دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در اولین سفر خارجی خود (غیر از سفر واتیکان) به خلیج فارس و کشورهای عربستان، قطر و امارات متحده عربی سفر کرده است.
ترامپ در دور اول ریاست جمهوری نیز در اولین سفر خارجی خود به عربستان سفر کرده بود و در دور دوم ریاست خود علاوه بر عربستان، قطر و امارات را نیز در برنامه سفر خود قرار داد.
بدون شک یکی از مهمترین دلایل این سفر ثروت و توان اقتصادی این کشورها جهت سرمایه گذاری در آمریکا است.
موضوع مهم دیگر رایزنی در خصوص پرونده هایی، چون غزه، سوریه و ایران است.
همچنین این سفر از بعد ساختاری و نقش این کشورها در نظم آینده بین المللی برای واشنگتن حائز اهمیت است.
در زمانی که ایالات متحده توان و ظرفیت لازم برای رسیدگی به بحرانهای جهانی را ندارد و تمایل دارد بیشتر بر مسائل داخلی متمرکز شود، بسیاری از وظایف دیپلماسی و سیاستورزی را به شرکایی واگذار میکند که مورد اعتماد هستند. از دیدگاه آمریکا، قطر، عربستان سعودی و امارات همان شرکایی هستند که میتوانند بار دیپلماسی، حلوفصل منازعات و مدیریت بحران در منطقه را به دوش بکشند.
در واقع این سفر علاوه بر اینکه حرکتی راهبردی برای تثبیت قراردادهای اقتصادی پرمخاطره است، به دنبال تعمیق نفوذ ژئوپلیتیکی آمریکا در بحبوحه رقابت فزاینده جهانی است.
این سفر در حالی صورت میگیرد که منطقه در مقایسه با سفر ترامپ در دور اول ریاست جمهوری تفاوتهای چشمگیری کرده است.
کشورهای منطقه تجربه تحولات و منازعات بعد از بهار عربی در سال ۲۰۱۱ را در یاد دارند. مناقشاتی که سوریه و یمن را به ویرانه تبدیل کرد و کشورهای منطقه را درگیر تنشهای ثبات زدا برای افزایش وزن منطقهای خود کرد.
نقطه عطف این تحولات که بر درک امنیتی اعراب خلیج فارس از آمریکا تاثیر گذاشت حمله به ارامکو عربستان بود.
در سپتامبر ۲۰۱۹، حمله موشکی حوثیها به تأسیسات نفتی عربستان باعث اختلال در تولید روزانه ۵.۷ میلیون بشکه نفت – یعنی تقریباً نیمی از تولید نفت سعودی – شد.
زمانی که ریاض انتظار حمایت آمریکا را داشت، ترامپ گفت: «آن حمله به عربستان بود، نه به ما».
عدم اقدام ترامپ در مواجهه با حملات ۲۰۱۹ باعث شد تا رهبران عربستان سعودی و امارات متحده عربی به اعتبار ایالات متحده بهعنوان یک شریک امنیتی و تأمینکننده بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای شک کنند.
تقریباً بلافاصله پس از حملات ۲۰۱۹، مقامات ارشد در ریاض و ابوظبی بهطور جداگانه با همتایان ایرانی خود تماس گرفتند تا تنشها در خلیج فارس را از طریق ارتباط مستقیم در مورد امارات و بهطور غیرمستقیم با استفاده از عراق و پاکستان بهعنوان واسطهها برای عربستان، کاهش دهند.
آشتی ریاض با تهران نیز ناشی از فهم تغییرات ساختاری (سیاست خارجی آمریکا) بر سیاست منطقهای است. جایی که مهار چین برای واشنگتن اهمیت به مراتب بیشتری دارد تا درگیر شدن در جنگهای خاورمیانه.
اگرچه در بحثهای تئوریک، صحبت از منطقه گرایی میشود ولی تحولات منطقه خلیج فارس بیشتر از متغیرهای ساختاری متاثر بوده تا دروندادهای منطقهای. تاثیر دیگر ساختار بر منطقه، ناشی از نظم در حال گذار جهانی است. نظامی که البته استقلال عمل بیشتری به کشورهای منطقه نیز داده است.
هر چند این استقلال عمل ناشی از اجبار است ولی عربستان را سوق داد تا مسائل فوری امنیتی خود با حوثیها یمن و ایران را بدون مشارکت آمریکا حل کند. ریاض دریافت آمریکا یا تمایل ندارد چنین مسائلی را حل کند یا اساسا توان آنرا ندارد.
از طرف دیگر «استقلال استراتژیک» در نتیجه الزامات ساختاری و تغییر در سیاست خارجی آمریکا به منطقه، باعث متنوع سازی شرکای استراتژیک از سوی کشورهای عربی خلیج فارس نیز شده است.
بر این اساس سفر ترامپ از جهت آینده نظم جهانی نیز حائز اهمیت است. تاکنون رویکرد ترامپ به کشورهای عربی خلیج فارس نوعی رویکرد معامله محور بوده است. یعنی اعراب خلیج فارس این درک را از سیاستهای او ندارند که فراتر از معاملات اقتصادی و تجاری است. به عبارت دیکر «شریک بودن» آمریکا برای آنها دچار تزلزل شده است.
بر این اساس آنها ضمن اینکه خود را مشتاق سرمایه گذاری در آمریکا میدانند، خواهان تغییر سیاست، وضوح راهبردی و شراکتی واقعی برای شکلدادن به نظم آینده نیز هستند.
اینکه ترامپ چارچوب منسجم ارائه دهد یا صرفاً پیروزیهای مقطعی را دنبال کند، نهتنها سرنوشت روابط آمریکا و خلیج فارس، بلکه جایگاه جهانی آمریکا را تعیین خواهد کرد.
نکته مهم دیگر این سفر تغییر رویکردی است که از سالهای پیش از سوی اعراب خلیج فارس نسبت به ایران صورت گرفته است که نقطه عطف آن در آشتی میان عربستان و ایران متجلی شد.
همچنین حمایت این کشورها از مذاکرات ایران و آمریکا نیز ناشی از تغییرات منطقهای است. عربستان و امارات از مخالفان برجام بودند و در حال حاضر نه تنها از آن حمایت میکنند بلکه «انور قرقاش» مشاور رئیس امارات حامل نامه ترامپ به آیت الله خامنهای میشود.
از سوی دیگر عربستان نیز برای میانجیگری اعلام آمادگی میکند و «خالد بن سلمان» وزیر دفاع عربستان و برادر «محمد بن سلمان» با آیت الله خامنهای دیدار میکند؛ دیداری که قبل از دور مذاکرات ایران و آمریکا بود و این تضمین به ایران داده شد که اجازه نخواهند داد از قلمرو آنها برای هرگونه عملیات نظامی آیندهای از سوی آمریکا علیه تهران استفاده شود.
کشورهای عربی خلیج فارس نمیخواهند در هر گونه درگیری میان ایران و اسرائیل/آمریکا درگیر باشند. در خلال دو جنگ مستقیم میان ایران و اسرائیل نیز آنها اعلام بی طرفی کرده بودند.
سیاست منطقهای آنها مبتنی بر رویکری اقتصادی است و ثبات منطقهای برای پیش بردن چشم اندازهای اقتصادی آنها حیاتی است؛ لذا سیاست تنش زدایی با ایران در این راستا حائز اهمیت است.
از طرف دیگر اعراب در سفر ترامپ، او را برای توقف جنگ غزه تحت فشار قرار خواهند داد. به نظر نمیرسد موضوع عادی سازی روابط ریاض و تل آویو در دستور کار باشد. چرا که جنگ غزه در جریان است و طرح چنین موضوعی هزینههای سیاسی برای ریاض خواهد داشت.
تا چشم اندازی برای تشکیل کشور مستقل فلسطین نیز وجود نداشته باشد، بعید است ریاض روند عادی سازی روابط با اسراییل را در دستور کار قرار دهد.
در موضوع سوریه نیز احتمالا کشورهای عربی خلیج فارس از ترامپ برای برداشتن تحریمهای سوریه مطالبه داشته باشند. دولت جدید سوریه با اعراب خلیج فارس را دستور کار قرار داده است. حتی «احمد الشرع» رئیس جمهور این کشور پیش از قرار گرفتن در این سمت، از مدل توسعه عربستان تمجید کرده بود که خواهان دنبال کردن این مدل برای سوریه پس از اسد شده بود.
ضمن اینکه «الشرع» تمایل به همکاری با غرب را نیز ابراز کرده است. این موضوعات از دید آمریکا و شرکایش به معنای ممانعت از نفوذ ایران، چین و روسیه در سوریه خواهد بود.
*مدیر گروه مطالعات مسایل خلیج فارس و شبه جزیره عربستان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.