قاتل داداشی: طاقت این همه عذاب را ندارم!

کد خبر: ۱۷۸۶۹۰
|
۰۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۹:۲۶ 23 July 2011
|
55516 بازدید
|
روزنامه جام جم نوشت:

با پایان تحقیقات در مورد پرونده قتل قوی‌ترین مرد ایران، متهمان به زودی صحنه حادثه را بازسازی می‌کنند و پرونده آنها با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران ارسال می‌شود.

متهمان این پرونده 3 پسر به نام‌های علیرضا، ناصر و علیرضا 17 و 18 ساله هستند. آنها شنبه‌شب گذشته هنگام تردد با خودروی پراید در 45 متری گلشهر کرج با خودروی روح‌الله داداشی، قوی‌ترین مرد ایران و سرنشین همراه وی به‌صورت سطحی تصادف کردند که میان آنها مشاجره درگرفت.

در این حادثه 3 پسر جوان با قوی‌ترین مرد ایران درگیر شدند و یکی از آنها به نام علیرضا با 3 ضربه چاقو به قلب و گردن روح‌الله داداشی، او را مجروح کرد و همراه دوستانش متواری شد. داداشی در راه انتقال به بیمارستان از شدت جراحات درگذشت اما با تلاش ماموران، متهمان در کمتر از 30 ساعت دستگیر شدند و به اتهام وارده اعتراف کردند.

با عامل این جنایت گفت‌وگو شده است:
خودت را معرفی کن؟
علیرضا هستم و 18 سال دارم.

میزان تحصیلات؟
تا سال سوم راهنمایی درس خواندم و به دلیل این که علاقه‌ای به ادامه تحصیل نداشتم، درس خواندن را رها کردم و اکنون کارگری می‌کنم.

رابطه شما با خانواده‌ات چطور بود؟
بد نبود و اختلافی با هم نداشتیم.

چطور با علیرضا و ناصر ـ همدستانت ـ آشنا شده بودی؟
در بوستان نزدیک خانه‌مان با هم دوست شده بودیم. آنها نیز مانند من به درس خواندن و ادامه تحصیل علاقه‌ای نداشتند.

چرا چاقو حمل می‌کردی؟
یک روز برای ملاقات با دوستانم ـ ناصر و علیرضا ـ به بوستان نزدیک خانه‌مان رفته بودم ‌که مشاهده کردم مردی غریبه راه یک پسر نوجوان را سد کرده و با تهدید چاقو از وی پول زور می‌خواهد. ترسیدم و فرار کردم و از همان موقع برای دفاع از خود سلاح حمل می‌کردم.

از شب حادثه بگو؟
آن شب از برادرم خواستم تا خودروی پرایدش را به من امانت دهد تا مادر بیمار یکی از دوستانم را به بیمارستان ببرم. با این ترفند خودرو را از برادرم گرفتم و سراغ ناصر و علیرضا رفته و برای تفریح به یکی از بوستان‌ها رفتیم و پس از آن با خودرو در سطح شهر می‌گشتیم.

حادثه چگونه رخ داد؟
ساعات پایانی شب شنبه بود. در بازگشت به خانه‌مان در منطقه 45 متری گلشهر ناخواسته آینه کناری خودرو من به یک خودروی آزرا برخورد کرد و همین موضوع باعث درگیری ما با راننده و همراه وی شد. بعد از طی مسافتی خودروی هر دویمان در خیابان پونه در همان حوالی متوقف شد.
با بالا گرفتن درگیری‌مان وقتی مقتول قصد نزدیک شدن به من را داشت با دیدن هیکل تنومند وی ترسیده و برای نجات جان خود و دوستانم با چاقو به او حمله کردم و سپس فرار کردیم.

خانواده‌ات از ماجرا خبر داشتند؟
نه، وقتی به خانه‌مان آمدم خواب بودند. بلافاصله لباس خون‌آلودم را در سطل زباله انداخته و در خیابان گذاشتم و تا صبح خوابم نمی‌برد و چهره مرد جوان مقابل چشمانم بود. گمان می‌کردم مردم او را به بیمارستان منتقل کرده و نجاتش داده‌اند.

روز بعد پول و لباس‌هایم را درون ساکی گذاشته و از خانه بیرون زدم و به مادرم گفتم به مسافرت می‌روم. سرگردان کوچه و خیابان‌ها بودم از دوستانم نیز خبری نبود. به شدت احساس ترس کرده بودم.

چطور از مرگ روح‌الله داداشی با خبر شدی؟
من نام مقتول را نمی‌دانستم و او را نمی‌شناختم. صبح دوشنبه وقتی سوار تاکسی شدم، از طریق رادیو شنیدم مردی که از قوی‌ترین مردان ایران و جهان بوده به طرز مرموزی کشته شده است، با شنیدن این خبر به شدت شوکه شده و می‌ترسیدم او همان مردی باشد که من با چاقو به او حمله کرده بودم.

بعد چه شد؟
با پیاده شدن از خودرو به سمت کیوسک روزنامه‌فروشی رفته و چند روزنامه خریدم و با خواندن خبر قتل و دیدن عکس مقتول دیگر مطمئن شدم او همان مردی بوده که با وی درگیر شده بودم. چند بار با تلفن دوستانم تماس گرفتم اما پاسخی نمی‌دادند. با احتمال این که آنها از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شده‌اند، به فرار ادامه دادم تا این که هنگام خروج از کرج در میدان امام خمینی (ره) از سوی ماموران شناسایی و دستگیر شدم.

اکنون که دستگیر شده‌ای چه احساسی داری؟
تا پیش از دستگیری عذاب وجدان داشتم و چهره مقتول یک لحظه از مقابل چشمانم دور نمی‌شد، اما اکنون کمی آرام‌تر شده و فقط منتظرم هر چه زودتر مجازات شوم. دیگر نمی‌خواهم زنده باشم.
من شرمنده خانواده‌ام هستم. با لحظه‌ای غفلت، کاری از من سر زد که باعث شد جوان بی‌گناهی را قربانی و زندگی خود و دوستانم را نیز تباه کنم.

سابقه کیفری داری؟
نه، ندارم.  

حرف آخر؟
طاقت این همه عذاب را ندارم، ‌از مسوولان قضایی می‌خواهم مرا مجازات کنند، کاش چاقویی حمل نمی‌کردم، کاش کسی به من می‌گفت در زندگی سرانجام خلاف و حمل چاقو مرگ است، از همه خجالت می‌کشم...

اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۵۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
قابل توجه همه پدران ، همه اينها نتيجه لقمه هاي مشکوکی است كه متاسفانه در اين زمان به شدت زياد شده و هيچ دليلي ديگري ندارد ، لطفا مواظب باشيد
بی نام
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
شرمندگی شما دیگر هیچ دردی دوا نمی کند.
داود
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
ای کاش قبل از زدن ضربه چاقو با خوت اینچنین خلوت کرده بودی و یک قهرمان را از این کشور نمی گرفتی !، ای کاش همه ایرانیان را عزادار نمی کردی و ای کاش کسانی که بعد از تو دست به قتل خواهند زد الان و قبل از جنایت این چنین متنبه میشدند تا دیگر قتلی صورت نگیرد . پدرو مادری عزادار نشوند ، برادران و خواهرانی سیاه پوش نشوند.ای کاش ، ایکاش.
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
مطمئنم همين آقا اگر آزاد بشه ، دست به زورگيری و شرارت و ... هم ميزنه
مثل همه اونايي که دستگير ميشن و ابراز پشيمونی ميکنن
بايد اعدام بشه تا بقيشون متوجه بشن بعضی اشتباه ها ميتونه آخرين اشتباه باشه
بهروز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
همه خلافکاران پس از دستگیری دچار عذاب وجدان میشوند .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
وای به حال جامعه ما همین و بس ، باید انتظار شنیدن کشته شدن اشخاص دیگری من قبیل داداشی باشیم و تا آن موقع یک امر طبیعی به نظر می رسد فقط میگویم وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
خداي سبحان آخر و عاقبت همه ما را ختم به خير كند. واقعاً انسان از يك لحظه بعد خود بي خبر است...
آمیفی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
عاقبت سستی در تربیت بچه و همراه داشتن چاقو برای دفاع از خود چیزی جز ناامن کردن جامعه نیست مردم باید بیشتر مراقب رفت وآمدهای فرزندانشان باشند
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
باید هم همین جوره بشه به سزای کارت برسی تاعبرت برای دیگران بشه
bahman
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
لطفا در محل حادثه اعدامش کنیدتادرس عبرتی برای سایرین شود
برچسب منتخب
# دولت چهاردهم # اسماعیل هنیه # مسعود پزشکیان
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با انتقال پایتخت ایران از تهران ...