ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهیای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهیدریاچهای خشکیده در آغوش خود دارمباران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهیای وای از این ای وای از این از دست دادن ها ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهیآرامشم کو خنده ام کو اعتمادم کوبی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهیما ما وارثان دردهای بیشماریمما ما گریههای چشمهای انتظاریمما ما سرزمینی دور و تنها در غباریمما ما چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریمما حسرت یک خنده ی دنباله داریمما خسته از این روزهای بی قراریمدنیا بگو غم بیشتر از این نخواهد مانددنیای بی رویای ما غمگین نخواهد ماندچیزی بگو آرام کن آشفتگیها را در سینههااین بغض سرسنگین نخواهد ماندای چرخ بازیگر بگو بالانشینان راجای من و ما تا ابد پایین نخواهد ماندفریاد این غم خانه خاموشی نخواهد داشتفرهاد این افسانه بی شیرین نخواهد ماندفرهاد این افسانه بی شیرین نخواهد ماندما ما وارثان دردهای بی شماریمما ما گریه های چشم های انتظاریمما ما سرزمینی دور و تنها در غباریمما چیزی به غیر از غم به غیر از هم نداریمما حسرت یک خنده ی دنباله داریمما خسته از این روزهای بی قراریم