در دهکدهای فقیر در ژاپن قرن نوزدهم، سنت «اوباسوته» (رها کردن سالمندان در کوه برای مرگ) محور داستان است. فیلم با کاوش در پذیرش مرگ، پیوندهای خانوادگی و غرایز انسانی، بیننده را به تأمل در جایگاه انسان در طبیعت و جامعه وامیدارد. پذیرش مرگ: استقبال از چرخهی طبیعیداستان حول اورین (با بازی میتسوکو بایشو)، زنی ۶۹ ساله، میچرخد که با آرامش و حتی شادی برای مرگ در قلهی نارایاما آماده میشود. سنت اوباسوته، ناشی از کمبود منابع، سالمندان بالای ۷۰ سال را ملزم میکند به کوه بروند تا بار اضافی از دوش جامعه برداشته شود.
اورین نهتنها این سرنوشت را میپذیرد، بلکه با وقار و طنزی ظریف به استقبال آن میرود. او حتی دندانهایش را میشکند تا نشان دهد مرگش از سر ضعف نیست، بلکه انتخابی آگاهانه است. این پذیرش مرگ ریشه در درک عمیق اورین از چرخهی طبیعی زندگی دارد. از منظر تکاملی، فدا کردن سالمندان در جوامع ابتدایی برای بقای نسل بعدی منطقی بود. اورین با پذیرش این سنت، به بقای خانوادهاش کمک میکند و الگویی اخلاقی برای پسرش، تتسوودو، و نوههایش میشود.
این نگاه فلسفی به مرگ، بیننده را وادار میکند تا رابطهی خود با پایان زندگی را بازنگری کند. پیوند مادر و پسر: عشق در برابر سنتیکی از قدرتمندترین جنبههای فیلم، پیوند عاطفی عمیق بین اورین و پسرش، تتسوودو (کن اوگاتا)، است. تتسوودو، که عاشق مادرش است، در برابر اجرای اوباسوته مقاومت درونی نشان میدهد، اما اورین او را وادار به انجام این وظیفه میکند. صحنهی حمل اورین به قلهی نارایاما، با سکوت سنگین و احساسات سرکوبشده، از تأثیرگذارترین لحظات فیلم است.
این لحظه تضاد بین عشق خانوادگی و فشار سنتهای جمعی را به تصویر میکشد.، پیوند مادر و پسر ریشه در غریزهی مادرانه برای حفظ بقای فرزندان دارد. اورین با فدا کردن خود، آیندهی خانوادهاش را تضمین میکند. اما سنت اوباسوته این رابطه را به چالش میکشد و نشان میدهد که در جوامع سنتی، بقای گروه اغلب بر عواطف فردی اولویت دارد.
طبیعت وحشی: انسان در آینهی غرایزایمامورا با سبک مستندگونه و صحنههای خام (مانند شکار، روابط جنسی یا مجازات دزدان)، انسان را در کنار حیوانات قرار میدهد. در دهکدهی فقیر فیلم، گرسنگی و فقر، اهالی را به رفتارهایی حیوانی مانند کشتن برای غذا یا خشونت برای حفظ نظم سوق میدهد. این تصاویر، گاه خشن و ناراحتکننده، نشان میدهند که انسان، با وجود فرهنگ و سنتها، هنوز تحت تأثیر غرایز اولیهی بقا، تولیدمثل و رقابت است.
صحنههای طبیعت، مانند پرندگان، مارها یا برف نارایاما، این شباهت را تقویت میکنند و انسان را بخشی جداییناپذیر از چرخهی بیرحم طبیعت نشان میدهند. ایمامورا با این رویکرد، بیننده را به تأمل در میزان تأثیر غرایز اولیه بر رفتارهای امروزی وامیدارد.
ریتم و چالشهای فیلم«تصنیف نارایاما» با ریتم کند و صحنههای خشن (مانند کشتن حیوانات یا رفتارهای بیرحمانهی اهالی) ممکن است برای مخاطب مدرن سنگین باشد.
این انتخاب عمدی ایمامورا، انعکاسی از سختیهای زندگی در دهکده است. فقر، گرسنگی و فشار سنتها در هر لحظهی فیلم حس میشود. این ریتم آرام به بیننده فرصت میدهد با درد و انسانیت شخصیتها ارتباط برقرار کند، اما ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد و صبر زیادی طلب کند. شکرگزاری در قله: پذیرش و آرامشفیلم با صحنهی نهایی اورین در قلهی نارایاما، زیر برف و در سکوت، به پایان میرسد. این لحظهی تلخ، نوعی شکرگزاری را منتقل میکند: شکرگزاری برای پذیرش چرخهی زندگی و مرگ، و برای فداکاری اورین که به بقای خانوادهاش کمک میکند. اورین با گشودن چشمهایش به حقیقت مرگ، نهتنها خود را نجات میدهد، بلکه به پسرش و جامعهاش آرامش میبخشد.
این پایان، بیننده را دعوت میکند تا مرگ را بهعنوان بخشی از زندگی بپذیرد و برای لحظات انسانی، حتی در دل سختیها، شکرگزار باشد. جمعبندی«تصنیف نارایاما» تأملی عمیق دربارهی مرگ، عشق خانوادگی و طبیعت وحشی انسان است. اورین، با پذیرش مرگ و فداکاری برای خانواده، نمادی از استقامت و درک چرخهی زندگی است.
ایمامورا با کارگردانی مستندگونه، فیلمبرداری خیرهکننده در دل طبیعت و بازیهای قدرتمند (بهویژه بایشو)، فضایی خلق میکند که بیننده را به فکر دربارهی جایگاه خود در طبیعت و جامعه وامیدارد. هرچند ریتم کند و خشونت فیلم ممکن است چالشبرانگیز باشد، این سختیها بخشی از قدرت اثر است که ما را با واقعیتهای زندگی روبهرو میکند/ منیره رقابی