در حالی که رقابت فزاینده آمریکا و چین فشار بیشتری بر کشورهای کوچکتری مانند پاناما وارد میکند تا در این رقابت جانب یکی را بگیرند، برای «قدرتهای میانه»ای مانند عربستان سعودی و امارات، این تنش فزاینده همزمان فرصت و تهدید به همراه دارد—فرصتی برای بازی دادن دو قدرت جهانی در برابر یکدیگر به نفع خود.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده آمریکایی استیمسون در مقالهای به بررسی روابط آمریکا و شورای همکاری خلیج فارس به بهانه سفر ترامپ به منطقه پرداخته که در ادامه آمده است.
رئیسجمهور دونالد ترامپ این هفته با رهبران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) دیدار کرد؛ کشورهایی که از نخستین سفر ریاستجمهوری او به منطقه در سال ۲۰۱۷، روابط خود را با رقیب اصلی آمریکا، چین، تعمیق بخشیدهاند.
در طول قرن جاری، اعضای شورای همکاری خلیج فارس فعالانه در حال متنوعسازی ائتلافها و مشارکتهای بینالمللی خود بودهاند، در شرایطی که نظم جهانی در حال گذار از نظمی تحت سلطه آمریکا به چشماندازی کمتر غربمحور است.
این بازتنظیم، که در سال جاری به دلیل اقدامات ناگهانی اقتصادی دولت ترامپ از جمله تعرفههای بالا و مواضع و اقداماتش درباره غزه شدت یافته، بازتابی از واکنشی عملگرایانه به پویاییهای ژئوپلیتیکی و ژئواقتصادی در حال تغییر است.
پادشاهیهای عربی حاشیه خلیج فارس در حال ابراز استقلال استراتژیک بیشتری هستند و در بحبوحه تردیدهای فزاینده نسبت به تعهد بلندمدت واشنگتن به امنیت آنها، به سیاست تنوعسازی روابط روی آوردهاند.
با ایجاد طیف گستردهای از روابط، از جمله با قدرتهای رقیب جهانی، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس توانستهاند منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و دیپلماتیک به دست آورند. چین، به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، مهمترین بازیگر در چرخش سیاست خارجی عربهای خلیج فارس به سوی شرق بوده است.
در حالی که این کشورها به طور سنتی با غرب همسو بوده و به چتر امنیتی آمریکا متکی بودهاند، اعضای شورای همکاری در حال اجرای سیاستی متعادل هستند که طی آن روابط تجاری، مالی، انرژی، فناوری و سرمایهگذاری خود را با چین و سایر قدرتهای آسیایی تعمیق بخشیدهاند.
کشورهای مختلف شورای همکاری در این مسیر جایگاههای متفاوتی دارند؛ در یک سوی طیف، امارات متحده عربی قرار دارد که تنها پادشاهی عربی حوزه خلیج فارس است که به گروه BRICS+ پیوسته و خود را به عنوان مستقلترین کشور شورای همکاری از واشنگتن در حوزههای گوناگون معرفی کرده است.
در سوی دیگر قطر قرار دارد که میزبان بزرگترین حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه در پایگاه العدید است و عمیقترین پیوندها را با مدار ژئوپلیتیکی ایالات متحده دارد.
در پسزمینه تنشهای فزاینده میان آمریکا و چین و جنگ تجاری ادامهدار میان این دو قدرت، ممکن است کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با فشار فزایندهای از سوی رئیسجمهور ترامپ برای همسویی قاطعتر با واشنگتن مواجه شوند.
ترامپ در جریان دیدارهایش از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی و نیز در نشست با سران شش کشور عضو شورای همکاری، تلاش کرد این پادشاهیها را بیش از پیش در مدار نفوذ آمریکا جای دهد.
با این حال، بعید است ترامپ بتواند روند منطقهای نزدیکی بیشتر به چین را معکوس کند. چین همچنان بزرگترین واردکننده نفت و گاز خلیج فارس است و بازار باثباتی برای صادرات هیدروکربنی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس فراهم میآورد.
همزمان، چین و پادشاهیهای عربی خلیج فارس در حال ایجاد شراکتهایی چندبعدی هستند که با اهداف توسعهای بلندمدت آنها همراستا است.
همافزایی بین «طرح کمربند و جاده» چین و «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان سعودی بهویژه بر اهداف راهبردی مشترک آنها تأکید دارد. چین نقش کلیدی در راهبردهای تنوعبخشی اقتصادی همه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس ایفا میکند و بهطور قابل توجهی به رشد بخشهای غیرنفتی مانند گردشگری، انرژی پاک، فناوری پیشرفته، مالی، سلامت، زیرساخت و لجستیک کمک کرده است.
در حوزه دیجیتالیسازی نیز شرکتها و تخصصهای چینی نقش محوری در گذار اقتصادی گستردهای دارند که در سراسر منطقه در حال اجرا است.
اعضای شورای همکاری به خوبی آگاهاند که در روابط خود با آمریکا از اهرم قابلتوجهی برخوردارند. اگرچه همچنان به تضمینهای امنیتی واشنگتن متکی هستند، اما در مقابل، آمریکا نیز برای پیشبرد اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیکیاش به این کشورها نیاز دارد.
عربستان سعودی، قطر و امارات در جایگاهی مناسب برای حمایت از برنامه اقتصادی داخلی ترامپ از طریق سرمایهگذاریهای قابلتوجه در اقتصاد آمریکا قرار دارند.
در عرصه دیپلماتیک نیز کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کارآمدی خود را در ایفای نقش پل میان واشنگتن و برخی از دشمنان آمریکا از جمله روسیه و ایران نشان دادهاند؛ در حالی که دولت ترامپ به دنبال توقف جنگ در اوکراین و دستیابی به توافق هستهای جدیدی با تهران است.
کاخ سفید همچنین برای پیشرفت در مجموعهای از مسائل حساس منطقهای از جمله بازسازی سوریه، لبنان و نهایتاً غزه، و نیز تأمین امنیت دریای سرخ – جایی که دولت ترامپ بهتازگی (حداقل بهطور موقت) به کارزار بمباران دوماهه علیه حوثیها پایان داده – به همکاری شرکای شورای همکاری خلیج فارس خود نیاز دارد.
بهطرز طنزآمیزی، تلاشهای دولت ترامپ برای مقابله و رقابت با چین ممکن است تنها به افزایش قدرت چانهزنی کشورهای عربی خلیج فارس بینجامد. «کارت چین» به ابزاری دیپلماتیک قدرتمند تبدیل شده که رهبران شورای همکاری میتوانند با مهارت از آن استفاده کنند تا امتیازاتی از واشنگتن بگیرند؛ از جمله تلاشهای عربستان سعودی برای دستیابی به فناوری هستهای و تسلیحات پیشرفتهتر آمریکایی.
در عین حال، سیاستگذاران در سراسر کشورهای شورای همکاری احتمالاً نسبت به خطوط قرمز واشنگتن—بهویژه در حوزه امنیت و دفاع—آگاه هستند. از منظر آمریکا، این حوزه حساسترین بُعد روابط چین با کشورهای عربی خلیج فارس بهشمار میرود، و همچنان عرصهای است که ایالات متحده در آن اهرم فشاری قوی برای مهار حضور کمرنگ چین در منطقه دارد؛ حضوری که فعلاً به تنها یک پایگاه نظامی در جیبوتی محدود میشود.
با این حال، در حوزههای اقتصادی، تجاری و سرمایهگذاری، انتظار اینکه سفرهای کوتاه ترامپ به ریاض، دوحه و ابوظبی بتواند روند پرشتاب روابط شورای همکاری خلیج فارس و چین را مهار کند، سادهانگارانه خواهد بود.
تمام شواهد حاکی از آن است که کشورهای شورای همکاری به تقویت همزمان روابط با واشنگتن و پکن ادامه خواهند داد. در مقیاسی بزرگتر، اما، واقعیت ژئوپلیتیکی تازهای در حال ظهور است.
در حالی که رقابت فزاینده آمریکا و چین فشار بیشتری بر کشورهای کوچکتری مانند پاناما وارد میکند تا در این رقابت جانب یکی را بگیرند، برای «قدرتهای میانه»ای مانند عربستان سعودی و امارات، این تنش فزاینده همزمان فرصت و تهدید به همراه دارد—فرصتی برای بازی دادن دو قدرت جهانی در برابر یکدیگر به نفع خود.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.