
به گزارش تابناک؛وقتی از دهههای گذشته صحبت میکنیم، معمولاً همهچیز در ذهن ما مبهم و دور میشود؛ انگار لایهای از غبار روی خاطرات نشسته و فقط شبحی از آنها باقی مانده. اما کافی است نام یک چیز را بشنویم تا همه آن خاطرات یکهو روشن شوند و مثل فیلمی زنده جلوی چشمانمان حرکت کنند. برای خیلی از ما ایرانیها، یکی از همین نامها «بنز O302» است؛ اتوبوسی که فقط وسیله سفر نبود، بلکه بخش مهمی از خاطرات خانوادگی، کودکی، نوجوانی و حتی سفرهای کاریمان شد. وسیلهای که تمام مسیرهای ایران را از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، زیر چرخهایش حس کرد و هزاران نفر را با زندگی، شهر، عشق، دلتنگی و دوری آشتی داد.
بنز O302 در زمانی وارد ایران شد که سفر، معنای دیگری داشت. نه اتوبانهای امروزی وجود داشت، نه اتوبوسهای مدرن با مانیتور و سرمای یکنواخت. آن روزها جادهها سخت بودند، سفر طولانی بود، و اتوبوسها چیزی بیشتر از یک ابزار بودند؛ هر سفر شبیه یک ماجراجویی کوچک بود. ایرانناسیونال و شهابخودرو وقتی این اتوبوس را وارد خط تولید کردند، احتمالاً فکر نمیکردند قرار است وسیلهای بسازند که تا چند دهه بعد همچنان مثل یک اسطوره در ذهن مردم زنده بماند. اما همین اتفاق افتاد. چون O302 فقط ساخته نشده بود «که کار کند»، بلکه ساخته شده بود «که بماند».
احتمالاً برای هرکسی که دهه شصت یا هفتاد را تجربه کرده، اولین تصویر از O302 همان صندلیهای مخملی معروفش است؛ صندلیهایی که به آنها «ایرانپیمایی» میگفتند. نه خیلی راحت بودند، نه قابلیت تنظیم داشتند، اما یک جور حس امنیت داشتند. وقتی روی آنها مینشستی و اتوبوس آرام آرام حرکت میکرد، انگار در یک کوپه کوچک برای خودت جا داشتی. فرقی نمیکرد مقصدت مشهد باشد، تبریز، بندرعباس یا شیراز؛ این صندلیها بهترین نقطهای بودند که میتوانستی به پنجره تکیه بدهی و ساعتها به جاده نگاه کنی. آن روزها گوشی هوشمندی وجود نداشت که آدم را مشغول خودش کند. جاده و کوه و آسمان و دره، سرگرمی آدمها بود. پنجرههای بزرگ O302 هم دقیقاً برای همین ساخته شده بودند: که سفر را به چشم مسافر هدیه بدهند.پ

یکی از خاطرهانگیزترین بخشهای هر سفر با O302 «پارچ آب» بود. شاگرد راننده وسط راه، مخصوصاً در مسیرهای کویری یا تابستانهای داغ جنوب، پارچ را پر میکرد و با یک لیوان فلزی مخصوص (که همیشه یک قطره آب تهاش بود) از ردیف به ردیف حرکت میکرد. هرکس یک جرعهای میخورد و لیوان را پس میداد. امروز اگر چنین چیزی را بگویی احتمالاً همه تعجب میکنند، اما آن زمان یک بخش جدانشدنی از سفر بود. مثل آژیرهای ساعت دو بامداد در ترمینال جنوب، مثل توقفهای پنجدقیقهای در رستورانهای بینراهی که همهشان بوی کبابهایی داشتند که معلوم نبود از چه ساعتی روی آتش بودند، و مثل بوقهای کشیده رانندهها هنگام سبقت از کامیونهای بنز ۱۰ تن.
O302 فقط در ایران محبوب نبود. در ترکیه، یونان، بلغارستان، آلمان و خیلی از کشورهای اروپایی هم تردد میکرد. اما نسخه ایرانیاش یک حس متفاوت داشت؛ شاید چون روی خط تولید ایرانناسیونال و شهابخودرو مونتاژ میشد و هزاران نفر با آن رانندگی و کار میکردند، یا شاید چون جغرافیای ایران با جادههای پرپیچوخم و کوهستانیاش نوعی رابطه خاص با این اتوبوس ایجاد کرده بود. این اتوبوس در هر شرایطی کار میکرد. در گرمای پنجاه درجه سیستان و بلوچستان، در بورانهای کردستان، در مه سنگین جاده رشت، یا در طولانیترین مسیرهای کشور. اگر یک ماشین شایسته لقب «بیقهر» باشد، همین O302 است. اتوبوسی که هرچه با آن بدرفتاری میشد، باز هم کار میکرد.
آلبوم عکس
یکی از اصلیترین دلایل دوام این اتوبوس موتور OM360 بود؛ موتوری که از نظر فنی تقریباً یک اسطوره محسوب میشود. یک موتور خطی ششسیلندر با حجم پنجونیم تا شش لیتر که با سادهترین سیستم سوخترسانی مکانیکی کار میکرد و با بدترین گازوئیل هم روشن میشد. بدنه اتوبوس ممکن بود فرسوده شود اما این موتور همچنان استارت میخورد. خیلی از رانندگان مسیرهای سخت میگفتند «این موتور جون کندن بلد نیست». و این حرف واقعاً بیراه نبود؛ هنوز هم در بعضی روستاهای ایران یا حتی در کشورهای همسایه میشود O302هایی را پیدا کرد که با همین موتور مشغول به کارند. صدای این موتور دقیقاً همان چیزی است که هر مسافری از آن دوره به یاد دارد. یک صدای بم، آرام، مطمئن و پرقدرت که وقتی اتوبوس در سربالایی جادههای شمال کمکم دنده سنگین میکرد، انگار تمام قوا را جمع میکرد تا سربلند از آن بالا بالا برود. اصلاً همین صدای موتور بخشی از خاطرات مردم است؛ مثل هوای خنک شبهای جاده هراز یا مثل بوی بنزین و گازوئیل پمپبنزینهای قدیمی.

تعلیق O302 هم ویژگی خاص خودش را داشت؛ روی فنرهای تخت مینشست و همین باعث شده بود دوام و مقاومتش در جادههای خراب بینظیر باشد. شاید به نرمی اتوبوسهای مدرن نبود، اما در زمان خودش یک استاندارد بسیار بالا محسوب میشد. وقتی اتوبوس از روی دستاندازها رد میشد، صدای معروف «قِرق» از زیر بدنه میآمد؛ صدایی که خیلیها هنوز هم با آن خاطره دارند. انگار اتوبوس داشت با جاده صحبت میکرد و میگفت «من همه این مسیرها را بلد هستم».
در آن دوره بعضی از نسخههای O302 کولر هم داشتند، مخصوصاً مدلهای ترکیهای یا مدلهای لوکستر شهابخودرو. کولر سقفی با خروجیهای بزرگ روی سقف کابین نصب میشد و وقتی روشن میکردند، صدای خاصی از آن پخش میشد که شبیه هواکشهای بزرگ صنعتی بود. البته کولر همیشه خوب کار نمیکرد، مخصوصاً در روزهای بسیار گرم، اما همینکه وجود داشت خودش یک مزیت بزرگ بود. اما خیلیها حتی بدون کولر هم عاشق این اتوبوس بودند. پنجرهها را نصفه باز میکردند، باد داغ وارد کابین میشد و با آن بوی مخلوطی از مخمل صندلیها، عطر ناپایدار کولونیا (همان ادکلن لیمویی معروف) و بوی روغن موتور، یک فضای خاص میساخت که هیچ اتوبوس امروزی نمیتواند شبیهاش را ایجاد کند.
در جادههای ایران، O302 مثل یک سرباز وفادار خدمت کرد. در جنگ، در بحرانها، در جابهجاییهای جمعی، حتی در اعزام کاروانهای زیارتی. مسیرهای سخت و طولانی ایران را خوب بلد بود. از گردنههای خطرناک مثل حیران و اسالم گرفته تا جادههای مستقیم و تکراری مثل سمنان به دامغان. رانندگان این اتوبوسها آدمهای خاصی بودند؛ آدمهایی که زندگیشان با جاده گره خورده بود و اتوبوسشان را مثل خانواده خودشان دوست داشتند. هنوز هم اگر پای صحبتهای رانندگان قدیمی بنشینی، با حسرت از O302 حرف میزنند. میگویند «ماشین بود، برکت داشت، زندگیمون باهاش میچرخید». و این حرفها فقط نوستالژی نیست؛ واقعیت است. چون O302 هم کممصرفتر از ماشینهای زمان خودش بود، هم تعمیرش ساده بود، هم قطعاتش فراوان. و مهمتر از همه، مثل اتوبوسهای امروزی که با یک سنسور کوچک از کار میافتند، زود قهر نمیکرد.
جالب اینجاست که O302 فقط وسیله حملونقل نبود؛ یک فضای اجتماعی کوچک بود. داخلش گفتگو شکل میگرفت، دعوا میشد، صلح میشد، دوسGirlsight دیده میشد، آدمها باهم دوست میشدند، ماجراهای عاشقانه کوچک شکل میگرفت، غریبهها تبدیل به همصحبت میشدند. اتوبوس محل تلاقی زندگی آدمها بود. مخصوصاً در سفرهای چندساعته. گاهی یک خانواده روستایی کنار یک دانشجوی شهرنشین مینشست و درباره زندگی حرف میزدند. گاهی سربازی که تازه مرخصی گرفته بود، کنار یک تاجر مینشست و مسیر تا تهران را با حرفزدن سپری میکرد. O302 صحنه این اتفاقات بود.
اگر بخواهیم از نظر فنی دقیقتر نگاه کنیم، این اتوبوس یکی از سادهترین ساختارهای موتوری و مکانیکی را داشت. سیستم برق ساده، سیمکشی قابل تعمیر، شاسی مقاوم، ترمزهای بادی قابل اعتماد، و گیربکسهایی که عمرشان از خود اتوبوس بیشتر بود. گیربکسهای ZF و بنز در این اتوبوس یک ویژگی مشهور داشتند: «هیچوقت خلاصی کامل نمیدادند». همیشه یک مقاومت کوچک در دندهها بود که به راننده حس میداد درگیر یک ماشین قدرتمند است. این ویژگی را خیلی از رانندگان امروزی دوست دارند، چون ماشینهای جدید بیشازحد نرم و بیاحساس شدهاند.

نسخههای مختلفی از O302 وجود داشت؛ بعضی بینشهری، بعضی شهری، بعضی توربو، بعضی کولردار. حتی بعضی از آنها بعدها در کارگاههای مختلف دستکاری شدند و به مینیبوس یا اتوبوسهای کوچک تبدیل شدند. و هنوز هم گاهی در بعضی شهرها یا روستاها یک O302 میبینی که با رنگورو رفته، اما هنوز در حال خدمت است. مثل پیرمردی که هنوز هم محکم راه میرود و نان خودش را درمیآورد.
در ترکیه هم O302 محبوب بود. در دهههای شصت و هفتاد میلادی، این اتوبوس روی خطوط استانبول–آنکارا، ازمیر–آدانا و حتی مسیرهای اروپایی رفتوآمد داشت. تصاویر قدیمی نشان میدهد همان دو رنگ معروف سفید–آبی یا سفید–قرمز در بسیاری از کشورها استفاده میشد. این جهانی بودن باعث شد O302 یک اتوبوس «فراملی» شود؛ محصولی که تقریباً در همهجا از آن استفاده میشد.
اما شاید مهمترین دلیل ماندگاری این اتوبوس همان حس انسانی بود که به مردم میداد. سفر با آن سخت بود، طولانی بود، گاهی خستهکننده بود، اما لذت سفر را به شکلی واقعی درک میکردی. میدانستی جاده چیست، میفهمیدی پیچهای سخت یعنی چه، میفهمیدی توقف کوتاه پنجدقیقهای چقدر ارزش دارد، و میفهمیدی راننده چه تلاشی میکند تا مسافرانش را سالم به مقصد برساند. O302 نمادی از یک دوران بود؛ دورانی که همهچیز سادهتر، انسانیتر و واقعیتر بود.

امروز اتوبوسهای جدید، مجهز، راحت و سریع هستند، اما هیچکدامشان O302 نمیشوند. چون O302 «خودش» بود؛ صدا داشت، شخصیت داشت، اخلاق داشت، غرورش را داشت، ضعف و قوتش را داشت. اتوبوسی نبود که فقط مسافت را طی کند؛ خودش یک «سفر» بود.
هنوز هم اگر یک O302 سالم ببینی، ناخودآگاه دلت میخواهد درش باز شود، روی همان صندلیهای مخملی بنشینی، دستت را به پشتی صندلی جلو بگیری، پنجره را باز کنی و با صدای موتور OM360 بگذاری سفر دوباره آغاز شود.
اتوبوسها میآیند و میروند، تکنولوژی عوض میشود، جادهها تغییر میکنند، آدمها عوض میشوند، اما برخی چیزها فقط یکبار خلق میشوند و برای همیشه در ذهن یک ملت میمانند. بنز O302 یکی از همانهاست.