در فضاي کنوني ورزش کشور، چندان دور از ذهن نبود که انتخاب سرمربي تيم ملي فوتبال، همچون انتخابات اين فدراسيون، به حالتي فرسايشي مبدل شود و در نهايت گزينهاي خارج از اعلانات رسمي فدراسيون فوتبال، هدايت نيمکت تيم ملي کشورمان را بر عهده بگيرد. گزينهاي که در بدو ورود به تيم فوتبال ملي، همچون هنگامه حضور کلمنته در ايران، مورد حمايت قاطع رسانهها قرار گرفت و نگين انگشتري فوتبال ايران خوانده شد و نقادين حايز صراحت قلم نيز براي پيشگيري از متهم شدن به تخريب سرمربي تيم ملي، تنها بخشي از آنچه بايد بيان ميشد را مرقوم کردند تا همچنان فضاي رسانههاي ورزشي سياه و سفيد باقي بماند.
سکاندار تيم ملي فوتبال در چنين اوضاعي يا قهرمان است و يا خيانتکار، چرا که ميانه اين دو رويکرد براي بسياري از قلمبهدستان حوزه ورزش تعريف نشده و هنوز تصويري از انسانهاي خاکستري در ذهنها قابل ترسيم نيست.
علي دايي يک روز بزرگترين عامل زمين خوردن فوتبال ملي ميشود و حتي براي دورهاي، ميان نيمکتنشينان تيم ملي نيز جاي نميگيرد و دورهاي ديگر برابر با يک اسطوره جهاني مربيگري، هدايت فوتبال ملي را برعهده ميگيرد و در اين اوضاع بازيکنان ملي پوش، مربيان و به طور خاص بلاشغلها، پيشکسوتان و در برخي موارد کارشناسان از دايي بت ميسازند تا بدين ترتيب حمايت بدون چون و چرا از سرمربي جوان حکم وظيفه را داشته باشد.
اما همانگونه که انتظار ميرفت، با عدم کسب نتيجه مقابل تيم ضعيف بحرين و تساوي دو بر دو ملي پوشان ايران برابر تيم ملي فوتبال کويت، به نظر ميرسد فضاي مستطيل سبز به آن سو ميرود که دايي يک بار ديگر در معرض شديدترين نقدها قرار گيرد و حاشيه، دامان تيم ملي را سخت بفشارد.
در اين فضا نقدي منصفانه که در برگيرنده نقاط ضعف و قوت تفکرات و تصميمات شهريار فوتبال ايران باشد، به مثابه «خير الامور اوسطها» است. از اين رو فرصت را مغتنم شمرده و پيش از آتش تهيهاي که دير يا زود براي مقلوع ساختن دايي از مسئوليت کنوني اش در سطح رسانهها و ساير حوزهها خرج خواهد شد، فرصتها و تهديدهاي پيش روي نيمکت تيم ملي فوتبال مدلل مورد بررسي قرار گرفت و با اين صرير، نيم نگاهي به راههاي بهره برداري از ظرفيتها و تبديل يا تعديل تهديدها به فرصتها همراه شده است.
نماي خارجي فوتبال ايران فارغ از دانش آکادميک
ابتدا بايد به بررسي سوابق و شخصيت حرفهاي علي دايي پرداخت. او فوتبال را از تيم استقلال اردبيل آغاز کرد و پس از آن به ترتيب پيراهن تيمهاي تاکسيراني، بانک تجارت، پرسپوليس، السد قطر، آرمينا بيله فلد، بايرن مونيخ، هرتابرلين، الشباب امارات، پرسپوليس، صبا باتري و سايپا را بر تن کرد. دايي در سطح ملي نخستين بازي رسمي خود را در رقابتهاي مقدماتي جام جهاني 1994 آمريکا مقابل عمان تجربه کرد و پس از آن با رکوردي نزديک به 150 بازي ملي و به ثمر رساندن 109 گل، عناوين برترين گلزن ديدارهاي ملي، برترين بازيکن گلزن آسيا، قهرماني در ليگ آلمان، نايب قهرماني جام قهرمانان اروپا، قهرماني در ليگ و جام حذفي ايران به انضمام عضويت در باشگاه صد گلههاي جهان و عضويت در کميته فني فدراسيون جهاني فوتبال را در ويترين افتخاراتش گردآوري کرده است.
اين افتخارات، نشان از شايستگيهاي غيرقابلانکار دايي به عنوان يکي از بازيکنان تراز اول جهان دارد و بر اين مبنا شايد برگزيدن نماي خارجي فوتبال ايران براي سکانداري فوتبال ملي را بتوان با کاري که در آلمان با «کلينزمن»، در ايتاليا با «دونادوني» و در هلند با «فان باستن» تجربه شده، مقايسه کرد. علي دايي با وجود سوابقي كه بدان اشاره شد، فاقد مدرک مربيگري بينالمللي به عنوان دانش آکادميک هر مربي ميباشد و قطعاً منشأ انحاء هدايت تيم ملي ايران توسط او، بيشتر به تجربياتش در طول يک دهه اخير باز ميگردد. البته بايد اشاره داشت نمونههاي خارجي همچون دونادوني نيز بدون مدرک مربيگري اين مسئوليت را پذيرفتهاند، اما در اينجا اين مسئله مطرح ميشود که آيا اين بيان نمونههاي خارجي موفق ميتواند عدم گذراندن دورههاي آکادميک را براي مرد شماره يک نيمکت تيم ملي فوتبال توجيه کند؟ او ميبايست در حاشيه هدايت تيم ملي، با دانش روز مربيگري آشنايي کامل يابد و تعاملاتش را با مربيان موفق جهان با هدف بهرهبرداري از تجربياتشان، مرتب افزايش دهد.
از ديگر ويژگيهاي دايي عدم برخورداري از روابط آنچناني با پورسانت گيرها، دلالها و واسطههاست و حداقل فايدهاي که حضور او در تيم ملي دارد، اين است که ديگر در لابي هتل محل اقامت مليپوشان فوتبال، شاهد مراودات سرمربي تيم ملي با اين قبيل اشخاص نخواهيم بود و انتظار ميرود با آمدن او به راس تيم ملي، بازيکنان با نظر مستقيم سرمربي انتخاب شوند، نه توصيه يا مراودات معمول با واسطهها. همچنين او جزو معدود اشخاص داراي صراحت لهجه در فوتبال کشورمان است و بازيکنان با مردي تمرين ميکنند که رودررو مشکلاتش را بيان ميکند. شايد همين موضوع که عدم پيچيدگي دايي را به اثبات ميرساند، موجبات قابل پيش بيني بودن تصميمات و عکسالعملهايش را فراهم ساخته است.
از آستانه تحمل تا برخوردهاي چکشي
اگرچه برخي مدعي هستند علي دايي پس از پذيرش نقش سرمربي تيم سايپا و پس از آن تيم ملي به کلي متحول شده و برخي رفتارهاي گذشتهاش را به فراموشي سپرده است، اما برخي برخوردها و اظهارنظرهاي اين سرمربي جوان در ايام پاياني سال 86 ثابت مينمايد او بايد هنوز در برخي موارد به صورت جدي تجديدنظر کند. آستانه صبر و تحمل دايي پايين است و اين امر مدتهاست آشکار شده است. دايي در پاسخ به گفت و گوي مهدوي کيا با يکي از رسانهها پيرامون عدم تماس فدراسيون با او در اظهارنظري تند عنوان داشت: قرار نيست با تک تک بازيکنان تماس بگيرم، مگر آن زمان که من دعوت نشدم، کسي با من تماس گرفت؟! البته اين اظهارنظر دايي ناقض حرفهاي گذشتههاي نه چندان دورش است که توقع داشت فدراسيون فوتبال جوياي احوال لژيونرهاي ايران که يکي از آنها خودش بود، باشد و اين امر نشان ميدهد دايي در برخي لحظات، حتي مسائلي خلاف تفکراتش بيان ميکند. او به دليل همين آستانه پايين نتوانسته با خبرنگاران نيز رابطهاي دوستانه و مسالمتآميز برقرار کند و برخي موارد اين مواجهه به برخوردهاي چکشي منتهي شده، کما اينكه در پاسخ به گفتههاي مجري برنامه 90 چندين بار الفاظ تندي را نثار اين مجري کرد.
دايي اكنون كه هدايت تيم ملي را در اختيار گرفته، بايد آستانه تحملش را ارتقاء ببخشد و حتي برابر نقدهاي غيرمنصفانه و رفتارهاي غير منطقي با سعه صدر برخورد کند و بدين شکل پاسخگوي انتظاراتي باشد که در موقعيت تازه او دو چندان شده است. دايي ميبايست فرابگيرد که حتي تماسهاي بدترين دشمنانش را بي پاسخ نگذارد و با آرامش بدون آنکه کاسه صبرش لبالب شود، پاسخگوي آنها به عنوان سرمربي تيم ملي فوتبال باشد و اجازه ندهد به واسطه کلامي که ادا ميکند، فوتبال ملي به صعوبتي گرفتار شود.
هدايت تيم ملي، شغل دوم شهريار و دستيارانش!
مشکل ديگر کادر فني تيم ملي که تنها متوجه علي دايي نمي شود، حضور سرمربي و دستياران يا مربيان زيرمجموعه اش بر روي نيمکت يکي از تيمهاي ليگ فوتبال است. به عبارت ساده تر هدايت تيم ملي شغل دوم شهريار فوتبال ايران و دستيارانش تلقي ميشود. برخي شواهد و قرائن نشان ميدهد علي دايي که پيش از گرفتن حکم سرمربيگري تيم ملي هدايت سايپا را برعهده داشت، قصد ندارد افتخار حضور در ليگ قهرمانان آسيا را با خودروسازان از دست دهد و تا پايان اين رقابتها دوشغله باقي خواهد ماند. محمد احمدزاده سرمربي ملوان بندرانزلي که استعفايش در زمان ورود به اردوي تيم ملي پذيرفته نشد، نخستين دستيار دايي است که با دوشغل اوقاتش را حداقل تا پايان فصل دنبال ميکند و بهزاد غلامپور دروازه بان سابق تيم ملي و مربي فعلي دروازه بانان تيم ملي در باشگاه سرخپوشان مشغول است.
آنچه مسلم است، اگر دوشغله بودن مربيان تيم ملي از پروازي بودن آنها بدتر نباشد، بهتر نيست چرا که مربي پروازي حضور فيزيکي در کنار تيم ملي ندارد ولي مربي دوشغله حضور ذهني کنار تيمش ندارد و دوپارگي ذهني به مثابه عاملي بازدارنده براي طراحي دو استراتژي مستقل براي پيروزي تيم باشگاهي و تيم ملي روبرو است. از اين رو ضروري است، کادر تيم ملي فوتبال ظرفيت فکري شان را در يکي از دو جبهه متمرکز کنند و با پايبندي به قواعد و اصول حرفهاي گري، ارزش و اصالت تلاشهاي خويش را محفوظ دارند. آنچه مسلم است با تمرکز رسانهها بر روي اين مسئله، مربيان تيم ملي مجبور به انتخاب يکي از دو نيمکت خواهند شد، اما ضرورت آن است كه سرعت عمل در اين ارتباط مدنظر قرار گيرد و کادر فني پيش از وقوع برخوردهاي ايجابي، تصميم نهايي را اعلام نمايد.
فوتبال ملي و برنامهمحوري
هنوز فراموش نکردهايم علي دايي پس از انتخاب به عنوان سکاندار فوتبال ملي، در گفتوگو با برنامه 90 پيرامون عدم ارائه برنامه براي هدايت تيم ملي به فدراسيون کشورمان، از زندگي در ايران سخن به ميان آورد و به نحوي الفاظ را گردهم آورد که تصور شد در سطح ورزش کشور برنامه محوري کوچک ترين معنا و مفهومي ندارد و تنها در شعار خلاصه ميشود و با چنين طرز بياني اين ذهنيت را پررنگ تر نمود که فوتبال ملي فارغ از برنامه محوري پيش ميرود . او ملزم به تجديدنظر پيرامون برنامه محوري است، چرا که چنانچه حداکثر تلاش براي دستيابي به يک هدف بزرگ به کار گرفته شود، اما خط مشي لازم جهت رسيدن به هدف مدنظر تبيين نشود، جز بيهودگي ارمغاني به کف نخواهد آمد.
تبديل جاده دوطرفه تيم ملي و باشگاهها به خط ويژه با مجادله!
تمامي بازيکنان تيم ملي فوتبال، پيش از آنکه اردونشين شوند، در باشگاههاي متبوعشان توپ ميزنند و تابع دستورات آن باشگاه عمل ميکنند چرا که درآمدشان براساس قراردادي که با باشگاه دارند تامين ميشود و حضورشان در ترکيب تيم ملي، جز افتخار، حاصلي براي گذران ايام به همراه نخواهد داشت. از اين لحاظ در صورتي که قرار باشد بازيکنان فوتبال ميان تيم ملي و باشگاهشان ملزم به انتخاب يک گزينه باشند، به اتفاق راهي تمرينات تيم باشگاهي شان خواهند شد. اين موضوعي است که همه چيز را براي باشگاهها و ملي پوشان بغرنج کرده و تشنج را به ارمغان ميآورد. در اين اوضاع اگر چه باشگاهها ملزم هستند بازيکنانشان را براي اردوهاي تيم ملي در اختيار فدراسيون فوتبال قرار دهند، اما در صورت عدم رضايت باشگاهها از اين امر و موافقت اجباري با اين مسئله، اين بازيکنان هستند که براي حفظ جايگاهشان در تيم باشگاهي شان، از موقعيت مليشان ميگذرند.
علي دايي در موضع گيريهاي ابتدايي اش پيرامون اين موضوع با ادبياتي تاکيدي اين نکته را يادآور شد بازيکناني که تيم ملي براي آنها ارجحيت داشته باشد مورد بيشتر مورد توجه واقع ميشوند و به نوعي به استقبال تقابل با باشگاهها رفت. او در ادامه رسماً اعلام کرد استقلال تهران در ديدارهاي حساس ليگ فوتبال بدون جباري و صادقي، دو بازيکن موثر آبيپوشان بازي ميکند. اگر رفتار دايي در خصوص بازيکنان ساير باشگاهها نيز تکرار شود، دور از ذهن نيست باشگاهها بازيکنانشان را تحت فشار بگذارند تا قيد تيم ملي را بزنند و با اين روش به مقابله با دايي بپردازند که در اين موقعيت فوتبال در حيطه ملي بيش از حوزه باشگاهي متضرر ميشود.
بدون شک دايي ميبايست به رسم تمامي مربيان تيمهاي ملي، تعاملي پايدار را با باشگاهها برقرار نمايد و رويه مجادله برانگيز در اين مورد، زمينه ساز تبديل جاده دوطرفه تيم ملي و باشگاهها به خط ويژه براي تيم ملي نشود، چرا که باشگاها در اين خط ويژه آنقدر سرعت گير خواهند گذاشت که اين يکسويهنگري بازدهي به همراه نداشته باشد!
جوانگرايي بهانه محذوف ماندن بزرگان تيم ملي
دايي در حالي براي برخي چهرههاي با سابفه تيم ملي فوتبال به بهانه جوانگرايي جايي در ليست سي نفره در نظر نگرفته که خود در دوراني با 35 سال سن بازيکن بود و نهايتاً جو مسموم فوتبال ايران نسبت به او، زمينه ساز خداحافظي اش از مستطيل سبز شد. البته «فابيو کاپلو» نيز از فوتباليستهاي توانمندي همچون ديويد بکام عبور ميکند و به اين موضوع نميتوان ايراد گرفت چرا که مربي حق انتخاب دارد و بايد به تفکراتش احترام گذاشت. مربي براساس شاکله فکري اش، سيستم مسابقاتي و تاکتيک بازي را با در نظر گرفتن نحوه برنامه ريزي حريفان طراحي ميکند و با توجه به نياز تاکتيک مورد نظرش به انتخاب بازيکنان و چينش آنها در زمين ميپردازد، با اين حال آيا اصلاحات و جوانگرايي در اوج رقابتهاي مقدماتي جام جهاني فوتبال منتج به آثار مثبت خواهد شد و مدعوين جوان ميتوانند خلع مهرههاي کليدي و باتجربه همچون رضايي، مهدويکيا، هاشميان، عنايتي، نکونام، خطيبي، سامره، کاظميان و طالب لو را بگيرند؟! انتخاب 5 بازيکن از سايپا و 6 بازيکن از پرسپوليس اين تفکر را القاء ميکند که برگزيدن هر مربي داخلي براي تيم ملي به مفهوم حضور گسترده هم تيميهاي دايي در ليست سي نفره است، کما اينكه علي دايي نيز با اختصاص بيش از يک سوم ليست به تيمهاي فعلي و سابقش به اين شائبه قوت بخشيده است. در زمان حضور برانکو توجه بيش از حد به لژيونرها باعث تبعيض ميان داخليها و خارجيها شده بود ولي اين بار به نظر ميرسد دايي از عقب پشت بام افتاده و اين بار نسبت به لژيونرها تبعيض شده است. سکاندار تيم ملي فوتبال بايد اسامي تمامي آنهايي که روزگاري در چشمانش خيره ميشدند و مقابلش جبهه تشکيل داده بودند به فراموشي بسپارد تا احياناً تيم ملي فوتبال که داراي وجهه ملي و متعلق به همگان است مستمسک رفتارهاي شخصي قرار نگيرد. البته اگر او 3000 انتخاب هم داشت، اشکال تراشي وجود داشت اما اين ليست ميتواند سرآغاز انتقادات و جدلهاي گسترده نسبت به دايي باشد. در حال حاضر در اردوگاه محذوفين سکوت حرف اول را ميزند، اما در صورتي که هيچکدام ازاين بازيکنان در ليست 30 نفره تيم ملي فوتبال براي بازي امارات متحده عربي قرار نگيرند، شمشيرها از رو بسته خواهد شد و حرفهاي مکتوم باقي مانده از لسان غايبين فعلي شنيدني خواهد بود!
به هر شکل اميد ميرود سرمربي جوان تيم ملي فوتبال پيش از آنکه اسير پاسخگويي به نتايج منفي عدم توجه به موضوعات فوق الذکر شود، در نشانه گذاريهايش براي جام جهاني قدري تجديدنظر کند چرا که با اين هدف گيري امکان وصول به هر نقطهاي جز آفريقاي جنوبي وجود دارد و با اتصال اين چالشها به مشکلاتي که در راه است ميبايست حضور در جام جهاني 2010 را به فراموشي بسپاريم و از احتمال قرار گرفتن ملي پوشان ايران کنار ساير تيمهاي آسيايي حاضر در اين رويداد بزرگ ورزشي بکاهيم.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.