نظام آموزشی ایران با ادعای تحول بنیادین درگیر چالشهای عمیقی است و آمارهای اخیر از میانگین معدل دانشآموزان کشوری بین ۹ تا ۱۲، تصویری نگرانکننده از این بحران ترسیم میکند.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، احسان عظیمیراد، سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، میانگین نمرات دانش اموزان کشوررا "فاجعهبار" خوانده و تأکید کرده که میانگین معدل در رشته ریاضی حدود ۹ تا ۱۰، تجربی ۱۰ تا ۱۱ و انسانی ۱۱ تا ۱۲ است. وی هشدار داده که این پایینبودن نمرات، نشاندهنده "اشکال جدی" در نظام آموزشی و تدریس مدارس است و اگر اصلاح نشود، به معنای "عدم وجود آموزش واقعی" خواهد بود؛ جایی که دانشآموزان نه میخوانند و نه یاد میگیرند.
عظیمیراد همچنین گفته است: که حتی ادعای شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر افزایش جزئی معدل به ۱۲ با اجرای تأثیر قطعی معدل در کنکور، فاقد مستندات دقیق است و کمیسیون آموزش به زودی فرآیند کنکور سه سال اخیر (۱۴۰۱ تا ۱۴۰۴) را بررسی خواهد کرد.
نوک کوه یخ
این آمار تنها نوک کوه یخ مشکلات است. گزارش مرکز سنجش و ارزیابی کیفیت آموزش و پرورش در شهریور ۱۴۰۳ میانگین معدل پایه دوازدهم را در رشتههای نظری ۱۰.۱۵ اعلام کرده، که نسبت به سال قبل رشدی نداشته و در رشته انسانی به ۸.۶۵ سقوط کرده است. در تهران، مدارس دولتی عادی پایه دوازدهم با معدل ۱۰.۴۳، پایینترین عملکرد را نسبت به سایر مدارس داشتهاند، در حالی که میانگین کل شهر ۱۲.۵۱ است. تحلیل طولی نشان میدهد افت نمرات از پایه دهم (۱۱.۵۹) به یازدهم (۱۰.۶۲) و دوازدهم (۱۰.۹۸) ادامه دارد، و دختران با معدل ۱۲.۹۷ در ریاضی، عملکرد بهتری نسبت به پسران (۱۱.۲۴) داشتهاند. کارشناسان دیگری مانند محسن زارعی، رئیس مرکز ارزشیابی، افت ۰.۲۱ درصدی میانگین نمرات پایه دوازدهم در ۱۴۰۴ را تأیید کرده و آن را به عوامل ساختاری نسبت دادهاند. جواد پورکریمی، معاون آموزشی دانشگاه تهران، نیز حجم سنگین کتابهای درسی (تا ۱۷۰۰ صفحه در یک پایه) را عامل ناکارآمدی فارغالتحصیلان و بیکاری جوانان میداند.
معنای این ارقام، فراتر از اعداد، بازتاب ناکارآمدی سیستم آموزش و پرورش است. معدل زیر ۱۰، معادل مردودی جمعی است و نشاندهنده ضعف در یادگیری مهارتهای پایه مانند ریاضی و علوم است، جایی که ایران در آزمونهای بینالمللی مانند تیمز و پرلز، رتبههای پایین را کسب کرده. این افت، نه تنها عدالت آموزشی را زیر سؤال میبرد – با اختلاف فاحش بین مدارس دولتی و غیردولتی – بلکه آینده نیروی کار کشور را تهدید میکند.
عظیمیراد تأکید دارد که بدون شناسایی اشکالات، "عملاً آموزشی نداریم"، و این به معنای تربیت نسلی بیمهارت در برابر چالشهای اقتصادی و اجتماعی است. مقایسه با کشورهای پیشرفته مانند فنلاند (با تمرکز بر یادگیری تعاملی) یا کانادا (حل مسئلهمحور)، خلا روشهای سنتی و یکطرفه تدریس در ایران را برجسته میکند.
چالشهای عملی، لایههای پنهانتری را آشکار میکنند. کمبود معلم (با حقوق پایین)، کلاسهای ۳۵ ساعته هفتگی که توجه دانشآموزان را کاهش میدهد، و عدم امکانات در مناطق محروم مانند هرمزگان (با معدل پایین و ترک تحصیل بالا)، از جمله موانع هستند. سند تحول بنیادین، علیرغم ابلاغ ۱۳ ساله، با چالشهای مالی و مدیریتی روبهروست .و مهمتر از همه عقب بودن بخشی از سیستم آموزش و پرورش از دانش اموزان و نسلی است که با تغییرات و تحولات جهانی پیش می رود و در این فضا تداخل و درگیریهایی بین معلمان سنتی و دانش آموزان نیز پیش می آید. این موضوع در کنار تبلیغات وسیع علیه تحصیل، شرایط را بغرنج تر می کند.