ایران بهسختی میتواند آنقدر امتیاز بدهد که توافق هستهای برای ایالات متحده ارزشمند باشد، بدون آنکه از خطوط قرمز خودش عبور کند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «ریچارد نفیو» در مقالهای در فارن افرز به بررسی مذاکرات ایران و آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.
از «نفیو» به عنوان طراح تحریمهای ایران در دولت اوباما یاد میشود. وی در حال حاضر در دانشگاه کلمبیا آمریکا تدریس و تحقیق میکند.
لازم به ذکر است انتشار مقالات اتاق فکرهای خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
از میان اقدامات غیرمنتظرهای که انجام شدهاند، احیای مذاکرات هستهای با ایران از همه شگفتانگیزتر بوده است. ترامپ، به هر حال، در سال ۲۰۱۸ ایالات متحده را از توافق هستهای سال ۲۰۱۵، که با عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته میشود، خارج کرد و پس از چهار سالی که دولت بایدن نتوانست توافقی جایگزین برجام به دست آورد، چشمانداز یک توافق جدید بسیار ضعیف به نظر میرسید. در عوض، طی آن هفت سال گذشته، ایران به اندازهای اورانیوم غنیشده نزدیک به درجه تسلیحاتی تولید کرده که برای چندین کلاهک هستهای کافی است!
با این حال، با وجود سابقه دشمنی، تهران و واشنگتن علاقهای متقابل و مداوم به دستیابی به یک توافق نشان دادهاند، بهویژه از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید. در طول چند دور مذاکره، دو طرف حتی چارچوبهای احتمالیای را نیز ترسیم کردهاند. هر دو طرف انگیزههای روشنی برای دستیابی به توافق دارند.
دولت ترامپ میخواهد نوعی ثبات راهبردی به خاورمیانه بازگرداند و خود ترامپ نیز بهشدت به تقویت تصویر خود به عنوان یک معاملهگر علاقهمند است. ایران نیز که همچنان تحت رژیم تحریمهای ایالات متحده قرار دارد، خواهان رهایی پایدار اقتصادی و توقف درگیریها پس از تغییرات منطقه است.
اما با وجود اینکه ترامپ اعلام کرده میخواهد بهسرعت مسئله هستهای را حلوفصل کند و اصرار دارد که توافقی در دسترس است، مسائل بنیادی و دیرپای میان دو طرف احتمالاً روند را با دشواری مواجه خواهند کرد.
نگرانیهای ایالات متحده درباره برنامه غنیسازی ایران و تأمین مالی نیروهای نیابتی همچنان نقطه اختلاف باقی خواهد ماند؛ همچنین، تردید ایران در کاهش برنامه هستهایاش و نگرانیاش از پایداری هرگونه توافقی با آمریکا نیز مانعی دیگر است، بهویژه با توجه به اینکه ترامپ توافق قبلی را نقض کرد. ایران بهسختی میتواند آنقدر امتیاز بدهد که توافق هستهای برای ایالات متحده ارزشمند باشد، بدون آنکه از خطوط قرمز خودش عبور کند.
حتی توافقی که از نظر ایالات متحده مطلوب باشد، خالی از ریسک نخواهد بود و هرگونه توافقی نیازمند امتیازاتی ناخوشایند از هر دو طرف خواهد بود. اما توافقی که نظارت گسترده بر سایتهای هستهای اعلامشده و اعلامنشده ایران را فراهم آورد و غنیسازی اورانیوم را محدود کند، در ازای کاهش برخی تحریمها، میتواند منافع برجام را احیا کند.
اگر چنین توافقی با دقت مذاکره شود و زمان کافی برای نشان دادن نتایج آن داده شود، میتواند بخشی از آسیب ناشی از خروج واشنگتن از توافق اولیه را جبران کند، از وقوع بحران در کوتاهمدت جلوگیری کرده و پایهای برای ایجاد ثبات منطقهای در آینده فراهم آورد.
علائم ترک توافق
برجام که توسط دولت اوباما مورد مذاکره قرار گرفت و در تابستان ۲۰۱۵ امضا شد، محدودیتهای مهمی بر برنامه هستهای ایران اعمال کرد. این توافق غنیسازی اورانیوم و سایر فعالیتهای هستهای را مجاز میدانست، اما تحت محدودیتهای شدید و نظارتهای بینالمللی فشرده.
طبق این توافق، ایران باید برای آینده قابل پیشبینی حداقل یک سال با دستیابی به سلاح هستهای فاصله داشته باشد. اگرچه برخی از مفاد برجام دارای محدودیت زمانی بودند و در دورههای مختلف طی دو دهه بعد منقضی میشدند، اما ایران در نهایت تا سال ۲۰۳۰ از عمدهترین محدودیتهای این توافق خارج میشد، با برنامه هستهایای که تقریباً مشابه همان چیزی بود که در سال ۲۰۱۵ داشت.
با این حال، این توافق منتقدان زیادی داشت. بسیاری از تندروها، بهویژه در میان جمهوریخواهان، استدلال میکردند که ناتوانی برجام در عقب راندن پیشرفتهای هستهای ایران به این معناست که تهرانِ صبور همچنان مسیری برای دستیابی به بمب در اختیار دارد.
بهگفته آنان، بهتر است واشنگتن در زمانی با بحران هستهای روبهرو شود که اقتصاد ایران هنوز تحت فشار تحریمهای آمریکا قرار دارد، تا اینکه پس از سالها رفع تحریمها این مواجهه صورت گیرد.
این منتقدان، در دونالد ترامپ مخاطبی همدل یافتند و او در ماه مه ۲۰۱۸ از برجام خارج شد؛ اقدامی که باعث شد ایران در مه ۲۰۱۹ تحقیق و توسعه سانتریفیوژها را از سر بگیرد و فعالیتهای غنیسازی را گسترش دهد.
جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، در طول دولت خود تلاش کرد تا بازگشتی به برجام حاصل کند. اما رهبران ایران که نگران بازگشت ترامپ به قدرت بودند، اعتماد نداشتند که بایدن بتواند توافقی پایدار ارائه دهد.
وقتی مذاکرات میان ایران و آمریکا به بنبست رسید، دولت بایدن از پیگیری توافقی کاملاً جدید خودداری کرد و بهجای آن تصمیم گرفت از تشدید تنشها جلوگیری کند. ناتوانی هر دو دولت آمریکا در ارائه جایگزینی برای توافق ۲۰۱۵، حالا با این خبر که ایران تنها چند روز با تولید مواد لازم برای ساخت نخستین سلاح هستهای خود فاصله دارد (در صورت تمایل)، برجستهتر از همیشه شده است.
در زمینه رژیم بازرسیهای برجام نیز برخی کاستیها وجود داشت. خوشبختانه، بخشهایی از برجام هنوز هم میتوانند در توافقی جدید مورد استفاده قرار گیرند که بتواند حمایت دو حزبی را بهدست آورد.
مهمترین آنها ابزارهای شفافسازی توافق اولیه هستند. اگرچه بیشتر بحثهای دیپلماتیک و عمومی بر آینده برنامه غنیسازی ایران متمرکز بوده، اما بازرسیهای بینالمللی با استفاده از جدیدترین فناوریها و تجهیزات، عنصر اساسیای است که باید بنیان هر توافقی بر آن استوار باشد.
ایران باید به آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) دسترسی لازم را بدهد تا این نهاد بتواند ارزیابی کند که برنامه هستهای ایران صلحآمیز است یا به سمت تولید سلاح حرکت کرده است. بدون بازرسیهای تقویتشده و شفافیت، هیچ توافقی—چه مستلزم برچیدن برنامه هستهای ایران باشد یا نه—دوام نخواهد داشت.
از اینرو، ایالات متحده باید اولویت را بر آن بگذارد که ایران را به پذیرش سختگیرانهترین رژیم بازرسی ممکن وادار کند. اگر ایران حاضر نباشد بهطور کامل به استانداردهای کنونی توافقنامه پادمان آژانس و پروتکل الحاقی آن پایبند باشد—مجموعهای از مقرراتی که در سال ۱۹۹۴ در واکنش به افشاگریها درباره برنامه هستهای عراق تدوین شد—واشنگتن باید از توافق کنار بکشد.
ایالات متحده همچنین باید از ایران بخواهد که سازوکارهای شفافسازی برجام درباره سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم را بپذیرد. این سازوکارها به جامعه بینالمللی اجازه میداد که از مکان و میزان سانتریفیوژهای ایران (چه کاملشده و چه اجزای تولیدشده) و همچنین مقدار اورانیوم آن مطلع باشد.
حتی اگر توافقی میان ایران و آمریکا تأسیسات اعلامشده غنیسازی ایران را حذف کند، بدون اعلامهای شفاف و بازرسیهایی متمرکز بر زنجیره تأمین ساخت سانتریفیوژها، تهران همچنان میتواند در خفا مسیر هستهای شدن را طی کند. بازگرداندن حقوق بازرسی مندرج در برجام میتواند گام بلندی در جهت حل این مشکل باشد.
البته، در رژیم بازرسی برجام نقاط ضعفی وجود داشت که کافی نبودند و هر توافق جدیدی باید آنها را تقویت کند. بهعنوان مثال، یک توافق جدید باید مسئله تسلیحاتیسازی را بسیار مستقیمتر از برجام مورد توجه قرار دهد. در توافق اولیه، ایران متعهد شد که در زمینه ساخت سلاح هستهای یا استفاده از برخی فناوریهایی که ممکن است در این مسیر کاربرد داشته باشند، فعالیت نکند.
با این حال، تهران ملزم نبود که تجهیزات موجودی را که ممکن است در روند تسلیحاتیسازی به کار رود، اعلام کند یا دسترسی منظم به آنها را برای آژانس بینالمللی انرژی اتمی فراهم آورد. در نتیجه، راستیآزمایی بسیار دشوار بود.
اگرچه ایالات متحده ناچار شد در سال ۲۰۱۵ این بند ضعیفتر را بپذیرد، شرایط اکنون تغییر کرده است. پس از آنکه اسرائیل در سال ۲۰۱۸ اسنادی را از آرشیو هستهای ایران به دست آورد و منتشر کرد، بازرسان آژانس سایتهای جدیدی را کشف کردند که ایران در گذشته در آنها بر روی تسلیحات کار کرده بود.
از آن زمان، گزارشهای دولت آمریکا نشان میدهد که ایران همچنان در زمینه فعالیتهای دوکاربرده (civil-military) مرتبط با سلاح هستهای مشغول است. مقامات ایرانی اکنون بهطور علنی درباره احتمال ساخت سلاح هستهای در صورت نیاز صحبت میکنند.
بنابراین، توافق جدید باید ایران را ملزم کند که تمام تجهیزات یا موادی را که طبق تعریف گروه تأمینکنندگان هستهای (NSG) به تسلیحاتیسازی مربوط هستند، اعلام کند. همچنین باید الزام شود که ایران به آژانس اجازه دهد تا نحوه استفاده از تجهیزات و مواد هستهای خود را راستیآزمایی کند، با این درک روشن که اگر بازرسان آژانس با مانعتراشی روبهرو شوند، آمریکا حق دارد توافق را لغو کند. این امر باید بهطور صریح شامل دسترسی به سایتهای نظامی نیز باشد.
اشباع غنیشده
شفافیت بینالمللی شرط لازم برای هر توافق هستهای جدید است، اما بهتنهایی کافی نیست. ایالات متحده باید خواهان اصلاحات در خود برنامه هستهای ایران نیز باشد.
برخی تغییرات میتوانند برای ایران آسان و قابل قبول باشند. در برجام، ایران عملاً موافقت کرده بود که گزینه نزدیکمدت ساخت بمب مبتنی بر پلوتونیوم را کنار بگذارد؛ از طریق اصلاح راکتور تولیدکننده پلوتونیوم قابل استفاده در سلاح و خودداری از هرگونه فعالیت در زمینه بازفرآوری سوخت مصرفشده.
اما سایر تغییرات—بهویژه در مورد برنامه غنیسازی اورانیوم ایران—برای تهران بسیار دشوارتر خواهد بود. از برخی جهات، پیشرفتهای هستهای ایران از مه ۲۰۱۸ به بعد باعث شده بسیاری از محدودیتهای موجود در برجام بیاثر شوند.
در زمان آن مذاکرات، آمریکا با نسل اول سانتریفیوژهای ایران سروکار داشت؛ دستگاههایی که مانند اولین خودروی یک نوجوان بودند: توان حرکت داشتند، اما نه کارآمد. محدود کردن تحقیق و توسعه سانتریفیوژها در سال ۲۰۱۵ یک دستاورد مهم برای آمریکا بود. اما امروز، ایران با تعداد کمتری سانتریفیوژ میتواند کارهای بسیار بیشتری انجام دهد.
ایران میتواند با برچیدن کامل برنامه غنیسازی خود، تحت نظارت بینالمللی، اطمینان جهانی ایجاد کند که قصد ساخت سلاح در خفا را ندارد—کاری که شناسایی پروژههای پنهانی را بسیار سادهتر میکند.
با توجه به توافق ایران با روسیه برای تأمین سوخت نیروگاه بوشهر و نبود نیروگاههای جدیدی که نیازمند سوخت داخلی باشند، برنامه هستهای فعلی ایران از نظر اقتصادی ارزش چندانی ندارد.
هرچند دولت ترامپ بهاشتباه علت غنیسازی در کشورها را همواره به ساخت سلاح ربط میدهد، واقعیت این است که بسیاری از کشورها برای انرژی غنیسازی میکنند. ایران هم در صورت نیاز میتواند از بازار بینالمللی اورانیوم غنیشده تهیه کند.
در نهایت، ممکن است واشنگتن ناچار شود با نوعی ریسک کنار بیاید.
ایران همواره تأکید کرده که برنامه غنیسازی خود را کنار نخواهد گذاشت، با وجود همه فشارها، تهدیدها و تلاشهای دیپلماتیک آمریکا و شرکایش. تهران میگوید سرمایهگذاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زیادی در این برنامه انجام داده که امکان عقبنشینی ندارد. اورانیوم غنیشده همچنین برای ایران بهترین تضمین برای حفظ گزینه سلاح هستهای در آینده به شمار میرود.
پیشنهادات پیچیده برای دور زدن این مسئله—مانند ایجاد تأسیسات غنیسازی مشترک میان ایران و عربستان، یا کنسرسیومی با حضور کشورهای دیگر منطقه؛ تطابق محدودیتهای غنیسازی با ساخت نیروگاه؛ یا مدلهای تأمین سوختی که شامل تبدیل اورانیوم به گاز، صادرات برای غنیسازی در خارج و سپس واردات مجدد آن باشد—همگی میتوانند در نهایت هزاران سانتریفیوژ را در ایران باقی بگذارند.
این طرحها همچنین ممکن است باعث استقرار ناظران بینالمللی در سایتهای هستهای ایران شوند که بهنوعی نقش سپر انسانی خواهند داشت و در صورت اقدام ایران برای ساخت سلاح، مانع حمله خارجی شوند.
امکان رسیدن به ترتیبات واقعبینانهتر از سوی مذاکرهکنندگان وجود دارد. اما در نهایت، آمریکا ممکن است مجبور شود با مقداری ریسک زندگی کند. با این حال، یک توافق بر سر غنیسازی اورانیوم میتواند نقش مهمی برای هر دو طرف ایفا کند: آمریکا میتواند مقدار محدودی غنیسازی را بپذیرد و در عوض محدودیتها را تقویت کند؛ ایران هم بدون آنکه تسلیم دشمن قسمخوردهاش بهنظر برسد، این محدودیتها را قبول میکند.
پول بیشتر، دردسر بیشتر
تمایل ایران به دریافت لغو تحریمهایی گستردهتر از آنچه برجام فراهم میکرد، فضایی برای مذاکره ایجاد میکند. از این رو، ایالات متحده باید چارچوب لغو تحریمها را بر اساس یک مقیاس متغیر تنظیم کند که میزان لغو را به محدودیتهای داخلی در زمینه غنیسازی اورانیوم گره بزند.
برای مثال، اگر آمریکا خواستار توقف بلندمدت یا دائمی غنیسازی اورانیوم در ایران باشد، میتواند نه تنها وعده لغو تحریمهای ثانویه (که طرفهای خارجی معاملهکننده با ایران را تنبیه میکند) بدهد، بلکه پایان بخشی از تحریمهای مستقیم خود علیه ایران را نیز در نظر بگیرد.
چنین توافقی میتواند شامل لغو تحریمها در حوزه تجارت پروژههای تولید صنعتی و انرژی باشد، در حالی که تحریمها بر فناوری نظامی یا دوکاربرده، فعالیتهای سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی ایران همچنان باقی بماند.
این اقدام میتواند جسورانه و تعیینکننده باشد—مشابه تصمیم دولت ترامپ برای تعلیق تمام تحریمهای آمریکا علیه سوریه، با این امید که دولت جدید سوریه به وعدههایش درباره مشارکت و اصلاحات عمل کند.
دولت ترامپ در مقایسه با دولتهای اوباما و بایدن، از انعطاف سیاسی بیشتری برای ارائه چنین پیشنهادی برخوردار است، چرا که حزب جمهوریخواه در سیاست خارجی بیشتر با تصمیمات ترامپ همراهی میکند.
ایران از لغو گسترده تحریمها چیزهای زیادی برای به دست آوردن دارد. تحریمهای آمریکا اقتصاد ایران را بهشدت آسیب زدهاند؛ توانایی تجارت و بانکداری بینالمللی را محدود کرده و زیرساختها و صنایع کلیدی کشور را تضعیف کردهاند.
این تحریمها تأمین برق و گاز طبیعی را دشوار کرده و زیربنای صنعتی ایران را بهطور جدی تخریب کردهاند. کاهش تحریمها میتواند ظرفیت تولید ایران را افزایش دهد و درهای کشور را به روی سرمایهگذاری مالی و فناورانه خارجی باز کند، چیزی که برای بیرون آمدن از چرخه نزولی اقتصادی ضروری است.
با این حال، حتی لغو محدود تحریمها نیز به بهای تضعیف تلاشهای دیگر آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه تمام خواهد شد.
ایالات متحده باید بپذیرد که لغو تحریمها در ازای امتیازات جدی از سوی ایران ممکن است به تسلیح مجدد همان گروههایی بینجامد که واشنگتن برای تضعیفشان تلاش زیادی کرده است.
جبران خسارت
از زمان خروج ایالات متحده از برجام، پیشرفتهای هستهای ایران چشمگیر بوده است. تهران اکنون در آستانه تبدیل شدن به یک کشور دارنده سلاح هستهای قرار دارد و با تخریب بخش عمدهای از نیروهای نیابتیاش، ممکن است احساس کند راهی جز عبور از این نقطه ندارد.
سیاست آمریکا طی دههها، چه در دوران رؤسای جمهور دموکرات و چه جمهوریخواه، به درستی هدف جلوگیری از این امکان را دنبال کرده است، حتی در صورت لزوم با استفاده از زور. اکنون واشنگتن به لحظه حقیقت نزدیک شده است.
اما آماده بودن واشنگتن برای استفاده از زور جهت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، به معنای آن نیست که اقدام نظامی بهترین گزینه باشد. حمله به برنامه هستهای ایران احتمالاً باعث یک درگیری بزرگتر خواهد شد که اسرائیل و آمریکا به دنبال سایتهای هستهای مخفی ایران خواهند بود و تهران در خاورمیانه و فراتر از آن پاسخ خواهد داد.
در عوض، ایالات متحده باید از قدرت نفوذ خود و تسلط محکم ترامپ بر حزب جمهوریخواه بهره ببرد و حتی اگر توافق ناقصی باشد، در زمانی که هنوز ممکن است، به توافق برسد. ترامپ حتی میتواند به وعده خود از سال ۲۰۱۸ عمل کند: دستیابی به توافقی بهتر از برجام. توافق او میتوانست شامل افزایش اختیارات بازرسی، محدودیتهایی در کارهای مرتبط با تسلیحات هستهای و محدود کردن حمایت ایران از گروههای نیابتی باشد.
بهطور غیرمنتظرهای، دولت فعلی فرصت طلایی برای رسیدن به توافق دارد و باید از آن استفاده کند.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.