بازدید 23168
واکاوی پروژه‌ امنیتی سیاسی 25 بهمن تا 25 اسفند؛

فتنه‌ 25 بهمن 89 و بازگشت به دهه‌ 60

سازمان در سال 60 با پشتیبانی نیروهای سازمان‌یافته و آموزش‌دیده خود، توانست با وارد کردن چند هزار نیروی مسلح به خیابان‌ها، اعلام جنگ کند؛ پس از آن‌که در مصاف خیابانی به نتیجه نرسید، جوخه‌های ترور را راه انداخت. در اوضاع کنونی نیز به دلیل امکان نداشتن عرض اندام جدی آنان در حمایت از جریان برانداز، از همان آغاز، ترورهای کور شهروندان در دستور سازمان قرار گرفت.
کد خبر: ۱۴۹۳۹۲
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۷:۳۲ 20 February 2011
فتنه 25 بهمن 89 فضای سیاسی کشور را از فتنه 88 گذر داد و بار دیگر، قطب‌بندی «انقلاب ـ ضد انقلاب» را در جامعه حاکم ساخت. این وضعیت که یادآور رخدادهای دهه 60 است، کلید تحلیل فاز جدید آشوبگری و بی‌ثبات‌سازی نیز به شمار می رود. از این روی، واکاوی اوضاع دهه 60‌ و انطباق آن با وضعیت کنونی، می‌تواند یک تحلیل راهگشا پیش روی معتقدان به گفتمان انقلاب قرار دهد.
 
به گزارش «تابناک»، در دهه 60، ائتلاف «ابوالحسن بنی‌صدر» و گروه‌های ضد انقلاب، تنش‌های بسیاری را بر فضای سیاسی کشور حاکم ساخته که تلخی آن هنوز بر کام پیروان راستین خط امام و معتقدان به انقلاب، باقی مانده‌ است.
 
پایگاه اجتماعی بنی‌صدر با پشتوانه یازده میلیون رأی و گروهک‌های برخوردار از میلیشیای مسلح سازمان یافته، دشمنان انقلاب را امیدوار به بی‌ثبات‌سازی جمهوری اسلامی و فروپاشی آن از درون کرد.
 
مرزبندی نداشتن بنی‌صدر با گروهک‌های مخالف و معاند، از یک سو، منجر به ریزش پایگاه اجتماعی و اخراج وی از حاکمیت شد و از سوی دیگر، دو قطبی انقلاب ـ ضدانقلاب را بر فضای جامعه حاکم ساخت. این شرایط عملا بنی‌صدر و متحدان ضد انقلاب وی را در بن‌بست سیاسی قرار داد. از این روی گروهک‌های ضد‌انقلاب برای برون رفت از بن‌بست سیاسی و به دست گرفتن ابتکار عمل در برابر نظام، «تروریستم و اقدام مسلحانه» را پیشه خود ساختند.
 
برای تحلیل فتنه بهمن 89 و انطباق آن با وضعیت دهه 60، بناچار باید وضعیت فتنه 88 را به اختصار مرور کرد. در این راستا، باید اشاره داشت که پاسخ حماسی و قاطع آحاد مردم به فتنه‌گران در 9 دی و 22 بهمن 88، جریان فتنه و سران آن را به اغمای سیاسی فرو برد و چالش‌های زیر را فرا روی آنان قرار داد:
 
ریزش بسیار گسترده در میان حامیان و طرفداران؛
 
شکست راهبرد اردوکشی خیابانی؛
 
ایجاد انشقاق در میان سران و عوامل فتنه؛
 
در هم آمیخته شدن مرزبندی خودی و غیرخودی.
 
آن گونه که گفته شد، با بررسی همه‌جانبه و مشابهت‌سازی تاریخی رخدادهای پس از انتخابات با رویدادهای دهه 60، نکات ارزنده‌ای به دست می‌آید.

باید تصریح داشت که در ورای شعارها و ادعاهای انقلابی و ارزشگرای امروزِ، افرادی همانند موسوی و کروبی، چهره فردی چون بنی‌صدر قرار دارد. رویکرد بنی‌صدر در برابر نظام در دهه 60، بر خلاف تصور رایج، از موضع طلبکارانه بود. اگر امروز هم مصاحبه‌ها و مقالات و سخنرانی‌های این فرد را پیگیری کینم، متوجه این موضع طلبکارانه خواهیم بود.

وی همواره از مصادره انقلاب و خروج آن از موازین اولیه سخن می‌گوید؛ چیزی که اکنون در بیانیه‌ها و سخنان کروبی و موسوی بارها و مداوم می‌بینیم، به گونه‌ای که ما را از مصداق آوردن در این زمینه بی‌نیاز می‌سازد.
 
اما مشابهت رفتاری و گفتاری دو جریان فتنه دهه 60 و 80 به این طلبکاری و حق به جانبی خلاصه نمی‌شود. بنی‌صدر، مغرور به پشتیبانی مردمی، با تکیه بر رأی ملت، خود را در برابر امام و نیروهای انقلاب قرار داد و از سکوت و قانونگرایی و مردم‌داری امام، بیشترین بهره را برد.
وی که به رأی قاطع خود در انتخابات غره بود، در موارد متعدد خط آشوب را به کمک خشونت و التهاب‌های سیاسی در مجامع عمومی، دنبال نمود، در حالی که حضرت امام (ره) تا هنگامی که اندک امیدی به امکان کنترل اوضاع از طرق مصالحه و گفت‌وگو می‌دید، از ورود مستقیم در این منازعات خودداری کرد. نمونه این خط مشی امام(ره)، غایله چهاردهم اسفند بود.

پس از این حادثه، امام(ره) بدون دخالت شخصی، کمیته‌ای را مسئول بررسی امر کرد و البته بنی‌صدر در مقام رئیس‌جمهور و با ادعای قانون‌مداری، هرگز به مصوبات و نتایج کار این کمیته گردن ننهاد! اتفاقی که دقیقا در رخدادهای پس از انتخابات روی داد و فردی که با شعار قانونگرایی، رقیب انتخاباتی را به چالش می‌کشید، در میدان عمل، اردوکشی خیابانی را به حرکت در چهارچوب قانون ترجیح داد، در حالی که رهبر انقلاب در این ایام بنا بر مدل رفتاری امام، هدایت و روشنگری را در مقابل عناصر فتنه‌انگیز در پیش گرفت.
 
از سوی دیگر، در ارزیابی و وزن‌سنجی گروه‌ها و طرفداران دو جریان، به یک نقطه مشترک می‌رسیم و آن، حضور و حمایت گروهک تروریستی منافقین است. پس از این‌که بنی‌صدر در حوزه گفتمانی با نیروها و رهبران انقلاب شکست خورد، سازمان منافقین که به لحاظ ایدئولوژیک، تفاوت‌هایی مبنایی با رویکردهای لیبرالیستی بنی‌صدر داشت، به اردوگاه بنی‌صدر خزید و با حمایت از وی، نظام را با جنگ خیابانی تهدید کرد.
 
جالب است که سازمان منافقین در آن روزها، در برابر درخواست حضرت امام(ره) برای زمین گذاشتن سلاح و پیوستن به جمع ملت، از مبارزه بدون خشونت و مسالمت‌آمیز سخن می‌گوید، اما بلافاصله توسل و تهدید به زور اسلحه را به رخ امام کشید.

نگاه به بخشی از بیانیه «سازمان مجاهدین» در 21 اردیبهشت 60، این رویکرد مزورانه را نشان می‌دهد: «باز هم به عنوان انقلابیون یکتاپرست به عرض می‌رسانیم تا وقتی راه‌های مسالمت‌آمیزِ ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقا بسته و به اصطلاح حجت تمام نشده است [تلاش خواهیم نمود]، از واکنش‌های خشونت‌بار و قهرآمیز بپرهیزیم، اما در برابر «تکلیفی» که گوشزد فرمودید چه چاره‌ای جز نوشتن و تقدیم وصیتنامه‌ها باقی می‌ماند؟» بر همین اساس به مجرد اینکه بنی‌صدر به کمک ابزار قانون از مقام ریاست‌جمهوری خلع شد، سازمان منافقین اعلام قیام مسلحانه کرد.
 
در اوضاع کنونی نیز دیده می شود، دقیقا از زمانی‌که رهبران فتنه در چانه‌زنی‌های سیاسی، ناکام شدند، سازمان منافقین آشکار و نهان به کمک این جریان آمد. جلوه آشکار این حمایت، بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های رسمی سازمان منافقین در حمایت از فراخوان‌ها و مناسبت‌سازی‌های فتنه‌گران است، اما خطرناک‌ترین نمود این حمایت، وارد میدان ‌کردن جوخه‌های ترور مردم بی گناه است.

سازمان در سال 60 با پشتیبانی نیروهای سازمان‌یافته و آموزش‌دیده خود، توانست با وارد کردن چند هزار نیروی مسلح به خیابان‌ها، اعلام جنگ کند؛ پس از آن‌که در مصاف خیابانی به نتیجه نرسید، جوخه‌های ترور را راه انداخت. در شرایط کنونی نیز به دلیل امکان نداشتن عرض اندام جدی آنان در حمایت از جریان برانداز، از همان آغاز، ترورهای کور شهروندان در دستور سازمان قرار گرفت. قابل تأمل است که بیشتر معترضین، با این شیوه سازمان منافقین آشنا بوده و با توسل آنان به ترورهای کور برای ایجاد رعب و وحشت آشنایی دارند، با وجود این، تلاش می‌کنند، مسئولیت ترورهایی مانند قتل «ندا آقا سلطان»، «علی موسوی»، «صانع ژاله» و... به نظام و نیروهای انقلاب نسبت دهند تا بدین طریق، هزینه سیاسی این ترورها را سنگین‌تر از هزینه اجتماعی آن سازند.
 
به هر روی، آنچه از 9 دی 88 بر سر فتنه‌گران آمد، تنگنایی سیاسی را برایشان رقم زد که لغو یکجانبه دعوت به راهپیمایی در 22 خرداد 89 از سوی سران فتنه و فرار به جلوی آنان هم مؤیدی بر آن بود.

در این فضا برای برون رفت از این بن‌بست سیاسی، رهیافت‌های زیر مورد توجه قرار گرفت:
 
1- بحران‌نمایی از وضعیت کشور و سهم‌خواه از نظام برای مدیریت بحران؛
 
2- درخواست از نظام برای پهن‌ کردن فرش قرمز جهت بازگشت آنان به حاکمیت؛
 
3- گذر از نظام و الحاق کامل به ضد انقلاب.
 
بر پایه شواهد موجود و آنچه تا امروز از عملکرد این جماعت به دست آمده، ریشه‌های فتنه 25 بهمن 89 را باید در رهیافت سوم ـ که متعلق به آقایان موسوی و کروبی است ـ جستجو کرد. این دو با فراخوان به آشوبگری در 25 بهمن، از یک سو عملا خود را در شرایط بنی‌صدر و گروه‌های ضدانقلاب در دهه 60 برای براندازی نظام قرار دادند و از سوی دیگر، در پازل سناریوی آمریکایی ـ اسرائیلی، برای پاسخ به تحولات منطقه‌ای در مبدأ (جمهوری اسلامی ایران) قرار گرفتند؛ بنابراین، هر دو زمینه‌هایی شد تا فتنه 25 بهمن را به آغاز فاز خشونت‌آمیز این جریان تبدیل کند.
 
پس از رخدادهای دی‌ ماه سال گذشته، کم کم خشونت نهادینه شده و هدفمند در دستور کار جنبش سبز قرار گرفت. علت این رویکرد را البته باید در چند عامل جستجو کرد؛
 
ــ ریزش شدید در بدنه اجتماعی جنبش سبز؛ اعلام برائت بخش مهمی از بدنه مردمی رهبران فتنه از حوادث عاشورا و دوری آنان از رهبران و سران این جریان، رهبران جنبش سبز را در تنگنای سیاسی شدیدی قرار داد؛ بنابراین، برای جبران این ریزش، باید نیروهای جدیدی جذب می‌شدند و به این ترتیب، دیده می‌شود پس از این حادثه، از یک طرف، موسوی با یک عقب‌نشینی تاکتیکی، تلویحا دولت را به رسمیت می‌شناسد (بیانیه پس از حادثه عاشورا) و از سوی دیگر، راهبرد جذب نیروهای رادیکال را در دستور کار قرار می‌دهد.

پس از این رخدادها برای نخستین‌بار، ادبیات اجرای بی‌تنازل قانون اساسی با این بیان که «قانون اساسی وحی منزل نیست»، جایگزین می‌شود تا زمینه جذب آن بخش از مخالفان نظام که مبارزه در چهارچوب قانون اساسی را مبارزه برای حداقل‌ها می‌خوانند، فراهم شود. این جریان‌ها، از آغاز انقلاب، رویکرد حذف و ترور را در اولویت رویارویی با انقلاب قرار داده بودند و تقویت موضع آنان در لایه‌های جریان سبز به معنی تقویت رویکرد خشونت در رفتارهای بعدی این جریان بود.
 
ــ شکست رهبران فتنه در چانه‌زنی‌های سیاسی؛ پس از تلاش رهبران این جریان برای بازگشت به قدرت توسط چهره‌های میانه‌رو، مانند «سید محمد خاتمی» و ناکامی در این زمینه، رهبران فتنه راه‌های موجود را برای بازگشت به قدرت بسته دیدند؛ بنابراین، به حربه‌های دیگری متوسل شدند تا هم ضرب شستی به نظام نشان دهند و هم اقبال خود را برای حیات بسنجند. به عبارتی، رهبران سبز با شکست در چانه‌زنی‌های سیاسی، چاره‌ای جز رادیکالیسم ندارند.
 
ــ تئوری‌های براندازی؛ بر پایه تئوری‌های سیاسی، در برخی شرایط حساس یک اتفاق غیر منتظره می‌تواند افق‌های تازه‌ای را برای حیات سیاسی و اجتماعی بگشاید. این رویداد بزرگ برای جریان فتنه، در اوضاع کنونی ایران چیزی جز گسترش خشونت‌های خیابانی و به آشوب کشاندن کشور نیست. می‌توان با ترورهای هدفمند، جو جامعه را ملتهب و زمینه را برای نجات از مخمصه کنونی فراهم کرد. حتی برخی گمانه‌ها، از احتمال ترور رهبران فتنه حکایت دارند، چرا که برخی از چهره‌های جریان سبز کارکرد سیاسی خود را ادا کرده‌اند و از این پس، مرگشان بیشتر از زنده بودنشان به کمک جریان برانداز خواهد آمد؛ برای نمونه، انتشار آدرس و نشانی منزل موسوی در فضای مجازی، مؤید وقوع حرکات مشکوک در روزهای آینده است.
 
ــ نفوذ و حضور عوامل گروهک‌های تروریستی؛ گفته شد که جریان فتنه مرزبندی مشخصی با گروهک‌ها و عناصر تروریستی برای خود ترسیم نکرد، با نگاه به بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های اعلام حضور در تظاهرات 25 بهمن و یکم اسفند، به آسانی می‌توان میزان حضور و نقش این گروهک‌ها را در حمایت و همراه با جریان فتنه تخمین زد، این گروهک‌ها به طور ذاتی آماده ورود به فازهای تروریستی و خشونت‌آمیز هستند. عمده این افراد میدانی را خانواده‌ها و فرزندان اعدامی‌های دهه اول انقلاب، اعضای گروهک‌های تروریستی، اراذل و اوباش و... تشکیل می‌دهند؛ این ترکیب، ناخواسته منجر به خشونت و آشوب خواهد شد.
 
بر پایه شواهد موجود و آنچه تا امروز از عملکرد این جماعت به دست آمده، ریشه‌های فتنه 25 بهمن 89 را باید در رهیافت سوم که متعلق به آقایان موسوی و کروبی است، جستجو کرد.
 
آینده و حرکت‌های خشن
 
هرچند در تریبون‌ها و مواضع رسمی جریان فتنه، از خشونت‌پرهیزی به عنوان یک استراتژی سخن گفته می‌شود، نشانه های انکار ناشدنی از حرکت این جریان به سمت گسترش دامنه خشونت‌های خیابانی وجود دارد. افزون بر این که دو تحرک مهم این جریان (حادثه عاشورا و 25 بهمن) به صورت سازمان‌یافته با خشونت همراه بود، اکنون گروهی از درون این جریان در حال فعالیت است که تنها را موفقیت را در خشونت‌ورزی می‌بیند.
 
در دهه 60، تنها وظیفه تهدید و کاربرد سلاح در مقابل نظام را سازمان مجاهدین خلق بر عهده گرفته بود، اما اکنون دو طیف، تهدید لفظی و سیاسی و گروه مکمل اقدام عملیاتی را بر عهده گرفته‌ است.
 
گروه نخست، برخی از تشکل‌های دانشجویی است، البته اخبار موثقی از پیوند ارگانیک این به اصطلاح تشکل‌های دانشجویی با سازمان منافقین هم در دست است. همین پیوند ارگانیک می‌تواند این تقسیم وظیفه را هم توجیه کند. در بخشی از بیانیه دفتر تحکیم (طیف غیرقانونی علامه) آمده است: «ضمن محکومیت بازداشت‌های گسترده اخیر، نسبت به کوچکترین تعرضی به همراهان همیشگی جنبش سبز، آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی، هشدار می‌دهد.». این بند را با این بخش از بیانیه سازمان منافقین در دفاع از بنی صدر مقایسه نمایید: «...مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هر گونه سوءنیّت به جان رییس‌جمهور، از تمامی خلق قهرمان ایران، روشنگر، هشیاری، آمادگی و حضور دایمی در صحنه‌ها و مقاومت پیگیر را طلب می‌نماید».
 
«هرچند آگاهیم که نه توان و نه جرأت این جسارت را دارید، ولی بدانید در صورت هر گونه آسیب رسیدن به هر یک از سران جنبش سبز، دانشجویان این دانشگاه ساکت ننشسته و دست به خشونت‌های انقلابی بسیار گسترده‌ای خواهند زد». این بخش نیز بخشی از بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران است.
 
گروه دوم؛ برخی سایت‌های اجتماعی هستند که اقدام به آموزش کاربران برای شرکت در درگیری‌های خیابانی کرده‌اند: سایت بالاترین که معمولا در این اقدامات پیشگام است، در روزهای منتهی به 25 بهمن و یکم اسفند به صورت گسترده این نوع آموزش‌ها را لینک می‌نمود. در یکی از لینک‌های این سایت آمده است: «دوره مبارزه بی‌خشونت و رحم کردن تموم شده، اگر میخوایم پیروز بشیم، باید ضربه اول رو محکم بزنیم. درسته ما ملت با فرهنگ و تمدنی هستیم و صلح طلبیم، اما برای رسیدن به آزادی جلوی یک حکومت خونخوار باید محکم ایستاد روزهای 30خرداد و 6 دی 88 (عاشورا) رو بیاد بیارید که حکومت چقدر ترسیده بود و دستپاچه شده بود از خشم مردم».
 
یا در لینک دیگر آمده‌ است:

ـ در هنگام شرکت در درگیری‌ها سر و صورت خود را با ماسک‌های آلودگی هوا، عینک دودی، کلاه و یا شال گردن بپوشانید.
 
- در روز راهپیمایی، لباس و شلواری بپوشید که معمولا کمتر آنها را می‌پوشید. رعایت این امر کمک می‌کند تا احتمال شناسایی شما از روی نوع و رنگ پوششتان کمتر شود.
 
- در محله‌ای دورتر از محل خود وارد درگیری شوید. ممکن است نیروهای امنیتی با نشان دادن فیلم شرکت شما به کسبه یا اهل مسجد براحتی از روی لباس یا قیافه شناسایی کنند».
 
افزون بر راهبردها و تاکتیک‌های آموزشی نامبرده، گروه مکمل جوخه‌های ترور سازمان‌های ترورستی و به‌ویژه سازمان منافقین است که با بهره از فرصت پدید آمده، ترورهای هدفمند را به اجرا درمی‌آورد.
 
البته گروه رسانه‌ای نیز در این بین فعال است و بلافاصله با حمایت تبلیغاتی، ترورهای صورت‌ گرفته را به مأموران امنیتی و انتظامی نسبت می‌دهد و جنگ روانی مورد نظر را به راه می‌اندازد. در این میان، نقش رسانه‌ها، در زمینه‌سازی روانی ترورهای هدفمند، نیز قابل توجه است. برای نمونه، به بخشی از اطلاعیه‌ای که اهل ایران به پست‌های الکترونیکی کاربران ارسال می‌نماید، توجه کنید: «اتاق فکر رهبری در نظر گرفته‌اند که این بار باید یک گروه بسیجی‌ و سپاه واقعی‌ ترور شوند که در واقعی‌ بودن این واقعه شکی نباشد. در روزهای آینده از قرار معلوم، عدّه‌ای بسیجی‌ و سپاه در نقاط گوناگون تهران ترور خواهند شد؛ ترور‌هایی‌ که به مجاهدین خارج (لندن) نشین نسبت داده خواهد شد...در اینجا به لایه پایین بسیج و سپاه هشدار می‌دهیم که تیم ترور سپاه که ترکیبی‌ از اطلاعات سپاه و دایره قدس تشکیل شده در اقصی نقاط تهران در کمین شما هستند. حتی گمان می‌رود که بنا بر سناریوی انفجار در مقرّ حزب جمهوری اسلامی، انفجاری در یکی‌ از اجتماعات بسیج رخ دهد».
 
سایت کلمه در رویکردی جدید، به صراحت اذعان نمود: زبان جنبش سبز می‌تواند به تدریج به سمت یک زبان تهدیدآمیز تغییر کند.
 
در این راستا، برای انطباق بیشتر اوضاع کنونی با دهه 60 و رویکرد فتنه‌گران به اقدامات خشونت‌آمیز کافی است به موارد زیر توجه نماییم:
 
«محسن مخملباف» پس از فتنه 25 بهمن در مصاحبه با تلویزیون ماهواره‌ای کانال یک، خواستار حضور دوباره در خیابان‌ها و مبارزه با خشونت و تسخیر کلانتری‌ها و مراکز نظامی به منظور پیروزی جنبش سبز شد.
 
همچنین سایت کلمه در رویکردی جدید، به صراحت اذعان نمود: زبان جنبش سبز می‌تواند به تدریج به سمت یک زبان تهدیدآمیز تغییر کند.
 
در همین زمینه، «سعید رضوی فقیه» از عوامل آشوب سال 78 و 82 نیز در مصاحبه با تلویزیون «بی بی سی» فارسی اذعان کرد: اسفند «فروغ جاوید» (عملیات نظامی منافقین پس از پذیرش قطعنامه 598) جنبش سبز است.
 
در این میان، آموزش ساخت بمب‌های آتش‌زا و توصیه به تهیه سلاح در فضای مجازی هم که یادآور خانه‌های تیمی منافقین و گروهک‌های ضد انقلاب است، باید به صورت معناداری مورد توجه معتقدان به گفتمان انقلاب قرار گیرد.
 
منابع موجود، حکایت از آن دارد که یکی از سناریوهای برنامه‌ریزی شده در فاز خشونت‌آمیز، راه اندازی تجمعات به سبک آرژانتینی است؛ چند روز پیش، «محسن سازگارا» به این موضوع در یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای اشاره کرده بود. در این سبک، تجمعات جزیره‌ای و کوچک اما با درجه خشونت بالا، برای ایجاد اغتشاش، به صورت پراکنده در نقاط گوناگون شهر ایجاد می‌شود که قابلیت گریز از محل بالایی را دارند.
 
همان‌ گونه که در مقدمه این نوشتار اشاره شد، شرایط کنونی حکایت از تضاد میان دو گفتمان انقلاب و ضدانقلاب دارد. دو قطبی انقلاب ـ ضد انقلاب البته محاسنی هم به دنبال دارد. در این فضا از یک سو انسجام ملی تقویت شده و از سوی دیگر، راهبرد جذب حداکثری نیز محقق خواهد شد. همچنین با تقویت قدرت ملی و قدرت نرم جمهوری اسلامی برای اثرگذاری بر منطقه، تلاش آمریکا در ارایه پاسخ به تحولات منطقه در مبدأ، با ناکامی روبه رو خواهد شد.
 
به موازات هشیاری در برابر فاز جدید فتنه که یقینا همراه با آشوبگری و اقدامات خشونت‌آمیز خواهد بود، باید به جریان دیگری نیز اشاره داشت که ایجاد دو قطبی انقلاب ـ ضد انقلاب را برنمی‌تابد. این فرقه که از آن به عنوان جریان انحرافی در فضای سیاسی کشور یاد می‌شود، تلاش می‌کند با دادن آدرس نادرست دو قطبی کاذب، بازی با برگ‌ها را برای حذف همه رقبای خود ساماندهی کند.*
 
* رضا سراج، کارشناس سیاسی و مسایل استراتژیک

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست