
به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، محیا دهقانی، هنرجوی داریوش ارجمند و فارغالتحصیل رشته ادبیات نمایشی است که طی چندسال گذشته بهعنوان بازیگری گزیدهکار در سینما و تلویزیون فعالیت کرده است؛ از سریالهای «پایتخت ۴»، «نجلا»، «همسایه» و «مستوران» گرفته تا فیلمهای «شیار ۱۴۳»، «ماجرای نیمروز» و «لیلاج» که برای همین فیلم جایزه بینالمللی دریافت کرد.
دهقانی بهتازگی در رئالیتیشوی «شفرونی» در شبکه نمایش خانگی شرکت کرده که به همینبهانه گفتگویی با او داشتیم.
مشروح اینگفتگو در ادامه میآید؛
* خانم دهقانی با چه شناختی وارد رئالیتیشوی «شفرونی» شدید؟
نیما شعباننژاد از دوستان قدیمی من است و قبلاً هم با او تجربه همکاری داشتم؛ بنابراین نخستین اولویتم بود. من «شفرونی» را پیش از حضور در آن ندیده بودم و فقط توضیحاتی درباره ساختار برنامه به من دادند. همچنین شنیده بودم مردم از این رئالیتی شو استقبال خوبی کردهاند. دوست داشتم در چنین فضای پرانرژی و مثبتی حضور داشته باشم.
* قسمتی که در آن شرکت کردید «شب افغانستان» نام داشت. از بدهبستانهای خودتان در طول برنامه با هلیا امامی و نیما شعباننژاد بگویید.
قبلاً با آقای شعباننژاد یک فیلم سینمایی کار کرده بودم و همین شناخت قبلی باعث شد تعاملها خیلی خوب پیش برود. روز ضبط برنامه برای من شبی بهیادماندنی بود. از ابتدا تصورم این بود که باید حس شادی و انرژی مثبت را به مخاطب منتقل کنم. نیما و هلیا هر دو انرژی خوبی داشتند و همهچیز دست به دست هم داد تا حالوهوای آنشب برنامه شکل بگیرد.
* اتفافاتی که در برنامه دیدیم، بداهه بودند؟ یا بر اساس طرح قبلی پیش میرفتید؟
طرح نداشتیم؛ فقط توضیح مختصری از موضوع برنامه ارائه شد تا بر اساس آن پیش برویم. البته دقیقاً طبق همان توضیحات هم جلو نرفتیم و بیشتر اتفاقهایی بود که در لحظه میافتاد.
* آشپزیتان خوب است؟
متأسفانه خیر! اصلاً آشپز خوبی نیستم و مشکل اینجاست که در خانه هم کار زیادی انجام نمیدهم. مادرم آشپزی میکند.
* پیش از حضور در اینبرنامه «قابلیپلو» پخته یا خورده بودید؟
قابلیپلو را یاد گرفته بودم و آنجا هم کمکم کردند و راه افتادم. این غذا را قبلاً خورده بودم. بسیار خوشمزه و لذیذ است.
* چالش پخت غذا در استخر توپ چهطور بود؟ اصلا چالش داشت؟
خیلی زیاد! من از یک جایی آشپزی را رها کردم میخندیدم و به خودم گفتم: «ولش کن و خوش بگذرون! در بخشی از همین مرحله حواسم پرت شد و وسایلم زمین ریخت؛ دوباره برداشتم، شستم و ادامه دادم. حتی تخته گوشتم میان توپها گم شد! برای اولین بار بود که در چنین شرایطی آشپزی میکردم.
* برنامه «شفرونی» چه ویژگیهایی برای جذب مخاطب دارد؟
«شفرونی» علاوه بر جنبه سرگرمی، آموزش آشپزی هم دارد و به نظر من همین ترکیب آن را جذاب کرده است. مخاطب غذای جدید یاد میگیرد و در کنار آن یک مسابقه سرگرمکننده میبیند. بازخورد مردم هم عالی بود. مردم خیلی برنامه را دوست داشتند و بیشتر از «راحتی»ام در برنامه گفتند. اینکه چقدر خودم بودم و انرژی مثبتم را انتقال دادم. همچنین معتقدم بازیگر، حتی جدا از رسالت هنریاش، یک وظیفه کوچک هم دارد: اینکه لبخندی بر لب مخاطب بیاورد. اگر بتوانم در رئالیتیشوهایی مثل «شفرونی» چند دقیقه حال خوب به مخاطب هدیه کنم، برایم بسیار ارزشمند است. لزومی ندارد همیشه نقشهای جدی بازی کنم؛ گاهی همین لحظات شاد، رسالت واقعی ماست.
* شما در اینبرنامه راحت و خودمانی بودید. به ساختار برنامه ربط داشت یا خودتان؟
ترجیحم این بود که خودم باشم، اما بههرحال دوربینی آنجاست که مثل یک دیوار میان ما و مخاطب است. تلاش کردم خود واقعیام بمانم تا اتفاقها طبیعیتر رخ دهد و گارد خاصی نگیرم.
* شما پیشتر در برنامههایی مثل «شبهای مافیا»، «ارتش سری»، «ناتو»، «ضد» و «تیانتی» هم شرکت کردهاید. «شفرونی» چه تفاوتی با آنها داشت؟ آشپزی؟
آن برنامهها جنبه مسابقهای داشتند و رقابت میان شرکتکنندگان جدیتر بود. اما «شفرونی» رقابتی نبود؛ فضایی دوستانه و سرگرمکننده داشت. بخشی از آن سرگرمی و بخش دیگر خوشحال کردن مخاطب بود و البته آشپزی در اولویت دو.
* شما هم در تلویزیون و هم در شبکه نمایش خانگی کار کردهاید. این دو رسانه چه تفاوت هایی دارند؟
بازی در شبکه خانگی، سینما یا تلویزیون تفاوتی ندارد. من بازیگرم و کارم را انجام میدهم. چه در گونی باشم، چه بیرون از گونی؛ فرقی نمیکند. برای من کاراکتر، سناریو، تیم و خروجی اهمیت دارد.
* کار در پلتفرمها برای بازیگر زن از نظر ممیزیها سادهتر است...
بله همینطور است. در شبکه خانگی از نظر بازی، کلام و ظاهر، شرایط متفاوت است. اما برای منِ بازیگر، از نظر درونی تفاوت نمیکند و انرژی یکسانی میگذارم.
در تلویزیون تجربه خوبی داشتم و دستمزدم هم بهموقع پرداخت شده. اما نوع فیلمنامهها در تلویزیون محدودیتهایی ایجاد میکند؛ چه از نظر پوشش و چه از نظر آزادی عمل. امیدوارم این روند تغییر کند تا کارها بهتر دیده شوند.
* شما ادبیات نمایشی خواندهاید و شاگرد داریوش ارجمند بودهاید. تحصیلات آکادمیک در کنار کلاسهای بازیگری چه کمکی به شما کرد؟
از نظر من یکی شارژ است و آن یکی پاور! کلاسهای بازیگری بهتنهایی کافی نیستند. تحصیل آکادمیک، ساختاری درستتر و اصولیتر به دانشجو میدهد و مسیرش را منطقیتر میکند.
در کل، هم تئوری لازم است و هم آموزش عملی. ترکیب این دو خروجی درست میدهد. در غیر این صورت، فقط یک جنبه تقویت میشود؛ در حالی که امروز سرعت تولیدات بالا رفته و نگاهها تغییر کرده است.
* در «پایتخت ۴» نقشی داشتید که دیده و مورد توجه واقع شد، چرا در فصلهای بعدی اینسریال حضور نداشتید؟
زمانی که نقش «سوسن» پیشنهاد شد، زندهیاد خشایار الوند حضور داشت و خط داستانی بسیار خوبی نوشته شده بود. آقای تنابنده هم در این زمینه استاد است و قصه بسیار متفاوت پیش میرفت. کاراکتر سوسن بهتدریج شکل گرفت؛ با ایدههایی از خود من، آقای مقدم، مرحوم الوند و آقای تنابنده. اما در فصلهای بعدی شرایط همکاری برایم فراهم نشد و اساساً داستان به آن کاراکتر مرتبط نبود، چون نقش پررنگی بود.
* از میان نقشهایی که بازی کردهاید، کدامیکی برایتان ماندگارتر بودهاند؟
همه نقشها برایم ماندگار هستند. عاشقانه کارم را دوست دارم و همه نقشها را با عشق بازی کردهام؛ مثل بچههایم هستند و تفاوتی برایم ندارند. از «شیار ۱۴۳» و نقش «مریم دختر یونس»، تا «ماجرای نیمروز» و نقش سهیلا، تا «لیلاج» که جایزه گرفتم؛ تمامشان را دوست دارم. در آن مقطع رسانهها به قدر امروز فعال نبودند و کارها چندان دیده نمیشد، اما همهشان برایم ارزشمندند.
* از سال ۸۹ تا امروز، بازیگری برای شما جنبه مالی داشته یا علاقه و شهرت؟
علاقه همچنان اولویت من است. بخش مالی همیشه هست و با تجربه بیشتر افزایش پیدا میکند؛ اما کیفیت نقش و کیفیت کار اولویت اصلی من است.