به گزارش تابناک؛جیکلاس داستانی است از مهندسی خالص آلمانی، از فلسفهای که میگوید خودرو باید قبل از هرچیز «قابل اعتماد» باشد. شاید کمتر کسی بداند این غول فولادی ریشهاش به سفارش ایران در دههی ۷۰ میلادی برمیگردد؛ زمانی که محمدرضا شاه از دایملر بنز خواست خودرویی نظامی، مقاوم و قابل اتکا طراحی کند. پروژه به دست مهندسان مرسدس و شرکت اتریشی Steyr-Daimler-Puch سپرده شد و در ۱۹۷۹، اولین نسل G-Class از خط تولید خارج شد؛ خودرویی که آن روزها هیچکس فکرش را نمیکرد روزی در لیست آرزوهای ثروتمندان لسآنجلس و دوبی قرار بگیرد.
جیواگن در ابتدا فقط یک سرباز بود. نه خطوط نرم داشت، نه زرقوبرق لوکس. اما همین طراحی ساده و جعبهایاش تبدیل شد به امضای ابدی آن. بدنهای که با پیچ و مهره به شاسی نردبانی بسته شده بود، مثل سنگ محکم و بیادعا. سه دیفرانسیل قفلشونده، سیستم چهارچرخ متحرک دائمی و زاویههای ورود و خروجی که برای هر کوه و تپهای احترام میگذاشتند. این ماشین نه برای زیبایی، که برای بقا ساخته شده بود.
اما مرسدس خیلی زود فهمید این سرباز فولادی، استعداد تبدیل شدن به یک افسانه را دارد. دههی ۸۰ و ۹۰ میلادی، G-Class آرام آرام لباس نظامیاش را درآورد و کتوشلوار لوکس پوشید. داخلش با چرم و چوب تزئین شد، موتورهای قدرتمند V6 و V8 آمدند و سیستمهای رفاهی یکییکی اضافه شدند. نسخهی G300، بعد G500 و در نهایت G55 AMG از راه رسیدند. همانجا بود که صدای خاص پیشرانهی سوپرشارژ G55 با لولههای اگزوز دوطرفهاش، دلها را لرزاند و جیواگن از خاکیترین جادهها به خیابانهای بورلیهیلز و موناکو رسید.
اما برخلاف خیلی از خودروهایی که لوکس شدند و روحشان را فروختند، جیکلاس روحش را حفظ کرد. هنوز وقتی درش را میبندی، آن صدای خاص “تَق” فلزی را میشنوی که مثل بسته شدن در تانک است؛ صدایی که هیچ سازندهای جرات حذفش را ندارد. هنوز وقتی فرمان سنگینش را میچرخانی، حس میکنی ماشینی زیر پایت است که میتواند از دیوار بالا برود. و این یعنی همان فلسفهی مرسدس: قدرت با وقار، عملکرد با اصالت.
نسل جدید جیکلاس در سال ۲۰۱۸، شاهکار مهندسی مدرن بود. مرسدس ظاهر کلاسیک را حفظ کرد اما همهچیز زیر پوست خودرو تغییر یافت. شاسی نردبانی جدید، بدنهی سبکتر، فرمان برقی، تعلیق مستقل جلو، و کابینی که از یک تانک، تبدیل به یک کاخ شد. درونش، چرم ناپا، تریم آلومینیومی برسخورده، نورپردازی هوشمند و دو نمایشگر بزرگ دیجیتال، همه در خدمت رانندهای هستند که هم عاشق آفرود است و هم عاشق لوکسسواری.
اما آنچه این خودرو را به نماد تبدیل کرد، تیپهای AMG بودند. مخصوصاً G63 AMG. پیشرانهی ۴ لیتری V8 توئین توربو با بیش از ۵۷۰ اسب بخار قدرت، جیواگن را از صفر تا صد در حدود ۴.۵ ثانیه میرساند. عددی که برای خودرویی با وزن نزدیک به ۲.۵ تن، معجزه است. اما جادوی واقعی در احساس رانندگیاش است؛ وقتی پدال گاز را میفشاری و غرش عمیق اگزوزهای جانبیاش فضای اطراف را میلرزاند، انگار تمام فلسفهی قدرت مکانیکی آلمان زیر پایت زنده میشود.
در نگاه فنی، جیکلاس با همهی SUVهای دنیا فرق دارد. اکثر خودروسازها به سمت بدنهی یکپارچه (Monocoque) رفتند تا راحتتر و سبکتر شوند، اما جیکلاس لج کرد. هنوز هم با شاسی نردبانی کلاسیک ساخته میشود، هنوز هم از سه دیفرانسیل قفلشونده استفاده میکند، هنوز هم زاویهی ورودش ۳۱ درجه است و از شیب ۷۰ درصدی بالا میرود. مهندسان مرسدس هرگز نگذاشتند جیکلاس تبدیل به یک SUV معمولی شود. برای آنها، جیکلاس حکم میراث دارد، نه محصول.
این خودرو فقط ماشین نیست؛ نماد است. نماد کسانی که دنبال نمایش نیستند، دنبال حس واقعی قدرتاند. برای همین است که در کنار بازیگران و سیاستمداران، نظامیان بازنشسته، خلبانها و حتی طبیعتگردها هم عاشقش هستند. چون جیکلاس، همزمان هم وحشی است و هم باشکوه.
مرسدس در سالهای اخیر هم از آیندهی جیکلاس غافل نشده. در پاسخ به قوانین جدید و دنیای در حال تغییر، نسخهی تمام الکتریکی این اسطوره با نام EQG در حال آمادهسازی است. چهار موتور الکتریکی، باتریهای قدرتمند و همان طراحی نمادین جعبهای. اما نکتهی جالب اینجاست: مرسدس قول داده حتی در نسخهی برقی هم حس و صدای خاص جیواگن را از بین نبرد. یعنی هنوز هم وقتی پدال را میفشاری، غرشی مصنوعی ولی آشنا خواهی شنید؛ صدایی که به تو یادآوری میکند با یک "G-Class" طرفی، نه یک SUV برقی بیروح.
در طول سالها، نسخههای خاص و دیوانهواری هم از جیکلاس ساخته شدند. مثل G65 AMG با موتور V12 که شتابش در حد سوپراسپرتها بود، یا مدل 6×6 با شش چرخ و ارتفاعی بیشتر از هر خودروی جادهای. حتی مدلهای 4×4² با سیستم تعلیق پورتال، برای عبور از عمق گل و برف، نشان دادند که مرسدس هنوز همان مهندسِ عاشق دیوانگی است.
جیکلاس در فرهنگ جهانی هم ریشه دوانده است. از فیلمهای هالیوودی تا ویدیوکلیپهای موسیقی رپ، از گاراژ میلیاردرهای دوبی تا کوهستانهای اتریش، هر جا که رد قدرت و اصالت باشد، رد جیواگن هم هست. این ماشین در واقع تعریف تازهای از "لوکس بودن" ارائه کرده؛ لوکسی که از دل سختی و سربازی آمده، نه از دنیای شیشه و کروم.
وقتی پشت فرمانش مینشینی، حس میکنی زمان متوقف شده است. آن فرم عمودی شیشه جلو، صدای درها، دید پانورامای خشک اما مطمئن، و بوی چرم طبیعی، همه چیز را یادآور دوران طلایی مهندسی مکانیکی میکند. جیکلاس برخلاف خودروهای مدرن، سعی نمیکند تو را از رانندگی جدا کند؛ بلکه از همان لحظهی اول، تو را درگیر خودش میکند، مثل اسبی که باید رامش کنی تا همراهت شود.
امروز بیش از چهار دهه از تولد این جعبهی فولادی میگذرد و هنوز هیچ خودرویی نتوانسته جای آن را بگیرد. رنجروور راحتتر است، لکسوس LX بیصداتر، پورشه کاین سریعتر، اما هیچکدام «شخصیت» جیکلاس را ندارند. جیکلاس هنوز همان است که در سال ۱۹۷۹ بود؛ صادق، محکم، و باوقار. تنها تفاوتش این است که حالا با چرم دوختهشدهی دستدوز و نمایشگر دیجیتال، یادآور این است که لوکس بودن الزاماً یعنی فراموش نکردن اصالت.
مرسدس بنز جیکلاس بیش از هر خودرو دیگری، مفهوم "جاودانگی" را معنا میکند. چون در جهانی که همه چیز مدرن و دیجیتال شده، این ماشین هنوز بوی روغن، فلز و اصالت میدهد. وقتی به آن نگاه میکنی، انگار داری با تاریخ دست میدهی. با تکهای از مهندسی انسانی که در آن عشق، منطق و غرور به یک اندازه وجود دارند.
و شاید راز ماندگاری جیکلاس همین باشد : مرسدس هرگز نخواست این خودرو را تغییر دهد، فقط کاملترش کرد.