در تهران، نگار، دختری با استعداد بینظیر در نقاشی، تابلوهایی خلق میکند که میتوانند گالریهای جهان را مبهوت کنند، اما فشار خانواده برای قبولی در رشته پزشکی او را به مسیری بیعلاقه کشانده است. اینها «استعدادهای سرگردان» هستند؛ گنجهایی که در سایه محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محبوس شدهاند و فرصت درخشیدن نیافتهاند.
به گزارش تابناک، در ایران، سیستم کنکور و سهمیهبندیهای جنجالیاش که قرار بود عدالت آموزشی را تضمین کند، گاهی به جای باز کردن درهای فرصت، استعدادهای درخشان را در چرخهای از ناامیدی و سرخوردگی گرفتار کرده است.
۱. استعدادهای سرگردان: الماسهایی در تاریکی
تصور کنید کودکی در یک روستای محروم، با ذهن خلاقش داستانهایی مینویسد که میتوانند ادبیات جهان را غنیتر کنند، اما به دلیل نبود امکانات، هرگز قلمش به دست ناشری نمیرسد. یا جوانی در حاشیه شهر که با خلاقیتش میتواند اپلیکیشنی طراحی کند که زندگی میلیونها نفر را بهبود بخشد، اما فقر و نبود حمایت، او را به کارگری در یک کارگاه کشانده است. این داستانها تنها تخیل نیستند؛ واقعیت تلخ هزاران استعداد سرگردان در ایران است که در سایه نابرابریها و سیستمهای ناکارآمد گم شدهاند.
۲. چرا استعدادها سرگردان میمانند؟
هدررفتن استعدادها یک تراژدی جهانی است، اما در ایران، این معضل با شدت بیشتری خود را نشان میدهد. پژوهشهای روانشناسی و جامعهشناسی دلایل متعددی برای این پدیده شناسایی کردهاند:
الف) نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی: شکاف طبقاتی عمیق
نظریه سرمایه فرهنگی پیر بوردیو توضیح میدهد که خانوادههای مرفه با دسترسی به منابع آموزشی باکیفیت (کلاسهای کنکور، معلمان خصوصی، و محیطهای فرهنگی غنی) فرزندانشان را برای موفقیت در رقابتهای تحصیلی آماده میکنند. اما کودکان مناطق محروم، که حتی به یک کتاب درسی بهروز یا اینترنت پرسرعت دسترسی ندارند، در این میدان نابرابر از پیش بازندهاند. مطالعهای در *American Economic Review* (۲۰۱۸) نشان داد که کودکان باهوش از خانوادههای کمدرآمد، ۷۰% کمتر از همتایان مرفهشان به دانشگاههای برتر راه مییابند.
در ایران، این شکاف عمیقتر است. هزینههای کلاسهای کنکور در سال ۱۴۰۴ به ۱۰۰ میلیون تومان و شهریه مدارس غیردولتی به ۱۴۰ میلیون تومان رسیده است. این ارقام برای خانوادههای کمدرآمد، رویایی دستنیافتنی است.
سیستم آموزشی ایران، با تمرکز منابع در کلانشهرها و رشد روزافزون مدارس غیردولتی، منافع طبقات بالا را حفظ میکند و استعدادهای طبقات محروم را به حاشیه میراند. برای مثال، در کنکور ۱۴۰۴، ۷۵% رتبههای برتر از شهرهایی مثل تهران، مشهد و اصفهان بودند، در حالی که استانی مانند سیستان و بلوچستان هیچ نمایندهای در میان ۱۰۰ نفر برتر نداشت. این توزیع نابرابر، مصداق نظریه بازتولید اجتماعی بوردیو است که نشان میدهد سیستمهای آموزشی اغلب نابرابریهای موجود را تداوم میبخشند.
نظریه مشروعیت وبر نیز نشان میدهد که کنکور بهعنوان یک سازوکار «مشروع» برای گزینش معرفی میشود، اما در عمل، به دلیل نابرابریهای آموزشی، به ابزاری برای حفظ امتیازات طبقات مرفه تبدیل شده است. مدارسی مثل تیزهوشان و غیردولتی، که ۷۳% رتبههای برتر کنکور ۱۴۰۳ را تولید کردند، این امتیاز طبقاتی را تقویت میکنند.
تبعیض جنسیتی و قومیتی نیز لایه دیگری از محرومیت ایجاد میکند. نظریه طرد اجتماعی نشان میدهد که گروههایی مانند دختران در مناطق سنتی یا اقلیتهای قومی در مناطق حاشیهای، به دلیل دوری از مراکز قدرت و منابع، از چرخه آموزش حذف میشوند. برای مثال، در برخی مناطق ایران، دختران به دلیل فشارهای فرهنگی مانند ازدواج زودهنگام یا نبود امکانات آموزشی، فرصت تحصیل را از دست میدهند. مطالعهای در دانشگاه تهران (۱۴۰۲) نشان داد که دانشآموزان مناطق محروم به دلیل فقدان «شبکههای اجتماعی» (ارتباط با معلمان یا مشاوران قوی) کمتر به موفقیت تحصیلی دست مییابند.
نظریه همبستگی اجتماعی دورکیم نیز یادآوری میکند که نبود انسجام اجتماعی در جوامع نابرابر، استعدادهای سرگردان را منزوی میکند. وقتی جامعه به جای حمایت از استعدادهای محروم، آنها را به حاشیه میراند، حس تعلق و انگیزه آنها تضعیف میشود. در مناطق محروم ایران، بسیاری از دانشآموزان با استعداد به دلیل انزوای اجتماعی حتی از تلاش برای رقابت در کنکور منصرف میشوند.
ب) موانع روانشناختی: ترس و تردید درونی
استعدادهای سرگردان اغلب با موانع درونی نیز دستوپنجه نرم میکنند:
- ترس از شکست : بسیاری از جوانان به دلیل ترس از قضاوت یا شکست، از دنبال کردن رویاهایشان دست میکشند. مثلاً، زهرا، دختری از یک شهر کوچک در کردستان، علیرغم استعدادش در نویسندگی، از انتشار داستانهایش میترسد، چون معتقد است «کسی او را جدی نمیگیرد».
- کمالگرایی فلجکننده : برخی به دلیل وسواس بیش از حد برای کامل بودن، حتی شروع نمیکنند. احمد، جوانی از خوزستان، ایدهای برای یک استارتاپ فناوری داشت، اما به دلیل ترس از ناکامل بودن طرحش، هرگز آن را عملی نکرد.
- نبود حمایت عاطفی : فقدان تشویق از سوی خانواده یا جامعه میتواند انگیزه را خاموش کند. داستان علی، دانشآموزی از هرمزگان را در نظر بگیرید که با وجود استعداد در فیزیک، به دلیل فشار خانواده برای کار در مغازه خانوادگی، تحصیل را رها کرد.
ج) سیستمهای ناکارآمد: کنکور و بازار کار
کنکور، که قرار بود شایستهسالاری را تقویت کند، گاهی به دلیل نابرابریهای آموزشی، استعدادهای سرگردان را حذف میکند. مدارسی مثل تیزهوشان و غیردولتی با امکانات پیشرفته، ۷۳% رتبههای برتر کنکور ۱۴۰۳ را تولید کردند، در حالی که مدارس دولتی عادی تنها ۲.۵% سهم داشتند. این نابرابری نشاندهنده یک میدان رقابتی ناعادلانه است.
حتی پس از تحصیل، بازار کار ناکارآمد ایران استعدادها را سرگردان نگه میدارد. سیستمهای استخدامی رابطهمحور و نبود فرصتهای شغلی مناسب، بسیاری از فارغالتحصیلان بااستعداد را به مشاغل غیرمرتبط یا مهاجرت سوق میدهد. برای مثال، سارا، فارغالتحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه شریف، به دلیل نبود فرصت شغلی مناسب، اکنون در یک کافه در تهران کار میکند.
. سهمیههای کنکور: شمشیری دولبه برای عدالت
سیستم سهمیهبندی کنکور در ایران با هدف کاهش نابرابریها طراحی شد، اما در عمل، نتایج متفاوتی داشته است. سهمیه مناطق به داوطلبان محروم فرصت بیشتری میدهد، اما کیفیت پایین آموزش در این مناطق، اثر آن را کمرنگ کرده است. برای مثال، دانشآموزی از یک روستای محروم در کهگیلویه و بویراحمد ممکن است سهمیه منطقه ۳ داشته باشد، اما بدون دسترسی به معلم باکیفیت یا کتابهای کمکآموزشی، عملاً نمیتواند با دانشآموزان تهرانی رقابت کند.
دادههای کنکور ۱۴۰۳ نشان میدهد که ۳۰% ظرفیت رشتههای پزشکی به سهمیه ایثارگران اختصاص یافت، در حالی که بسیاری از داوطلبان با رتبههای بهتر، از پذیرش محروم شدند.
۴. پیامدهای تلخ هدررفتن استعدادها
هدررفتن استعدادها نهتنها یک تراژدی فردی، بلکه یک خسارت اجتماعی است:
استعدادهای سرگردان میتوانستند اختراعات، آثار هنری یا راهحلهای علمی خلق کنند که جامعه را دگرگون کند. تصور کنید اگر رامانوجان، ریاضیدان هندی، به دلیل فقر حمایت نمیشد، جهان از معادلاتش محروم میماند. وقتی استعدادهای مناطق محروم یا اقشار کمدرآمد فرصت بروز پیدا نمیکنند، شکاف طبقاتی عمیقتر میشود و چرخه فقر ادامه مییابد.
سرخوردگی، افسردگی و احساس بیارزشی در میان استعدادهای سرگردان شایع است. داستان مهدی، دانشآموزی از بوشهر را در نظر بگیرید که با وجود رتبه عالی در کنکور، به دلیل مشکلات مالی نتوانست در دانشگاه ادامه تحصیل دهد و اکنون با افسردگی دستوپنجه نرم میکند.
۵. راهکارهایی برای نجات استعدادهای سرگردان
برای نجات این گنجهای پنهان، باید از علم و تجربههای جهانی الهام گرفت:
الف) اصلاح سیستم آموزشی
الگوبرداری از فنلاند، که آموزش رایگان و باکیفیت برای همه فراهم میکند، میتواند نابرابریها را کاهش دهد. در فنلاند، ۹۲% دانشآموزان به آموزش باکیفیت دسترسی دارند، و تفاوت عملکرد بین مناطق محروم و مرفه تنها ۵% است.
برنامههای شناسایی استعدادها در مدارس دولتی، مشابه سنگاپور، میتواند استعدادهای سرگردان را از کودکی کشف کند. سنگاپور با برنامه GEP (Gifted Education Programme) استعدادهای درخشان را از سنین پایین شناسایی و حمایت میکند.
تخصیص سهمیهها بر اساس دهکهای اقتصادی به جای مناطق جغرافیایی، عدالت بیشتری ایجاد میکند. برای مثال، یک دانشآموز فقیر در تهران ممکن است به اندازه یک دانشآموز روستایی محروم باشد، اما سهمیهای دریافت نمیکند.
حمایتهای روانشناختی
- کارگاههای روانشناسی برای افزایش عزت نفس و غلبه بر ترس از شکست میتوانند انگیزه را در جوانان زنده کنند. مثلاً، برنامههای مشاورهای در آفریقای جنوبی به دانشآموزان محروم کمک کرده تا اعتماد به نفس لازم برای رقابت در دانشگاهها را به دست آورند. مربیان میتوانند استعدادهای سرگردان را به مسیر درست هدایت کنند. داستان رامانوجان، که با حمایت یک استاد به ریاضیدان برجستهای تبدیل شد، نمونهای الهامبخش است.
باید به جامعه آموخت که موفقیت تنها در پزشکی یا مهندسی خلاصه نمیشود. یک نقاش، نویسنده یا کارآفرین نیز میتواند جهان را تغییر دهد. برای مثال، جف بزوس با حمایت از ایدههای خلاقانهاش، امپراتوری آمازون را ساخت. ایجاد فضاهای امن برای آزمایش ایدهها، مانند استارتاپهای محلی یا گالریهای هنری برای جوانان، میتواند استعدادها را شکوفا کند.
پلتفرمهایی مثل Khan Academy یا Coursera میتوانند آموزش رایگان را به مناطق محروم ببرند. در هند، برنامه BYJU’S به میلیونها دانشآموز محروم آموزش باکیفیت ارائه کرده است. ابزارهای AI میتوانند با تحلیل دادههای تحصیلی، استعدادهای پنهان را شناسایی کنند. برای مثال، یک سیستم AI در چین با تحلیل عملکرد دانشآموزان، استعدادهای ریاضی را در مناطق روستایی کشف کرد.
داستانهای واقعی: از سرگردانی تا امید
- : محمد، دانشآموزی با استعداد درخشان در برنامهنویسی، به دلیل هزینههای بالای کلاسهای کنکور و نبود امکانات، نتوانست در رشته کامپیوتر قبول شود. او اکنون در یک مغازه کار میکند، اما رویایش ساخت اپلیکیشنی برای آموزش رایگان به دانشآموزان محروم است.
- سارا، یک مهاجر ایرانی با مدرک مهندسی شیمی، به دلیل عدم تطابق مدارک و هزینههای بالای زندگی، در یک کافه کار میکند. استعداد او برای حل مسائل زیستمحیطی، در سایه سرگردانی مانده است.
- : سرینواسا رامانوجان، ریاضیدان هندی، با وجود فقر و نبود امکانات، با حمایت یک استاد، معادلاتی خلق کرد که هنوز در علم مدرن استفاده میشود. داستان او نشان میدهد که با حمایت درست، استعدادهای سرگردان میتوانند جهان را تغییر دهند.
استعدادهای سرگردان گنجهایی هستند که در سایه نابرابریها، سیستمهای ناکارآمد و فشارهای فرهنگی گم شدهاند. کنکور و سهمیههایش در ایران، با وجود نیت خیر، گاهی به جای نجات این استعدادها، به مانعی جدید تبدیل شدهاند. با الهام از سیستمهای آموزشی پیشرفته مثل فنلاند و سنگاپور، اصلاح سهمیهها، سرمایهگذاری در مناطق محروم و حمایت روانشناختی از این افراد، میتوانیم این استعدادها را از سرگردانی به سوی درخشش هدایت کنیم. هر استعداد سرگردان، یک فرصت ازدسترفته برای نوآوری و پیشرفت است. بیایید این گنجهای پنهان را نجات دهیم و آیندهای روشنتر برای ایران بسازیم./ منیره رقابی