از زمزمههای رنگی تا هیاهوی حلقه های مخملین!
گزارش «تابناک»
کد خبر: ۱۴۴۲۰۵
| | 9012 بازدید
«تابناک» ـ در هفته های اخیر بازهم یکی از صفحات جریان سازی های رسانه های داخلی و خارجی جریان فتنه ورق خورد و جدیدترین دستاویز اتاق های جنگ این رسانه ها، ماجرای انتشار کتاب «زمزمههای رنگی» است که با موضوع «واکاوی زمینه های براندازی نرم در حوزه نشر» توسط اندیشکده راهبردی امنیت نرم در فضای مجازی بازنشر شده است.این موضوع البته چنان مورد توجه اصحاب رسانه ای فتنه بود که در بسیاری از سایت های اینترنتی نزدیک به این جریان و حتی برخی روزنامه های چاپ داخل بدان پرداخته شد.
نکته قابل توجه آن که این کتب در حدود بیش از 9 ماه پیش منتشر شده بود، اما در اوایل انتشار چندان توجه طراحان عملیات روانی این جریان را به خود جلب ننموده بود، اما اینک تلاش شد تا از همین اثر پژوهشی دستاویزی برای موج سواری رسانه ای پدید آید.
اندیشکده راهبردی امنیت نرم که مرکزی غیر دولتی و متشکل از پژوهشگران معتقد به آرمان متعالی انقلاب اسلامی است، بخشی از حقایق پیرامونی در خصوص این اثر و نیز بازتاب های انتشار آن را مورد واکاوی و مدّاقه قرار داده که در زیر می آید:
اولین نکته ای در خصوص موج رسانه ای اخیر به چشم می خورد، ان است که پس مورد توجه قرارگرفتن انتشار چنین اثری، (آن هم پس از 9 ماه) ناگهان این موضوع به صدر اخبار رسانه های نزدیک به جریان فتنه بدل می گردد و هریک در نوشتارها و یادداشت هایی تلاش می کنند با پارهحقیقت گویی و یا ادعای کذب، در روند پژوهشی و اثربخشی این مرکز و نیز این اثر خدشه نمایند.
سایت ضد انقلابی خودنویس در گزارشی با طرح این ادعا که «گزارشهای منتشر شده «اندیشکده راهبردی جنگ نرم» را وابسته به نهادهای امنیتی معرفی کردهاند.» مدعی شد: «به نظر میرسد این اندیشکده به طور مستقیم با بیت رهبری در ارتباط است.» حال آن که همانگونه که پیش از این اشاره شد اندیشکده راهبردی امنیت نرم یک مرکز پژوهشی و غیر دولتی است.
سایت ضدانقلاب جرس (متعلق به حلقه ماسونی لندن) نیز به این موضوع پرداخت و تلاش نمود انتشار این کتاب را به پرونده قتل های زنجیره ای (!) گره بزند : «بسیاری از شما گزارش شصت و هفت صفحه ای اندیشکده راهبردی امنیت نرم با عنوان زمزمه های رنگی را خوانده اید. دراین گزارش با واکاوی و تاویل های عجیب از متن برخی کتاب ها با حمله به ناشران این کتب به این نتیجه رسیدند که این ناشران همراه پروزه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی هستند. و از آنان به عنوان برانداز نام برده شد. اتهامی سنگین که تبعات سنگینی هم در پی دارد. گرچه این ناشران و نویسندگان و مترجمان بدین سبب سال هاست هزینه های سنگینی می پردازند، ( از جمله قتل های نجیره ای ) اما این بار کمی متفاوت آن هم با اتهامی که در گزارشی ناشیانه و سطحی رو به رو شده اند.»
نویسندگان این سایت سپس اندیشکده راهبردی امنیت نرم را مورد حمله قرار داده و نوشته اند: «این که این گزارش بر چه پایه و اساسی و به سفارش کجا و با چه هزینه ای تهیه شده و یا این مراکز چه هستند و از کجا مجوز فعالیت دارند و زیر نظر کدام سازمان کار میکنند، بحث دیگری است. مسئله مهم پروژه دشمن سازی این گونه مراکز است. جنس گزارش و نوع نگاه آن مبین این مهم است که نویسندگان گزارش و به تبع سفارش دهندگان این گزارش در پی یافتن علت ها نیستند بلکه بیشتر در دشمن نشان دادن کسانی و یا موسسه هایی هستند که در برابر خواست های آنان ایستاده و راه خود را میروند و علی رغم همه ی کار شکنی ها دست از کار نمی کشند. موسساتی از این دست با پرونده سازی از جنس بولتنسازیهای مطبوعاتی سعی در خطر ناک جلوهدادن بخش مهمی از جامعهی فکری و فرهنگی به سیستم هستند.»
اما نکته جالب تخیل قوی (!) اعضای حلقه لندن است که تلاش می نمایند انتشار این کتاب را زیمن سازی برای آغاز دور جدید قتلهای زنجیرهای معرفی کنند: «اندیشکدهی راهبردی جنگ نرم چگونه موسسه ای است؟ چه تعداد از این دست موسسات در کشور با پول بیتالمال سرگرم پروندهسازی علیه باقی شهروندان حقیقی و حقوقی هستند؟ تعریف این گونه تشکیلات از جنگ نرم و سربازان جنگ نرم چیست؟ میبایست این گونه گزارشها را جدی گرفت یا خیر؟ یا تنها به قصد تشویش و ایجاد هراس نوشته شدهاست؟ شاید هم باید منتظر سری جدیدی از قتلهای زنجیرهای یا اتوبوس نویسندگان یا حبسهایی به قصد ساختن برنامههایی از جنس هویت باشیم؟ وابستگی این تشکیلات چیست و برای چه سازماندهی شده اند؟ سطح سواد و تحلیل و صلاحیت مدیران این موسسات چه میزان است؟ و پرسش های فراوانی از این دست که متاسفانه بدون جواب می ماند...» گویا نویسنده این مطلب فراموش کرده که سناریوی قتل های زنجیره ای سال 1377 توسط عناصر امنیتی متعلق به مدعیان اصلاح طلبی انجام گرفت و توپخانه رسانه ای همان جریان بود که پس از آن آتش بیار معرکه شد.
در این میان واکنش ابراهیم نبوی، طنزپرداز اپوزیسون نیز قابل توجه است او نیز به میدان آمد و در قالب نگارش نامه به اصطلاح سرگشاده خود را از این اتهام مبرا سازد: «این نامه را در شرایطی می نویسم که یک منبع نیمه پنهان من را در کنار گروه بزرگی از نویسندگان کشور، برانداز خوانده و برخی ناشران که در سالهای گذشته به عنوان ناشر برتر از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی جایزه بهترین انتشارات را دریافت کرده اند، به عنوان برانداز شناخته شده اند. ... کسانی در میان این گروه هستند که ۳۲ سال است پا به ایران نگذاشتند، مثل آقای ایرج افشار، ایشان اصولا کمتر پیش آمده که در مورد ۳۰۰ سال اخیر نظری بدهند، چطور می توان به ایشان گفت برانداز؟ ... اکثر ناشرانی که در میان فهرست ناشران برانداز آمده اند و اکثر نویسندگانی که به عنوان برانداز معرفی شدند، در سالهای گذشته به عنوان ناشر برتر یا بهترین نویسنده کشور از وزارت ارشاد، در دوره های مختلف جایزه گرفتند. حالا که ما برانداز شدیم با آن جایزه ها چه کنیم؟ آیا باید آنها را پس بدهیم؟ در میان فهرست منتشر شده اسامی افرادی مثل بهمن فرزانه، مهدی غبرائی و فروغ پوریاوری قرار دارد. این افراد مترجم هستند و خودشان چیزی ننوشتند. مثلا آقای بهمن فرزانه مترجم آثار آلبا دسس پدس و گراتزیا دلدا و فروغ پور یاوری مترجم آثار میلان کوندراست، حالا معلوم نیست که آیا در حقیقت گراتزیا دلدا و میلان کوندرا و آلبا دسس پدس برانداز هستند یا بهمن فرزانه و فروغ پوریاوری؟ مثلا تکلیف نویسنده ای مثل آلبا دسس پدس که ۱۳ سال قبل فوت کرده و مترجم آثارش به اتهام ترجمه آثار او که اصلا کاری به ایران ندارد، برانداز خوانده شده چیست؟ »
عصبانیت از انتشار این گزارش مستند و متکی به پژوهش طیف های دیگر ضدنقلاب را نیز شامل می شد. بهروز نظری، از عناصر چپ در سایت راه کارگر مدعی شد که نظام اسلامی اساسا با محصولات فرهنگی میانه خوبی ندارد: «خصومت دستگاه مذهبی – امنیتی حاکم با اندیشه و زمزمههای رنگی در ایران که در جزوه این به اصطلاح "اندیشکده” نمایان است تازگی ندارد. ... رژیم اسلامی از همان ابتدا به بستن سینماها و تعقیب، بازداشت، و تبعید هنرمندان، ترانه نویسان، هنرپیشگان و کارگردانان سینما دست زد. سرنوشت نویسندگان و ناشران ایران از سرنوشت سینماگران هم دردناک تر است. بدنبال سقوط دیکتاتوری پهلوی دستگاه سانسور رژیم نیز فرو ریخت و بسیاری از کتابهای ممنوع در ایران با جلد سفید به چاپ رسیدند. کتابهای جلد سفید که با تیراژ بسیار بالا منتشر میشدند به مرور و زیر تیغ وزارت تازه تأسیس "فرهنگ و ارشاد اسلامی”، و در آتش برپا شده از سوی چماقداران رژیم ناپدید شدند. با اینهمه نسل جدیدی از ناشران که تا پیش از این کتابهای جلد سفید را منتشر میکردند با پرداخت هزینههای گزاف و نبرد روزانه با ماموران سانسور رژیم به فعالیت خود ادامه دادند. گزارشات منتشره حاکی است که بسیاری از ناشران ایرانی در سال تنها اجازه چاپ چهار یا پنج کتاب را بیشتر نمیگیرند و صدور مجوز برای کتابهایی که از سوی رژیم بی خطر تلقی میشوند سه سال طول میکشد. سیاست رژیم به انبار شدن میلیونها کتاب در ایران منجر شده است.» گویا این نویسنده چپ گرا از این که در سالهای دهه 60 در ایران اسلامی انتشار کتب تبلیغی مارکسیست ها با محدودیت مواجه شد، هنوز ناراحت است.
اما هیاهوی رسانه ای به اصحاب خارج نشین فتنه محدود نشد و برخی اظهارنظر ها در داخل نشان از عصبانیت برخی حلقه های ذی نفع بود. حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه و رئیس سابق اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، با انتقاد از انتشار کتاب «زمزمه های رنگی» وزارت ارشاد را مسئول دفاع از ناشرانی که همراه در براندازی نرم دانست. وی در یادداشتی که در روزنامه شرق مورخ چهارشنبه ۲۲ دی منتشر شد، نوشت: «تهیهکنندگان این جزوه با بیرون کشیدن چند جمله یا چند سطر از کتابهایی سعی کردهاند ثابت کنند که تعداد زیادی نویسنده، مترجم و هفت ناشر در این سالها در حوزه نشر کشور به کار «براندازی نرم» اشتغال داشتهاند.»
کیائیان در یادداشت خود، با اشاره به این کتابها، سعی نموده تا خود را این گونه مبرا سازد: «شگفت آنکه بیشتر این کتابها در دولتهای نهم و دهم اجازه چاپ و انتشار و حتی چاپهای مکرر گرفتهاند، در شرایطی که زمان بررسی کتاب در این سالها از یکی دو ماه به چندین ماه و در مواردی به یکی دو سال افزایش پیدا کرده است و به گفته مسوولان پیشین وزارت ارشاد برخی از این کتابها توسط بررسان آن وزارتخانه تا سه بار هم خوانده شدهاند.»
به نظر می رسد انتشار این اثر مستند و برخی آثار مشابه، برخی حلقه های به اصطلاح فرهنگی داخل را که از کتاب به عنوان یک کالای تجاری و در عین حال ابزار انتقال اندیشه و فرهنگ مهاجم به بطن تفکر جامعه می نگرند، به واهمه پایان یافتن بازار مکاره و کاسب کارانه در پوشش تولید کالای فرهنگی انداختهاست.
آیا کتاب نمی تواند ابزار براندازانه باشد؟
در این جا بایستی به این موضع پرداخت که آیا کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی نمی تواند به عنوان یک سلاح و ابزار براندازی نرم مورد سوءاستفاده قرار گیرد؟ در این جا بایستی یادآور شد که همانگونه در متن کتاب نیز آمده است ﺑﺎﯾﺪ در ﺑﺮرﺳﯽ ﯾﮏ ﭘﺮوژه براندازی نرم (که نمونه تمام عیار آن را در انتخابات دهم می توان دید) ﻫﻤﻪ اﺑﻌﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ آن در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪﺷﻮد، اﻣﺮی ﮐﻪ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﻌﺪ از وﻗﺎﯾﻊ اﺧﯿﺮ از ﺳﻮی دﺳﺘﮕﺎهﻫﺎی ذﯾﺮﺑﻂ ﻧﺎدﯾﺪه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه و ﺗﻨﻬﺎ وﺟﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ آن ﭘﺮرﻧﮓ ﻧﺸﺎن داده شده اﺳﺖ و درﺑﺎره آن ﺑﻪ ﻣﺮدم اﻃﻼعرﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮد. در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺣﻮزه ﻓﺮﻫﻨﮓ (در ﻫﻤﻪ زﻣﯿﻨﻪﻫﺎ) از ﻣﺪتﻫﺎ ﻗﺒﻞ در اﯾﻦ ﭘﺮوژه ﻓﻌﺎل ﺑﻮده و ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زﻣﯿﻨﻪ ﻣﺴﺎﻋﺪی ﮐﻪ در اﯾﻦ ﺑﺨﺶ ﺑﺮای ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﻧﻈﺎم وﺟﻮد دارد ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی ﺧﺰﻧﺪه و وﺳﯿﻌﯽ در ﺣﺎل اﺟﺮاﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ آن در ﻓﯿﻠﻢﻫﺎ، ﺗﺌﺎﺗﺮﻫﺎ، ﮐﺘﺎبﻫﺎ و آﺛﺎر منتشر ﺷﺪه در دﯾﮕﺮﺣﻮزهﻫﺎ ﻗﺎﺑﻞ رؤﯾﺖ اﺳﺖ که بخشی از آن در پروژه «زمزمه های رنگی » مورد بررسی قرار گرفته شده است.
اما به طور کلی میتوان گفت، مهمترين و اصلي ترين هدف جنگ نرم را بايد ايجاد تغيير و دگرگوني در باورها و اعتقادات جامعه هدف جنگ نرم دانست. اعتقادات و باورها، اساس حركت يك جامعه به شمار مي آيند.هر انساني براساس باورها و اعتقادات خود به زندگي اش جهت مي دهد. بنابراين اگر كساني بخواهند در مسير حركت يك ملت و جامعه خلل يا تغييري ايجاد كنند، بايد به سراغ تغيير باورها و اعتقادات آنان بروند. بنابراين در جنگ نرم اساسي ترين هدف، ايجاد تغيير در باورها و اعتقادات است.
چنانچه دشمنان يك ملت، با جنگ نرم بتوانند در باورها و اعتقادات يك ملت رسوخ كرده و با ايجاد شك و ترديد، آن باورها و اعتقادات را مخدوش و متزلزل نمايند، زمينهها و بسترهاي لازم براي هدف بعدي، يعني ايجاد تغيير در چگونگي فكر كردن و انديشيدن در حوزه هاي گوناگون فراهم مي شود.
علاوه بر این ها رفتارهاي يك جامعه، مبتني بر اعتقادات، باورها و چگونگي فكر كردن و انديشيدن افراد آن جامعه مي باشد. با تغييرات اساسي در اين مباني، مدل هاي رفتاري در حوزه هاي گوناگون تغيير مي كند. در واقع مدلهاي رفتاري در هر جامعهاي، براساس نوع باورها و اعتقادات و چگونگي فكر و انديشه در آن جامعه شكل ميگيرد. بديهي است كه با تغيير هر نوع باور و انديشه اي، مدلهاي رفتاري جديد براساس باورها و افكار جديد جايگزين مدل هاي قبلي ميگردد.
از سویی روشن است که انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) مهمترین حرکت سرنوشت ساز در طول تاريخ ايران بوده و منافع کشورهای استعماری را در منطقه به خطر انداخته است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي دشمناني که سال ها براي جلوگيري از گسترش اسلام تلاش کرده بودند بهناگاه با انقلابي عظيم با هويت اسلامي آن هم اسلام ناب محمدي روبهرو شدندو از تمام ظرفيت هاي خود براي براندازي نظام مقدس جمهوري اسلامي استفاده کردند که حمايت از جريانات جداييطلبانه، منافقين داخلي و جنگ تحميلي از جمله اين اقدامات بوده است. اما از آنجا که این رویکرد نتوانست برای آنها فایده ای داشته باشد به نا چار استراتژی خود را تغییر دادند. پديده جنگ نرم كه هماكنون به عنوان پروژهاي عظيم عليه جمهوري اسلامي ايران در حال تدوين و اجرا ست در شاخصهايي مانند ايجاد نابساماني اقتصادي، شكل دادن به نارضايتي در جامعه، تأسيس سازمانهاي غيردولتي در حجم گسترده، جنگ رسانهاي، عمليات رواني براي ناكارآمد جلوه دادن دستگاه اداري و اجرايي دولت، تضعيف حاكميت از طريق روشهاي مدني و در رأس همه راهبردها، پروژه شبیخون فرهنگی و ايجاد ناتوي فرهنگي متبلور ميشود.
براساس ديدگاه بسياري از مراكز مطالعاتي و استراتژيك آمريكا جنگ سخت درخصوص ايران كارآيي نداشته و چه بسا آمريكا در جنگ سخت با ايران دچار جنگي فرسايشي درازمدت شود كه پايان موفقيت آميز براي آن نخواهد بود. مارك بالمر، يكي از استراتژيست هاي معروف آمريكايي است كه از او به عنوان يكي از نوآوران سياست خارجه ايالت متحده آمريكا نام مي برند. نويسنده «گزارش ايران- آمريكا: رهيافت جديد» در استدلال خود صراحتاً با ايده تهاجم نظامي عليه جمهوري اسلامي ايران مخالفت كرده و اعلام می نماید ايران به لحاظ: وسعت سرزميني، كميت جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين المللي بلعيدن ايران به نظر آسان اما هضم آن به يقين دشوار است. وي مي گويد «ايران به قدرتي كم نظير تبديل شده كه ديگر نمي توان با يورش نظامي و جنگ سخت آن را سرنگون كرد بلكه تنها راه سرنگون سازي نظام جمهوري اسلامي پيگيري مكانيسم هاي جنگ نرم و استفاده از تكنيك هاي عمليات رواني تبليغاتي با استفاده از: دكترين، مهار، نبرد رسانه اي و ساماندهي و پشتيباني از نافرماني مدني است.»
جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام مي گيرد. بنابراين تمامي ابزارهاي حامل قدرت نرم را بايد به عنوان ابزارهاي جنگ نرم مورد توجه و شناسايي قرار داد. اين ابزارها انتقالدهنده پيامها با اهداف خاص هستند. جنگ نرم جاري عليه جمهوري اسلامي در مقطع كنوني، عمدتاً در فضاي سايبري و رسانه هاي مجازي در حال انجام است. در كنار فضاي مجازي اينترنتي، تمامي ابزارهاي داراي قابليت براي پيام رساني از سوي دشمنان نظام ديني براي مقابله با جمهوري اسلامي مورد استفاده قرار گرفته است. رسانه ها شامل راديو، تلويزيون و مطبوعات و کتب و نیز عرصه هاي هنر شامل سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك و موسيقي، انواع سازمان هاي مردم نهاد و شبكه هاي انساني در زمره ابزار جنگ نرم به شمار مي آيند. هر يك از اين ابزارها در حكم همان تجهيزات نظامي هستند كه در جنگ سخت مورد استفاده قرار مي گيرد. افرادي كه اين ابزارها را به كار مي برند در حكم همان سربازان و نظاميان تفنگ به دست مي باشند و پيام هاي ارسالي در حكم گلوله هايي است كه از اين تجهيزات شليك مي گردد. به عنوان مثال مبانی تفکر برندازانه که ریشه های گفتمان اسلام ناب محمدی را هدف قرار می دهد بسان یک گلوله ای است که از طریق سلاح فرهنگی (کتاب) فرهنگ و اندیشه جامعه را آماج حملات خویش قرار می دهد و نویسنده و یا مترجم که سعی در القاء پیام خویش دارد، نقش سرابز دشمن را در جنگ نرم ایفا می می می کند. اين پيام ها همچنین مي تواند براي تغيير باورها، افكار و رفتارها و یا حتی براي تحريك عواطف و احساسات باشد.
در هر جنگي و از جمله جنگ نرم، ابزارها، كنشگران و بازيگراني وجود دارند كه بايد به خوبي شناخته شوند. شناخت بازيگران و تركيب آنان كمك مي كند تا بتوان صحنه جنگ نرم را بهتر تحليل كرد. بازيگران جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي يك تركيب پيچيده و حالت طيف گونه دارند. يك طرف اين طيف، ناتوی فرهنگی نظام سلطه با محوريت آمريكا، صهيونيزم بين الملل و متحدين اروپايي آنها قرار دارد و در طرف ديگر اين طيف، برخي از چهره ها و نخبگان سیاسی و فرهنگی داخلی قرار دارند.
اما براندازي نرم (soft subversion) که یکی از ابعاد جنگ نرم است، در اصطلاح به معناي اجراي برنامهاي حساب شده ، مسالمت آميز و دراز مدت براي نفوذ در اركان سياسي يك نظام به منظور تغيير سيستم سياسي يك كشور و يا ايجاد تغيير و تحول اساسي درباورهاي اصلي آن مي باشد. هدف این راهبرد، تغيير ارزش ها و در صورت لزوم افراد نظام حاكم با روش هاي بيش تر مسالمت آميز و با بهره گيري از ظرفيت هاي قانوني موجود در قوانين نظام حاكم است. مفهوم NONVIOLENT ACTION يا اقدام بدون خشونت، مبارزه بدون خشونت، توسعه دموکراسي، مفاهيم عوام فریبانه و نوسازي شده جنگ نرم و براندازي محسوب مي گردد.
اما بهره گیری از ابزار و کالای فرهنگی یکی از مهمترین شاخصههای براندازی نرم است، ساموئل هانتينگتون كه كتاب جنجالي او «برخورد تمدن ها» تبديل به بيانيه اعلام جنگ نو محافظه كاران شده بود، در اين كتاب مي نويسد كه دشمن ، بنیادگرایان نيستند ، بلكه دين اسلامو خود قرآن است : «مساله اساسي غرب ، اسلام بنيادگرا نيست ، بلكه خود اسلام به مثابه تمدني متفاوت است كه پيروانش متقاعد شده اند فرهنگ شان برترين است و با پستي و فرومايگي قدرت شان باعث آزار و اذيت مي شوند. مساله اسلام ، سیا، يا پنتاگون نيست . مشكل اسلام، غرب به مثابه تمدني ديگر است كه مردمش جهاني بودن فرهنگ شان را باور دارند و برآنند كه اگر قدرت در حال زوالي بخواهد به آنان تحميل شود، فرهنگ عالي و برتر آنان وظيفه دارد آن فرهنگ را در سراسر جهان بگسترد.» طبعا انتقال فرهنگ غربی به داخل جز از طریق یک ابزار (مثلا کتاب) امکان پذیر نخواهد بود!
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) که از ابتدا نسبت به توطئه فرهنگی دشمن هشدار دادهاند، در 26/2/1375 با اشاره به ابزار های مختلف تهاجم فرهنگی می فرمایند: «عوامل استكبار، امروز فيلم بد درست مي كنند، نوار بد درست مي كنند، حرفهاي بد درست مي كنند، شعر بد مي گويند، داستان بد مي نويسند؛ و اين همه را، در داخل كشور، بين نوجوان ها، جوان ها و مردم عادي پخش و منتشر مي كنند.»
ایشان همچنین در 4/12/1368 با اشاره به عزم نظام سلطه برای استفاده از کالاهای فرهنگی می فرمایند: «... عين همين قضيه را، اين مجامع هنري جهاني، با فيلمهاي ما، با نمايشنامه هاي ما، با كارهاي ويژه كودك ما، و موارد ديگر، دارند. چطور كسي مي تواند چشمش را روي هم بگذارد و بگويد «اينها غيرسياسي اند»؟! چرا در همه اين مواردي كه اينها جايزه دادند، يك مورد اثر انقلابي وجود ندارد؟! ما فيلم انقلابي نداريم؟! ما شعر انقلابي نداريم؟! ما نمايشنامه انقلابي نداريم؟! اين همه فرآورده هاي انقلابي كه جوانهاي ما درست كردند، هيچ كدام ارزش هنري ندارد؟! بنده احتمال مي دهم اگر رويشان بشود، جايزه نوبل را هم حاضرند به يكي از همين عناصر ضداسلامي و ضدانقلابي بدهند، براي اينكه آنها را در دنيا بزرگ كنند؛ براي اينكه عناصر انقلابي را منزوي كنند! اين، تهاجم فرهنگي نيست؟!»
و یا آن که در 21/5/1371 راهبرد جریان به اصطلاح فرهنگی استکبار را چنین برملامی سازند: «توقع دشمن اين است كه قلمزنان جريان فرهنگي وابسته به استكبار، هرچه مي خواهند بنويسند، و قلمزنان طرفدار نظام و جناح و جريان اسلامي، به آنها جواب ندهند! توقعشان اين است! اگر جواب دادند، مي گويند: «آزادي نيست. شما ما را مرعوب كرديد!» اين، آن فضايي ست كه دشمن به وجود مي آورد.... من وقتي به تنوع ابزارهاي دشمن نگاه مي كنم، مي فهمم چقدر اين قضيه براي اينها اهميت داشت! يكي از كارها اين بود كه جريان ادب و هنر و فرهنگ انقلابي را در كشور تحقير كنند و به انزوا بكشانند. اين يكي از كارهايشان بود.»
تعامل فرهنگي یا از خودبیگانگی؟
در این میان، شبهه ای که از سالها پیش دستاویز کارگزاران فرهنگی نظام سلطه و برخی افراد کم اطلاع بوده است، آن است که ادعا می شود بهره گیری از میراث فرهنگی و فکری غرب در جهان اسلام، نوعی تعامل و ارتباطات میان فرهنگی بین دو جامعه است. از این روست که برخی مترجمین افتخار خود را انتقال میراث مکتوب جهان غرب به جهان اسلام می دانند. ذکر این نکته ضروری است که ارتباطات ميان فرهنگي را مي توان فرايندي مناسب براي تبادل دستاوردهاي فرهنگي از قبيل تبادل دانش ها، ارزش ها و الگوهاي رفتاري به حساب آورد. بدون شك اگر ارتباطات ميان فرهنگي از طريق به اشتراك گذاشتن دستاوردها، هم افزايي فرهنگ ها و در بستري طبيعي رقم بخورد، زمين هاي بسيار مناسب براي اشاعه ارزشها و الگوهاي فرهنگي مطلوب و شناخت متقابل فرهنگ ها از يكديگر و در نهايت رشد و تعالي جامعه بشري است. از اين رو جوامع انساني ناگزير از گسترش ارتباطات ميان فرهنگي هستند.
بديهي است هنگامي كه از طبيعي بودن بستر ارتباطات ميان فرهنگي سخن گفته ميشود، نفي هرگونه نگرش استكباري، سلطه جويانه و استثماري در آن نهفته است؛ چرا كه نگرشهاي استثماري و استكباري غلبه و تسلط كامل فرهنگ مورد نظر بر فرهنگهاي ديگر را موجب گرديده و منتهي به حذف و طرد ديگر فرهنگها ميشود. قوم مداري و خود برتربيني نژادي، نمونه بارز اين بي عدالتي فرهنگي است. پس عدالت فرهنگي مقدمه و بستر تحقق ارتباطات ميان فرهنگي مطلوب و در نهايت تكامل و تعالي فرهنگي جامعه بشري است. البته ملاحظه ديگري كه در اين ارتباط وجود دارد آن است كه بايد ارتباطات ميان فرهنگي با پلوراليسم فرهنگي اشتباه گرفته نشود. چرا كه نسبيت فرهنگي از درست بودن اجزاي فرهنگي همه فرهنگها سخن ميگويد در حالي كه ارتباطات ميان فرهنگي بر تعامل فرهنگ ها و اخذ مولفه هاي مثبت آنها تاكيد دارد.
اما امروزه ارتباطات ميانفرهنگي تحت تاثير گسترش رسانه هاي ارتباط جمعي به شكل ارتباطات جهاني در آمده و رسانه هاي عمومي به طور عام (رسانه هاي پخشي، چاپي، ديجيتال و سايبر) نقش واسطه گري را در گسترش ارتباطات ميانفرهنگي به عهده دارند. اين واسطه بودن رسانه ها باعث گرديده تا جهان امروز به جامعه اي اطلاعاتي و شبكه اي مبدل گرديده و فواصل زماني- مكاني يا همان مرزهاي جغرافيايي تا حد زيادي جايگاه خود را از دست بدهند.
بي ترديد در اين فضاي فرهنگي و رسانه اي، جهان شبكه اي ميتواند شرايط هم افزايي و شناخت متقابل فرهنگ ها را فراهم آورد اما در عين حال جهان شبكه اي و جامعه اطلاعاتي همچنان كه فرصتي براي تبادل انديشه هاست تهديدي بزرگ نيز به حساب مي آيد. چراكه اگر مديريت رسانه هاي جهاني در دست مافياهاي سرمايه داري و جريان هاي سياسي خاص قرار گيرد تنها آنها هستند كه فرصت بيان سخنان خود را دارند و اين عملا به معناي انحصاري و اختصاصي شدن جوامع اطلاعاتي و جهان شبكه اي است. به تعبير ديگر جهان شبكه اي زمينه ساز ايجاد سلطه ناملموس فكري- فرهنگي است. در ادبيات علوم ارتباطات از اين اتفاق با عنوان هژموني ياد ميشود. هژموني دقيقا به معناي سلطه نرم و ناملموس است.
البته فهم اين هژموني در جهان پيچيده امروز به آساني امكان پذير نيست چرا كه جريان سلطه از روندها و فرايندهاي پيچيده اي براي حفظ و تداوم سلطه ي خود استفاده ميكند. به عنوان مثال يكي از تاكتيك هاي نظام سلطه در مديريت جامعه ي اطلاعاتي و شبكه اي، تاكتيك مارپيچ سكوت است كه طبق اين تاكتيك همه ميتوانند سخن بگويند اما آنقدر صداي جريان اصلي قوي و رساست كه صداي بازيگران ضعيف در اين «اقيانوس اطلاعات» گم ميشود. اين يعني اينكه شما حق سخن گفتن داريد اما صداي شما شنيده نمي شود! و اين ممانعت ابتدائاً از طريق حذف و كنترل جريان مخالف و مهمتر از آن از راه تقويت صداهاي مورد نظر جريان سلطه صورت ميگيرد. تعبير فرياد زدن در بازار مسگرها دقيقا بيانگر وضعيت جامعه اطلاعاتي و شبكه اي امروز است. اميرالمومنين (عليه السلام) نيز در تعبيري زيبا و رسا ميفرمايند: «اذا كثرت الجواب، خفي الصواب»
ممكن است در اينجا اين ابهام به وجود آيد كه «پس هر كس قويتر باشد ميتواند صداي خود را به گوش ديگران برساند و راه براي قويتر شدن ما نيز بسته نيست» در پاسخ بايد گفت هرچند ظاهر امر اينگونه نشان ميدهد اما هنگامي كه عميق تر مينگريم متوجه برنامهاي پيچيدهتر از سوي نظام سلطه براي جلوگيري از ايجاد و تقويت جريانهاي منتقد ميشويم كه ميتوان از آن تحت عنوان « از خود بيگانگي فرهنگي ملتهاي ديگر» ياد كرد.
در اين راستا جريان سلطه سالها براي اينكه نظام سياسي، اقتصادي، اجتماعي و «سبك زندگي» مطلوب خود را به جريان غالب يا همان الگوي برتر حيات تبديل كند برنامه هاي فراواني را تدارك ديده و اجرا نموده است. اين اقدامات همگي ذيل مفهوم يكسان سازي فرهنگي معنا مي يابد. يكسان سازي فرهنگي به معناي فرهنگ زدايي از جهان و حاكم كردن فرهنگ مطلوب جريان سلطه است.
به تعبير ديگر برنامه نظام هژمونيك جهاني و جريانهاي مخوف و پنهان قدرت- ثروت در جهان آن است كه با به كارگيري شيوه هاي گوناگون به هدف خود مبني بر اينكه هر انسان در هر نقطه اي از جهان همانگونه كه نظام سلطه مي خواهد بينديشد و همانگونه كه نظام سلطه مي پسندد عمل كند، جامه عمل بپوشانند. البته بايد توجه داشت كه اين يكسان سازي و ازخودبيگانگي، از جنس فرهنگي بوده و ناملموس است چرا كه اگر اين يكسان سازي از سر اجبار و با زور انجام ميگرفت مقاومت بسياري در مقابل آن صورت مي پذيرفت.
براي فهم بهتر اين پديده از تعبير رساي رهبر معظم انقلاب در باب فرهنگ بهره مي بريم كه فرهنگ را به مثابه هوا قلمداد كرده اند. بدون شك وقتي هواي موجود در فضاي ارتباطات جهاني و به ويژه جامعه اطلاعاتي و شبكه اي، هوايي آلوده باشد همه آناني كه در اين جامعه زندگي مي كنند خواسته يا ناخواسته تحت تاثيرات سوء استنشاق اين هواي آلوده قرار خواهند گرفت. از اين رو حتي اگر فرصتي هم براي قويتر شدن در جامعه اطلاعاتي و شبكه اي فراهم باشد بدون آگاهي از پديده از خود بيگانگي فرهنگي نمي توان مطلب جديدي را منتشر نمود بلكه اتفاقا به صورت غيرمستقيم و ناآگاهانه اكثريت انسانها بازيگران نظام سلطه در فضاي ارتباطات جهاني بوده و هرچه بيشتر به رونق جريان مسلط كمك خواهند كرد و به بيان رساتر همگان در زميني بازي مي كنند كه نظام سلطه طراحي كرده است.
همچنين فارغ از بحث هاي مهم پيشين كه در جاي خود اهميت بسياري دارند، نظام سلطه پديده اي نيست كه يك شبه و دفعتا به وجود آمده باشد بلكه استعمار كهنه و نو صدها سال جهتگيري مستضعف سازي، عقب مانده نگه داشتن و ناتوان كردن جهان سوم از طريق غارت سرمايه هاي مادي و معنوي آنها را در دستور كار خود داشته ولذا بي عدالتي موجود در جهان پديده تثبيت شده اي با قدمت چندصدساله است. در نتيجه جهان مستضعفين مي بايست دادخواهي صدها سال ناتوان سازي و استضعاف را در صدر فهرست مطالبات خود از جريان مسلط جهان قرار دهد. هرچند كه براي تغيير معادلات ناعادلانه جهاني نبايد از نقش موثر فشار افكار عمومي جهان غافل شد.
از اين رو جامعه شبكه اي و دهكده اي شدن جهان بيشتر از آن كه فرصتي براي ارتباطات ميان فرهنگي عدالت محور باشد تهديدي فرهنگي به حساب ميآيد كه هرچه بيشتر به تداوم جريان سلطه مي انجامد. در ادبيات علمي از اين رويداد جهاني با عنوان امپرياليسم فرهنگي- رسانه اي ياد مي شود و افرادي چون والر اشتاين و شيلر به مفاهيمي چون مركز-پيرامون در جريان بين المللي خبر و امپرياليسم رسانهاي اشاره كردهاند اما اين مفاهيم هيچگاه نتوانسته به جرياني معتنابه در حوزه علوم اجتماعي و ارتباطي تبديل گردد. بر اين اساس و با عنايت به توضيحات ارائه شده ميتوان نقطه مقابل عدالت فرهنگي را ظلم فرهنگي قلمداد كرد.
زمزمه های رنگی چه می گوید؟
حال پرداختن به این نکته مهم می نماید که زمزمه های رنگی چه ابعادی از پروژه براندازانه ناتوی فرهنگی در حوزه نشر افشا شده است که اینچنین کارگزاران رسانه های جریان فتنه و نیز حلقه های به اصطلاح فرهنگی مخملین را به خشم آورده است. البته آگاه شدن کامل از این پروژه و مستندات آن نیازمند مطالعه متن کامل این کتاب است که آن را به همه علاقه مندان و اهل نظر توصیه می نماییم. اما اشاره به بخشهایی از آن می توان حائز اهمیت باشد.
برای نمونه یکی از کتاب های مورد بررسی در این اثر، کتاب «از دولت اصلاحی تا دولت اسلامی»است. در این کتاب که نوشته شهراد اثنی عشری که از سوی نشر "عطایی" به چاپ رسیده، آمده است: « اصلاحطلبان آخرین نسلی بودند که میخواستند به صورت مسالمتآمیز دست به اصلاحات بزنند، بنابراین باید نگران مطالبات انباشته شده نسل آینده بود که ممکن است به صورت بریده شدن از نظام و یا شکلگیری هستههای مخالف بروز کند. » نویسنده این کتاب در ادامه تهدید میکند که: « دیگر هیچ بهانهای برای کارشکنی عناصر مخالف در این جهت توجیهپذیر نیست و مردم و تودههای محروم از جامعه از روشهای دیگر برای رسیدن به مطالبات خود استفاده خواهند کرد.»
همچین کتاب دیگری که در زمزمه های رنگی مورد برسی قرار گرفته است، «جامعه مدنی، مبارزه مدنی» ترجمه مهدی کلانترزاده از انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» است که از کتب جین شارپ یعنی "پدر کودتاهای مخملی" و رابرت هلوی است و کاملا روشهای جنگ نرم و براندازی را تشریح میکند. توجه به برخی آموزه های آن می تواند این موضع را به خوبی اثبات نماید: «نتایج انتخابات اغلب به عنوان محکمترین سند برای اثبات داشتن صلاحیت برای حکومت کردن به کار گرفته میشود. به همین دلیل است که بسیاری از حکومتهای مستبد، نظارت بسیار زیادی بر انتخابات میکنند و انتخابات انحصاری، با صندوقهای انحصاری برگزار میکنند.»
و یا آن که در این کتاب صراحته آمده است: «در بسیاری از رژیمهای ستمگر انتخابات برگزار میشود ولی نتایج آن از قبل مشخص میشود و کل روند انتخابات تحت کنترل است. مطابق با تعریف دموکراسی، اولین شرط برای داشتن حکومت مردم سالار، انتخابات آزاد و دور از فریب و نیرنگ است. به همین دلیل حاکمیتهای مستبد برای حفظ وجهۀ خود، به پیروزی در انتخابات و تعداد رایها، اهمیت زیادی میدهند»
نکته جالب اینکه در این کتاب به طور مفصل راهکارهای انجام براندازی نرم مورد تشریح قرار میگیرد، با این حال این کتاب همچنان در رده چاپ و تکثیر است! خصوصا این کتاب نوشته "جین شارپ" یعنی نظریهپرداز کنشهای غیرخشونتآمیز و رهبر انقلابهای رنگی در کشورهای آسیای میانه و برخی کشورهای اروپایی نام گرفته است.همچنین "رابرت هلوی" نیز از همکاران جین شارپ و سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی آمریکا است که سالها جاسوس آمریکا بود و وظیفه هدایت و راهبری انقلاب زعفرانی را داشته است.
همچنین کتابهای «انتخاب: سلطه یا رهبری» و «زمانی برای انسانیت بشر» از نشر نی، «جامعهشناسی مهاجرت؛ سفرنامه اونور آب» از نشر اختران، «آخرالزمانی در همین نزدیکی» از نشر کویر، «بطالت» از نشر چشمه، «در یک خانواده ایرانی» از نشر نی، «خالهبازی» از ققنوس، «نگران نباش» از چشمه و... از دیگر آثار مثالهایی است که مطالعه نقادانه آنان به خوبی ابعاد پروژهی ناتوی فرهنگی را به خواننده نمایان میسازد و جالب اینکه دیدگاهها و یا سوابق نویسندگان اینگونه آثار مورد شک و تردید بوده و گاه برخی آثار آنان مجوز نگرفته یا لغو مجوز شده است.
ناشران و نویسندگان این گونه آثار نیز در این پژوهش مستند مورد بررسی قرارگرفتهاند. در ارتباط با «نشر نی» باید گفت، این انتشارات با شمارگان بیش از 450 هزار جلد کتاب (اعم از چاپ و تجدیدچاپ) در حوزه علوم انسانی فعالیت بسیار جدی برای ترجمه و تبیین اندیشههای مدرن و پست مدرن دارد. بیشتر ترجمهها و آرای حلقهی کیان را در قالب کتاب عرضه میکند. نشر نی در تبیین آرای سوسیالیسم و نولیبرالیسم به طور توأمان شتاب دارد از همین رو مبلغ مباحث حلقههای نظری فرانکفورت، وین، شیکاگو و اندیشمندان انگلی (انگولاساکسون) مورد توجه این موسسه است. فعالیتهای نشر نی اغلب ترجمه و تبیین اندیشههای غربی است و اعتنای اندکی به مباحث نظری بومی دارد. افرادی چون خشایار دیهیمی، سیدحسین نصر، علیرضا قلی، رامین جهانبگلو، ،فرهنگ رجایی، عمادالدین باقی، حسین مرتضائیان آبکنار، محسن کدیور، مهدی نوروزی خیابانی و عباس باقری، محسن مخملباف، سیدابراهیم نبوی، حبیب ا... تیموری، عبدالکریم رشیدیان، نیکو سرخوش، محبوبه مهاجر و.. که امروزه برخی از آنان جز مهره های شناخته شده برندازی نرم به شمار می آیند، جز حلقه نویسندگان این ناشر هستند.
«نشر چشمه» دیگر ناشری است که عمدتا انتشار دهنده آثار اعضای کانون غیرقانونی نویسندگان یا طیف متمایل همچون ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ، احمد شاملو، بابک احمدی، عباس عبدی، ﻋﻠﯽاﺷﺮف دروﯾﺸﺎن، ﻣﺤﻤﻮد دوﻟﺖآﺑﺎدی، میترا الیاتی و... به آنها است. گفتنی است که آثار این نشر به مراتب دارای مطالب مبتذل و بعضاً سیاسی علیه نظام هستند که چاپ آنها همچنان نیز ادامه دارد.
اﻧﺘﺸﺎرات «ﻗﻘﻨﻮس» به مدیریت اﻣﯿﺮ ﺣﺴﯿﻦزادﮔـﺎن ناشر دیگری است که فعالیتهای آن را میتوان در راستای مبارزه فرهنگی با نظام ارزیابی کرد. به نحوی که در حوزه ادبیات، توجه خاصی به ادبیات غربی و نیز چاپ آثار اعضای چپاندیش کانون غیرقانونی نویسندگان که متاثر از غرب هستند، دارد. لازم به ذکر است که افرادی چون ﺳﯿﺪﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ، ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺳـﭙﺎﻧﻠﻮ، عباس معروفی، ﻣﺤﻤـﺪ ﻣﺤﻤـﺪﻋﻠﯽ، ﻣﻬـﺪی ﻏﺒﺮاﯾﯽ و ... از جمله نویسندگان و شاعرانی محسوب میشوند که با این ناشر همکاری دارند.
انتشارات «عطایی»، در کنار انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» (به مدیرمسئولی شهلا عبدالهزاده لاهیجی)، دو ناشری هستند که جهت گیری کاملاً فمینیستی فعالیت نامناسبی را در پیش گرفته اند. علاوه بر این شایان ذکر است که لاهیجی از امضاکنندگان و فعالان تجمع غیرقانونی 2 خرداد زنان در سال 85 است که از حامیان اولین کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین به اصطلاح تبعیضآمیز علیه زنان نیز محسوب میشود.
اﻧﺘﺸﺎرات «اﺧﺘﺮان» ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮیت ﻣﻨﺼﻮر اﻋﺮاﺑﯽ اردﻫﺎﻟﯽ دیگر ناشر از این دست با گرایش به چپ و منتقد جمهوری اسلامی یاست که توجه به مسائل تاریخی بهویژه جنبشهای چپ مارکسیستی را در دستور کار دارد. همچنین برخی آثار اختران، گرایشات انحرافی را طرح می کند و از این جهت در میان ناشران هم معروف است. اختران همچنین در برخی از کتابهای خود انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را نیز مورد هجمه قرار داده و در برخی از کتب به تطهیر عناصر فاسد و رجال دوره پهلوی پرداخته که کتابهای «معمای هویدا» (عباس میلانی) و «پشت دیوارهای بلند» (آذر آریان پور) از آن جملهاند. ﺣﺎﺗﻢﻗﺎدری، ﺣﺴﻦ ﻗﺎﺿﯽﻣﺮادی، ﺣﺴﻦ ﻧﺮاﻗﯽ، ﻋﺒﺎس ﻣﯿﻼﻧﯽ، اﺑـﺮاﻫﯿﻢ ﮔﻠﺴﺘﺎن، ﺣﻤﯿﺪ ﺷﻮﮐﺖ، ﻟﻄـﻒالله آﺟـﻮداﻧﯽ، ﻣﺎﺷـﺎالله آﺟـﻮداﻧﯽ، اﯾـﺮج اﻓـﺸﺎر، رﺿﺎ ﻗﺎﺳﻤﯽ و ﻫﻮﺷﻨﮓ ﻣﺎﻫﺮوﯾﺎن از نویسندگان و محققان مرتبط با اختران هستند.
اﻧﺘﺸﺎرات «ﮐﻮﯾﺮ» (ﺑﻪ مدیریت ﻣﺤﻤﺪﺟﻮاد ﻣﻈﻔﺮ) آخرین ناشر مورد بررسی است که در حوزه مذهبی سعی دارد نگاهی متفاوت به دین و مذهب داشته باشد! عناصر تجدیدنظرطلبی همچون ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺸﯿﺮﯾﻪ، ﻋﻠﯽاﺻﻐﺮ ﺣﻘﺪار، ﺣﺴﯿﻦﻗﺎﺿﯿﺎن، ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺪرﺳﯽ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎیی و... به عنوان نویسندگان و محققانی هستند که با انتشارات کویر در تماس هستند.
در حقیقت شاهبیت اصلی پژوهش «زمزمه های رنگی» آن است که هرچند کتاب به عنوان یکی از ابزارهای سنتی جنگ نرم به شمار می آید، اما ریشه ای ترین این سلاح ها است. امير مومنان علي (ع) درباره اهميت کتاب فرمودهاند: «کتاب، غذاي روح بشر است» و در جاي ديگر بيان داشتهاند: «کتاب باغ و بوستان دانشمندان است.» کتاب و کتابخانه شاخص پيشرفت و توسعه هر کشور به شمار رفته و سنگ بناي فرهنگ هر کشور و بهترين وسيله براي ارتقاي سطح دانش و آگاهي مردم در عصر جنگ رسانهای است. عرصه کتاب و نشر هر کشور نقشی فعال در جنگ نرم بازی میکند و متاسفانه به این کارکرد کتاب و نشر کمتر توجه شده است.
در این میان آنچه ناگوار می نماید آن است که با این که سرزمین ما سابقه پس طولانی در تولید کلای فرهنگی از سنخ کتاب دارد و بخش معظمی از میراث فرهنگی ایرانی اسلامی ما از طریق کتاب به دست ما رسیده است، اما پاره ای غفلت ها و کم توجهی ها سبب گشته است تا دشمن از این فرصت فرهنگی را به عنوان یک تهدید بهره گیری کند.
برهمین اساس است که مقام معظم رهبری بر موضوع بسیار حائز اهمیت توطئه فرهنگی دشمن بارها هشدار داده اند: «باندهاي بين المللي زر و زور كه براي تسلط به منافع ملت ها، سازمان نظامي ناتو را تشكيل داده بودند، اكنون براي نابودي هويت ملي جوامع بشري و تحقق بيشتر اهدافشان درپي تشكيل ناتوي فرهنگي هستند تا با استفاده از امكانات زنجيره اي متنوع و بسيار گسترده رسانه اي، سررشته تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورها و ملت ها را به دست بگيرند كه بايد هوشيارانه اين مساله را زيرنظر داشت.»
همان گونه كه در بیانات مقام معظم رهبري مشهود است حمله به فرهنگ جامعه مي تواند يكي از تهديدهاي نرم جدي محسوب شود. فرهنگ به مرور زمان مي تواند بسياري از جنبه هاي ديگر را كه نشات گرفته از خرده فرهنگ هاي اجتماعي است، تحت تأثير قرار دهد. بنابراين يكي از مهم ترين تهديدات نرم خارجي تهاجم فرهنگي است. يكي از مهم ترين دلايل گسترش تهاجم فرهنگي نيز تبليغات خارجي است. كشوري كه مي خواهد رفتار مردم كشور ديگر را به وسيله تبليغات در جهت منافع خود و برعليه نگرش ها و سياست هاي دولت خودي هدايت كند، به وسايل مختلفي همچون راديو، تلويزيون و... و بهره گيري از شيوه هاي مختلف روانشناختي متوسل مي شود. با پيشرفت ارتباطات و نيز با ورود توده هاي متوسط شهروندان به دنياي سياست، بعد رواني سياست خارجي و نفوذ در افكار عمومي و امكان تحريك گروه هايي از مردم يك كشور اهميت زيادي يافته است.
ادعایی که با تأکید می توان بیان کرد آن است که صِرف مکتوب بودن یک اثر دلیل بر مطلوبیت آن نیست. بر خلاف تصور برخی به اصطلاح روشنفکر نمایان اومانیست و غربزده که هر نوشته و کتاب را به عنوان یک ارزش از سنخ فرهنگی به حساب می آورند، باید گفت محصول فرهنگیای دارای ارزش فرهنگی که حاوی پیام های انسانی و الهی باشد. اساسا نوشته ای که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در خدمت منافع نظام سلطه است، خواه کتاب باشد خواه جریده و ... حامل یک ارزش فرهنگی نخواهد بود. بنابراین صِرف نویسنده یا مترجم یا ناشر یک نوشته بودن افتخار و ارزش نیست، آن چه موجبات ارزشمندی اثر و پدیدآورنده و ناشر آن می گردد غنای محتوایی و انطباق پیام های آن با فطرت الهی انسان است.
نکته ای که ضر آن در پایان این نوشتار ضروری می باشد، اشاره به شبهه ای که توسط برخی ناشران منتشر کننده کتب همسو با جریان فرهنگی نظام سلطه در داخل مظرح گردیده است. گفته می شود که از آن جا که این کتاب ها در مقطع چاپ دارای مجوز از اداره کل کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، بنابراین فاقد اشکال بوده و حتی نباید هیچ یک از علاقه مندان به نظام اسلامی محتوای این کتب را نقد نمایند. علاوه بر آن که طرح چنین مغالطه ای از اساس شبیه لطیفه بوده و فاقد منطق است، روی سخن را باید با مسئولان محترم فرهنگی خصوصا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گرفت که در بررسی کتب تنها به ویژگی های ظاهری توجه ننموده عمق محتوایی آثار را نیز مدنظر قرار دهند. از سویی از آن جا وظیفه نظام اسلامی و دولت حمایت از جریان فرهنگی اسلامی، صحیح و بومی است، شایسته نیست در حالی که حمایت مناسبی از محصولات جریان فرهنگی انقلاب اسلامی نمی گردد، برخی از ناشرانی که همّوغم خود را در اشاعه فرهنگ و اندیشه غرب و خودباختگی در نظام سلطه معطوف نموده اند به عنوان ناشر نمونه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، از سوی وزارت ارشاد برگزیده گردند.
اما سخن پایانی این نوشتار با برخی اصحاب جریان فرهنگی داخلی وابسته به نظام سلطه است. آن چه در زمزمه های رنگی مورد بررسی و اشاره قرار گرفته بود تنها بخش کوچکی از ابعاد پیدا و پنهان جریان وابسته در حوزه نشر و کتاب است. بی شک جنجال سازی های رسانه ای و و هیاهوهای غوغاسالارانه حلقه های فرهنگی مخملین، نه تنها نویسندگان کتاب «زمزمه های رنگی» و نیز همه پژوهشگران آزاده و ارزشی را در راه روشنگری تاریکخانههای به اصطلاح فرهنگی متوقف نمی سازد، بلکه عزم آنان را برای نمایان ساختن ابعاد دیگری از سناریوی پیچیده را در آینده ای بسیار نزدیک راسخ تر می نماید.
اندیشکدهی راهبـردی امنیت نرم
www.amniatenarm.ir
e_mail: jangenarm@yahoo.com
گزارش خطا
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟




