنانیها آموزش میدادند یک ماشین بمبگذاریشده چگونه میتواند کارآمد باشد.
شارون دوباره عرفات را به فهرست تحت تعقیبها برگرداند و بنگال و داگان، سال ۱۹۸۱ «عملیات المپیا» را طراحی کردند که طی آن قرار بود برای کشتن عرفات، دو تن مواد منفجره در یک کامیون کار گذاشته شود. اینکامیون هم اطراف سالن تئاتری که قرار بود اعضای ساف در دسامبر آنسال در آن ضیافت شام داشته باشند، قرار داده شود تا با انفجاری عظیم، کل رهبران ساف یکجا از بین بروند. اما پس از مدتی طرح المپیای یک، جای خود را به طرح المپیای ۲ داد که در آن قرار بود حجم زیادی از بمب در زیر جایگاه ویژه ورزشگاه در حالی ساختی در بیروت قرار داده شود که قرار بود اول ژانویه ۱۹۸۲ (۱۱ دی ۶۰) ساف سالگرد تاسیسش را در آن جشن بگیرد. اما در آنزمان بنگال دیگر فرماندهی منطقه شمالی نبود و شارون هم که او را آدم نازکدلی میدانست، نیاز چندانی به حضورش حس نمیکرد.
سهنفر از جاسوسهای اسرائیلی موفق شدند خود را به جایگاه ویژه ورزشگاه رسانده و مواد منفجره را جاسازی کنند. همچنین قرار شد سهعضو شیعه جبهه آزادی لبنان از خارجیها هم سه ماشین بمبگذاریشده را نزدیک دیوار استادیوم پشت جایگاه ویژه قرار دهند و یکدقیقه پس از انفجار جایگاه، اینماشینها هم برای خسارت و کشتار بیشتر، با کنترل از راه دور منفجر شوند. اما بنا بود چندنفر از دیپلماتهای خارجی ازجمله سفیر روسیه همراه عرفات در جایگاه ویژه حضور داشته باشند. داگان، ایتان و شارون سعی کردند بگین را برای انجام عملیات متقاعد کنند اما او نمیخواست با کشتن سفیر روسی خود را به شوروی درگیر کند. در نتیجه دستور داد عملیات را لغو کنند. اما بهزودی برای انجام عملیات دیگری چراغ سبز نشان داد؛ کشتار رهبران ارشد ساف در کاروانی متشکل از ۷ یا ۸ مرسدس بنز که بنا بود به جلسه عالی رهبران اینسازمان بروند. به اینترتیب عملیاتی طراحی شد که بنا بود طی آن، پس از رسیدن اتومبیلها به نقطهای مشخص، بمبهای از پیش کارگذاشتهای منفجر شوند. اما اینعملیات هم بهدلیل خوف و خطرها، با هماهنگی نخستوزیر و وزیر دفاع لغو شد. ۶ ماه بعد هم نیروهای اسرائیل به لبنان حمله کرده و جنگ لبنان را شروع کردند.
* ترور ناموفق سفیر اسرائیل در انگلستان با دستور دستگاه اطلاعاتی عراق
شلومو آرگوف سفیر اسرائیل در انگلستان، شب سوم ژوئن ۱۹۸۲ (۱۳ خرداد ۶۱) پس از یک مهمان مجلل در هتل دورچستر لندن، مورد سوءقصد یکمرد عرب قرار گرفت. در آندوران، واحد محافظت شخصیتهای شینبت اجازه نداشت در خاک بریتانیا فعالیت کند. بههمیندلیل یک محافظ انگلیسی به نام کارآگاه کالین سیمپسون از سفیر اسرائیل محافظت میکرد. فرد سوءقصدکننده، حسین غسان سعید از اعضای هسته مخفی گروه تروریستی ابونضال بود و بهسمت سفیر اسرائیل شلیک کرد اما ترور موفقی انجام نشد. سفیر زنده ماند ولی فلج و به گرفتاریهای مزمنی دچار شد که در نهایت به مرگش در سال ۲۰۰۳ منجر شدند. مدتی بعد از اینترور نافرجام، دستگاه اطلاعاتی اسرائیل متوجه شد دستور اینترور توسط ابونضال دشمن قسمخورده عرفات صادر شده است. او نیز دستور اینحمله را از طرف برزان التکریتی رئیس دستگاه اطلاعات خارجی عراق صادر کرده بود. نویسنده کتاب «تو زودتر بکش»، سال ۱۹۹۹ با حسین غسان سعید مصاحبه کرده است.
با رخ دادن ماجرای ترور سفیر اسرائیل، هیئت دولت رژیم صهیونیستی، یکبمباران عظیم علیه بیروت و پایگاههای ساف در دیگر نقاط لبنان را تصویب کرد. عرفات هم ساکت نماند و مدت کوتاهی بعد از آنها، ۲۹ سکونتگاه یهودینشین در شمال اسرائیل زیر آتش توپخانههای ساف قرار گرفتند. غسان سعید هم در لندن به ۳۰ سال زندان محکوم شد. IDF در روز ۶ ژوئن (۱۶ خرداد) یورش گسترده خود به لبنان را آغاز کرد. لشکرکشی تمامعیار اسرائیل به لبنان باعث شد همه دنیا حتی دونالد ریگان علیه اسرائیل موضع بگیرند. مساله مهم برای صهیونیستها این بود که شارون دولت و افکار عمومی اسرائیل را فریب داده و همه اقدامات IDF در لبنان را بدون کسب تاییدیه دولت انجام داده بود.
شلومو آرگوف سفیر اسرائیل در انگلستان
* فرار «ماهی نمکی» از تلههای موساد
اسم رمز عرفات بین اسرائیلیها و اشاره به عملیات حذف او، «ماهی نمکی» بود. با تلاشهایی که برای حذف عرفات میشد، او متوجه شد اینکه هرجا به آن وارد یا خارج میشود، بمباران میشود اتفاقی نیست. در نتیجه در یک زمان چندجلسه را در چند مکان مشخص هماهنگ میکرد. او برای نجات از تلههای موساد، اطلاعات اشتباهی را درباره محل حضور و مقاصد خود بین دستیارانش پخش میکرد. عرفات بعدها مدعی شد در روزهای محاصره بیروت توسط ارتش اسرائیل، صهیونیستها ۱۳ تلاش نافرجام برای ترورش داشتهاند.
روز ۱۳ آگوست (۲۲ مرداد) با میانجیگریهای آمریکا، عرفات پذیرفت همراه کلیه نیروهای مسلحش بیروت را ترک کند. رفتار شارون هم در اینبرهه باعث شد برخی اسرائیلیها برای نجات اسرائیل به فکر ترورش بیافتند.
* صبرا و شتیلا، افسردگی مناخیم بگین و آزادی عمل شارون
پارلمان لبنان با فشارهای موساد در ۲۳ آگوست ۱۹۸۲ (۱ شهریور ۱۳۶۱) بشیر جمیّل رهبر فالانژها را بهسمت ریاست جمهوری لبنان انتخاب کرد. شارون که میدانست بهزودی پای نیروهای حافظ صلح به لبنان باز میشود، پیشنهاد داد نیروهای فالانژ (از بیروت شرقی)، به بیروت غربی رفته و هرکس از نیروهای ساف را آنجا باقی مانده، بکشند. در ادامه، خدماتی که فالانژها به اسرائیل کردند، باعث شد حبیب شرتونی (برگمن او را یکجاسوس سوری معرفی میکند) مقر اصلی فالانژها در بیروت را با انفجار بمب منفجر کند. اینحادثه باعث کشتهشدن بشیر جمیل و تعداد زیادی از همکارانش شد. در نتیجه فالانژها از اسرائیلیها اجازه گرفتند برای کشتار فلسطینیها وارد اردوگاههای آوارگان فلسطینی صبرا و شتیلا شوند.
کشتار صبرا و شتیلا یکفاجعه مهیب بود که در آن، بهقول اسرائیلیها ۷۰۰ تن و بهقول فلسطینیها ۲۷۵۰ تن کشته شدند. رونین برگمن در «تو زودتر بکش» سعی کرده درباره ماجرای صبرا و شتیلا بهطور گذرا به نقش اسرائیل اشاره و از کنار آن عبور کند. چون اینکشتار نهفقط چندساعت بلکه سهشبانهروز طول کشید و طبق اسناد قوی، نیروهای اسرائیلی برای سهولت در کار کشتار توسط فالانژها، پروژکتورهای قوی را در ارتفاعات اطراف اردوگاهها روشن کردند. شارون هم سران فالانژ را برای گرفتن انتقام و کشتار فسلطینیها، تحریک کرده بود.
پس از کشتار صبرا و شتیلا، موج سهمگینی از محکومیتهای بینالمللی و داخلی علیه دولت اسرائیل راه افتاد. اما شارون بهتندی به آنها پاسخ داد. مثلاً با خط و نشانهایی که برای حزب کارگر و شخص شیمون پرز کشید، انتقادات اینحزب عملاً فروکش کرد. مناخیم بگین هم که به ایننتیجه رسیده بود که شارون فریبش داده و دنبال اهداف دیگری بوده، به افسردگی شدید مبتلا شد و وضعیت روحی وخیمی پیدا کرد. در نتیجه دستیارانش سعی کردند از دادن اخبار بد به او خودداری کرده و وضعیت واقعیاش را از دید افکار عمومی اسرائیل پنهان کنند. با غیبت کامل مناخیم بگین، شارون آزاد بود هرکاری میخواهد درباره ارتش اسرائیل بکند.
بهتعبیر رونین برگمن در دوره غیبت بگین، شارون عملاً بر اسرائیل حکومت میکرد و مدیریت موساد را هم به دست گرفت. او در اسرائیل به بولدوزر معروف شده بود و هرجا و هروقت احساس ضرورت میکرد، حقیقت را طور دیگری جلوه میداد و هیچ عذاب وجدانی هم نمیگرفت.
حبیب شرتونی
* تبدیل «ماهی نمکی» به «ماهی قرمز»
شارون معتقد بود کشتن علنی عرفات، او را تبدیل به شهیدی بزرگ میکند. در نتیجه دنبال راههای نامحسوس برای حذف او میگشت. به اینترتیب عملیات «ماهی نمکی» تبدیل به عملیات «ماهی قرمز» شد و در حالی که نیروهای اطلاعاتی اسرائیل معتقد بودند اولویتهای مهمتری نسبت به عرفات وجود دارند، شارون بر حذف عرفات به هر قیمتی اصرار داشت. نیروهای موساد به شارون گفتند محال است در شرایط فعلی دستشان به عرفات برسد. او در آنروزها از یکجت خصوصی که سعودیها در اختیارش گذاشته بودند، استفاده میکرد و دو خلبان جت هم گذرنامه آمریکایی داشتند. بنابراین شلیک به هواپیما در هوا ممکن نبود چون دو آمریکایی هم همراه عرفات کشته میشدند. اما عرفات هم گاهی بهجای اینجت، از جت خصوصی دیگری استفاده میکرد و حتی گاهی سوار هواپیمای مسافربری عمومی هم میشد. شارون در اینشرایط، به فرمانده نیروی هوایی اسرائیل، ژنرال ایوری دستور داده بود جنگندههایش را برای رهگیری و انهدام هواپیمای عرفات در حالت آمادهباش نگه دارد. در نتیجه دو فروند F15 اسرائیلی به پرواز درآمدند تا هواپیمایی را که هواپیمای باربری بود و جاسوسان مدعی شده بودند عرفات سوارش شده، روی هوا مورد اصابت موشک قرار دهند. اما ایوری تا لحظات آخری که از روی زمین اطلاع رسید فرد سوار شده عرفات نیست، F15 ها را معطل نگه داشت. در نهایت مشخص شد هدف، فتحی عرفات برادر کوچکتر یاسر عرفات، پزشک و موسس هلال احمر فلسطین بوده که همراهش ۳۰ کودک زخمی فلسطینی سوار هواپیما شدهاند و برخی از زخمیها، مجروحان کشتار صبرا و شتیلا هستند.
طرح شارون این بود که در یکی از پروازهای عرفات، هواپیمایش را بر فراز دریا و دور از خشکی هدف قرار دهند تا پیدا کردن لاشه هواپیما زمان زیادی ببرد. در طول ۹ هفته از نوامبر ۱۹۸۲ تا ژانویه ۱۹۸۳ هواپیمای F16 و F15 اسرائیل حداقل ۵ بار برای رهگیری هواپیماهایی که گمان حضور عرفات در آنها میرفت، پرواز کردند اما به عقب فرا خوانده شدند.
در ادامه تشکیل کمیسیون بررسی و تحقیق و تفحص درباره کشتار صبرا و شتیلا، شارون و همفکرانش را با خطر از دست دادن مناصبشان روبرو کرد. کمیسیون، بیشتر تقصیرها را به گردن وزیر دفاع وقت یعنی شارون و ایتان رئیس ستان مشترک، یهوشوآ ساگوی رئیس سازمان امان، دیگر افسران ارشد IDF و عادمونی رئیس وقت موساد انداخت. پیشنهاد کمیسیون هم این بود که شارون بهسرعت برکنار شود. اما او حاضر به استعفا نبود. در نتیجه بگین و وزرای کابینه، او را بیرون کردند. خود بگین هم که دچار غم و اندوه و حالت شدید افسردگی بود، از نخستوزیری استعفا داده و اسحاق شامیر جایگزینش شد. در پی ایناتفاقات، این درک هم بین اسرائیلیها به وجود آمد که یاسر عرفات یکموضوع و مساله سیاسی است و نباید به او بهعنوان سوژه ترور نگاه کرد.
یاسر عرفات و برادرش فتحی عرفات
* آبروریزی بعدی و اشارهای دیگر به کشتن چهار دیپلمات ایرانی
در ۱۲ آپریل ۱۹۸۴ (۲۳ فروردین ۱۳۶۳) اتوبوسی از تلآویو بهسمت اشکلون حرکت کرد که ۴۴ مسافر داشت. ۴ نفر از اینمسافران مبارزان فلسطینی بودند که قصد داشتند اتوبوس را ربوده و آن را به غزه ببرند تا درخواست آزادی همرزمان خود را بکنند. ۱۰ روز پیش از ربایش ایناتوبوس، مبارزان فلسطینی شامل ۳ عضو جبهه دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین بهعنوان گردشگر وارد اسرائیل شده و با حملهای که ترتیب دادند، باعث زخمیشدن ۴۸ اسرائیلی شدند و که رونین برگمن میگوید تنها عامل توقفشان، شهروندان مسلح اسرائیلی بودند. روز ۱۲ آپریل که ماجرای ربایش اتوبوس اسرائیلی رخ داد، اسرائیلیها کماکان بر این باور بودند که تا میتوان، باید گروگانها را بهزور آزاد کرد و مذاکره کاری بیهوده است. در نتیجه به اتوبوس حمله کرده و بهسمت افراد درون آن تیراندازی کردند. دو تن از مبارزان در زد و خورد کشته، اما دو تن دیگر از آنها که پسرعموهایی با نام خانوادگی ابوجامع بودند، دستگیر شدند.
پس از پایان تیراندازی و اسارت دو فلسطینی، شای عاویتال فرمانده نیروهای سایرت متکال ابتدا قصد کشتن دو اسیر را داشت. اما منصرف شد. اما آوراهام شالوم فرمانده نیروهای شینبت وارد صحنه شد و پایان ماجرا تغییر کرد. سال ۱۹۸۳ که مناخیم بگین استعفا داده و اسحاق شامیر نخستوزیر اسرائیل شد، شالوم تبدیل به مهمترین شخصیت نهادهای اطلاعاتی شده بود. او که نمیخواست دو اسیر فلسطینی در دادگاه محاکمه شوند، به نیروهایش دستور داد آنها را چندکیلومتر دورتر ببرند. اسرائیلیها هم پس از انتقال ابوجامعها به نقطهای دورتر، آنقدر با سنگ و میلههای آهنی آنها را کوفتند تا کشته شدند. یکی از علل انتخاب اینروش وحشیانه برای کشتار دو فلسطینی مورد نظر، این بود که به نظر برسد توسط نیروهای خودسر و خشمگین کشته شدهاند.
در ایندوره، برخی از زندانیان فلسطینی زیر شکنجه کشته میشدند و برخی هم از شدت فشار، خودکشی میکردند. در برخی موارد جسد فعالان ساف که برای بازجویی برده شده بودند، در جایی دور و بدون اینکه حتی به مرکز بازجویی رسیده باشند، پیدا میشد. هر از گاهی هم به قول رونین برگمن، یکی از فعالان ساف بهنحوی خیلی ساده ناپدید میشد! برنامه اینناپدید شدنها «برنامه وزنهها» نام داشت. احکامشان هم ابتدا توسط فرمانده شینبت و سپس نخستوزیر اسرائیل (ابتدا رابین و بعد شامیر) تائید میشد. در ۸ آپریل ۱۹۷۹ (۱۹ فروردین ۵۸) برنامه وزنهها پس از آنکه یکی از بستههای معیوب یکی از نیروهای عملیاتی شینبت را به قتل رساند، لغو شد. اما شالوم در سال ۱۹۸۰ با انتصاب به ریاست شینبت دوباره و اینبار با شدت بیشتر، اجرای برنامه را برقرار کرد.
آوراهام شالوم
پس از انتشار عکسی که الکس لواک عکاس اسرائیلی از ماجرای شب دستگیری فلسطینیها اتوبوس گرفته بود، شالوم و گروهش به دردسر عظیمی افتادند. اینعکس در یکمجله اسرائیلی چاپ شد و نشان میداد اسرائیلیها پس از اتمام درگیری مجدی ابوجامع را دستگیر کردهاند. و این، یعنی دو فلسطینی مورد نظر را به خلاف گفتههای شالوم، در درگیری آزادی گروگانها نکشتهاند بلکه آنها اسیر و سپس زیر شکنجه کشته شدهاند. شالوم و نیروهایش همقسم شدند هیچوقت حقیقت ماجرا را فاش نکنند. چون در آنصورت محاکمه میشدند. به همیندلیل شبکهای پیچیده و در هم تنیده از دروغ را طراحی کردند و منکر اصل و واقعیت ماجرا شدند. وزارت دفاع اسرائیل کمیسیونی برای کشف واقعیت ماجرا تشکیل داد و شالوم و افرادش بارها و بارها تمرین کردند چهطور در کمیسیون شهادت دروغ بدهند.
صفحات زیادی از کتاب «تو زودتر بکش» به فراز و فرودهای اینپرونده اختصاص دارد. در بخشی از صفحات مربوط به روایت اینماجرا آمده است:
«… ولی آن دو اتوبوسربای فلسطینی مرده، دست از سر او برنمیداشتند و حالا که کل توطئه باز شده و لو رفته بود او سختتر میتوانست محققین را با یکسناریوی جعلی و پیچیده دیگر قانع کند.» (جلد دوم، صفحه ۳۸۶)
افراد شالوم حتی برخی از مقامات وزارت دفاع اسرائیل را بهصورت مخفی و شبانه تهدید کردند. و «دست آخر شالووم خیلی ساده به این راهکار متوسل شد که در مقابل محققین قسم بخورد که حقیقت را بیان کند ولی دروغ بگوید.» (صفحه ۳۷۸)
عکسی که شهید ابوجامع را پیش از شکنجه و شهادت در چنگال نیروهای شینبت نشان میدهد
بالاگرفتن تحقیقات باعث شد اواخر ماه مه (اوایل خرداد ۶۵) شالوم و دوستانش شروع به تدوین فهرستی از اموات کنند؛ فهرستی که در آن، نام ۴ دیپلمات ایرانی هم که موساد اجازه داده بود در بیروت توسط روبیر حاتم جلاد فالانژها شکنجه و کشته شوند، به چشم میخورد. اسم اینفهرست، «پرونده جمجمهها» گذاشته شد و تدوینکنندگانش بهطور مخفیانه اعلام کردند اگر تحت تعقیب قانونی قرار بگیرند، بقیه را ازجمله نخستوزیر را با خود به پایین میکشند. بهقول رونین برگمن، تهیه اینفهرست یکمانور شوکهکننده بود اما اثر داشت.
در نهایت مقامات اطلاعاتی اسرائیل برای رفع و رجوع این افتضاح با هم به یک توافق مشکوک و نامفهوم رسیدند. طبق اینتوافق بنا شد رئیس دولت اسرائیل یعنی خییم هرزوگ یک فرمان عفو عمومی برای کسانی که در این پرونده دخیل بودند، صادر کند و در مقابل هم شالوم از مقام ریاست شین بت استعفا دهد. روایت اینماجراها در فصل هفدهم کتاب «تو زودتر بکش» با عنوان «کودتای شینبت» موجود و قابل مطالعه است.
صادق وفایی
ادامه دارد ...
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.