با تغییرات صورت پذیرفته در سطح مدیریت عالی ورزش کشور، موضوع ورود قهرماناني كه تازه از جرگه ورزشکاری خارج شده اند در سطوح مختلف مدیریتی ورزش مجددا در حال طرح است.
حسین رضازاده در وزنه برداری، آرش میراسماعیلی در جودو، علی دایی درفوتبال، هادی ساعی در تکواندو و... بعضی از خاک خوردههای مشهور ورزشی اند که گمانه زنیهای متعددی در خصوص احتمال ورود آنان به عرصهها وجایگاههای مدیریتی یا مربیگری مطرح است.
آنچه در حاشیه این ورود بیش از هر مطلبی موضوع اصلی مباحث گوناگون گردیده همانا میزان توانایی اداره فدراسیون و یا تیمی است که قراراست این افراد، سکان دار اداره آن باشند. اين نگرانی بی ربطی نیست و اگر بخواهیم واقع بینانه با مسئله برخورد کنیم باید اذعان داشت قطعا هر کس توانایی کسب افتخار و حضور موفق در میادین ورزشی را داشته، لزوما نميتواند فردی موفق در حوزههای مدیریتی و مربیگری نیز باشد.
اما باید براین نکته نیز تاکید داشت که یک فرد توانمند در ربودن گوی سبقت از رقیبان قدر وهوشمند جهانی، قارهاي و کشوری، درصورتي كه انگیزه و علاقه به خدمت گذاری در حوزههای دیگرداشته باشد، به احتمال قریب به یقین ميتواند به نوعی دیگر با موفقيت به جامعه اش خدمت كند.
مصادیق بسیاری برای این ادعا وجود دارد. امثال دهداری، سید محمد خادم، صنعتکاران، برزگر، حبیبی، مشحون، کفاشیان، افشارزاده، پروین، دادکان و... گوشهای از گنجینه ذی قیمت مدیریت و هدایت در ورزش هستند. در حوزههای غیر ورزشی نیز اعتماد مردم باعث شد چهرههای نامداری مانند رسول خادم، علیرضا دبیر و هادی ساعی در شورای شهر تهران عملکردي نسبتا موفق داشته باشند.
اينها نمونههایی است از داشتههای فراتر از حدود قهرمانی ورزشیها که کشورميتواند درفضایی فارغ ازهیاهوهای میادین زورآزمایی ورزشی از آنان بهرهمند شود.
حال سئوال اساسی آن است که با توجه به نبود امکان هرگونه تضمینی در بهرهمندي کافی همه قهرمانان بازنشسته از لیاقتهای مورد نیاز برای اداره امورخارج از میدان ورزشی، چگونه ميتوان به حداقل سطح اطمینان درخصوص وجود قابلیتهای لازم در آنان رسید!؟پاسخ خیلی دشوار نیست!
بازبینی نوع ارتباطات و تعاملات یک قهرمان ورزشی درطول دوران زندگی قهرمانی از قبیل جایگاه او درون تیم، نوع رفتارش با هم تیميها، تعامل با مربی، مدیر، تماشاگر، اصحاب جراید و... ، علاقه و توانمندیهای ذاتیاش در رهبری و مدیریت گروه، میزان تحصیلات، نظم وانضباط شخصی و اجتماعی و مسائلی از این دست برخی شاخصهای قابل اندازهگيری است که ميتواند مدیران را درتصمیمگيری درخصوص بهرهگيری ازتواناییهای قهرمانی که به پایان دوران ورزشی رسیده یاری كند.
کم نیستند قهرمانان بازنشستهای که تنها بنابر تشویق اطرافیان و یا نداشتن کاری مناسب و یا به منظور فراهم آوردن هیجانی جدید در زندگی سعی دارند ورود به حوزهای دیگر را تجربه كنند؛ درصورتی که افرادی مورد نیاز جامعه اند که حتي اگر دوران قهرمانی شان به پایان رسیده اما انگیزه، علاقه و تواناییهای آنان به وضوح قابل رویت است و با تمام وجود فعل خواستن را در هر قواره و جايگاهي صرف ميکنند.
پس، بهتر است به جای صدورحکم های یک سویه و راندن همه با چوب بی مهری، هرکس را بر اساس تواناییهایش بسنجیم. بايد دقت داشت كه نه مسحور عناوین رنگارنگ و پرجاذبه قهرمان شد و نه کشور و جامعه را از تواناییهای کسانی که ميتوانند مفید فایده باشند، محروم كرد.
قهرمان کشتی جهان و رئیس اسبق فدراسیون کشتی