دل دیوانه‌ام، دیوانه تر شیخراب خانه‌ام ویرانه تر شیکشم آهی که گردون را بسوزدکه آه سوته دیلان، کارگر شیهر آن باغی که نخلش سر به در بیمدامش باغبون، خونین جگر بیبباید کندنش از بیخ و از بناگر بارش همه لعل و گهر بیز هجرانت، هزار اندیشه دیرمهمیشه زهر غم در شیشه دیرمز ناسازی بخت و گردش چرخفغان و آه و زاری، پیشه دیرمفلک کی بشنوه آه و فغونمبه هر گردش زنه آتش به جونمیک عمری بگذرونم با غم و دردبه کام دل نگرده آسمونم