بررسی و نقد کتاب دکتر حشمتزاده
مقدمه: علیرغم گذشت سیودو سال از «پیروزی انقلاب اسلامی»، این پدیده تقریباً استثنایی در عرصه نشر و کتاب آنچنان که باید و شاید مورد توجه نویسندگان دانشگاهی و حوزوی قرار نگرفته و چهبسا منشاء اصلی اختلافات و مجادلات فکری و متأسفانه گاهاً کژاندیشیها و تفسیر به رأیها درباره انقلاب همین مسأله باشد.
در مقابل، انقلابهای مارکسیستی و لیبرالیستی در شرق و غرب سرشار از نشر عقاید در این باره بوده و جالب اینکه بازه زمانی برخی از آثار و تقریرات الهامبخش ایدئولوژیهای بورژواستیز چپ و نیز آزادیخواهی لیبرال راست تا سالها پیش از وقوع انقلابها نیز امتداد مییابد. درباره این ادعا میتوان به آثار مارکس و انگلس و نیز انتشار اندیشههای اصحاب دایرهالمعارف مثل ولتر، روسو و ديدرو و حتی قبلتر از اینها مثل جان لاک و... استناد کرد.
این نوشتار در صدد است به نقد و بررسی یکی از معدود آثار علمی-هرچند مختصر- درباره انقلاب اسلامی با عنوان « آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران » نوشته دکتر محمدباقر حشمت زاده دانشیار علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی بپردازد.
* * *الف) معرفی: انتشارات کانون اندیشه جوانان نخستین بار در قالب کتاب دانشجویی و در سال 79 اقدام به نشر اين اثر کرده است. نویسنده در ابتدای کتاب با بیان اینکه انقلاب اسلامی موضوعی کلان برای تحقیق و بررسی است از میان عمده سؤالات و مجهولات اساسی مرتبط با این موضوع به پیامدها، آثار و نتایج انقلاب اسلامی به دلیل حساسیت، سیاسی بودن، وسع و عمق طرح آن در عرصه جامعه و در بین دولت و ملت پرداخته است. به نظر نویسنده این مسئله آنجا مهمتر و حساس نمود می کند که اگر اکثریت مردم، مثبت بودن دستاوردهای انقلاب را استنتاج کنند از تداوم و توسعه آن حمایت می کنند و در غیر این صورت جامعه باید منتظر بحرانها، هزینهها و خسارات ناشی از برآورد انقلاب به شکل غنی در اذهان مردم باشد.
در مباحث بعدی از میان مهمترین ملاکها برای بررسی و ارزیابی این آثار و نتایج، تلفیقی از ملاکهای «اهداف انقلاب» و «امکانات دولت» برگزیده شده است. مؤلف سپس با تشریح ملاک «اهداف انقلاب» با استناد به اصل سوم قانون اساسی- شامل 16 بند - می پردازد و سپس با اشاره به شمولیت تام این اهداف بر تمامی نیازهای فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نتیجه می گیرد که اگر آثار و نتایج انقلاب با اهداف آن مقایسه شود به جز در مواردی محدود- از جمله بندهای 2و4 - نمره پایینی حاصل میشود زیرا اهداف فوق العاده بلند و عالی ترسیم و تدوین شده است.
حجیم ترین بخش کتاب مربوط به تبیین ملاک «امکانات دولت» میشود. مقنن قانون اساسی عنایت داشته که برای تحقق اهداف قهراً امکاناتی موردنیاز است. امکانات نیز چون اهداف هم مادی هستند و هم معنوی. از نظر معنوی امکانات عظیمی با وقوع انقلاب اسلامی آزاد و فراهم شد هرچند امکانات معنوی شرط لازم هستند ولی کافی نیستند. ضمن اینکه بیشتر امکانات معنوی هزینه مشکلات، آفات و موانع بعد از انقلاب از جمله جنگ، تحریم ها و تهاجم فرهنگی شده است.
مؤلف امکانات مادی را لازم و ضروری و محقق کننده اهداف معنوی می داند. از دیدگاه وی مهمترین و اصلیترین امکانات دولت، درآمدهای حاصل از فروش نفت است. این نوع نگرش که به نوعی تداعی رویکرد و رهیافت اقتصادی در تبیین و بررسی انقلاب اسلامی است، در مباحث قبلی این گونه توجیه شده که اولاً نیازهای مادی از نظر فعلیت بر نیازهای معنوی تقدم دارند و ثانیا جو نظام جهانی به شدت اقتصادی و مادی است و عملاً ارزش و دستاورد پدیدهها تابع نتایج مادی و اقتصادی شده است. باید اضافه کرد که بخش عمده گفتگوهای بین توده مردم و نیز دولتمردان در تبلیغات نظام در ایام مختلفی چون سالگرد انقلاب اسلامی و هفته دولت درباره آثار و نتایج اقتصادی است.
با استناد به رانتیر بودن و وابستگی دولت ایران به نفت نویسنده کوشیده است تا بررسی کند دولت و نظام جدید در مقایسه با نظام شاهنشاهی چه مقدار از نفت و درآمد آن برخوردار بوده تا بتواند اهداف انقلاب اسلامی را محقق کند. تأثیر متقابل شعارهای عدالتخواهانه و آرمانی انقلاب و ازدیاد توقعات مردم، تنوع الگوهای مصرف، افزایش جمعیت و بررسی شاخصهایی چون جمعیت ایران، تولید، مصرف، صادرات، درآمد، هزینهها، سرانه درآمد و الگوهای مصرف نفت و نیز سهم گاز در الگوی مصرف و ... در مقایسه دولت شاهنشاهی و نظام جمهوری اسلامی گام بعدی نویسنده در تبیین ملاک امکانات بوده و نهایتا این گونه نتیجهگیری شده که صورتمسئله در مورد نفت با توجه به مطالب و شاخصهای فوق از جمله خواستهها و نیازها درست مطرح نشده و با توجه به امکانات بالنسبه محدود مادی وابسته به درآمد نفت آنچه که در زمینه تحقق اهداف و برآورد خواستههای مادی مردم صورت گرفته مثبت و قابل توجه میباشد.
همان طور که اشاره شد نویسنده قائل به تلفیق ملاکهای «اهداف» و «امکانات» است چرا که دولت و ملت به دلیل تفاوت ملاکها در اتخاذ صرفاً یک ملاک ارزیابیهای مخالفی از نتایج و آثار انقلاب میکنند که می تواند منجر به رابطه بین دو قطب مهم نظام شود. فلذا اتخاذ روش تلفیقی موجب میشود هم ملت تواناییهای بالقوه خود را بالفعل و نیازها را محدود کرده و هم دولت برای توزیع عادلانه از امکانات محدود و بالفعل کردن نیازها تلاش کند. ملاک دیگری که بعضاً برای تحلیل و بررسی در اين گونه پژوهشها مطرح میشود مقایسه انقلاب اسلامی ایران با کشورهای توسعهیافته و پیشرفته است چرا که این کشورها- درست یا غلط- الگوی توسعه و تحول بوده و در مرحلهای از ثبات و رفاه هستند. نویسنده استفاده از این ملاک را به علت اختلاف در غایت فرهنگ و ارزش طرفین درست نمی داند؛ بدین معنا که غایت انقلاب اسلامی معنویتگرایی و نوع نگاه آن به اقتصاد به مثابه ابزار است در حالی که از نظر کشورهای توسعهیافته، مادیگرایی غایت بوده و اقتصاد فی نفسه اصالت دارد.
نویسنده دلیل این اختلاف را ناسازگاری زمان، مراحل و امکانات طرفین برای تحولخواهی، ضدیت جهان غرب با تقرب به خدا و معنویت و ترجیح بهشت زمینی بر بهشت آسمانی، تخریب طبیعت، استعمار و استثمار جوامع دیگر به بهانه توسعه و پیشرفت و افراط ارباب کلیسا در معنویت در قرون وسطی میداند.
مؤلف مقایسه موقعیت کنونی ایران با کشورهای همترازی چون مصر، پاکستان و ترکیه را جائز دانسته و با اشاره به دلایلی از عناصر اقتصاد و سیاست و فرهنگ (معنویتگرایی) و ذکر مصادیقی از آنها در پی اثبات این نکته است که ایران پس از انقلاب علیرغم انقلاب و جنگ هشت ساله از موقعیتی فراتر و بهتر از آن کشورها برخوردار است.
قسمت پایانی کتاب شامل مقایسه ایران پس از انقلاب با ایران پیش از انقلاب - به عنوان ملاکی مهم و کاربردی از نظر نویسنده- میباشد. حشمتزاده با اعتقاد به اينکه نارضایتی وسیع و عمومی از ساختار و عملکرد نظام شاه به عنوان اصلیترین علت وقوع انقلاب بوده، به مقایسه اختلاف توقعات نسل دوم و سوم کشور پرداخته و سعی در تقریب این توقعات با تعدیل خواسته های نسل سوم در مورد انقلاب اسلامی، اهداف و امکانات آن دارد.
مؤلف اضافه میکند که فارغ از مسائل مورد اشاره در زمینه اقتصاد، احیای معنوی دین، اخلاق و فرهنگ دستاوردی مهمتر بوده و به هزینههای مادی و خسارات آن می پردازد.
مقایسه وضعیت پیش و پس از انقلاب در سه سطح کلان اقتصاد، سیاست و فرهنگ با اشاره به مصادیقی آخرین بخش از تقریرات مؤلف در کتاب است. نویسنده نهایتا با متذکر شدن ضرورت دقیق بودن اطلاعات و بررسی علمی و عینی اینچنین نتیجه گرفته است:
اهداف زیادی (به دنبال انقلاب اسلامی) محقق شده و اهداف زیادی هم در راستای تحقق هستند اما در عین حال عدم توفیقها و ناکامیهایی نیز به چشم می خورد. نکته آن است که نتایج مثبت برای انقلابها طبیعی و ضروری است زیرا انقلاب یعنی برهم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناکامیها و نتایج منفی برای انقلابها غیرطبیعی و خطرساز است بنابراین باید اینها نیز دقیقا شناسایی و علتیابی شوند.
ب) نقد: 1. «آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران» به لحاظ متدولوژی به امری میپردازد که در مورد انقلاب اسلامی کمتر بدان پرداخته شده است. شاید دغدغه اصلی نویسنده- آنچنان که از مطالب ابتدایی کتاب بر می آید- مرتبط بودن این مبحث با مباحث جامعه، بخصوص در میان توده مردم بوده است. نگارش در چنین زمینههایی با دغدغه فوق قابل تقدیر می باشد.
2. همانطور که خود نویسنده تأکید داشته اهمیت ملاک اقتصادی در مباحث مربوط به تحلیل آثار و نتایج پدیدههای سیاسی همچون انقلاب باعث شده مؤلف با رهیافت اقتصادی در پی تحلیل باشد. انقلاب اسلامی به عنوان یک رویداد نتیجه تقارن عوامل مختلف با یکدیگر در طول محورهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایدئولوژیک بوده و تقارن این مجموعه عوامل در کنار هم وقوع انقلاب را شکل داده است. پرداختن به مطالعه، تحلیل و کنکاش پدیدههای سیاسی و اجتماعی به طور عام و انقلاب اسلامی ایران به طور خاص با یک نگاه صرف و درواقع تکرهيافتی به نوعی ارزش علمی کار را تهدید می کند چرا که هر پدیدهای در تعامل و تماس مستقیم با عناصر فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماعی بوده و رویکرد «چندرهیافتی» در این کار علمیتر به نظر میرسد هرچند که هدف متوجه تودههای مردم باشد.
3. منشاء اتخاذ رهیافت اقتصادی، متدولوژی نویسنده است. به عبارت دیگر هرچند که تأکید بر آثار و نتایج اقتصادی انقلاب به عنوان یک بعد از موضوع کلان انقلاب اسلامی است، لیکن به دلیل ارتباط تنگاتنگی که این بعد با ابعاد دیگر موضوع از جمله تاریخچه و مراحل انقلاب، زمینهها، علل و عوامل شکلگیری انقلاب، اهداف و شیوههای آن، ویژگیهای مختص آن در مقایسه با سایر انقلابها، آفات، موانع و آسیبشناسی انقلاب اسلامی دارد؛ پرداختن به این موارد به ثمربخشی و فایده کار می افزود.
4. به نظر می رسد انحصار رهیافت و رویکرد در داخل عنصر «اقتصاد» نيز تکرار شده است و آن انحصار در درآمدهای حاصل از فروش نفت به عنوان امکانات دولت در تحلیل مؤلف میباشد. هرچند که اقتصاد کشور ایران تک محصولی و وابسته به نفت است ولی همان طور که مؤلف تصریح کرده درآمدهای حاصل از فروش نفت یکی از امکانات اصلی و مهمی بوده که نظام در اختیار داشته است. ضمنا جا داشت در بررسی شاخصهای مربوط، به دلیل ارتباط مستقیم آن با هدفی که نویسنده در پی آن است، ارتباط و استدلالات، منطقیتر و آشکارتر بیان شود. آنچه که در باب قیمت نفت، سرانه درآمد نفت و هزینههای عمده آن اشاره و نتیجهگیری شده محدود به زمان مشخصی بوده و گذشت زمان در نتیجهگیری از مقدمات خلل وارد میکند. (به عنوان مثال قیمت هر بشکه نفت در سال های 79 و 84 مقایسه شود)
5. مؤلف در اثر گرانقدر خود مدعی استفاده از مفروضات «نظریه سیستمها»ست. مناسب بود این نظریه و کیفیت استنتاج مفروضات و رابطه آن با سیاست به طور عام و انقلاب به عنوان یک پدیده سیاسی به طور خاص بیشتر مورد عنایت واقع شود.
6. تبیین اهميت و جایگاه ملاکهای «اهداف انقلاب» و «امکانات دولت» به شایستگی و با ظرافت نظر انجام گرفته است. نویسنده هرچند قائل به تلفیق دو ملاک فوق در بررسی نتایج انقلاب است اما دلیل رد هر یک از ملاکها به صورت صرف بیان نشده است. اهمیت این فروگذاری آنگاه پررنگ میشود که نتایج حاصل از اتخاذ هر یک از ملاکهای فوق کاملا متناقض و در منافات با همدیگر باشند.
7. نتیجه دیگری که از عدم اتخاذ رهیافت «چندعلتی» بهخصوص در بررسی ملاکها دیده می شود عدم تبیین و توجیه کامل اهداف و امکانات معنوی، میباشد.
8. نویسنده بیان نمیکند که چرا عنصر زمان مانع از مقایسه وضعیت انقلاب اسلامی و آثار و نتایج آن با وضعیت کشورهای پیشرفته اقتصادی و صنعتی غرب می شود.
9. نویسنده در بخش مقایسه ایران با کشورهای همتراز تصریح می کند که این کشورها در دهههای گذشته جنگ و انقلاب نداشتهاند. پس مقایسه وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به اصطلاح قیاس معالفارق است؛ چرا که تصور تجربه جنگ و انقلاب برای کشورهای همتراز شاید وضعیت وخیمتری برای آن کشورها به دنبال داشته باشد.
10. به نظر می رسد عناوین فصول کتاب از یک سیر و نظم منطقی تبعیت نمیکنند. نویسنده قبل از ذکر ملاکهای ارزیابی و انتخاب ملاک علمی و منطقی از میان آنها، بدون تبیین جایگاه ملاک اقتصادی به تشریح آن پرداخته است. ضمن اینکه با حصر ملاکهای بررسی آثار و نتایج انقلاب اسلامی در «امکانات» و «اهداف»، خواننده در اطلاق یا عدم اطلاق «ملاک» به مقایسه ایران با کشورهای همتراز و نیز مقایسه با وضعیت پیش از انقلاب دچار سردرگمی میشود. بدين معنا که خواننده حد و مرز و جواز مقايسه يا عدم مقايسه با کشورهاي ديگر را در نهايت فهم نميکند.
11. برخلاف بخشهای دیگر، مؤلف در بخش پايانی کتاب سعی کرده با متد و رهیافت «چندعلتی» حصر رهیافت در مباحث قبلی را جبران کند و آن پرداختن به عناصر سیاست و فرهنگ در کنار عنصر اقتصاد است.
*کارشناسی ارشد علوم سیاسی www.shamimenaghd.com