پاسخ تاج‌زاده و زاكاني به يك پرسش:

بالاخره مقصر 18 تير چه كسي بود؟

زاكاني:در جلسه دبيرخانه شوراي عالي امنيت دوبار اعضاي جلسه به اطلاعات نادرست آقاي افشاري اعتراض كردند. همان شب در جلسه آقاي تاج زاده به من گفت ما به شما مجوز نداديم.گفتم اعلام كنيد غيرقانوني است...تاج‌زاده:گزارش دقیق کمیته‌ شورای عالی امنیت ملی كه اعضای آن به تأیید رهبری رسیدند را کنار گذاشتند. با وجود این که شواهد روشنی از وضعیت آمران و مباشران فاجعه در دست بود از جمله نوار مکالمه آقای نظری با مسئولین کلانتری محل،اعتراف تعدادی از لباس شخصی‌ها و قتل ابراهیم‌نژاد
کد خبر: ۱۳۶۴۷
|
۲۰ تير ۱۳۸۷ - ۱۸:۱۲ 10 July 2008
|
56103 بازدید
با گذشت 9 سال از حادثه تلخ 18 تير كه به ويژه براي نظام جمهوري اسلامي بسيار پرهزينه و براي دشمنان ايران شيرين بود، هرچند ديگر چندان سالگردي براي آن گرفته نمي‌شود، اما همچنان پرسش‌هاي بدون پاسخي بر جا مانده كه بالاخره بايد زماني پاسخ داده شود تا حيثيت نظام به پاي سوءنيت و عملكرد بد عده‌اي نوشته نشود.

مصطفي تاج‌زاده، معاون سياسي وزارت كشور وقت و عليرضا زاكاني، مسئول وقت سازمان بسيج دانشجويي چهره‌هايي هستند كه هر دو از مخالفان اين پديده هستند و البته با اين حال، تفسيري كاملا متفاوت از خاستگاه و كم و كيف اين رخداد دارند.

در اين باره تاج‌زاده با خود مصاحبه كرده و زاكاني هم در سايت منسوب به خود، مصاحبه کامران نجف‌زاده با خود در سال 82 را بازنشر كرده است.

«تابناك» بدون قضاوت درباره ديدگاه‌هاي اين دو به انتشار اين گفت‌وگوها مي‌پردازد:
 
* عليرضا زاكاني، مسئول وقت سازمان بسيج دانشجويي

* آقاي دكتر! ما مي‌خواهيم وارد بحث 18 تير سال 78 شويم. از اينجا به بعد شما حوادث آن سال را روايت كنيد و اينكه آيا اصلا حوادث آن سال يك كار برنامه ريزي شده بود و يا يك واقعه عادي كه دامنه دار شد؟
- به اعتقاد بنده پاسخ اين سوال هم بله است و هم خير. به عنوان كسي كه در زواياي مختلف اين مسئله درگير بودم برنامه ريزي اوليه وجود داشت و براي اين حرفم دليل هم دارم.

* استدلال شما براي هدفمند بودن آغاز واقعه چيست؟
- اين واقعه حلقه‌اي از زنجيره فشار از پايين و چانه زني از بالاست و از زاويه ديگر فتح خاكريزي ديگر و اينجا بناست اتفاقي دردناك بنام دوستداران نظام و زمينه اتهامي بزرگ عليه آنها فراهم گردد. لذا اگر دقت كنيم مثلا روزنامه جهان اسلام به تاريخ 5 خرداد 78 در ستون شنيده هايش مطلبي را به نقل از من چاپ كرده بود با اين مضمون كه به زودي دفتر تحكيم راهپيمايي را عليه نظام راه‌اندازي مي‌كند. آنها اين اتهام را از قول من به دفتر تحكيم منتسب كردند. اتهامي كه تعارض با امنيت ملي كشور داشت. بنده روز جمعه مطلب را تكذيب كردم و شنبه تكذيبيه‌اش درج شد و يك معذرت‌خواهي از سوي مسئولان آن روزنامه برايم ارسال شد اما مجموعه‌اي كه متهم اصلي اين صحنه بود هيچ وقت تكذيب نكرد. براي خود ما جاي تامل بسيار داشت كه ما تكذيب كرديم ولي تحكيم تكذيب نكرد و اتفاقا همان خبر در 18 تير اتفاق افتاد و تحكيمي‌ها ميدان دار اوليه قضيه بودند.

* خاستگاه‌هاي 18 تير ماه اگر از منظري آسيب شناسانه بنگريم به چند دسته مي شود تقسيم كرد؟
يك سري احزابي بعنوان قوه عاقله يا مدعي قوه عاقله بودند، توليد فكر مي كردند. مطبوعات توزيع فكر را برعهده داشتند دانشجو هم به عنوان عامل اجرايي از نظر آنان بايد براي اين عناصردرخط مقدم عمل مي كرد. بهانه 18 تير ماه در حقيقت بسته شدن يك عامل توزيع كننده آن تفكر خاص بود... بله ، در كوي دانشگاه حلقه توزيع كننده مورد توجه قرار گرفت. بنابر شكايت وزارت اطلاعات روزنامه سلام توقيف شد .بالطبع احزاب ساكت ننشستند و اين توقع بود كه بخش‌هايي از عوامل خودشان را به صحنه بياورند و اين امكان را براي خودشان مهيا كردند.

* به نظر شما همان احزاب ابعاد و دانه هاي حادثه را در نظر گرفته بودند يا مي توانستند پيش بيني كنند كه چه خواهد شد؟!
- ابعادش را در نظر نگرفته بودند. روز پانزدهم سلام تيتر اول خودش را زد و اعلام كرد كه اصلاح قانون مطبوعات طرحي است كه سعيد امامي آن را پيشنهاد كرده است بعد وزارت اطلاعات شكايت كرد و در واقع روزنامه سلام به واسطه حكم معلق از سال 72 توقيف شد. البته معلوم شد كه اصل خبر روزنامه سلام و انتصاب قانون فوق به سعيد امامي دروغ بوده است.
همان موقع مطبوعات وقت، مطلبي را بيان كردند كه يك اتفاق قريب الوقوع در پيش است. روزنامه نشاط چهارشنبه و پنجشنبه وقوع اين اتفاق را خبر داد و نوشت: (كساني كه اين حكم را دادند انتظار عواقب آن را هم داشته باشند.) نكته ديگري هم هست و آن اينكه همانجا اين روزنامه اعلام كرد امثال حجت الاسلام والمسلمين مجيد انصاري حاضر نشده اند مطلب سعيد امامي را درمجلس قرائت كنند اما آقاي موسوي خوئيني ها با اين كار ريسك بزرگي كرده و در حالي بود كه مطبوعاتي مثل صبح امروز نيز در اين زمينه جنگ رواني را دنبال مي كردند ، صبح امروز نوشت: هزينه هاي اين حركت ، هزينه هاي سنگيني خواهد بود يا در جاي ديگري اين روزنامه روز هفدهم نوشت كه نبايد انتظار داشت كه قواعد دموكراسي با شرايط فعلي رعايت گردد.

* حالا اگر شما بخواهيد از بعضي افراد بعنوان عاملين آغاز غائله نام ببريد مشخصاً دست روي چه كسي مي گذاريد؟!
- اول يكسري اعلاميه هايي جهت شروع كار در كوي پخش شد و عامل نصب و پخش آنها هم معلومه و متاسفانه ايشان الان در دبيرخانه كميسيون ماده 10 احزاب به عنوان كارشناس مشغول است. او يكي از عوامل ظاهري شروع كننده 18 تير است و از عوامل فعال اعتراضي بود. محيط كوي دانشگاه شرايط خاصي دارد و در 18 تير ماه، در حقيقت دانشجويان ايام محصول گيري از دوره تحصيل را مي‌گذراندند. من مدتي با خانواده‌ام در شهرستان زندگي مي‌کردم و اين با دوره دانشجويي ما هم زمان شد. من ماه‌ها در اين خوابگاه زندگي كرده‌ام وشرايط آن را درك مي‌كنم.

وقتي اين آقا آنجا شروع كرد به نصب اعلاميه در ابتدا به كارش اعتراض شد اما ايشان توجهي نكرد و بعد از ساعت 5/10 شروع كردند به يار گيري و بعد از يكساعت و نيم تلاش صد نفر را جمع كردند تا از كوي بيرون بيايند و آمدند اما نيروي انتظامي با مراجعه اي كه به اين افراد داشت با صحبت آنها را به داخل كوي برگرداند، همان 30-20 نفري كه معلوم بود سازماندهي شده اند پافشاري داشتند كه از كوي خارج شوند و بعد شرايط رفت به سمتي كه فضاي التهاب مهيا شد و آن اتفاق افتاد. چند نكته جالب اينجاست ، يكي اينكه يكي از اعضاي شوراي مركزي دفتر تحكيم آن شب ساعت 5/12 قطعنامه اي را در جمع معترضين خواند كه در آن آمده بود: ما تلافي تعطيلي سلام را در مجلس ششم خواهيم كرد و همانجا قرار شد بچه ها به داخل برگردند اما آقاي دكتر داود سليماني هم ساعت حدود يك شب آمد. درخواست وي اين بود كه بچه ها به داخل كوي بيايند اما بيان عجيبي داشت. او مي گفت ما با شما صحنه تخريب اتاق دانشجويانموافقيم به داخل برگرديد، ما كه نشستيم مي خوريم واي بحال شما. البته چيز عجيبتر اين بود كه ايشان در قضيه تعطيلي روزنامه توس كه اتفاقا تجمعي شبانه در داخل كوي اتفاق افتاد که همين آقاي ف- ش هم يكي از فعالين آن بود آقاي سليماني معاونت دانشجويي وقت دانشگاه تهران بجاي آرامش كوي ، اطلاعيه داد و از آنها رسما حمايت كرد. بعد از اين كم كم نيروي انتظامي شروع كرد به هدايت دانشجويان به داخل كوي كه در همين زمان يكي از افراد نيروي انتظامي به دست دانشجويان گرفتار شد كه با پا درمياني آقاي كوهي(مسوول كوي) آزاد شد اما كم كم شرايط به سمتي رفت كه التهاب افزايش يافت و به تخريب ماشين ها و مهد كودك روبروي كوي و آرايشگاه و... رسيد.

اين خروج غير قانوني كه حركت كاملا برنامه ريزي شده كوچكي بود ، توسعه پيدا كرد و جنبه هاي غير قانوني ديگري گرفت و كار را به جايي رساندند كه آن اتفاق افتاد و در ساعت 13/4 صبح نيروي انتظامي وارد كوي دانشگاه شد. آن حركت غير قانوني و خروج غيرقانوني از كوي اين روند غير عقلاني را هم بدنبال داشت و شرايط را برد به سمتي كه تعرض به خوابگاه شروع شد ولي مسببان اصلي صحنه را ترك و فرار كردند و كساني كه در حال آسايش و استراحت بودند و يا از نمازجماعت صبح برگشته بودند ضرب و شتم شدند. همانجا 70-60 نفر از بچه هاي بسيج دانشجويي كه از نماز جماعت صبح برمي گشتند مضروب شدند حتي دستشان شكست. بعد سه نفر از اعضاي نيروي انتظامي كه به دست معترضين افتادند و زمينه جوري مهيا شد كه موج دوم حركت هم شكل بگيرد (30/6صبح) و ما اينجا با تاسف ديديم كه يك حركت گسترده اي صورت گرفت و به غير از نيروهاي نيروي انتظامي بخشي هم بودند كه خودسرانه وارد شدند و دايره آسيب گسترش يافت.در حقيقت بهانه ورود مجدد به كوي همين دستگيري وبه نوعي اسارت اين سه نفر بود. لذا باز يك حركت غيرقانوني ديگر سبب ورود نيروهاي ديگري شد.

روز بعد ساعت 9 صبح كم كم يك تجمع و راهپيمايي از داخل كوي پزشكي وبعد خروج از كوي پزشكي به سمت خيابان كارگر شمالي را شاهد بوديم كه محور اين حركت انجمن اسلامي دانشگاه تهران بود و عناصر شاخص آن هم در ميان معترضين حضور داشتند.

* اما ساعت 11 صبح همانروز يك تخريب مجدد هم در كوي صورت گرفت كه اينجا ديگر عوامل خود سر و انتظامي و نظامي حضور نداشتند ، اين حركت كار چه كساني بود؟!
- اين ديگر مربوط به خود خوابگاهي بود يا دانشجويان يا كساني كه به حمايت از آنها وارد کوي شده بودند ، اين تخريب هاي جديد بخصوص در ساختمان شماره 21و 22 به چشم مي خورد.

* گويا شما روز اول واقعه تهران نبوديد ، وقتي رسيديد چه حالي بهتان دست داد؟!
- غروب روز جمعه از آبادان كه برگشتم يكسره رفتم كوي. ديدم يكسري نقاب بسته اند و خيابان را مسدود كرده اند. رفتم داخل كوي. وضع بسيار بدي بود بغض گلويم را مي فشرد آمدم بيرون ، همين طور چشم مي انداختم بين بچه ها كه شايد يكي را آشنا پيدا كنم و مانع از گسترش اين ماجرا شوم. آنجا وزراي آموزش عالي و بهداشت در مسجد كوي بودند. روساي دانشگاههاي تهران و علوم پزشكي و بهرحال وضع بسيار نامناسبي بود. ديگر فضا ، فضاي عقلاني نبود. كوكتل مولوتوف بود و سنگ وآجر هرچه گيرشان مي آمد پرتاب مي كردند. بايد اين غائله ختم مي شد. رفتم بين جمعيت و نيروي انتظامي ايستادم.همان موقع بود كه شاهد صداي تيراندازي بودم كه بعدا فهميدم شخصي به نام عزت ابراهيم نژاد در آنجا كشته شده است. از بالاي ساختمان كوي كوكتل مولوتوف پرتاب مي كردند. درگيري ها خيلي جدي بود.

* بعد چه كرديد؟!
آمديم دوباره از در غربي كوي وارد شويم ديديم 16-17 نفر آنجا با نقاب ايستاده اند و نمي گذارند كسي وارد شود. مانع شدند صحبت كردم . ارتباطي سريع برقرار شد. اول نمي گذاشتند برويم داخل. بعد كمي صحبت كرديم. كار بجايي رسيد كه خجالت مي كشيدند بگويند برويد داخل. يكي شان حتي گفت كه گلويش درد مي كند معاينه اش كردم برايش دارو تجويز كردم. بالاخره رفتيم داخل.

* آنجا چه خبر بود؟ همان داخل كوي را مي گويم...
البته ما سريعا به ميان معترضين آمديم صحنه هاي عجيبي مي ديدم. آقاي شمس الواعظين بود، آقاي تاج زاده بود. داشتند با معترضين صحبت مي كردند ، يكي از همانها داد زد كه ما دانشجو نيستيم اما به حمايت از آنها اينجا آمده ايم.
- 5/3-4 صبح بود كه فضا مناسب تر شد. فرداي آن روز انجمن اسلامي در دانشگاه تهران تجمعي گذاشت كه غير قانوني بود. مطالباتي مطرح شد و جالب بود كه آقاي علي افشاري درخواست مي كرد كه شهدا را به ما تحويل دهند تا برايشان مراسم بگيريم. يادم هست مجري برنامه لباس سياه پوشيده بود و براي شهدا زاري مي كرد. همانجا از تريبون استعفاي رئيس وقت دانشگاه تهران و آقاي دكتر معين قرائت شد. آقاي ابوترابي هم آمد صحبت كند كه تعرض كردند و نگذاشتند صحبت ايشان تمام شود.

* شما هم از طرف بسيج دانشچويي موضع خاصي گرفتيد؟
- بله ، موضع ما معلوم بود. هم خروج غيرقانوني از کوي و هم ورود غير عقلاني به کوي دانشگاه را نادرست مي دانستيم.

* خاطرتان هست كه مي‌گفتند چند نفر كشته شده‌اند؟ در بعضي از اطلاعيه‌ها به اصل كشته شدن بدون ذكر تعداد بسنده شده بود ولي بعضي انجمن اسلامي‌ها پنج كشته را ذكر مي كردند.
- جالب اين بود كه اطلاعيه انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران از بيت رهبري خواسته بود كه دخالت كنند در صورتي كه اصلا كشته‌اي در كار نبود، تعداد شهدا را مجمع صنفي دانشكده حقوق 13 نفر اعلام كرده بودند و اسامي را هم نوشته بودند و با پارچه سياه تزئين كرده بودند. در تريبون هاي احساسي كه انجمن اسلامي بر پا مي كرد يكبار مثلا يك از نزديكان يك منافق كه ظاهرا سال 61-60 اعدام شده بود رفت پشت تريبون و خواستار احقاق خون منافقين شد. در ادامه همين تجمع در شنبه ظهر روبروي دانشگاه تهران خانمي را به زور چادر از سرش كشند و از سوي ديگر موتورسواري كه بر اي امتحان دادن مي رفت را به خاطر ظاهر متدينش ، مي اندازند و كتك مي زنند و موتورش را هم آتش مي زنند.

* در ادامه چه اتفاقي افتاد... شنبه شب مجددا فضا در خيابان كارگر شمالي متشنج بود؟
- هر كسي را كه ظاهر مذهبي داشت ، چه دانشجو بود و چه غير دانشجو دست و پايش را مي شكستند و بعد به مسجد كوي مي بردند و به قول خودشان اسير مي كردند. تا هشت نفر يادم است. حالا اين وسط 200-300 تا موتور سوار هم آمده بودند چهارراه جلال آل احمد كه ما دوباره با استدلال، خواهش و التماس آنها را راهي كرديم رفتند...
 
* براي شما هم اتفاق خاصي افتاد؟!
- ناگهان ديدم 10-15 نفر ميله هاي آهني در دست دارند از خيابان کارگر مي آيند پائين. سلام كردم. جواب ندادند انگار ظاهرم باب پسند آنها نبود. گفتم من پزشكم و كارت دانشجويي ام را هم نشان دادم ، سردسته آنها به من گفت كاري به دانشجو بودنت ندارم با ما هستي يا با آنها. خلاصه از يك طرف اينها را آرام مي كرديم و از طرفي موتورسوارها را سه ساعت همين طور گذشت. خاطرم هست پيرمردي كه از آنجا مي گذشت گفت: شما امشب فرشته نجاتيد كه نمي گذاريد اين ها با هم درگير شوند. سردسته نقابداران وقتي ديد كه بنده ايستادم و صحبت مي كنم گفت داداشمان را ببريد بالا فهميدم مي خواهند بنده را نيز بزنند و به مسجد كوي ببرند.

* موتوري‌ها رفتند؟!
- موتوري‌ها رفتند به جز 5-4 نفرشان رو كردم به سردسته آنهايي كه نقاب داشتند و ميله به دست گفتم بروم اين چند تا موتور را هم رد كنم بعد بيايم خدمت شما. گفت با اين محاسنت جرات داري برگردي؟ گفتم بر مي گردم. موتوري ها را رد كردم و آمدم طرف اينها. كنارشان نشستم كنار تقاطع جلال آل احمد ولي يكي شان با ميله يك متر و نيمي كه داشت ، مرا كه ديد آمد طرفم. اشهدم را خواندم. گفتم زد وسط سرم يكهو نشست كنارم و پرسيد: اينجا كجاست؟! انگار به بنده اعتماد كرده بود ، گفت آقا من كارگرم. ما را از سمت رسالت سوار كردند از ساعت شش غروب تا حالا اينجا هستم ، الان مي خواهم برگردم را ه را بلد نيستم. باهاش صحبت كردم پرسيدم چرا اينجوري مي كني؟ گفتم ميله ات را بيانداز ، انداخت توي جوي ، آدرس دادم و رفت، ساعت 4 صبح بود.

* پس حسابي آب گل آلود و ماهي بود كه...
- بله يكسري آدم احساساتي هم بودند كه بچه هاي بسيج دانشجويي با آنها صحبت مي كردند تا كمي حركت هاي عقلاني انجام بدهند يكبار خاطرم هست روز يكشنبه صبح داخل كوي حتي آقاي عبداله نوري آمد صحبت كند چند بار تا مي آمد بگويد(در يك اتفاق غير منتظره)...او را هو مي كردند ،بعد از دوبار هو شدن آخر مي خواست قهر كند نگذاشتند بعد سريع حرفش را زد و گفت اول ببينيد من چه مي گويم، مي گويم در يك اتفاق غير منتظره دوم خرداد پيروز شد.. و اما اينكه شما مي كوييد از آب گل آلود ماهي مي گرفتند مرا ياد حرف آقاي دروديان از اعضاء دفتر تحکيم انداخت كه در آن وضعيت اعلام كرد كه نيروي انتظامي بايد منفك شود و زير نظر وزارت كشور باشد. آنها دنبال پياده كردن خواسته هاي خودشان بودند.

* حرفي از حضراتي كه براي معترضين سخنراني مي كردند در ذهن شما مانده كه جاي نقل داشته باشد...
- يادم هست عصر يكشنبه آقاي سحابي آمده بود آنجا و مي گفت شما (دانشجويان) بياييد داخل و اين حركتها را بصورت دوره اي انجام دهيد.!

* خود شما هم در اين ميان آسيب ديدديد؟!
- 6 يا هفت بار به بنده تعرض كردند اما در همه موارد با آنها صحبت كردم و به لطف خدا مشكلي پيش نيامد البته بار آخر هم كه از بلندي پريدم و پاي راستم شكست و گچ گرفتم.

* اين همه تجمع غير قانوني برگزار مي شد بسيج دانشجويي خواستار تجمع قانوني نبود؟
- اتفاقا ما درخواست تجمع از وزارت كشور كرديم. ظهر روز دوشنبه زنگ زدند از وزارت كشور و آقاي حق شناس مدير كل سياسي وزارت كشور ضمن تشكر از ما گفت كه اين اولين درخواست تجمع قانوني است كه در اين مدت به ما داده اند و غير از اين همه غير قانوني بوده است. گفت آقاي تاج زاده هم درخواست شما را ديده و خوشحال شده و مي خواهد شما را ببيند و صحبت كند ، نظر وزارت كشور اين است كه شما با تحكيم تجمع مشترك برگزار كنيد، گفتم ما با دفتر تحكيم وحدت اختلاف نظر داريم آنها مي خواهند محيط ملتهب شود و امتياز بگيرند اما ما مي خواهيم عقلاني حركت كنيم. بعد بحث خودي و غير خودي را كردم كه گفت مرزبندي هاي جديدي را تعريف كن تا آدمهاي بيشتري وارد شوند. گفتم مثلا چه جور مرزبندي؟! گفت خشونت گرا وغير آن و اضافه كرد: آن وقت حتي نهضت آزادي هم مي‌تواند با شما تجمع مشترک بگذارد. گفتم: تعجب مي كنم مدير كل سياسي وزارت كشور نمي‌داند اين كساني كه دارند آشوب مي‌كنند پرورش يافته نهضت آزادي‌اند. اما آنها مثل افعي در حاشيه نشسته‌اند.

بعداز ظهر آن روز گفتند در خواست شده بيائيد دبيرخانه شوراي عالي امنيت كشور كه من با آن وضع پايم رفتم و ديديم نمايندگان تحكيم (آقايان افشاري و حجتي و احمدي) و يكي از جامعه اسلامي آنجا بود. آقاي مرداني هم با من بود وارد جلسه شديم ديديم وزراي كشور ،‌ آموزش عالي ، بهداشت و درمان و.... آنجا هستند. درخواستي كه وزير كشور از ما كرد همان درخواست آقاي حق شناس بود كه مي گفت كه بيائيد و تجمع مشترك با دفتر تحكيم برگزار كنيد. گفتيم ما اصلاً نگاهمان با هم فرق دارد گفتند اگر به تفاهم رسيديد نظرتان را به ما اعلام كنيد. حال آقاي علي ربيعي جالب بود كه آنجا مدام به ما مي گفتند كه توصيه مي كنم اين کار را بكنيد. بعد رفتيم با بچه هاي تحكيم صحبت كرديم آنجا ديديم اينها از ابتدايي ترين مسائل و اطلاعات برخوردار نيستند يا خودشان را به ندانستن زده اند. حتي در جلسه اي كه در دبيرخانه شوراي عالي امنيت كشور بود دوبار اعضاي جلسه به اطلاعات نادرست آقاي افشاري اعتراض كردند. همان شب در جلسه آقاي تاج زاده برگشت به من گفت ما به شما مجوز نداديم. گفتم اعلام كنيد غير قانوني است. چون قانون ملاك ماست و در اين صورت ما تجمعمان را برگزار نمي كنيم. همين شد كه فردا صبح ساعت 7 در اخبار سراسري اعلام كردند که وزارت كشور طي اطلاعيه اي اعلام كرده كه به هيچ تجمعي مجوز نداده است و اين براي ما جالب بود چون تا آن روز هيچ وقت اعلام نكرده بودند ، و قريب 72 ساعت تجمعات و آشوبهاي مختلف بود كه وزارت كشور موضعي نمي گرفت اما به محض اينكه دانشجويان مسلمان مي خواستند مطالبات بحق و انقلابي خود را داشته باشند اين اطلاعيه صادر شد.

* يادمان رفت بپرسيم وقتي داشتند با ميله مي آمدند طرف شما چه حالي پيدا كرديد...
- تنهاي تنها بودم. آيت الكرسي را شروع كردم به خواندن.

* ما در يك جمع بندي خيلي كوتاه مي توانيم بگوييم كه حادثه 18 تير ماه در ابتدا سازماندهي شده بود ولي بعد حتي از دست مجريان آن هم خارج شد...
- بله دقيقاً همين است.


* مصطفي تاج‌زاده، معاون سياسي وزارت كشور وقت

۱. آیا تجمع دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام اتفاقی، منحصر به فرد و ویژه بود؟

پاسخ این است که خیر؛ زیرا بارها و بارها دانشجویان کوی دانشگاه تهران در اعتراض به برخی تصمیمات دولتی و حکومت تجمع‌های خودجوش شکل می‌دادند. در این مواقع معمولاً بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ نفر از دانشجویان در کوی جمع می‌شدند و بعضاً با دادن شعارهایی از کوی خارج شده و تا امیرآباد، تقاطع بزرگراه آل‌احمد می‌رفتند و سپس به کوی برگشته و متفرق می‌شدند. بعد از توقیف روزنامه سلام به جرم این­که چرا طرح سعید امامی را در مورد مطبوعات افشا کرده بود، این اجتماع شکل گرفت. بعدها دانشجویی که نخستین یادداشت را برای دعوت از دیگر دانشجویان به منظور برپایی تجمع نوشته بود (اگر اشتباه نکنم اسم او آقای شفیعی بود) دستگیر شد و نزدیک به دو سال در زندان بود. نه در آن دو سال و نه در سال­های بعد تا به امروز، هیچ مدرکی دال بر اینکه این اجتماع را یک جریان سازمان‌یافته سیاسی شکل داده باشد به دست نیامد و بنابراین قاطعانه می‌توان گفت این تجمع، تجمعی بود خودجوش و دانشجویی، مثل همیشه.

۲. آیا نحوه مقابله با آن اجتماع خودجوش دانشجویی طبیعی بود؟

مواجهه با دانشجویان تجمع‌کننده در مرحله اول کاملاً طبیعی بود اما در مرحله بعد غیرطبیعی، سازمان‌یافته و از پیش تصمیم گرفته شده بود. در مرحله اول به محض خروج دانشجوها از کوی، چون همیشه نزدیک­ترین پاسگاه نیروی انتظامی تعداد محدودی نیرو به محل می‌فرستد و با زبان لین از دانشجوها می‌خواهد که به کوی برگردند و خواسته‌هایشان را از طرق قانونی پیگیری کنند و دانشجویان به همین ترتیب عمل می‌کنند. تا اینکه از فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ با آنها تماس گفته می‌شود که شرایط را همان‌طور که هست حفظ کنند تا فرمانده و نیروهایش به محل برسند. با رسیدن نیروهای جدید به محل با اینکه اکثریت قریب به اتفاق دانشجوها به درون کوی برگشته بودند و تعداد معدودی دم در کوی ایستاده بودند و مسئولین مربوطه کوی و دانشگاه تهران در آنجا حضور به هم رسانده بودند تا تجمع را به صورت مسالمت‌آمیز خاتمه دهند، برخوردهای خشونت‌آمیز، غیر مسبوق به سابقه و علنی مسئولان نیروی انتظامی با دانشجویان و مسئولان مربوطه موجب تحریک آنان شد و سپس بی هیچ دلیل روشنی آقای نظری فرمان حمله نیروهای انتظامی و در کنار آنها لباس شخصی‌ها به درون کوی را صادر کرد و به همین دلیل می‌گویم که این حرکت، اقدامی غیرطبیعی و از قبل سازماندهی شده بود و نیروها توجیه شده بودند که به داخل کوی بروند و همه‌ دانشجوها را مورد ضرب و شتم قرار دهند.

۳. آیا حادثه کوی دانشگاه در حدی هست که هر سال درمورد آن سخن گفته شود و آیا این ماجرا لازم است به نقطه عطفی در حرکتهای دانشجویی بدل شود؟

جواب این است که بله، ما چنین هجوم غیرانسانی و ناموجهی را به دانشجویان کوی از ابتدای تأسیس دانشگاه تهران مشاهده نکرده بودیم. این حمله چنان تأثربرانگیز بود که هر کس که روزهای اول به کوی وارد شد و آثار ضرب و شتم را دید به شدت متأثر شد و گریست و باور نمی‌کرد که در جمهوری اسلامی کسی بتواند به دانشجوها به این شکل وحشیانه حمله کرده باشد و بعضی از دانشجویان را در حالت خواب و بیداری از طبقه دوم به حیاط کوی پرت کنند و موجب مجروح شدن تعداد قابل‌توجهی از دانشجوها شود و روز بعد هم یک جریان پنهان اما شناخته شده، عزت ابراهیم‌نژاد را به قتل برساند و سپس آمران و مباشران آن تبرئه شوند و پس از مدتی مدعی، یعنی شاکی و متشاکی جایشان عوض شود. در این شرایط بزرگداشت این روز لازم است.

۴. چرا این حادثه رخ داد؟

در این زمینه تحلیل‌های متفاوتی ارائه می‌شود؛ اما به نظر من اقتدارگراها می‌خواستند با یک تیر دو نشان بزنند. طبق تحلیل آنها مطبوعات و دانشگاه دو بال اصلاحات بودند که باید به هر قیمتی چیده می‌شدند تا پرنده اصلاحات زمین‌گیر شود و سرکوب آن آسان. بنابراین با توقیف غیرموجه روزنامه سلام و با سرکوب غیرانسانی دانشجوهای کوی دانشگاه تهران فضایی ایجاد کردند که انفعال بر دانشگاه حاکم شود تا چنانچه مطبوعات کشور را آن هم به استناد قانون مربوط به اراذل و اوباش و به صورت فله‌ای توقیف کنند کسی را یارای اعتراض کردن نباشد. کما اینکه آقای صفارهرندی وزیر ارشاد کنونی که آن زمان معاون آقای حسین شریعتمداري در روزنامه کیهان بود، پس از توقیف فله‌ای مطبوعات مقاله نوشت که: «ما روزنامه‌ها را بستیم و هیچ اتفاقی نیافتاد» و نتیجه گرفت که «این روزنامه­ها دارای پایگاه مردمی نیستند.» از منظر وزیر ارشاد دولت آقای احمدی‌نژاد، تیراژ مطبوعات و میزان نفوذ آنان در افکار عمومی بیانگر پایگاه اجتماعی آنان نیست بلکه به راه نیفتادن تظاهرات مردمی بیانگر آن است که روزنامه فاقد پایگاه مردمی است و مردم با توقیف فله‌ای مطبوعات مخالف نیستند. به نظر من روزنامه سلام و دانشگاه تهران به عنوان سمبل مطبوعات آزاد و دانشگاه مستقل سرکوب شدند تا بقیه روزنامه‌ها و دانشگاهها حساب کار خود را بکنند.

۵. آیا فاجعه‌آفرینان به اهداف خود رسیدند؟

به نظر من در بخش­هایی از اهداف خود به ویژه در زمینه منفعل کردن بخش­های وسیعی از دانشجویان موفق شدند ولی هرگز نتوانستند افکار عمومی را از توجه به فاجعه و حمایت از آقای خاتمی باز دارند. جالب آنکه انتخابات مجلس ششم که حدود هشت ماه بعد از فاجعه برگزار شد، ثابت کرد که اصلاحات و اصلاح‌طلبان هنوز حرف اول را در افکار عمومی می‌زدند به همین دلیل بعد از انتخابات مجلس، تصمیم گرفتند کار را یکسره و همه روزنامه‌های اصلاح‌طلب را قلع و قمع کنند. این تصمیم را با پخش فیلم مونتاژ شده آقای لاریجانی از کنفرانس برلین و فضاسازی بعد از آن آغاز کردند اگرچه حتی بعد از این کار نیز در مرحله دوم انتخابات مجلس ششم مردم دوباره به اصلاح‌طلبان رأی دادند. در سال بعد نیز آقای خاتمی را با ۲ میلیون رأی بیشتر به ریاست‌جمهوری برگزیدند. اما کاملاً مشخص بود که فضای دانشگاه در حال تغییر است و نگاه به خارج به تدریج گسترده­تر می‌شود به گونه‌ای که بعضی تشکل‌های دانشجویی حمله آمریکا به عراق و اشغال آن کشور و سقوط صدام را بهار بغداد خواندند با این توجیه که بعد از این مردم عراق روی آبادی، آزادی و آرامش و رفاه را خواهند دید.

۶. آیا مواجهه اقتدارگرایان با فاجعه کوی در سال­های بعد، از جمله امسال منطقی بود یا خیر؟

اقتدارگرایان چند راه پیش رو داشته‌اند. یکی اینکه اساساً ادعا کنند این فاجعه را دوم‌خردادی‌ها و اصلاح‌طلبان ایجاد کردند. همان حرفی که در مورد قتل‌های زنجیره‌ای یا ترور آقای حجاریان و یا اخیراً سخنان آقای پالیزدار مطرح کردند. این ادعا جز خنده بر لبان شهروندان و اظهار تأسف آنان نتیجه‌ای نخواهد داشت. دوم آنکه پیشنهاد اصلاح‌طلبان را عملی کنند و گزارش دقیق کمیته‌ای را که شورای عالی امنیت ملی تشکیل داد و اعضای آن به تأیید رهبری نظام رسیدند و اتفاقاً به لحاظ عددی اصلاح‌طلبان در آن در اکثریت قرار نداشتند، مبنای مجازات مهاجمان قرار گیرد. اما آنان گزارش را کنار گذاشتند. با وجود این که شواهد روشنی از وضعیت آمران و مباشران فاجعه در دست بود از جمله نوار مکالمه آقای نظری با مسئولین کلانتری محل، ادعاهای وی در جلسه روز جمعه شورای تأمین استان تهران که چرا به داخل کوی دانشگاه حمله کردند، دستگیری و اعتراف تعدادی از لباس شخصی‌هایی که به درون دانشگاه وارد شده و تیراندازی کرده بودند و همین‌طور جریان به قتل رسیدن آقای عزت ابراهیم‌نژاد و سوالاتی که در مورد قاتل آن وجود داشت و در حقیقت به دلایل فراوانی اقتدارگرایان نه می‌توانند اصل قضیه را منکر شوند و نه قادرند خطاهای فرماندهان مستقر در محل را توجیه کنند و نه حتی می‌توانند یک دلیل برای ورود به خوابگاه دانشجویان و شکستن حریم دانشگاه ارائه کنند، پیشنهاد ما این بود که قوه‌قضائیه گزارش کمیته شورای عالی امنیت ملی را مبنا قرار دهد و به جرایم متخلفان رسیدگی و آنان را محکوم کند تا اثبات شود تصمیم ورود به دانشگاه خودسر و توسط فرماندهان حاضر در محل گرفته شده است نه اینکه نظام جمهوری اسلامی مورد اتهام قرار گیرد؛ اما متأسفانه نه دادگاه بر این اساس عمل کرد و نه تصمیمات درستی توسط اقتدارگراها در سالهای بعد اتخاذ شد. راه سوم که عملاً اقتدارگرایان در پیش گرفته‌اند آن است که سعی کنند این حادثه را از ذهن و خاطره دانشجوها بزدایند. تلاش مذبوحانه­ای که از ابتدا محکوم به شکست بود. بر همین اساس امسال نیز همه دانشگاه‌ها و حتی خوابگاه‌ها را تا ۱۵ تیر تعطیل و تخلیه می‌کنند تا دانشجویان نتوانند در دانشگاه و به صورت جمعی این روز را گرامی بدارند. نتیجه آن شده است که اکنون برخی کشورهای خارجی درصدد نامگذاری هجدهم تیر بر خیابانهای خود برآمده اند.

۷. سؤال آخر اینکه چرا با همه اینکه حکومت یکدست شده است، اقتدارگراها با مسئولین وقت دولت اصلاحات از جمله بنده حاضر به مناظره درباره کوی دانشگاه نیستند؟

به نظر من علت روشن است. چون علاوه بر سؤال های فوق که پاسخ‌های روشن می‌طلبد، اقتدارگراها نمی‌توانند توضیح دهند که چرا ۹ سال پس از کشته شدن عزت ابراهیم‌نژاد قاتل وی شناسایی و محاکمه نشده است و چرا ۹ سال پس از آنکه عده‌ای در برخی از نقاط شهر آشوب کردند و مراکزی را سوزاندند، کسانی که این عمل شنیع را مرتکب شدند شناسایی و محاکمه نشدند. قبلاً هم گفته‌ام علت را باید در ضرب‌المثل چاقو و دسته آن جست.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۳۲ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۱
البته بنده دركوي دانشگاه نبودم ولي خداوكيلي همين صحنه هايي كه اقاي زاكاني مي گويد را از تلويزيون ديدم كه دانشجوياني كه از سنگ تا بطريو وچوب واشيا ديگري كه در دست داشتند وهر رهگذري را مي گرفتندومي زدندواز جمله موتورسواري را گرفتندوموتورش را اتش زدندو متاسف شدم كه دانشجوي ما كارش اين شده....
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۲۳ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۱
سلام من خود از دانشجويان کوی دانشگاه در آن سال بوده ام به نظر من تحليل آقای تاجزاده به واقعيت نزديکتر است البته با نظر ايشان که اقتدار گرايان به تمام اهداف خود دست نيافتند موافق نيستم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۲۸ - ۱۳۸۷/۰۴/۲۲
به نظر من اگر كسي كار غيرقانوني انجام دهد بايد با آنان برخورد كنند و كساني را كه در اين ميان سود جوئي ميكنند را شناسائي ومحاكمه شوند .باتشكر
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟