
به گزارش تابناک؛اگر بخواهیم از نسلی حرف بزنیم که کراساوورهای کوچک شهری را بین جوانها و خانوادههای کمجمعیت مد کرده، رنو کپچر یکی از اولین گزینههایی است که به ذهن میرسد؛ ماشینی که رنو با یک ترکیب دقیق از طراحی فانتزی اروپایی، مصرف پایین، ابعاد جمعوجور و آپشنهایی که برای بازار اقتصادی کافی بود وارد بازی کرد و آنقدر خوب گل کرد که هنوز هم بعد از سالها خریدنش منطق خودش را دارد. کپچر همیشه یک خودروی «معقول» بوده؛ نه ادعای لوکسبودن دارد، نه میخواهد شبیه SUVهای بزرگ رفتار کند و نه سعی میکند وانمود کند که یک ماشین اسپرت است. کپچر یک کراساوور شهری کوچک است که وظیفهاش را بلد است، برای همین هم اینقدر محبوب شد.
اما برای اینکه بفهمیم کپچر دقیقاً چهجور ماشینی است و چه نقاط قوت و ضعف جدیای دارد، باید وارد بخش فنی و عملکردی آن بشویم؛ جایی که رفتار واقعی ماشین خودش را نشان میدهد، نه آن طراحی خوشگل دو رنگ یا چراغهای فانتزی. کپچر مدل ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ از همان ریشه نیسان جوک و رنو کلیو استفاده میکند؛ یعنی پلتفرمی که بارها امتحانش را پس داده و ثابت کرده برای شهریبودن و مصرف پایین ساخته شده. همکاری رنو – نیسان در همین نقطهها خودش را نشان میدهد؛ برنامهای که همیشه روی اعتمادپذیری، هزینه نگهداری پایین و تکنولوژی اقتصادی تأکید داشته. پس از همان ابتدا باید بگوییم: کپچر یک ماشینی نیست که بخواهد در جادههای سخت یا مسیرهای طولانی خودش را به رخ بکشد؛ شخصیت واقعیاش برای داخل شهر است.

قلب تپنده کپچر در نسخههای وارداتی ایران، همان موتور معروف ۱.۲ لیتری توربوشارژ TCe125 است؛ موتوری ۴ سیلندر که ۱۲۰ اسببخار قدرت و ۱۹۰ نیوتنمتر گشتاور تولید میکند. این موتور سالها در محصولات مختلف رنو و نیسان امتحان شده و فلسفه ساختش مشخص است: موتور کوچک، مصرف پایین، پر کردن خلا قدرت با توربو و هماهنگی کامل با گیربکس اتوماتیک دوکلاچهای که کپچر از آن استفاده میکند. اما داستان همینجا تمام نمیشود؛ چون موتورهای کوچک توربوشارژ همیشه دو طرف دارند؛ یا عالیاند و نرم کار میکنند، یا اگر کمی بد نگهداری شوند، اولین چیزی که اذیت میشود همین توربو است. کپچر هم دقیقاً همین داستان را دارد.
در عملکرد روزمره، موتور ۱.۲ لیتری توربو بسیار نرم و بیصدا کار میکند؛ از آرامش و سکوت داخل کابین معلوم است که رنو مهندسی NVH را جدی گرفته. در سرعتهای پایین، این موتور دقیقاً همان گشتاوری را که لازم داری تحویل میدهد و به خاطر وزن پایین ماشین، شتاب اولیه آن بهتر از چیزی است که روی کاغذ نوشته شده. اما وقتی فشار میدهی، مخصوصاً اگر کولر روشن باشد یا چند نفر داخل ماشین باشند، کپچر به تو یادآوری میکند که یک کراساوور کوچک اقتصادی است و قرار نیست مانند خودروهای ۱.۶ لیتری یا ۲ لیتری رفتار کند. اما در واقعیت برای یک ماشین شهری کافی است.

گیربکس کپچر، همان جعبهدنده ۶ سرعته دوکلاچه (EDC) رنو است؛ گیربکسی که وقتی سالم باشد، مثل یک زنجیر دقیق از دندهها بالا و پایین میرود، اما معروف است که اگر سرویسهای دورهایاش جدی گرفته نشود میتواند دردسرساز شود. در استفاده شهری، تعویض دندهها روان و بیصداست، اما در ترافیک سنگین، رفتار دوکلاچه خشک ممکن است کمی تأخیر یا ضربه ریز نشان دهد که ویژگی طبیعی ساختار دوکلاچههاست. با اینحال هماهنگی موتور و گیربکس خوب است و مصرف سوخت نیز به شکلی هدفمند پایین نگه داشته میشود.
رنو کپچر در بخش مصرف سوخت یکی از بهترینهای کلاس خودش است. ترکیب موتور کوچک توربو و گیربکس دوکلاچه باعث شده مصرف ترکیبی واقعی (نه روی کاغذ) بین ۶.۵ تا ۷.۵ لیتر در هر صد کیلومتر باشد. برای ماشینی با ارتفاع کراساووری و وزن ۱.۱ تنی، این عدد کاملاً جذاب است. در سفرهای اتوبانی با سرعت ثابت، کپچر حتی میتواند عدد ۵.۵ لیتر را هم ثبت کند. اما اگر راننده میان جاده زیاد گاز بدهد یا توربو زیاد درگیر شود، مصرف کمی بالا میرود که طبیعی است.

اگر به سیستم تعلیق کپچر نگاه کنیم، دقیقاً همان فرمول ماشینهای اقتصادی رنو را میبینیم: تعلیق جلو مکفرسون و عقب نیمهمستقل؛ یعنی همان ترکیب ساده، ارزان و قابل اعتماد که برای شهریسواری کافی است. کپچر روی دستاندازهای کوچک عملکرد خوبی دارد، اما روی ناهمواریهای ریز و پیدرپی، کمی تکان اضافه دارد و گاهی صدای ضربه میدهد. دلیلش هم واضح است: وزن کم ماشین و طراحی اقتصادی سیستم تعلیق. در پیچها کپچر پایداری قابل قبولی دارد، اما ذاتش اسپرت نیست؛ بدنه کمی رول دارد، اما الکترونیک رنو خیلی سریع جلوی لغزش را میگیرد.
از نظر کابین، کپچر یک فلسفه دارد: «زیبا، جمعوجور، کاربردی». طراحی داخلی ساده اما مدرن است؛ فرمان کوچک با دکمههای کنترلی، نمایشگر وسط (در نسخه فول) که سیستم R-Link دارد، صندلیهای راحت و فضای کابین مناسب. اما بزرگترین نقطه قوت کابین کپچر، فضای ذخیرهسازی زیاد است؛ آن کشوی بزرگ جای داشبورد، جیبهای عمیق دربها و طراحی هوشمندانه صندوق عقب که میتوان آن را دوطبقه کرد. برای یک خانواده کوچک یا زوج جوان، این کاربردیترین بخش ماشین است.
اما نقطه ضعف کابین، کیفیت بعضی از پلاستیکهاست که سخت و خشکاند و احساس پریمیوم نمیدهند. البته کپچر برای این ساخته نشده که لوکس باشد، اما در مقایسه با رقبایی مثل 2008 پژو یا حتی نیسان جوک، پلاستیکهای کابین کپچر ارزانتر احساس میشوند. عایقبندی صوتی بهتر از سطح قیمت خودروست، اما روی سرعتهای بالای ۱۱۰ کیلومتر، صدای باد کمی به کابین میرسد.
در بخش ایمنی، کپچر همیشه سربلند بوده. در تستهای Euro NCAP پنج ستاره کامل را گرفته؛ هم ساختار بدنه ایمن دارد، هم در نسخههایی که وارد ایران شدند، آپشنهای خوبی مثل ESP، TCS، ABS، کنترل حرکت در سرازیری، شش ایربگ و سیستم حفظ پایداری. برای یک کراساوور کوچک شهری، این سطح ایمنی کاملاً قابل قبول است و نشان میدهد رنو هنوز هم به امنیت اهمیت خاصی میدهد.

اما میرسیم به بخش انتقادی؛ همان جایی که کپچر کاملاً نمیتواند از زیر آن فرار کند. موتور ۱.۲ لیتری توربوی رنو در نسخههای اولیهاش در دنیا معروف شد به اینکه در صورت استفاده از بنزین بیکیفیت یا تعویض دیرهنگام روغن، احتمال افزایش مصرف روغن یا خرابی کاسهنمد سوپاپها وجود دارد. البته نسخههای ۲۰۱۶ به بعد اصلاح شدند، اما همچنان این موتور باید با بنزین خوب و نگهداری دقیق کار کند. اگر نگهداری اصولی باشد، موتور سالها کار میکند و مشکلی ندارد؛ اما اگر رها شود، اولینجایی که اذیت میشود همینجاست.
گیربکس دوکلاچه هم یکی از آن چیزهایی است که بعضیها دوستش دارند، بعضیها نه. مزیتش تعویض دنده سریع و مصرف پایین است، اما در ترافیکهای سنگین، ممکن است خشک و عصبی رفتار کند. سرویس دورهای روغن گیربکس نیز حتماً باید بهموقع انجام شود؛ بسیاری از خرابیها به خاطر سرویس نکردن است، نه ضعف ذاتی گیربکس.
یکی دیگر از نکات منفی کپچر، شتاب نهایی است که چندان قوی نیست. ماشین از صفر تا صد را در حدود ۱۰.۹ ثانیه طی میکند؛ اما در سبقتگیریهای بین ۸۰ تا ۱۲۰، به خاطر جثه کوچک موتور، خیلی چابک نیست. البته کپچر برای این کار ساخته نشده، ولی باید این موضوع را گفت تا توقع غیرواقعی ایجاد نشود.

از نظر هزینه نگهداری، کپچر جزو ماشینهای اقتصادی بازار ایران نیست؛ بهخصوص با توجه به کمبود قطعات اصلی. ولی خبر خوب این است که قطعات بهوفور وجود دارند، اما گاهی قیمتها کمی بالاتر از انتظار است. با این حال در برابر رقبایی مثل پژو 2008، کپچر دردسر کمتری دارد و تعمیرکاران بیشتری آن را میشناسند.
در مسیرهای طولانی، صندلیها راحتاند، اما شاید بعد از چند ساعت کمی بدن را خسته کنند. ماشین سبک است و اگر باد جانبی شدید باشد، کمی تحت تأثیر قرار میگیرد. اما مصرف پایین و نرمی نسبی، سفر را قابل تحمل میکند.
اگر بخواهم شخصیت کپچر را جمعبندی کنم، باید بگوییم: کپچر یک کراساوور جمعوجور برای شهر است؛ ماشینی شیک، کممصرف، آرام، مناسب خانوادههای کوچک و جوانهایی که دنبال مصرف پایین و طراحی متفاوت هستند. اما برای کسی که توقع شتاب بالا، توان آفرود، یا تحمل بیخیالی در سرویسهای دورهای را دارد، گزینه خوبی نیست. کپچر برای کسی مناسب است که «ماشین اقتصادی اروپایی» میخواهد؛ ماشینی که اگر بهموقع سرویس شود، سالها کار میکند و لذت رانندگی ساده و بیدردسر میدهد.