حجت الاسلام حسینی نیشابوری در گفتگوی تفصیلی با تابناک:
فرهنگ روح جامعه است نه تابلوی اتاق معاونت/ خانواده اصیل غربی، کاملا متعهد است
چرا در صدور ارزش های فرهنگی خود موفق نبوده ایم اما در عوض، و به عنوان مثال، امروز شاهد گسترش زبان چینی در داخل کشورمان هستیم که نوعی واردات فرهنگی محسوب می شود؟ فرهنگ در کدام نقطه جامعه ایرانی قرار دارد؟

حجتالاسلام سید علی حسینی نیشابوری، نماینده سابق مجلس و از فعالان فرهنگی- اجتماعی کشور، در گفتوگو با تابناک به شرایط فرهنگی کشور، میزان توجه مسئولان به این عرصه و دغدغه هایی از این جنس پرداختند و نهایتا موضوع به کمیسیون فرهنگی مجلس و بحث حجاب کشید.
مواضع حسینی مزیتی که دارد، فارغ از نگاه جریانی و سیاسی است. وی با تأکید بر ضرورت تقویت فرهنگ به عنوان محور زیربنایی کشور، به نقد عملکرد کمیسیون فرهنگی، وضعیت رایزنیهای فرهنگی و چالشهای موجود در انتقال و اشاعه فرهنگ ایرانی و اسلامی پرداخت.
در این مصاحبه، وی ضمن مرور تجربه سفر به هندوستان و مشاهده تنوع فرهنگی و دینی، اهمیت قدرت نرم، تلفیق فرهنگ ایرانی و اسلامی و ضرورت رعایت اصول انسانی در دیپلماسی فرهنگی را تشریح کرد تا به بحث حجاب رسید.
گفت وگوی تابناک با حجتالاسلام سید علی حسینی نماینده سابق مردم نیشابور در مجلس شورای اسلامی را میخوانید.
تابناک: با توجه به اینکه شما از نمایندگان ادوار مجلس، بهویژه در دوره هشتم، و از افراد فعال و دارای پیشینه فرهنگی با اصالت فعالیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند، چرا حوزه فرهنگ و بهتبع آن کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی معمولاً کمتر بهصورت جدی مورد توجه قرار میگیرد و فرآیند تکمیل اعضای این کمیسیون با دشواری همراه است؟
در مجلس شورای اسلامی ۱۳ کمیسیون تخصصی وجود دارد. نمایندگانی که وارد مجلس میشوند، در بدو امر شعبات تشکیل شده و اعتبارنامهها مورد بررسی و تصویب قرار میگیرد. پس از تصویب اعتبارنامهها، نمایندگان بر اساس معیارهایی مشخص، به کمیسیونهای تخصصی مختلف توزیع میشوند. این توزیع عمدتاً بر پایه دو شاخص اصلی، یعنی سوابق تجربی فرد و سطح تحصیلات وی انجام میگیرد؛ هرچند ممکن است شاخصهای جزئیتری نیز مدنظر قرار گیرد، اما این دو عامل، معیارهای اصلی محسوب میشوند. متأسفانه در دورههای اخیر، برخی از کمیسیونها با تراکم بالای متقاضیان مواجه شدهاند، در حالی که بعضی دیگر از کمیسیونها از جمله کمیسیون فرهنگی و کمیسیون قضایی و حقوقی با استقبال کمتری روبهرو هستند. کمیسیون فرهنگی معمولاً در حد متوسط قرار دارد، اما کمیسیون قضایی و حقوقی از جمله کمیسیونهایی است که متقاضیان اندکی دارد.
این وضعیت موجب شده است که بسیاری از نمایندگان به سمت کمیسیونهایی نظیر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، کمیسیون برنامه و بودجه، کمیسیون اقتصادی، کمیسیون صنایع و معادن و کمیسیون انرژی گرایش پیدا کنند.
تابناک: آیا دلیل افزایش متقاضیان برخی کمیسیونهای مجلس این است که این کمیسیونها به دلیل سفرهای بیشتر و دسترسی به منابع و اعتبارات مالی گستردهتر، جذابیت بالاتری برای نمایندگان دارند؟
یکی از مطالبات اصلی مردم از نمایندگان مجلس، رسیدگی به وضعیت حوزه انتخابیه است. بهطور طبیعی، نمایندگان در پی آن هستند که با وزارتخانهها و حوزههایی ارتباط برقرار کنند که نقش مؤثرتری در معیشت مردم و اجرای پروژههای عمرانی دارند. از اینرو، تلاش میکنند در کمیسیونهایی عضویت یابند که بیشترین کارآمدی را برای حوزه انتخابیه آنان داشته باشد.
تابناک: مگر نمایندهای که عضو کمیسیون فرهنگی است، نسبت به عضوی از کمیسیون صنایع و معادن، امکان کمتری برای دسترسی مستقیم به منابع مرتبط با پروژههای صنعتی و عمرانی دارد؟
از دیدگاه بنده میان این دو تفاوتی وجود ندارد؛ چرا که نمایندگی مجلس، نمایندگی قائم به شخص است و مسئولیت او تمامی موضوعات را در بر میگیرد. نمایندهای که عضو کمیسیون فرهنگی است، میتواند در جلسات سایر کمیسیونها نیز بهعنوان مهمان شرکت کند و از این حیث هیچگونه منع قانونی وجود ندارد؛ تنها تفاوت در این است که حق رأی در آن کمیسیون را نخواهد داشت. همچنین، نماینده میتواند در تمامی حوزهها با وزارتخانههای مربوطه ملاقات داشته باشد، مطالبات مردم و حوزه انتخابیه را پیگیری کند و حتی درخواست تحقیق و تفحص از آن وزارتخانهها را ارائه دهد. این اقدامات وابسته به عضویت در کمیسیون خاصی نیست.
بنابراین، دستگاههایی که به آنها اشاره شد، همچنان در دسترس نماینده هستند؛ اما از این نظر که شما گفتید درست است. که دلیل عضویت در این کمیسیون ها برای سفرهای خارجی هم است مثل کمیسیون سیاست خارجی. یا اینکه فکر می کنند با حضور در برخی کمیسیونهای دیگر، میتواند امکان کمکرسانی بیشتری به حوزه انتخابیه فراهم کنند. در غیر این صورت، از دیدگاه شخصی بنده، نماینده مجلس این توانایی را دارد که در هر حوزهای ورود کند و از وزرا و مدیران اجرایی ارشد، برای پیگیری مطالبات مردم و حوزه انتخابیه خود، امتیاز و همکاری لازم را اخذ نماید. نماینده مجلس برای پیگیری امور حوزه انتخابیه خود با هیچ محدودیتی مواجه نیست و عضویت در کمیسیون خاصی مانع انجام این وظیفه نمیشود.
از دیدگاه بنده میان این دو تفاوتی وجود ندارد؛ چرا که نمایندگی مجلس، نمایندگی قائم به شخص است و مسئولیت او تمامی موضوعات را در بر میگیرد. نمایندهای که عضو کمیسیون فرهنگی است، میتواند در جلسات سایر کمیسیونها نیز بهعنوان مهمان شرکت کند و از این حیث هیچگونه منع قانونی وجود ندارد؛ تنها تفاوت در این است که حق رأی در آن کمیسیون را نخواهد داشت. همچنین، نماینده میتواند در تمامی حوزهها با وزارتخانههای مربوطه ملاقات داشته باشد، مطالبات مردم و حوزه انتخابیه را پیگیری کند و حتی درخواست تحقیق و تفحص از آن وزارتخانهها را ارائه دهد. این اقدامات وابسته به عضویت در کمیسیون خاصی نیست.
بنابراین، دستگاههایی که به آنها اشاره شد، همچنان در دسترس نماینده هستند؛ اما از این نظر که شما گفتید درست است. که دلیل عضویت در این کمیسیون ها برای سفرهای خارجی هم است مثل کمیسیون سیاست خارجی. یا اینکه فکر می کنند با حضور در برخی کمیسیونهای دیگر، میتواند امکان کمکرسانی بیشتری به حوزه انتخابیه فراهم کنند. در غیر این صورت، از دیدگاه شخصی بنده، نماینده مجلس این توانایی را دارد که در هر حوزهای ورود کند و از وزرا و مدیران اجرایی ارشد، برای پیگیری مطالبات مردم و حوزه انتخابیه خود، امتیاز و همکاری لازم را اخذ نماید. نماینده مجلس برای پیگیری امور حوزه انتخابیه خود با هیچ محدودیتی مواجه نیست و عضویت در کمیسیون خاصی مانع انجام این وظیفه نمیشود.
تابناک: مرحوم عماد افروغ خود فردی فرهنگی بود، اما در حوزه نظارتی و پیگیری مسائل نیز عملکرد قابل توجهی داشت. با این حال، در ساختار مجلس برخی ایرادات و چالشها وجود دارد که یکی دو مورد آن بهطور مشخص قابل اشاره است.
به عنوان نمونه، گاهی این تصور شکل میگیرد که فردی به دلیل سابقهای مانند ریاست پاسگاه در یک منطقه، در صورت نماینده شدن الزاماً باید عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی شود. در حالی که امنیت ملی کشور نیازمند نگاهی جامع، کلان و فراتر از تجربیات محدود فردی است و دنیایی که یک نماینده تا پیش از ورود به مجلس در آن فعالیت داشته، ممکن است دامنه محدودی داشته باشد. از سوی دیگر، به نظر میرسد برخی نمایندگان، گاه به دلیل دیده شدن بیشتر در رسانهها، تمایل به عضویت در کمیسیونهایی نظیر امنیت ملی دارند.
البته ممکن است عوامل و انگیزههای مختلفی در این انتخابها دخیل باشد و نمیتوان نیتخوانی کرد، اما در نهایت این روند منجر به غفلت از حل معضلات اساسی کشور، بهویژه در حوزه فرهنگ میشود؛ چرا که تا زمانی که در حوزه فرهنگ تحول جدی رخ ندهد، بسیاری از مسائل دیگر نیز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
تابناک؛ مرحوم رشید کاکاوند در اینباره تعبیری قابل تأمل داشت و میگفت: «فرهنگ مانند آبِ قورمهسبزی است که تمام طعم غذا در آن است و مزه به آن وابسته است؛ برای چشیدن آن یک قاشق کافی است، اما اگر این آب خوشطعم نباشد، مشخص اسا سایر اجزا نیز شرایط خوبی ندارند.» بر همین اساس، اگر فرهنگ اصلاح نشود، تحولات بعدی نیز بهدرستی شکل نخواهد گرفت. در ضمن هرچند نماینده مجلس از حوزه انتخابیه خود رأی میگیرد، اما در واقع نماینده کل ملت ایران است. به نظر بنده، ورود بیش از حد به امور جزئی و محلی، به جای تمرکز بر مسائل کلان، میتواند به جایگاه نمایندگی لطمه وارد کند.
وظیفه اصلی نماینده، نخست قانونگذاری و سپس نظارت بر حسن اجرای قانون است. هرچه نماینده بتواند در سطح کلان و با چشماندازی ملی و راهبردی فعالیت کند، جایگاه او بهعنوان یک مقام کشوری بهتر تعریف میشود. نماینده مجلس، نماینده کل ملت ایران است و این جایگاه به او قدرت و اعتباری میبخشد که بتواند در موضوعات کلیدی کشور و در تمامی حوزهها اظهار نظر مؤثر داشته باشد. در این میان، فرهنگ زیربناییترین بخش است؛ حوزهای که متأسفانه هم در مجلس و هم خارج از مجلس، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در کشور ما، فرهنگ بهصورت جزیرهای تعریف شده است؛ به این معنا که چنین تصور میشود فردی که وارد کمیسیون فرهنگی مجلس میشود، صرفاً مسئول رسیدگی به چند دستگاه مشخص از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما، سازمان اوقاف و امور خیریه و وزارت ورزش و جوانان است. در حالی که وزارت ورزش و جوانان ذیل کمیسیون فرهنگی تعریف میشود، این درک باید وجود داشته باشد که مأموریت کمیسیون فرهنگی و بهطور کلی نگاه فرهنگی، نباید محدود به چند دستگاه مشخص تلقی شود.
فرهنگ باید در تمامی وزارتخانهها، سازمانها و سطوح مدیریتی کشور جاری باشد. در واقع، در همه بخشها و دستگاهها، ردیفها و ظرفیتهای بودجهای فرهنگی وجود دارد. نکته قابل تأمل آن است که بخش عمدهای از بودجههای فرهنگی کشور الزاماً در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متمرکز نیست، بلکه در قالب مسئولیتهای اجتماعی شرکتهای بزرگ و نهادهای اقتصادی تعریف میشود؛ بودجههایی که در بسیاری موارد، از اعتبارات فرهنگی وزارت ارشاد نیز بهمراتب گستردهتر هستند. از اینرو، از دیدگاه بنده، فرهنگ باید بهعنوان اولویت اصلی کشور، زیربنای سیاستگذاریها و محور تصمیمگیریها قرار گیرد.
تعداد رایزن های فرهنگی، در سطح بینالمللی، بسیار محدود است؛ بهطوری که شاید در سطح جهان، کمتر از ۳۰ نفر بتوانند چنین نقشهایی ایفا کنند
در همین زمینه، مایلم به خاطرهای از علامه محمدتقی جعفری اشاره کنم. بنده در سال ۱۳۶۹ وارد دانشگاه تهران شدم و ایشان از اساتید ما در آن دوره بودند. علامه جعفری مثالی بسیار گویا مطرح میکردند؛ هرچند ممکن است ارتباط مستقیم و کامل با بحث نداشته باشد، اما از حیث معنا قابل توجه است. ایشان نقل میکردند که روزی میهمان رئیس دانشگاه کل آلمان بودهاند. در جریان این دیدار، رئیس دانشگاه ایشان را همراهی کرده و بخشها و دپارتمانهای مختلف دانشگاه را معرفی میکرد؛ از بخش فیزیک گرفته تا فلسفه الهی و سایر حوزهها. علامه جعفری میگفتند در طول این بازدید، ذهنم درگیر این پرسش شده بود که خانه فرهنگ، دفتر فرهنگی یا بخش فرهنگی دانشگاه کجاست. در پایان بازدید، با وجود معرفی همه بخشها، هیچ اشارهای به یک بخش مجزا با عنوان فرهنگ نشد. ایشان نقل میکردند که در پایان بازدید، خطاب به رئیس دانشگاه پرسیدهاند: «بخش فرهنگی دانشگاه شما کجاست؟» رئیس دانشگاه در پاسخ گفته بود که از طرح چنین پرسشی احساس شرمندگی کرده است و توضیح داده بود: «فرهنگ، روحی است که در تمامی این کالبدها دمیده شده است. فرهنگ را در اتاقی مجزا با عنوان مسئول فرهنگی، خانه فرهنگ یا دفتر فرهنگ محصور نمیکنیم؛ بلکه فرهنگ باید در همه این بخشها غالب باشد، دیده شود و حضور داشته باشد.» یعنی سپردن فرهنگ به یک معاونت یا دفتر و حتی وزارتخانه، نشان می دهد که هنوز جایگاه و و تعریف درست آن را نشناخته ایم. بر همین اساس، بنده بر این باورم که در ساختار فرهنگی کشور، آن محوریت لازم برای فرهنگ بهدرستی شکل نگرفته است. هنگامی که فرهنگ بهعنوان محور دیده نمیشود، بهطور طبیعی بودجه کافی به آن اختصاص نمییابد، متقاضیان کاهش مییابند و نخبگان کمتر تمایل پیدا میکنند در این حوزه سرمایهگذاری فکری و مدیریتی داشته باشند. نتیجه این روند آن است که در مجلس شورای اسلامی نیز کمیسیون فرهنگی، کمیسیونی نحیف و کماثر تلقی میشود.

تابناک: بنده در این زمینه اعتقاد راسخی دارم. اداره امور فرهنگی، چه در حوزه مدیریت داخلی و چه در موضوعاتی مانند صدور انقلاب و ترویج ارزشها، نباید محدود و محصور باقی بماند، بلکه باید به سایر حوزهها و عرصهها منتقل شود. برای مثال، اگر به حدود ۲۰ سال پیش بازگردیم، چین در معادلات ذهنی ما جایگاه پررنگی نداشت و بیشتر از پیشرفتهای ژاپن سخن گفته میشد؛ اما امروز شاهد تحولی هستیم که در نتیجه آن، در ایران افراد بسیاری به یادگیری زبان چینی روی آوردهاند. این تحول نشان میدهد که در عرصه مدیریت و سیاستگذاری، رویکردهای عملی و عینی نقش تعیینکنندهای دارند. به نظر میرسد ما در برخی موارد دچار سوءبرداشت شدهایم و تصور کردهایم که صرف بیان مفاهیم انتزاعی و کلی، برای پذیرش آنها از سوی دیگران کفایت میکند؛ در حالی که تحقق و انتقال ارزشها، نیازمند حضور مؤثر، برنامهریزی دقیق و اقدام عملی در عرصههای مختلف است. کشوری مانند آلمان که به سطحی از پیشرفت دست یافته است، چرا باید فرهنگی را که ما به این شکل ارائه میکنیم بپذیرد، آن هم در حالی که نتیجه این نوع ارائه چندان ملموس و قانعکننده نیست؟
به نظر میرسد مسیر انتقال فرهنگ، آنگونه که گاهی انتظار میرود، مسیر درستی نیست و نیازمند رویکردی متفاوت است. در واقع، بهجای آنکه ما صرفاً به دنبال انتقال فرهنگ باشیم، باید شرایطی فراهم شود که دیگران خود بهدنبال فرهنگ ما بیایند. این امر مستلزم وقوع یک اتفاق واقعی در عرصه مدیریت و عملکرد است؛ بهگونهای که نتیجه آن، جلب توجه طبیعی و داوطلبانه به فرهنگ ما باشد. در همین چارچوب، اگر به ادبیات معاصر روابط بینالملل رجوع کنیم، اندیشمندان این حوزه بر این نکته تأکید دارند که قدرت امروز، قدرت نرم در کنار قدرت سخت است. جوزف نای نیز در این زمینه از مفهوم «قدرت هوشمند» سخن میگوید؛ یعنی تلفیقی هدفمند از قدرت سخت و قدرت نرم. در این میان، قدرت نرم اساساً بر فرهنگ استوار است. چنانچه فرهنگ قدرتمند، اصولی، اساسی و محوری باشد و جایگاهی که مأمور اشاعه، نمایش یا صدور فرهنگ است، جایگاهی معقول، منطقی و معتبر تلقی شود، آنگاه امکان انتقال واقعی فرهنگ با همه ابعاد و مؤلفههای آن فراهم خواهد شد. در چنین شرایطی، فرهنگ بهطور طبیعی نفوذ پیدا میکند فرهنگ ما در جغرافیای ایران، تلفیقی از فرهنگ اصیل ایرانی و فرهنگ اصیل اسلامی است. این دو مؤلفه، بهمثابه دو بال یک کبوتر هستند و به اعتقاد بنده، کبوتر ایران با تنها یکی از این بالها قادر به پرواز نخواهد بود. تعادل میان این دو، تعادل فرهنگی ما را شکل میدهد. ما دستکم دارای پیشینهای تمدنی بین ۲۵۰۰ تا ۷۰۰۰ سال هستیم؛ پیشینهای که توسط مردمان این سرزمین و در قلمرویی شکل گرفته که در گذشته، گسترهای فراتر از ایران فعلی داشته است. این تمدن ساخته شده و به نسلهای بعد منتقل شده است. حتی فرهنگ غرب امروز نیز بر پایه نهضت ترجمه شکل گرفته است؛ نهضتی که متکی بر ترجمه متون سریانی و آثار علمی و فلسفی ایرانیان در رشتههای مختلف بوده است. از اینرو، نباید این ریشههای فرهنگی را فراموش کرد. در کنار آن، فرهنگ اسلامی نیز در طول ۱۴۰۰ سال گذشته، اندیشمندان بزرگی را پرورش داده است؛ بهگونهای که آثار علمای قرون هفتم و هشتم هجری، امروزه در مراکز علمی غرب تدریس میشود. این آثار، محصول تمدن و تفکر عصر اسلامی هستند. هر دو مؤلفه فرهنگی، یعنی فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی، باید بهصورت توأمان مورد توجه قرار گیرند و در قالب یک بسته جامع فرهنگی ایرانی ـ اسلامی، امکان اشاعه، انتقال یا صدور آن فراهم شود. در این زمینه، لازم به ذکر است که این مباحث دارای ابعاد تخصصی نیز هستند.
خانوادههای اصیل در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان، خانوادههایی بسیار متعهد هستند. ما نمیتوانیم خانوادهها را با صنعت سینما ـ که هدف آن تبلیغ کالاهای لوکس و ترویج مصرفگرایی است ـ مقایسه کنیم
عنوان رساله دکتری بنده در حقوق بینالملل، «صدور فرهنگ در حقوق بینالملل در پرتو اصل عدم مداخله» بوده است. اصل عدم مداخله، اصلی پذیرفتهشده در حقوق بینالملل است که بر اساس آن، هیچ کشوری حق دخالت در سرنوشت کشور دیگر را ندارد. این اصل در قواعد بینالمللی به رسمیت شناخته شده است. بر همین اساس، زمانی که موضوع صدور فرهنگ در پرتو اصل عدم مداخله مورد بررسی قرار میگیرد، مشخص میشود که بخشی از صدور فرهنگ دارای مشروعیت است و میتواند در چارچوب این اصل انجام شود، در حالی که بخشی دیگر، به دلیل تعارض با اصل عدم مداخله، غیرمشروع تلقی میشود. فرهنگ در پرتو اصل عدم مداخله، بخش غیرمشروع دارد. بخشی از فرهنگ که به هویت انسانی، ترویج اخلاق انسانی، ترویج شعائر انسانی، خیرات و مبرات موجود در جامعه انسانی، هنرها و علوم منجر میشود و مایه خیر و برکت در جامعه جهانی است و جامعه جهانی آن را میپذیرد، مشروع است. اما بخشی از فرهنگ که به تضاد فرهنگی، تقابل فرهنگی یا سیطره فرهنگی منجر شود، غیرمشروع است. در حال حاضر، غرب از طریق دیپلماسی فرهنگی و رسانهها، با بهرهگیری از تجهیزات و قدرت نرم خود، تلاش میکند فرهنگ غربی را اشاعه دهد، که این امر ذهن جوانان را تحت تأثیر قرار داده و آنان را به انحراف میکشاند. باید تفکر فرهنگی باید بر اصول پذیرفته شده انسانی و فرهنگی استوار باشد. ما دارای فرهنگ تمدن ایرانی و فرهنگ تمدن اسلامی هستیم و تلفیق این دو میتواند نقش بسیار مؤثری داشته باشد.
تابناک: در حال حاضر، رایزن های فرهنگی ما در کشورهای دیگر چه میزان رعایت این تعادل را رعایت کردند؟
تعداد رایزن های فرهنگی، در سطح بینالمللی، بسیار محدود است؛ بهطوری که شاید در سطح جهان، کمتر از ۳۰ نفر بتوانند چنین نقشهایی ایفا کنند. علاوه بر این، منابع مالی نیز محدود است و برخی فعالان ممکن است توانایی لازم برای کار در حوزه فرهنگ تمدنی ایرانی و اسلامی را نداشته باشند؛ هرچند توانمندی آنان در ارائه سخنرانیهای تأثیرگذار قابل توجه است و در برخی زمینهها بسیار ارزشمند است. تجربه من در کمیسیون فرهنگی و نظارت بر فعالیتهای رایزنی فرهنگی نشان میدهد که بخشی از عملکرد موفق بوده و بخشی ناموفق. با این حال، رایزنهای فرهنگی میتوانند سفیرانی شایسته برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باشند. ممکن است بگوییم آنها در همه زمینهها بهطور کامل موفق نیستند، اما توانایی و نقش آنها قابل توجه است. علاوه بر رایزنهای فرهنگی، تقریباً همه دستگاههای دولتی در خارج از کشور نماینده دارند؛ از جمله وزارت علوم در بخش آموزشی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت جهاد کشاورزی و سایر بخشها. با این حال، وضعیت مالی و منابع تخصیصیافته به بخش آموزش و فرهنگی اغلب محدودتر است و این مسأله بر توانمندی و اثرگذاری آنها تأثیر میگذارد.

تابناک: با توجه به شرایط فرهنگی موجود در جامعه و موضوعاتی که مطرح میشود، و با توجه به اینکه شما سفری به کشور هندوستان داشتید که برای من جالب بود. و میخواستم سوالی را بر همین اساس طرح کنم. وضعیت پوشش زنان در آن کشور به چه صورت بود؟
هندوستان کشوری است با ۷۲ ملت، ۷۲ فرقه و ۷۲ دین، و از نظر اعتقادات و باورها، تنوع بسیار بالایی دارد. اکثریت جمعیت هندوستان بودایی هستند و مسلمانان حدود ۱۵ درصد جمعیت را تشکیل میدهند که از این میزان، تنها ۵ درصد شیعه هستند. با توجه به ۱۵ درصد شیعه قطعا عفاف و حجاب به تراز اسلامی دیگر نیست و همه ی مسلمانان در هندوستان با توجه به این ترکیب جمعیتی، رعایت کامل عفاف و حجاب به سبک اسلامی در میان همه مسلمانان هندوستان مشاهده میشود. در سفرم، هم در مساجد اهل سنت و هم در امامبارهها و تکایه و مجالس اهل شیعه حضور یافتم و مشاهده کردم که رعایت عفاف و حجاب در میان همه مسلمانان یکسان بود. اما آن شکل اکثریت مانند ما حجاب را قبول ندارند و روسری بر سر ندارند و گاها کمتر حجاب داشتند در عین حال، پیراهنهای زنان هندوستان، بهویژه در میان زنان مسلمان، بلند و مشابه پیراهنهای زنان بلوچ است؛ هرچند استفاده از روسری رایج نیست و پوشش سر به شکل معمول اسلامی رعایت نمیشود.
تابناک: ولی با وجود همین فضای پوشیده بودن نسبی زنان، یکی از کشورهایی که از نظر میزان نگاههای ناپسند و چشمچرانی در رتبههای بالایی قرار دارد، کشور هندوستان است.
مقصود من این است که به نظر میرسد بحث حجاب و عفاف، پیش از آنکه به پوشش افراد مربوط باشد، به نگاهها، تربیت و آموزش ما و تربیت نگاههای ما بازمیگردد؛ یعنی حجاب پیش از لباس طرف مقابل، باید در نگاه من باشد.
آیا شما این دیدگاه را میپذیرید یا نگاه دیگری نسبت به موضوع حجاب و عفاف دارید؟
در واقع، من اصل حجاب را نفی نمیکنم. بسیاری از مسائل فرهنگی، توسط «رویه حاکم» در جامعه رقم میخورند. پرسش اصلی این است که این رویه حاکم چیست؟
اگر ما حجاب را به معنای حجاب اسلامی، یک ضرورت دینی بدانیم ـ که همینطور هم هست ـ باید به این نکته نیز توجه کنیم که اگر رویه حاکم در جامعه بهگونهای باشد که یک خانم بیحجاب یا کمحجاب باشد و مثلاً روسری نداشته باشد، در طول زمان این وضعیت برای جوانان، مردم و مردان عادی میشود.
اما از سوی دیگر، حدیثی از امام صادق علیهالسلام وجود دارد که میفرمایند انسان نسبت به آنچه برایش منع شده است، حریص میشود. این سخن به این معنا نیست که ما باید اصول را زیر سؤال ببریم یا نادیده بگیریم.
در کشورهایی مانند هندوستان یا جوامع غربی که حجاب اسلامی به این شکل وجود ندارد، مردم نسبت به این موضوع عادت کردهاند. البته اگر فردی بخواهد به تعبیر شما دچار چشمچرانی شود، این مسئله در آن جوامع نیز وجود دارد، هرچند ممکن است در سطحی متفاوت بروز کند. حتی در کشورهای غربی نیز حجاب و حیا برای خانواده ها بسیار مهم است. این فیلم ها را نگاه نکنید. باید توجه داشت فیلمهایی که نمایش داده میشود، مربوط به صنعت سینما، مانند هالیوود یا بالیوود است و این با واقعیت جامعه تفاوت دارد. من شنیدهام که گفته میشود خانوادههای اصیل در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان، خانوادههایی بسیار متعهد هستند. ما نمیتوانیم خانوادهها را با صنعت سینما ـ که هدف آن تبلیغ کالاهای لوکس و ترویج مصرفگرایی است ـ مقایسه کنیم.
تابناک: ولی با وجود همین فضای پوشیده بودن نسبی زنان، یکی از کشورهایی که از نظر میزان نگاههای ناپسند و چشمچرانی در رتبههای بالایی قرار دارد، کشور هندوستان است.
مقصود من این است که به نظر میرسد بحث حجاب و عفاف، پیش از آنکه به پوشش افراد مربوط باشد، به نگاهها، تربیت و آموزش ما و تربیت نگاههای ما بازمیگردد؛ یعنی حجاب پیش از لباس طرف مقابل، باید در نگاه من باشد.
آیا شما این دیدگاه را میپذیرید یا نگاه دیگری نسبت به موضوع حجاب و عفاف دارید؟
در واقع، من اصل حجاب را نفی نمیکنم. بسیاری از مسائل فرهنگی، توسط «رویه حاکم» در جامعه رقم میخورند. پرسش اصلی این است که این رویه حاکم چیست؟
اگر ما حجاب را به معنای حجاب اسلامی، یک ضرورت دینی بدانیم ـ که همینطور هم هست ـ باید به این نکته نیز توجه کنیم که اگر رویه حاکم در جامعه بهگونهای باشد که یک خانم بیحجاب یا کمحجاب باشد و مثلاً روسری نداشته باشد، در طول زمان این وضعیت برای جوانان، مردم و مردان عادی میشود.
اما از سوی دیگر، حدیثی از امام صادق علیهالسلام وجود دارد که میفرمایند انسان نسبت به آنچه برایش منع شده است، حریص میشود. این سخن به این معنا نیست که ما باید اصول را زیر سؤال ببریم یا نادیده بگیریم.
در کشورهایی مانند هندوستان یا جوامع غربی که حجاب اسلامی به این شکل وجود ندارد، مردم نسبت به این موضوع عادت کردهاند. البته اگر فردی بخواهد به تعبیر شما دچار چشمچرانی شود، این مسئله در آن جوامع نیز وجود دارد، هرچند ممکن است در سطحی متفاوت بروز کند. حتی در کشورهای غربی نیز حجاب و حیا برای خانواده ها بسیار مهم است. این فیلم ها را نگاه نکنید. باید توجه داشت فیلمهایی که نمایش داده میشود، مربوط به صنعت سینما، مانند هالیوود یا بالیوود است و این با واقعیت جامعه تفاوت دارد. من شنیدهام که گفته میشود خانوادههای اصیل در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان، خانوادههایی بسیار متعهد هستند. ما نمیتوانیم خانوادهها را با صنعت سینما ـ که هدف آن تبلیغ کالاهای لوکس و ترویج مصرفگرایی است ـ مقایسه کنیم.
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۷
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۲۴
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۳:۴۷ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۲
ناشناس
| ۱۸:۲۵ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۲
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۸:۲۶ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۲
پاسخ ها
ناشناس
| ۱۳:۵۱ - ۱۴۰۴/۱۰/۰۲
تعهد صادقانه، تلاش خستگیناپذیر و تدبیر سنجیده ایشان، شایسته نهایت سپاس و ارجگذاری است.
دکتر حسینی باعث افتخار خراسان و شهر نیشابور هستند.
آقای حسینی از فعالان فرهنگی و سیاسی نیشابور هستند که اقدامات موثری در بخش فرهنگی انجام داده اند مصاحبه بسیار عالی هست به علت تسلط و دغدغه ایشان
بسیار کم باشند و هرکس روحانی نباشه
ثانیا. ؛
باسواد و فرهیخته و متخلق به اخلاق الهی باشه .
ثالثا ؛
جای روحانی میز وزارت وکالت و مدیر کلی نیست بلکه جایش در حوزه علمیه و مسجد و منبر است تا اخلاق حامعه را تصفیه بکند.
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟






