آلودگی آبهای خلیج فارس در عمل میتواند شهرهایی، چون ابوظبی، دوحه، دبی و منامه را غیرقابل سکونت کند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، موسسه «اوریون» در مقالهای به بررسی رویکرد اعراب خلیج فارس به جنگ ایران و اسرائیل پرداخته که در ادامه آمده است.
موفقیت دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در متقاعد کردن اسرائیل و ایران به برقراری یک آتشبس شکننده در ماه جاری، خبری خوشایند برای شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) بود.
پادشاهیهای عرب حاشیه خلیج فارس که خواهان برقراری ثبات در منطقه هستند، منافع زیادی در حفظ این آتشبس دارند تا از آغاز دوباره جنگ بین اسرائیل و ایران جلوگیری شود.
اگرچه حمله موشکی ایران به مقر فرماندهی پیشروی سنتکام (نیروهای مرکزی آمریکا) در پایگاه العدید قطر در تاریخ ۲۳ ژوئن از پیش اعلام شده بود، اما یادآور این واقعیت بود که هرگونه درگیری نظامی میان آمریکا و اسرائیل از یک سو و ایران از سوی دیگر، تا چه اندازه میتواند به راحتی به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس سرایت کند. پادشاهیهای عرب خلیج فارس چنین خطر درگیر شدن در تنشهای منطقهای را غیرقابلقبول میدانند.
در نهایت، اعضای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی آگاهند که از سرگیری تنشها میان ایران و اسرائیل میتواند بحرانهای گسترده امنیتی، اقتصادی و زیستمحیطی را به دنبال داشته باشد؛ بحرانهایی که ثبات منطقه را، که لازمه جذب سرمایهگذاری خارجی و رشد بخشهای غیرنفتی همچون گردشگری و لجستیک در چارچوب برنامههای توسعه و تنوع اقتصادی بلندپروازانه آنهاست، بهشدت تهدید میکند.
حفظ روند تنشزدایی با ایران
ریاض و ابوظبی طی سالهای اخیر بهجای تقابل، رویکرد گفتوگو و دیپلماسی را در قبال ایران در پیش گرفتهاند. در تلاش برای محدود کردن و مدیریت تنشهایشان با ایران، نه تشدید آنها، رهبران عربستان سعودی و امارات متحده عربی راهبردهایی را برای کاهش ریسک در روابط با ایران اتخاذ کردهاند تا صلح و ثبات بیشتری را در منطقه خلیج فارس تقویت کنند.
این چرخش قابل توجهی نسبت به آغاز دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ است؛ زمانی که ریاض و ابوظبی کاخ سفید را برای اعمال «فشار حداکثری» بر ایران تحت فشار قرار دادند و از تصمیم ایالات متحده برای خروج یکجانبه از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در ماه مه ۲۰۱۸ استقبال کردند.
اما دیدگاه آنها نسبت به سیاست «فشار حداکثری» دولت نخست ترامپ پس از حملات موشکی و پهپادی علیه تأسیسات انرژی آرامکوی عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹ و همچنین عملیات خرابکارانه در سواحل شرقی امارات چند ماه پیش از آن تغییر کرد.
این رویدادها بهمثابه زنگ خطری برای سیاستگذاران شورای همکاری خلیج فارس بود. این حملات و انفجارها واقعیت تلخی را آشکار ساختند: زمانی که ایران تصمیم به واکنش میگیرد، کشورهای منطقه مستقیماً در معرض خطر قرار میگیرند، بهویژه آنهایی که با کمپینهای ایالات متحده برای فشار و انزوای تهران همراهی میکنند. پیام ایران روشن بود: نزدیکی بیش از حد به سیاست «فشار حداکثری» آمریکا هزینه دارد.
همه کشورهای منطقه میدانند که اگر جمهوری اسلامی آنها را بهعنوان تسهیلکنندگان حملهای خارجی به ایران ببیند، ممکن است هدف انتقامهای مرگبار مستقیم یا از سوی گروههای نیابتی همسو با تهران قرار گیرند.
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بهخوبی آگاهاند که چقدر در برابر حملات موشکی یا پهپادی ایران آسیبپذیرند و به همین دلیل، پادشاهیهای عرب خلیج فارس مصمماند این پیام را به تهران برسانند که در هیچ حمله احتمالی از سوی اسرائیل یا آمریکا علیه ایران مشارکت نخواهند داشت.
شایان توجه است که ایالات متحده در حملات خود به تأسیسات هستهای ایران در ۲۲ ژوئن، از هیچیک از پایگاههای نظامیاش در کشورهای شورای همکاری استفاده نکرد.
تنشزدایی عربستان سعودی و امارات متحده عربی با ایران، همراه با خشم فزاینده در سراسر جهان عرب نسبت به اسرائیل پس از وقایع ۷ اکتبر، بهخوبی توضیح میدهد که چرا تمامی پادشاهیهای عرب خلیج فارس بهسرعت عملیات «شیر برخاسته» اسرائیل در ۱۳ ژوئن را محکوم کردند و خواستار خویشتنداری، دیپلماسی و کاهش تنش شدند.
اگرچه عمان و قطر در هر مقطع از تاریخ معاصر احتمالاً واکنشی مشابه به حمله اسرائیل به ایران نشان میدادند، اما موضعگیری عربستان و امارات نشاندهنده واقعیتهای جدیدی در خلیج فارس است که بهطور چشمگیری با دوران گذشته، زمانی که ریاض و ابوظبی آمریکا را به بمباران ایران ترغیب میکردند، تفاوت دارد.
این به معنای آن نیست که رهبران عربستان و امارات تهدید ایران را دیگر جدی نمیدانند؛ بیتردید آنها همچنان ایران را یک تهدید مهم تلقی میکنند. با این حال، ریاض و ابوظبی اکنون مسیر محافظت از کشورهایشان در برابر این تهدید را از راه گفتوگو بیشتر با ایران و اعطای برخی امتیازها به جمهوری اسلامی برگزیدهاند.
از سوی دیگر، ایران نیز با استقبال از این رویکرد، در چارچوب سیاست خارجی «اول همسایگان» خود، به دنبال بهبود روابط با تمامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بوده است.
برداشتها از ترامپ ۲.۰
وقوع جنگ ایران و اسرائیل در ۱۳ ژوئن، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) را با معضلات دشواری روبهرو کرد و نگاه آنها را به دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ دقیقتر و انتقادیتر ساخت.
اکنون، با برقراری این آتشبس جدید، رهبران عرب خلیج فارس اعتبار کاخ سفید را نه با لفاظیها و نمایشهای رسانهای، بلکه با توانایی آن در انجام دیپلماسی منسجم، متعادل و پایدار میسنجند—آنهم در دورهای بسیار حساس که همه اعضای شورای همکاری خلیج فارس خواستار رویکردی متعهدانه از سوی واشنگتن هستند.
اگرچه سفر اخیر ترامپ به خلیج فارس در اواسط ماه مه و تمرکز او بر روابط اقتصادی تا حد زیادی با استقبال مواجه شد، حمایت قاطعانهاش از اقدامات بیضابطه اسرائیل در اواسط همان ماه زنگ خطر را برای بسیاری به صدا درآورد.
برای تصمیمگیران کشورهای GCC، سیاست خارجی ایالات متحده که به اسرائیل اجازه جنگافروزی بدون تحریک قبلی علیه همسایه ایرانیشان را میدهد، تهدیدی مستقیم برای ثبات مورد نظرشان در خلیج فارس و خاورمیانه محسوب میشود.
رهبران عرب منطقه، به جای ریاستجمهوریای که تنها در ظاهر عملکرد خوبی دارد، به دنبال تعهدی جدی و منظم به تنشزدایی و دیپلماسی هستند. با این حال، آنها بهخوبی میدانند که ترامپ فردی غیرقابل پیشبینی است، و فرض اینکه او بر اسرائیل فشار خواهد آورد تا به آتشبس شکننده پایبند بماند، سادهلوحانه خواهد بود.
هیچ راهی جز دیپلماسی نیست
کشورهای شورای همکاری نمیتوانند خود را از پیامدهای گسترده و بالقوه خطرناک ازسرگیری جنگ میان ایران و اسرائیل، در صورت فروپاشی آتشبس فعلی، مصون نگه دارند.
اگرچه جمهوری اسلامی در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر با اسرائیل سقوط نکرد و ساختار کشور حفظ شد، اما هر سناریویی که به فروپاشی دولت در ایران منجر شود، برای پادشاهیهای عرب خلیج فارس و دیگر کشورهای همسایه یک کابوس تمامعیار خواهد بود. چنین وضعیتی میتواند موجب بیثباتی مرزها، موجهای گسترده پناهجویان ایرانی و سوءاستفاده گروههای افراطی از خلأ قدرت شود.
از آنجا که تنگه هرمز شریان حیاتی صادرات نفت و گاز این کشورهاست، هرگونه اختلال در آن—چه برسد به بسته شدن کامل—میتواند فاجعهبار باشد.
با اینکه ایران در جریان درگیری اخیر با اسرائیل اقدام به بستن تنگه هرمز نکرد، از سرگیری حملات اسرائیل یا آمریکا به ایران ممکن است تهران را به اتخاذ چنین تصمیمی وادارد—و این خود دلیلی دیگر است برای اینکه چرا کشورهای خلیج فارس به شدت به حفظ این آتشبس و کاهش تنشها وابستهاند.
یکی از تهدیدهای بسیار جدی زیستمحیطی که اغلب نادیده گرفته میشود، تهدیدی است که بقای انسانی و سلامت عمومی را در سواحل خلیج فارس در شبهجزیره عربستان بهشدت تهدید میکند و ازسرگیری جنگ ایران و اسرائیل میتواند آن را تشدید کند.
در جریان نشست شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۲۰ ژوئن، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هشدار صریحی درباره پیامدهای احتمالی حمله اسرائیل به نیروگاه هستهای بوشهر صادر کرد. او گفت: «میخواهم کاملاً روشن و صریح اعلام کنم که در صورت حمله به نیروگاه هستهای بوشهر—اگر مستقیماً مورد اصابت قرار گیرد—مقدار بسیار زیادی مواد رادیواکتیو وارد محیط زیست خواهد شد.»
برای سیاستگذاران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، که تمامی اعضا بهجز عربستان سعودی و عمان بهشدت به آب شیرینشده از خلیج فارس وابسته هستند، هرگونه حادثه در نیروگاه بوشهر همواره نگرانی عمیقی به همراه داشته است.
آلودگی آبهای خلیج فارس در عمل میتواند شهرهایی، چون ابوظبی، دوحه، دبی و منامه را غیرقابل سکونت کند.
دیپلماسی تنها گزینه است
عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال پیشبرد ابتکارات فوری دیپلماتیک هستند تا اطمینان حاصل کنند آتشبس کنونی میان ایران و اسرائیل پایدار بماند و صرفاً بهمثابه یک وقفه در آغاز جنگی طولانیتر تلقی نشود.
با این حال، علیرغم این تلاشها، فضای دیپلماتیک همچنان پرمخاطره و شکننده است. بیاعتمادی عمیق همچنان رابطه میان تهران و ایالات متحده/اسرائیل را تعریف میکند و برقراری گفتوگوی پایدار را بهشدت دشوار ساخته است.
یکی از نگرانکنندهترین تحولات که چشمانداز ثبات بلندمدت را تیره کرده، افزایش احتمال خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) و حرکت شتابان بهسوی دستیابی به سلاح هستهای است.
در پرتو رخدادهای منطقهای از سال ۲۰۲۴ به این سو، شمار فزایندهای از ایرانیان بازدارندگی هستهای را تنها ابزار مطمئن برای جلوگیری از وقوع جنگهای آینده در خاک کشور خود میدانند.
این واقعیت نوظهور تا حد زیادی نتیجه تصمیم دولت ترامپ برای اجازه دادن به اقدامات اسرائیل در بر هم زدن مسیر دیپلماسی میان تهران و واشنگتن است؛ مسیری که تا پیش از ۱۳ ژوئن فعال بود.
با وجود شرایط تیره و تار، برخی از کشورهای عضو شورای همکاری—در کنار ترکیه و عراق—احتمالاً تلاش خواهند کرد تا بر موفقیت قطر در متقاعد کردن کاخ سفید، تلآویو و تهران برای پذیرش آتشبس در ماه جاری تکیه کنند و از این فرصت برای حفظ کانالهای ارتباطی غیررسمی میان رهبران ایرانی و آمریکایی بهره ببرند.
امارات، که در سال ۲۰۲۰ نخستین کشور عربی در ۲۶ سال گذشته بود که عادیسازی روابط با اسرائیل را اعلام کرد، ممکن است بتواند از روابط خود با هر دو طرف—تهران و تلآویو—برای تسهیل گفتوگوهای غیرمستقیم میان دولتهای ایران و اسرائیل استفاده کند.
اما اینکه آیا در میان رهبران آمریکا، ایران و اسرائیل تمایلی واقعی برای استفاده از چنین کانالهایی وجود دارد یا نه، پرسشی است که پاسخ آن هنوز روشن نیست.
در نهایت، هنوز مشخص نیست که آیا تلاشهای دیپلماتیک اعضای شورای همکاری خلیج فارس و سایر بازیگران منطقهای میتواند بهطور معناداری آتشبس شکننده کنونی را حفظ کند یا نه.
با این حال، با توجه به احتمال از سرگیری درگیریها میان ایران و اسرائیل و خطر دخالت ایالات متحده—که تهدیدی جدی برای امنیت ملی و ثبات اقتصادی کشورهای عرب خلیج فارس محسوب میشود—این کشورها منافع روشن و قاطعی در کاهش تنش دارند.
در روزها و ماههای پیشرو، رهبران و دیپلماتهای این کشورها بهاحتمال زیاد تلاشهای خود را برای ترویج گفتوگو میان شکافهای منطقهای و جهانی تشدید خواهند کرد؛ تلاشی نهفقط برای حفظ آتشبس فعلی، بلکه برای نهادینه کردن آن در چارچوبی گستردهتر از اجماع بینالمللی و ثبات بلندمدت.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.