ماسک؛ نماد دوگانگی و هویت پنهان ماسک در «چشمهای باز و بسته» نقشی کلیدی دارد و نمادی از لایههای پنهان شخصیتهاست که پشت هویت اجتماعی مخفی شدهاند. در سکانس مراسم آیینی، ماسکها به شرکتکنندگان اجازه میدهند بدون ترس از قضاوت، به امیال ممنوعه خود (چه جنسی و چه قدرتطلبانه) میدان دهند. این موضوع ریشه در روانشناسی تکاملی دارد: مردان، به دلیل استراتژی تولیدمثلی مبتنی بر تنوعطلبی جنسی (ناشی از عدم اطمینان پدری)، و زنان، به دلیل نیاز به امنیت عاطفی و مادی برای بقای فرزندان، امیالی دارند که ممکن است با هنجارهای اجتماعی در تضاد باشد.
ماسک فضایی امن و ناشناس برای کاوش این امیال فراهم میکند.نیاز به ماسک از فشارهای اجتماعی و ترس از عواقب سرچشمه میگیرد. از منظر تکاملی، رفتارهای خارج از هنجار، مانند خیانت، میتوانست به طرد شدن یا از دست دادن منابع منجر شود. در فیلم، وقتی هویت ویلیام در مراسم لو میرود، او با تهدید مجازات مواجه میشود؛ این صحنه خطر افشای هویت واقعی را نشان میدهد.
حضور ماسک در صمیمیترین فضای مشترک زوجین نشان میدهد که آلیس از ماجراجویی مخفی ویلیام (حضور در مراسم آیینی) آگاه است یا به آن شک دارد. ماسک در اینجا نمادی از هویت پنهان ویلیام است: پزشکی محترم در ظاهر، اما مردی کنجکاو و وسوسهشده در باطن.
ماسک به ویلیام آزادی میدهد تا به ناخودآگاه خود (پر از امیال سرکوبشده) دسترسی پیدا کند، اما این آزادی شکننده و پرمخاطره است.ماسک در رختخواب: مواجهه با حقیقتیکی از کلیدیترین سکانسهای فیلم لحظهای است که آلیس ماسک ویلیام را روی بالش در رختخواب قرار میدهد. این صحنه، سرشار از سمبولیسم، اوج دوگانگی هویت را به تصویر میکشد.
حضور ماسک در صمیمیترین فضای مشترک زوجین نشان میدهد که آلیس از ماجراجویی مخفی ویلیام (حضور در مراسم آیینی) آگاه است یا به آن شک دارد. ماسک در اینجا نمادی از هویت پنهان ویلیام است: پزشکی محترم در ظاهر، اما مردی کنجکاو و وسوسهشده در باطن.
آیا این ماسک نشاندهنده هویتی دروغین است؟
خیر، بلکه به دوگانگی ذاتی انسان اشاره دارد. هم ویلیام (با ماجراجوییاش) و هم آلیس (با فانتزی جنسیاش) لایههایی پنهان دارند که با نقشهای اجتماعیشان (همسر و والد) در تضاد است. این دوگانگی ریشه در تکامل دارد: حسادت جنسی ویلیام (ناشی از عدم اطمینان پدری) او را به سوی مراسم سوق میدهد، در حالی که حسادت عاطفی آلیس (ریشهدار در نیاز به حفظ پیوند برای بقای رابطه) او را وادار میکند با گذاشتن ماسک، ویلیام را به سوی تعهد بازگرداند. این صحنه دعوتی است به کنار گذاشتن نقاب و پذیرش حقیقت برای بازسازی رابطه.
شکرگزاری: نجات از طریق گشودن چشمهافیلم با گفتوگوی نهایی ویلیام و آلیس به پایان میرسد، جایی که آنها تصمیم میگیرند با صداقت به یکدیگر نزدیکتر شوند. این لحظه نوعی شکرگزاری است: شکرگزاری برای گشودن کامل چشمها و نجات رابطه از ورطه پنهانکاری. ویلیام از سفر تاریک خود در دنیای امیال بازمیگردد و آلیس، با افشای آگاهیاش، راه را برای صمیمیت واقعی باز میکند. این پایان، پیروزی صداقت بر دوگانگی را نشان میدهد.
از منظر تکاملی، روابط تکهمسری پایدار برای بقای فرزندان و انسجام اجتماعی حیاتیاند و نیازمند کنار گذاشتن ماسکهاست.زیباییشناسی سینمایی و تأثیرگذاریاز منظر سینمایی، کوبریک با کارگردانی بینقص، نورپردازی مسحورکننده و موسیقی تأثیرگذار (مانند قطعات شوستاکوویچ) فضایی خلق میکند که بیننده را به تأمل در لایههای پنهان خود وامیدارد.
بازی تام کروز و نیکول کیدمن، با شیمی واقعیشان، دوگانگی شخصیتها را ملموستر میکند. هرچند ریتم کند فیلم ممکن است برای برخی خستهکننده باشد، این تأمل آرام به بیننده فرصت میدهد تا با عمق سمبولیسم اثر ارتباط برقرار کند.
«چشمهای باز و بسته» کاوشی عمیق در دوگانگی هویت انسانی است که از طریق سمبولیسم ماسک و داستان ویلیام و آلیس به تصویر کشیده میشود. ماسکها امیال سرکوبشده را آزاد میکنند، اما سکانس ماسک در رختخواب نشان میدهد که پنهانکاری نمیتواند پایدار باشد.
فیلم به ما یادآوری میکند که برای نجات روابط و خود واقعیمان، باید چشمهایمان را کاملاً باز کنیم و نقابها را کنار بگذاریم. این پیام در گفتوگوی نهایی زوجین به زیبایی نمایان میشود و شکرگزاری برای گشودن چشمها را به تجربهای جهانی تبدیل میکند که فراتر از فیلم، به زندگی واقعی ما نیز پیوند میخورد/منیره رقابی