تبعات کمتوجهی به مدارس دولتی / نشانهگیریهای اروپا علیه تهران / الزامات ادای دین به مردان جنگ
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه سوم خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که تحلیل مناظره بین دو نماینده مجلس بر سر بحران خودرو، انتخابات پرحاشیه هیات رئیسه مجلس، ایجاد میدان نفتی جدید در تالاب هورالعظیم و تحلیل دستاوردهای سفر رئیسی به اندونزی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
الزامات ادای دین به مردان جنگ
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر الزامات ادای دین به مردان جنگ نوشت: ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ، «ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ» ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺻﺪّﺍﻡ، ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم. ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺻﺪﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.
ﺻﺪﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ!
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ.
ﺻﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ: ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ!
ﻭ ﻣﻦ در ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ (۱۱ مرداد ۱۳۶۹)، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ!
یکی از نکات بسیار مهم و قابل توجه و تامل در مورد رفتار صدام با اعراب و کشورهای عربی اینست که وی ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ، ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند!
عبارت «ایرانیها مرد جنگ بودند» را اگر صدام هم درباره رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس کشورمان به کار نمیبرد، تاریخ این واقعیت را در درخشانترین صفحات خود با برجستهترین حروف به ثبت رسانده است و موسسات و دانشگاههای نظامی جهان که وقایع جنگها را رصد میکنند نیز به آن اعتراف دارند. واقعیت بالاتر که هیچ دانشگاه نظامی آن را رصد نمیکند، ولی درباره رزمندگان ایرانی ۸ سال دفاع مقدس کشورمان در برابر تهاجم ناجوانمردانه صدام و بعثیهای عراق وجود دارد اینست که آنان مردان بیادعائی بودند که ایمان و اعتقاد دینی و میهنیشان آنها را به صحنه دفاع برد و با انگیزهای که از همین ایمان و اعتقاد داشتند در برابر ارتشی که قدرتهای شرقی و غربی آن را مجهز کرده بودند و دلارهای نفتی اعراب نیز آن را تامین مالی میکردند ایستادند و برنده نهائی جنگی شدند که با هدف متوقف ساختن انقلاب اسلامی و تجزیه ایران تدارک دیده شده بود.
درست است که جنگ تحمیلی ۸ ساله با فداکاریها و قهرمانیهای رزمندگان ایران و ریخته شدن خونهای پاک شهدا و جانباز شدن بسیاری از فرزندان این آب و خاک به پیروزی رسید و صدام و حزب بعث او نابود شدند، ولی از نقش خانوادههای رزمندگان دفاع مقدس نباید غافل شد. بسیاری از اعضاء این خانوادهها و اکثر جانبازان دفاع مقدس هنوز در جامعه ما حضور دارند و فضای ایران به عطر وجود آنان معطر است. ایران باید تمامقد در خدمت این خانوادهها باشد و از این عزیزان قدردانی کند.
این روزها که یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع دفاع مقدس یعنی سالروز آزادسازی خرمشهر از اشغال ارتش بعث را جشن میگیریم، وظیفه داریم همراه با تجلیل از فداکاری شهدا و جانبازان ۸ سال دفاع مقدس، نگاهی نیز به کارنامه خود در زمینه قدرشناسی از خانوادههای این شیرمردان عصر و زمانه بیندازیم و ببینیم آیا به وظایف خود در قبال بزرگواری آنان عمل کردهایم یا نه؟ روشن است که نه شهدا، نه جانبازان و نه خانوادههای بازمانده از آنها برای رسیدن به مال و منال دنیائی و مطامع مادی فداکاری نکردند و در واقع آنها با خدا معامله کردند، ولی آثار و نتایج ایثار آنها، سرافرازی ملت و پیروزی ایران و استمرار و اقتدار نظام جمهوری اسلامی بود. به همین دلیل، ما ملت ایران و این نظام و هرکس که مسئولیتی در این نظام برعهده میگیرد، همگی موظفیم فضای کشور را برای زندگی راحت و بیدغدغه این عزیزان و آرامش روحی شهدایشان مهیا کنیم. این کشور باید از نظر مادی و معنوی همانگونه باشد که شهدا به خاطر آن جنگیدند؛ آباد، آزاد، مرفه، لبریز از اخلاق اسلامی و کرامت انسانی. اینها الزامات ادای دین به رزمندگانی هستند که حتی دشمنی، چون صدام هم آنها را «مرد جنگ» میدانست، الزاماتی که هنوز نتوانستهایم آنها را محقق سازیم.
نشانهگیریهای اروپا علیه تهران
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان نشانهگیریهای اروپا علیه تهران نوشت: اتحادیه اروپا در تازهترین اقدام علیه تهران، هشتمین بسته تحریمی خود را اعلام کرد. تحریم پنج فرد و دو نهاد ایرانی از سوی اروپاییان اگرچه به بهانه موارد نقض حقوق بشر انجام شده، اما باید آن را اقدامی در فرایند تغییر رویکردی دانست که رفته رفته بر شدت آن افزوده میشود. مبداء این تغییر، عبور از «گفتگوهای انتقادی» بوده و اکنون به رویکرد اعتراضی و فرساینده علیه تهران تبدیل شده است. آیا اروپاییان در قبال تهران به راستی سیاست گذشته خود را به نسبت «غیر فعال» به رویکرد «به شدت فعال» جایگزین کردهاند؟ آیا آنان اکنون مواضعی سختتر از حتی واشنگتن را علیه تهران در دستور کار قرار دادهاند؟ تهران چگونه به رویکرد اروپا مینگرد؟ آیا آن را در شمار «تهدیدهای کوچک» و گذرا به حساب آورده و همچنان به سیاست «غیر فعال» خود با نگاه به ترمیم روابط با کشورهای منطقه و نیز مزایای احتمالی «سیاست نگاه به شرق» ادامه میدهد؟ یا به راستی باور دارد که حتی در صورت کم مقدار بودن خطر و آسیبزایی رویکرد جاری اروپاییان، ادامه این وضع خطراتی بسیار بزرگتر را به دنبال خواهد آورد که بتوان از پس آن برآمد؟
عنصر توانایی، پیشبینی و ارزیابی در درک خطرات، هنر سیاستمداران است. از این رو آیا تهران نباید برای پیشگیری از بزرگتر شدن خطراتی که استعداد تبدیل شدن به «تهدید» را دارد، موتور خلق ایدههای راهگشا را به جای واکنشهای انفعالی، روشن کند؟ یک مصداق کوچک در اقدامهای مشکوک اروپاییان «نشست صلح اروپا» با حضور «نیکول پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان و «الهام علیاف» رئیس جمهوری آذربایجان است. در این نشست طرفهای ارمنی و آذربایجانی توافق کردند که به تمامیت ارضی یکدیگر با قبول کاهش وسعت سرزمینی ارمنستان احترام بگذارند. در این حال مرزهای دو کشور نهایی شده و دو طرف به حدود تازه احترام بگذارند. پاشینیان برای نخستین بار اعلام کرده است که آمادگی واگذاری «قره باغ» به آذربایجان را دارد. در این صورت تغییر مرزها و مسدود شدن راه زمینی ایران با اروپا حتمی خواهد شد. این درحالی است که روسیه و ایران به عنوان بازیگران اصلی منطقه در این مذاکرات حضور نداشته و بلکه گفته شده که ممکن است ارمنستان به زودی از «پیمان امنیت جمعی» به رهبری روسیه خارج شود. اقدام اروپا از یک سو، ورود بی سابقه و عملی به منطقه قفقاز و آسیای میانه با حذف تلویحی روسیه از آن در کشاکش جنگ اوکراین است.
از سوی دیگر، تنگتر کردن حلقه محاصره ایران برای سختتر کردن اوضاع این کشور است. بنابراین، ساده اندیشانه خواهد بود که رویکرد اروپا و مجموعه اقدامهایش را که این روزها به گونههای مختلف در پارلمان ناتوو سازمانهای بینالمللی ادامه دارد، تنها یک خطر با «شدت کم» علیه ایران محاسبه کرد. شناخت، ارزیابی واقعی و پیشبینی آنچه در حال انجام است، در این حال، ایجاد توانایی برای مقابله با رویکردی که منافع کوتاه و بلند مدت کشور را در معرض آسیب و تهدید قرار میدهد، قاعده سیاست امنیت ملی است. از این رو هنگامی که رویکرد اروپا -حتی با سرعت افزون بر اقدامهای واشنگتن – فلج کردن تهران را در دستور کار قرار داده، تهران با درک زمان و موقعیت پیشرو به سرعت عمل نیازمند است. توجه به انسجام ملی، ایجاد ثبات اوضاع سیاسی – اقتصادی، ترمیم روابط با جامعه جهانی و داشتن ایده و مهارت در انجام این امور، اولویتهایی است که نادیده گرفتن آن نه تنها برای حاکمیت سیاسی بلکه امنیت ملی زیان آور خواهد بود. به عبارت دیگر، تهران با لحاظ فرصتهای از دست رفته، با زمان محدودی روبروست؛ برای همه آنچه در بالا اشاره شد و اکنون در دستور کار تخریبی غرب (اروپا و آمریکا) قرار دارد. تجربه به جامعه بین المللی آموخته است که داشتن «زور» به تنهایی برای عبور از آسیبها، خطرات و تهدیدها کافی نیست، بلکه مهارت در سیاستورزی است که میتواند در کنار عامل «زور» به گونه «لازم و ملزوم» عمل کند. سیاستورزی در نبود ایدههای راهگشا، عملی ابتر و بیحاصل خواهد بود. مثلی است معروف میان سیاستمداران که میگوید: «قدرتمند بودن، الزاما به معنای مشهور بودن نیست.» به عبارت روشن، قدرت با شهرت یکی نیست. اعلام هشتمین بسته تحریمی اتحادیه اروپا علیه تهران، ادامه فرایند اقدامهایی است که انسجام داخلی، سرعت عمل و ثبات را در ایران نشانه گرفته است. زمان برای سیاستورزی رفته رفته محدود میشود.
تبعات کمتوجهی به مدارس دولتی
عباس شمسعلی در بخشی از یادداشتی با عنوان تبعات کمتوجهی به مدارس دولتی در شماره امروز کیهان نوشت: توجه به افزایش کیفیت مدارس دولتی بارها در بیانات و تذکرات رهبر معظم انقلاب مطرح شده است. ایشان در یازدهم شهریور ۹۶ در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش فرمودند: «یک نکته در باب عدالت آموزشی بحث مدارس دولتی است که مراقب باشیم مدارس دولتی جوری نباشد که دانشآموزی که در مدارس دولتی تحصیل میکند، احساس کند که مثلاً فرض کنید امکان قبولیاش در کنکور کمتر است؛ این [طور]نباید باشد. یعنی بایستی ما سطح مدارس دولتی را، هم از لحاظ آموزش و هم از لحاظ پرورش، جوری بالا بیاوریم که خود آن دانشآموز احساس اعتماد کند، خانواده او هم که میخواهند این فرزند را بفرستند به مدرسه دولتی، احساس نکنند که دارند او را به یک جایی بیپناه میفرستند و رها میکنند؛ اینجوری نباید باشد. باید به مدارس دولتی به معنای واقعی کلمه رسیدگی بشود.»
رهبر انقلاب دوازدهم اردیبهشت امسال نیز در دیدار با معلمان فرمودند: «تقویت مدارس دولتی مهم است. نباید در کشور جوری باشد که وقتی گفته میشود «مدرسه دولتی»، اوّلین چیزی که در مقابل انسان نقش میبندد ضعف مدرسه باشد؛ این نباید باشد. معلّمینِ خوب، مربّیانِ خوب، مربّیانِ تربیتیِ خوب، معلّمینِ متعهّد، فضاهای آموزشی قابل قبول، در مدارس دولتی باید وجود داشته باشد؛ این مطلب اوّل. وقتی ما به مدرسه دولتی کماعتنایی بکنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آنقدر نبود که بتواند در آن مدرسهای که شهریّه میگیرد ثبتنام بکند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ معنایش این است که کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتیِ محض است؛ این بیعدالتی به هیچ وجه قابل قبول نیست. پس یکی اینکه مدرسه دولتی بایستی از آموزش خوب، از معلّم خوب، از فضای آموزشی خوب بهرهمند بشود. مسئله دوّم مدارس غیردولتی است. البتّه بعضی از مدارس غیردولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند؛ باید از آن ابتکارات استفاده کرد، لکن به مجموعه مدارس غیردولتی هم باید نظارت داشت. آموزشوپرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس.»
حال انتظار از دولت سیزدهم که به رفع محرومیتها و گسترش عدالت اجتماعی اعتقاد دارد این است که بیش از پیش و به صورت یک مسئله مهم و محوری تقویت همهجانبه مدارس دولتی را سرلوحه کار خود قرار دهد.
در متن پیشنویس لایحه برنامه هفتم توسعه جمهوری اسلامی ایران که در روزهای گذشته رونمایی شد، در ذیل ماده ۲۳۷، تقویت مدارس دولتی تا پایان سال اول اجرای این قانون به عنوان یکی از تکالیف دولت مورد تاکید قرار گرفته است، اما انتظار میرود به دور از کلیگویی، شفافتر و با جزئیات دقیق و ارائه برنامههای کاربردی و اجرایی به این مهم توجه ویژه شود.
سخن پایانی اینکه؛ این روزها موضوع نگرانی از کاهش نرخ رشد جمعیت کشور بحث داغی است و خیلی از مسئولان و کارشناسان از آن سخن میگویند و درباره تبعات آن هشدار میدهند، قوانین و مشوقهایی نیز برای ترمیم معضل کمبود جمعیت در نظر گرفته شده است، اما شاید کمتر به این موضوع توجه شود که وقتی از کیفیت مدارس دولتی غفلت شود و خانوادهها به سمت مدارس گرانقیمت غیردولتی گرایش پیدا کنند، با وجود شهریههای چند ده میلیونی برای هر سال یک دانشآموز، یک خانواده متوسط در کنار سایر هزینهها، توان تامین هزینه تحصیل چند فرزند را خواهد داشت؟ آیا هزینههای سنگین مدارس غیردولتی تمایل به فرزندآوری را کاهش نمیدهد؟
ولی اگر از ادیان چین پیروی میکنی ، تو بی دین محسوب میشی
شرق پرستی هم عالم خودشو داره
و نکته این جاست که صدامی که در هشت سال دفاع مقدس، غرب آن را به هزار و یک سلاح پیشرفته مجهز کرد توسط همین غربی ها به رهبری آمریکا و انگلیس که ادعای سلاح کشتار جمعی در کشور عراق کردند و بدون اجازه سازمان ملل و خودسرانه به کشور عراق یورش بردند، آفتاب قدرتش غروب کرد.
و همین غربی که دیروز می خواست با جنگ تحمیلی جلوی اراده ملت ایران بایستد، امروز روی به جنگ اقتصادی و بسته های تحریمی آورده و علت چیست؟
علت در سه کلمه " استقلال - پیشرفت - اقتدار " ایران بزرگ است ولی باید بدانند که این سیاست های غلط گذشته و حال آنها نه تنها جلوی حرکت پیشرفتی کشور را نخواهد گرفت بلکه باعث خشم ملت ایران و حتی سایر کشورهای منطقه از این رفتارهای فریبکارانه خواهد شد و اگر به این روال ادامه دهند سیلی از خشم در منطقه ایجاد خواهند کرد که در آینده نزدیک کاخ های پوشالی شان را ویران خواهد ساخت.
و بر ماست که با این سیاستی که غرب در پیش گرفته به سمت روابط حسنه با کشورهای همسایه از قبیل عراق و قطر و ... و کشورهای مستقل از سیاست آمریکا همچون چین، هند، برزیل و ... برویم، غرب به رهبری آمریکا هم در آینده ای نزدیک مجبور است قدرت منطقه ای و فرامنطقه ای ما را به عنوان قدرت نوظهور منطقه بپذیرد، مجبورند نقش ایران بزرگ را در رقم زدن تحولات جهانی بپذیرند و آن زمان به جای زبان تحریم و تهدید روی به زبان دیپلماسی و گفتگوی متقابل خواهند آورد.
مگر نه اینکه همین غرب به رهبری آمریکا می خواست به خیال خودش چین را هم مهار کند ولی نتیجه چه شد؟ همان طور که می بینید چین امروز یکی از بزرگترین قدرت های اقتصادی دنیا است، هر چند امروز هم آمریکا با بستن تعرفه های سنگین بر کالاهای چینی و مطرح کردن قضیه تایوان و اقدامات تحریک آمیزی از قبیل برگزاری رزمایش نظامی در تایوان و ... سعی در مهار چین دارد ولی چین بدون توجه به این سیاست های فریبکارانه با تدبیر و درایت سیاست مدارانش راه خودش را که همانا حفظ و توسعه این برتری اقتصادی بر دنیا است، می رود.
جدایی سرزمین های شرقی و جنوبی و شمالی و الحاق به همسایه قدیم یعنی انگلستان از همان منوال است.
الان که به صورت عیان و آشکارتر کار می کند از سر قدرت بیشتر نیست
بلکه از سر ضعف است
در زمان دولت روحانی ادعا می کردند که از جانب دولت در فشارند.
الان چرا همون رویه را در پیش دارند
برید جلو پوتین سجده کنید. دست از سر ملت بدبخت بردارین
برای فهم تفاوت های مدارس دولتی و غیردولتی ابتدا باید لیست بلند بالایی از تفاوت های این دو مدل مدرسه بنویسیم. (البته فضاهایی مثل مدارس تیزهوشان و یا برخی مدارس دولتیِ مورد توجه خواصِ سیاسی و امنیتی، فضایی کاملا متفاوت دارند که شاید در بینابین مباحث مدارس دولتی و غیردولتی قرار گیرند و یا خارج از این تحلیل باشند)
اولین و فاحشترین تفاوت در نوع نگرش والدین دانش آموزان است. برای معدودی از خانواده ها، درس خواندن هنوز راه حل پیشرفت و موفقیت فرزندان است. این خانواده ها در دو یا سه سطح برای دریافت خدمات آموزشی مطلوب تلاش می کنند.
1) ایجاد انگیزه، وقت گذاشتن برای آموزش فرزند و هزینه مالی برای خرید آموزش معلمان خصوصی، با هدف ورود فرزندانشان به مدارس خاص دولتی
2) تلاش برای شمال شهر نشین شدن (زندگی بعضاً سخت در مناطق مرفه) با هدف بهره گیری از مزایای محیط زندگی و مدارس با محیط با کیفیت تر در این مناطق
3) تلاش برای ثبت نام فرزند در مدارس ویژه ی از ما بهترون که در تمام مناطق شهر پراکنده اند اما بدون نامه و تأیید نهادهای خاص، امکان ثبت نام در آنها وجود ندارد.
4) مدرسه غیردولتی
در اینگونه خانواده ها آموزش جایگاهی ویژه دارد. بزرگترین طیف دریافت کنندگان مشاوره های آموزشی این گروه هستند. محیط خانه متناسب با روزنگار هر سال تحصیلی تغییر می کند. برای مثال در ایام امتحانات رفتارهای مصرفی والدین در محصولات تلویزیون و فضای مجازی تغییر می کند و یا اگر دانش آموز در فلان روز هفته درس ریاضیات دارد، ساعات منتهی به این این روز خانواده برنامه اش متناسب با نیاز فرزند به زمان بیشتری برای انجام تکالیف تغییر می کند.
این فضایی که توصیف کردم تقریباً در هیچ تحلیلی دیده نمی شود.
دسته دوم و عمده خانواده ها هدفمندانه به مدرسه و آموزش نگاه نمی کنند. ایشان مهارت کافی برای ایجاد انگیزه، برنامه ریزی و حتی همکاری و مساعدت در انجام تکالیف فرزندان خود حتی در سطوح پایه دبستان را ندارند (منظورم در مسایل ساده است وگرنه میدانم آموزش در این سطوح کاملا تخصصی است) اگر تعاملات این طیف از والدین با اولیای مدرسه بررسی شود اصلاً نتایج خوبی به دست نمی آید. دانش آموزهای این طیف کودکانی عملاً رها هستند که به جامعه واگذار شده اند تا کودک خود مسیر زندگیش را پیدا کند. تعاملات این سری از والدین با مدرسه حداقلی و صرفاً در مواقع احضار توسط اولیای مدرسه به حضور فیزیکی در محل مدرسه منتهی می گردد.
متأسفانه و در نتیجه ی عوامل متعدد از جمله تجربه شرایط بد مدرسه دولتی در دوران تحصیل والدین، بخش عمده والدین در طیف دوم قرار دارند. در نگاه این والدین آموزش و تحصیلات جایگاه ویژه ای ندارد. تصور نمی کنند که آموختن فهم ایشان از دنیا را بهبود داده و یا اینکه در مواقعی که مساله ای را فهم کرده اند تصور نمی کنند این فهم به بهبود کیفیت زندگیشان کمک کرده باشد. (به عنوان مثال فرض کنید کسی بورس را می فهمید و کنشگری مقامات و مردم در مساله بورس طی سالهای اخیر را تحلیل می کرد. نخبگانی که مردم را به سمت دره هلاک می بردند و مردمانی که در رفتن به سمت دره هلاک با هم رقابت می کردند. فهم این مساله برای این شخص دردناک است و نه شیرین)
دسته دوم والدین اصلاً اهداف آموزشی جدی در انتخاب مدرسه ندارد که بخواهیم بحث کیفیت مدرسه، کنکور و یا هدف گذاری شغلی ِ آینده ی فرزندان را در انتخاب ایشان دخیل کنیم. در این طیف انتخاب مدرسه با معیارهای دیگری صورت می گیرد و شاید در بسیاری از این خانواده ها دقت ایشان در انتخاب استاد کاری که قرار است پنجشنبه ها و آخر هفته فرزندشان نزد او شغل بیاموزد به مراتب جدی تر از از انتخاب مدرسه باشد.
اینهمه که گفتم تنها یکی از شاخصها بررسی سطحی و آبکی شد. حالا ببینید در تحلیل هایی که منتشر می شود وضع چقدر اسفناک است که وقتی بحث مدرسه است بخش قابل توجهی از آن نقل قول از مقامات است و بخش دیگری هم مسایل تبعی و غیره. و اصل مساله همواره در این مطالب لاغر و نحیف است. البته سیستم از ارائه راه حل در همین سطح هم ظاهراً عاجز است مثلا وقتی ایران آبخوری و روشویی مطرح می شود، تا این لحظه من طراحی موثر و ارزان قیمت ندیده ام که ارائه شود. مثلا شیر مدارس برقی و یا پایی بشود که نیاز به لمس شیرها نباشد. یا ضخامت دیواره ی روشویی ها از 20 سانتی متر (عرض یک کاشی) به عددی معقول کاهیده شود. و الخ
















