ساعت 4 تاكسی مقابل ایست بازرسی انتهای خیابان فلسطین، درست جلوی پای جعفر دهقان كه مشغول گفتوگو با دوستان تئاتریاش است، ترمز میزند و ما پیاده میشویم...
كمكم سر و كلهی آقایان زم، جمال شورجه، فرجالله سلحشور، مجتبی و احمد شاكری هم پیدا میشود؛ اما از همه غیرمنتظرهتر، دیدن برخی ستارگان پاپ مانند امیر تاجیك و احسان خواجهامیری است كه همراه با مسعود دهنمكی از درب VIP وارد میشوند!
وارد حسینیه كه میشویم، علی لهراسبی- خواننده كلیپ حس غریب كه معمولاً عصرهای جمعه پخش میشود- را میبینیم كه اتفاقاً كمی گرفته به نظر میرسد. كمكم علی تفرشی، مجید اخشابی، قاسم افشار و گلریز هم به خوانندهها اضافه میشوند. جمع اهالی موسیقی حاضر در جلسه در نهایت با مجید انتظامی كه چندین اثر از جمله "سمفونی ایثار" را در كارنامهی هنری خود دارد، كاملتر میشود.
از چهرههای سینمایی، حضور كارگردانها پررنگتر است: فریدون جیرانی- كه انگار از همه مسنتر است-، ابوالقاسم طالبی، جواد شمقدری، نادر طالبزاده، حبیبالله كاسهساز، محمدحسین سجادپور، انسیه شاهحسینی، احمدرضا معتمدی و... مجید مجیدی و سیدرضا میركریمی هم بعدتر خود را میرسانند.
مسعود فراستی به نمایندگی از منتقدان سینمایی حضور دارد و علاوه بر جعفر دهقان، از میان بازیگران محمدرضا شریفینیا، سیدجواد هاشمی و جهانبخش سلطانی خود را به دیدار رساندهاند.
یوسفعلی میرشكاك پیش از نشستن با مسعود دهنمكی خوش و بش میكند. از نویسندههای شناخته شدهی ادبیات انقلاب و دفاع مقدس محمدرضا سرشار در جلسه حضور دارد. رضا امیرخانی هم كه "ارمیا" را در كارنامهی آثار مرتبط با دفاع مقدسش دارد، كمی دیرتر از بقیه خودش را به جلسه میرساند و همان پای تریبون مینشیند.
هنوز ده روز از دیدار اهالی شعر با رهبر انقلاب نگذشته اما از شاعران جبههی فرهنگی انقلاب، فاضل نظری، ناصر فیض و علی محمد مؤدب و... در این جلسه هم حضور دارند.
اشكها و لبخندهاساعت درست 5 عصر را نشان میدهد كه رهبر انقلاب وارد حسینیه امام خمینی میشوند. ضرغامی، حسینی، صفار هرندی، چمران و بنیانیان هم ایشان را همراهی میكنند.
بعد از قرائت قرآن كریم، اكبر نبوی به عنوان مجری پشت تریبون قرار میگیرد. بیاختیار یاد برنامهی پربینندهی برداشت دو و گفتوگوهای صمیمانهاش با ابراهیم حاتمیكیا- كه امروز جایش خالی است- و رسول ملاقلیپور- خدابیامرز- میافتم...
نبوی بعد از خواندن یك دوبیتی زیبا، شیوهی ادارهی جلسه را توضیح میدهد و از مهمانان میخواهد با جرأت و صمیمیت، نكاتی را كه در ذهن دارند بیان كنند، حضور دوربینهای متعدد خبری را نادیده بگیرند و جلسه را غیررسمی فرض كنند.
حبیب احمدزاده- نویسندهی كتاب شطرنج با ماشین قیامت- اولین سخنران مهمان است كه پیش از شروع بحث اصلیاش، خاطرهای میگوید: ...چند نفر آمده بودند با من مصاحبه كنند. یكی از پرسشهایشان این بود كه شما چرا در جنگ شهید نشدید؟ گفتم: دنبال پروندهام بود... آقا به شوخی میگویند: "بروند از عراقیها بپرسند!" این جمله، لبخند شادی را در همین ابتدای جلسه در فضای حسینیه میپراكند.
احمدزاده از لزوم استفاده از تجربیات جنگ در همهی زمینههای زندگی میگوید؛ حتی زندگی زناشویی! او در مورد تجربهی جنگ نرم و عملیات روانی خاطرهای تجربهآموز را از خلاقیتهای نیروهای خودی در جبههها یادآوری میكند و میگوید ما باید جنگ نرم علیه دشمنان را طوری طراحی كنیم كه در هر حال برندهی بازی باشیم.
احمدزاده كه مجری مراسم او را به زبان تند و تیز و البته شیرینش توصیف كرده بود، اظهار امیدواری میكند كه باتوجه به سخنان رهبری در خطبههای نماز جمعهی گذشته، همه به دفع حداقلی و جذب حداكثری برای فشردهتر شدن صفوف نیروهای خودی، پایبند باشند و دافعهی زیادی و بیخودی ایجاد نكنند.
سخنران بعدی مرتضی سرهنگی است؛ از نویسندگان و دستاندركاران هنر و ادبیات دفاع مقدس كه در حوزهی هنری تبلیغات اسلامی مشغول كار است. سالها پیش، رهبر در تقدیر از فعالیتهای او و همكارانش در جمعی گفته بود: اگر بنده شاعر بودم، يقيناً در مدح شماها قصيده مىساختم! (در ديدار جمعى از پيشكسوتان جهاد و خاطرهگويان دفتر ادبيات و هنر مقاومت 31/06/1384)
سرهنگی از آمیخته بودن زندگی انسان معاصر با جنگ و ریشهها و پیامدهای آن میگوید و نتیجه میگیرد ژانر هنر و ادبیات جنگ، برای عموم مردم آشناست. او تأكید میكند: "ادبیات و هنر دفاع مقدس در فرآیندی طبیعی متولد شده؛ بنابراین نه وكیل میخواهد و نه وزیر؛ پدر میخواهد!"
از نكتههای جالب توجه صحبتهای او، اشاره به لزوم مستندسازی رویدادهای جنگ است. در این زمینه او به "نظامنامهی حرب" آیتالله بوشهری فلاشبك میزند كه از نگارش آن در 110 بند، بیش از صد سال میگذرد و بند 22 آن میگوید: "حوادث جنگ را بنویسید و از جنگ عكاسی كنید!"
اكبر نبوی دوباره از مهمانان میخواهد كه تندتر و صریحتر صحبت كنند و حتی از حبیب احمدزاده گله میكند كه صحبتهایش چنانكه انتظار میرفت، انفجاری نبود!
"انسیه شاهحسینی" سخنران بعدی است كه چندان به توصیهی مجری توجه نمیكند. او ابتدای صحبتهایش سلام شهدای هویزه و شهید علمالهدی- كه ارتباطی نزدیك با آیتالله خامنهای داشته- را به رهبر میرساند و پاسخ میشنود: "السلام علیكم و علیهم!"
شاهحسینی در ادامه به یادآوری خاطرهای از گفتوگو با علی شمخانی میپردازد و از او به عنوان یك بسیجی و البته یك فرماندهی گردنكلفت و بسیار قوی! جنگ نام میبرد. تعابیر او لبخند را بر لبان حضار مهمان میكند.
اكبر نبوی كه انگار توصیههایش به تند و انتقادی صحبت كردن مهمانان مؤثر واقع نمیشود، خود وارد گود میشود و از سیاستگذاریهای ناقص مسؤولان میگوید: "مائیم و دور باطل روزمرگیها... اگر غیرت هنرمندان نبود، به واسطهی این طرز مدیریت، هیچكاری در این عرصه انجام نمیشد!"
بعد از حمید شریفی هنرمند هنرهای تجسمی كه از مرتبط نبودن تحصیلات مسؤولان فرهنگ و هنر با حوزهی مدیریتیشان انتقاد میكند و سعید قاسمی از فرماندهان و فعالان عرصهی فرهنگی دفاع مقدس، نوبت به مسعود فراستی میرسد كه به قول خودش نه مسؤول است و نه هنرمند و به همین دلیل میتواند راحتتر حرف بزند. او از مانع بودن مسؤولان- در بسیاری از موارد- برای پیشرفت هنر و ادبیات دفاع مقدس میگوید. از اینكه نگذاشتند سینمای دفاع مقدس كه داشت شكل میگرفت، راه بیافتد؛ از تفرعن برخی مسؤولان و از اینكه جز تكنفرها و تكگردانها، جریانی زنده و پویا در راه آرمانها و ارزشها نمیبیند؛ از اینكه اهل دیالوگ نیستیم، خودمحور و مظلومگرائیم و همهی اینها به خاطر این است كه همه خودمان را هنرمند میپنداریم!
نبوی بعد از صحبتهای فراستی هم نطق انتقادی میكند كه بیائید موانع و سنگهای روی چشمهی هنر و فرهنگ را برداریم! بعد برای نمونه به وضعیت بودجهی فرهنگ و هنر كشور در مقایسه با بخش كوچكی از كشاورزی اشاره میكند؛ گرچه خودش هم تصریح میكند كه "بودجه و مسایل مالی، همهی مشكل هنر و ادبیات نیست!"
صحبتهای دكتر سنگری پژوهشگر حوزهی ادبیات دفاع مقدس، جملهی پایانی نبوی را تقریباً تأیید میكند. زیرا او بعد از اینكه از دیدن قلهها در كنار درّهها میگوید، بر چند محور عمده تأكید میكند كه هیچیك با مسایل مالی ارتباط مستقیمی ندارند؛ از جمله "ایجاد كرسیهای نظریهپردازی در حوزهی ادبیات انقلاب و دفاع مقدس".
وقتی نبوی از مجید مجیدی كارگردان شناخته شدهی كشور برای سخنرانی دعوت میكند، همه سر تا پا گوش میشوند. مجیدی از بدیهای زمانه و بیاخلاقیهای خودمان در حق خودمان میگوید و در بخشی از صحبتها بغضش میتركد. او از "درد دلها" میگوید، از اینكه به چنین روزگاری افتادهایم، شكوه میكند و از بازگشت به ارزشها میگوید: "برگردیم به اصل خودمان!"
مجیدی به فهرست سیاه تلویزیون دربارهی برخی هنرمندان اشاره میكند و رو به رئیس سازمان صدا و سیما هشدار میدهد كه تلویزیون حق ندارد تصاویر من را پخش كند... و در پایان باز هم اظهار امیدواری میكند كه به لطف پروردگار و خون شهدا و خود مقام معظم رهبری، دوباره برگردیم به روزهای پر از امید و نشاط...
بعد از این سخنان، رهبر انقلاب به روح لطیف و حساس و اشك از روی علاقهمندی و خلوص آقای مجیدی اشاره میكنند و میگویند: "من فقط یك تسلی میخواهم به ایشان بدهم؛ آقای مجیدی عزیز!"
ایشان وجود دعواهای سیاسی حتی در دورانهایی چون دفاع مقدس را یادآوری میكنند و میگویند: "آنوقت هم در كنار آن بهشت، جهنمهای كوچكی هم بود. الآن هم كنار این جهنمی كه شما با چشم هنرمندانهی خودتان مشاهده میكنید و با دل لطیف خودتان حس میكنید، یك بهشتهای باصفایی وجود دارد. از آنها غفلت نكنید!"
حضار تكبیر میگویند. آقا بعد از خاموش شدن جمعیت میگویند: "آقای مجیدی گفتند كه جامعه رفته به سمت شعار، شما هم شعار دادید؛ ثابت شد حرف ایشان!" همه میخندند و حسینیه از فضای غمبار صحبتهای مجیدی درمیآید.
رهبر میخواهد سخنانش را ادامه دهد كه یكدفعه از انتهای مجلس یكی از سرداران دوران دفاع مقدس شروع به صحبت میكند...
آقا میگویند: "اجازه بدهید آقای آقامرتضی!" اما سردار- شاید نمیشنود- اجازه نمیدهد! او حرفهایش را ادامه میدهد كه البته فقط برای نزدیكانش قابل شنیدن است. آقا هم سكوت میكنند.
صحبتهای سردار كه تمام میشود، آقا قبل از هر ادامهی سخن دربارهی صحبتهای مجید مجیدی، توضیح میدهند كه: "البته این آقا مرتضای قربانی از فرماندهان خطشكن دفاع مقدس بود..." و خاطرهای از دوران دفاع مقدس را با لهجهی اصفهانی تعریف میكنند كه بار دیگر حاضران را از ته دل میخنداند.
بعد از صحبتهای رهبری، یك روحانی به شیوهی ادارهی جلسه اعتراض میكند و اجازهی صبحت میخواهد. آقا با لبخند میگویند: "جلسه را من اداره نمیكنم. من یك نفر مثل شما مشترك در این جلسه هستم. این آقا (اكبر نبوی) جلسه را اداره میكنند؛ هر اعتراضی دارید، به ایشان بفرمائید!" مهمانان هم انگار از این تذكر رهبر خشنودند. این را از نگاهها و واكنشهای برخی از آنها میشود حدس زد. مثل احسان خواجهامیری كه گفتار و رفتار رهبر را با دقت نگاه میكند.
سخنران بعدی نادر طالبزاده است كه صحبتهایش را با این جمله آغاز میكند: "انقلاب اسلامی الآن زیر میكروسكوپ است!" محور اصلی صحبتهای او لزوم مستندسازیهای انتقادی دقیق و دلسوزانهای است كه حقایق تلخ و شیرین جامعه را صادقانه پیش چشم مخاطبان تصویر كند. او از رسانهها به خصوص رسانهی ملی میخواهد در چارچوب قوانین، تعارفات را كنار بگذارند و وارد این میدان شوند. در آخر با یك جمله اشارهای هم به صحبتهای مجیدی میكند: "به نظر من این هم یك فاز و یك مرحله از انقلاب است كه میگذرد..."
بعد از صحبتهای طالبزاده، مجری به آن روحانی معترض فرصتی یكدقیقهای! میدهد تا نظراتش را مطرح كند اما او بیش از سه دقیقه صحبت میكند و البته از همه و بهخصوص رهبر انقلاب عذرخواهی میكند. اعتراض او بیش از همه به نحوهی ادارهی جلسه و فیالبداهه و كارشناسی نشده بودن مطالب سخنرانان مهمان، است.
مجری از سیدمهدی شجاعی میخواهد كه سخنران بعدی باشد اما او كه نفسنفس میزند، تنها به خیر مقدم و خدا قوت گفتن به مهمان و میزبان، اكتفا میكند و به خاطر شرایط نامساعد روحی و جسمیاش مؤدبانه از سخن گفتن بیشتر، عذر میخواهد...
سخنران بعدی حسین مسافر آستانه از فعالان حوزهی تئاتر است كه متنی را از رو میخواند و از جمله به كافی نبودن فضاهای مناسب برای تئاتر در سطح شهرها انتقاد میكند.
دهنمكی كارگردان پرفروشترین فیلم سینمای ایران- كه در وقت اضافهای كه با اجازهی آقا به مجری مراسم داده میشود، حرف میزند- تلویحاً و البته با عذرخواهی و بیان اینكه قصد بدی ندارد، به صحبتهای مجید مجیدی اشاره میكند: "اگر بعضیها دلشان گرفته، ما هم دلمان گرفته!" او هم مثل مجیدی صریح و البته سریعتر صحبت میكند... چشمان نبوی دوباره برق میزند!
او از اینكه همیشه بیشترین بودجهها و رانتها را كسانی گرفتهاند كه در مواقع حساس به انقلاب پشت پا زدهاند و از اجرا نشدن مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی- كه برخی اعضای آن مانند حسن رحیمپور ازغدی خود را به این جلسه رساندهاند- كارهای پراكنده و جزیرهای نهادهای مسؤول، جابهجا شدن نقش سینما و تلویزیون و مصونپنداری همهی مسؤولان و مسؤولیتگریزیشان گلایه میكند و از لزوم پرداختن به سینمای سیاسی و انتقاد به مسؤولان میگوید؛ و حتی آقای ضرغامی را كه به قول خودش خیلی به او "حال داده" از تیغ انتقاد بینصیب نمیگذارد!
وقت گذشته؛ امیر تاجیك هم كه خودش را تا پشت تریبون رسانده تا به نمایندگی از اهالی موسیقی صحبت كند، موفق نمیشود و برمیگردد تا سر جایش بنشیند. حاضران به برنامهریزی و نوبتدهی معترضاند. همهمه و بینظمی برای چند لحظه فضای حسینیه را پر میكند اما كمكم همه به توافق میسند كه در این 15 دقیقه، شنوندهی سخنان رهبر انقلاب باشند.
گنج جنگرهبر انقلاب بعد از اشاره به اینكه جمع حاضر در برگیرندهی همهی فعالان عرصهی هنر و ادبیات دفاع مقدس نیست، از گنجینهی جنگ و گوهرهای استخراج نشدهی فراوان آن میگویند. همچنین به پرمخاطب بودن آثار ادبی و هنری پیرامون دفاع مقدس اشاره میكنند و از كتابهای "خاكهای نرم كوشك"، "دا" و فیلمهای "آژانس شیشهای"، "لیلی با من است" و "اخراجیها" یاد میكنند. اما چكیدهی توصیههای رهبری به هنرمندان عرصهی دفاع مقدس این است: "تلاش كنید آئینهای برای آن تابلوی پرشكوه باشید!"
گعدههابعد از افطار، بازار گعدههای دوستانه گرم است. بیژن نوباوه كه هنگام سخنرانی مهمانها پای تریبون نشسته بود و گاهی در گوشی با مجید مجیدی حرفهایی هم رد و بدل میكرد، زودتر از حسینیه بیرون میرود.
سعید ابوطالب هم كمی بعد از او. جهانبخش سلطانی با لهجهی اصفهانی غلیظش با رحیمپور ازغدی كه هنوز تهلهجهی مشهدیاش را نمیتواند پنهان كند، گرم گرفتهاند و از خاطرات دفاع مقدس میگویند. ازغدی میگوید: "آقای سلطانی دل پاكی دارد و با همهی قلبش بازی میكند!"
آنطرفتر محمدرضا شریفینیا مشغول گپوگفت با چند جوان است. از خاطرات دوران بچگیاش میگوید كه همراه پدر به جلسات آقای خامنهای با شهید مطهری و مرحوم شریعتی میرفته، از نظرات دقیق و راهنماییهای آقای خامنهای در مورد فیلم امام علی(ع) و از حملهی مدعیان دموكراتیك بودن به او به خاطر شركت در مراسم تنفیذ و...
ساعت حدود 9 است اما بیرون حسینیه و جلو درب خروجی محوطه، اهالی ادبیات و هنر هنوز از هم دل نمیكنند و گروه گروه مشغول گفتوگو هستند...
منبع:
khamenei.ir