من از آن روز که دربند توام آزادمپادشاهم که به دست تو اسیر افتادمبه وفای تو کز آن روز که دلبند منیدل نبستم به وفای کس و در نگشادممی‌نماید که جفای فلک از دامن مندست کوته نکند تا نکند بنیادمور تحمل نکنم جور زمان را چه کنمداوری نیست که از وی بستاند دادم