
رسیدن دلار آزاد به قله تاریخی ۱۲۲ هزار تومان در میانه آذر، تنها یک رکورد تازه در بازار ارز نبود؛ نشانهای بود از گستردهتر شدن شکاف میان نرخ واقعی و نرخ ترجیحیای که همچنان برای گروهی محدود توزیع میشود. در سایه این شکاف، پدیدهای شکل گرفته که در ادبیات غیررسمی بازار از آن با عنوان «دلار سفید» یاد میشود؛ دلاری که نه مشکی و آشکارا پرهزینه، و نه سبز و امیدبخش، بلکه ارزی است که در مناطق خاکستری نظام چندنرخی میچرخد و برای برخی واردکنندگان، سودی فراتر از فعالیت اقتصادی متعارف فراهم میکند.
به گزارش سرویس اقتصادی تابناک؛ طبق آمار رسمی بانک مرکزی، در هشتماهه نخست امسال حدود ۸ میلیارد و ۴۸۹ میلیون دلار با نرخ ترجیحی ۲۸۵۰۰ تومان میان ۱۱۵۹ متقاضی توزیع شده است. بخش عمده این منابع، یعنی ۶.۴۹ میلیارد دلار به وزارت جهاد کشاورزی اختصاص یافته تا کالاهایی مانند ذرت، جو، برنج، گوشت و نهادههای تولید پروتئین را با نرخ ثابت وارد کند. در کنار آن، ۱.۹۹۹ میلیارد دلار نیز برای واردات دارو و ملزومات پزشکی زیر نظر وزارت بهداشت تأمین شده است. منطق تخصیص این ارز روشن است: حمایت از معیشت و مهار قیمت کالاهای اساسی.

اما آنچه در بازار رخ داده، با منطق سیاستگذار همخوان نیست. دادههای قیمت از بازار نشان میدهد که طی یک سال گذشته، بسیاری از کالاهایی که باید با اتکا به دلار ترجیحی ثبات نسبی میداشتند، با جهشهای سنگین مواجه شدهاند. ذرت دامی ۱۶۵ درصد، جو ۱۵۰ درصد، کنجاله سویا ۱۰۵ درصد، سبوس ۱۲۵ درصد، دانه سویا ۱۲۵ درصد و دانههای روغنی ۱۱۰ درصد افزایش قیمت را ثبت کردهاند. این ارقام در شرایطی رخ داده که قیمت جهانی همین کالاها به طور متوسط ۲۰ درصد کاهش داشته است.
در سوی دیگر بازار، کالاهای مصرفی خانوار نیز مسیری مشابه را طی کردهاند؛ گوشت قرمز نزدیک ۱۰۰ درصد، مرغ ۷۰ درصد، تخممرغ ۱۱۰ درصد، لبنیات ۸۰ درصد و روغن حدود ۷۰ درصد گرانتر شده است. حتی کالاهایی مانند برنج و حبوبات که باید از کاهش ۱۵ درصدی قیمت جهانی تأثیر میگرفتند، در ایران بیش از دو برابر افزایش قیمت داشتهاند.
این تضاد آماری، تصویر روشنی از یک واقعیت نهادی در بازار ارز ایران ارائه میکند: وقتی فاصله نرخ ۲۸۵۰۰ تومانی با دلار آزادِ بالای ۱۰۰ هزار تومان به بیش از سه تا چهار برابر میرسد، خودبهخود نوعی رانت قدرتمند تولید میشود؛ رانت دلار سفید.
«دلار سفید» مفهومی است برای توصیف ارزی که رسماً برای حمایت از مردم و تولیدکننده تخصیص مییابد، اما در نهایت در حلقههای میانی زنجیره واردات و توزیع، بخشی از آن کارکرد حمایتی را از دست میدهد و به منبع سودهای غیرمتعارف بدل میشود.
واقعیت این است که در شرایط امروز، دسترسی به دلار ۲۸۵۰۰ تومانی در زمانی که دلار آزاد از ۱۲۰ هزار تومان عبور کرده، موقعیتی استثنایی و سودآور محسوب میشود. هرچند نمیتوان همه واردکنندگان را متهم به سوءاستفاده کرد، اما الگوی قیمتی در بازار نشان میدهد که بخشی از کالاهایی که باید با ارز ترجیحی به ثبات برسند، عملاً همراه با بازار آزاد افزایش یافتهاند. همین هم باعث شده پرسشی بنیادی دوباره مطرح شود: چرا در بازاری که ارز ترجیحی تخصیص یافته، نتیجه آن در سفره مردم دیده نمیشود؟
افزایش قیمت کالاهای اساسی در کنار تثبیت نرخ ارز ترجیحی، این ظن را تقویت میکند که بخشی از فاصله میان دلار ترجیحی و دلار آزاد، در زنجیره واردات و توزیع جذب میشود؛ فاصلهای که در نهایت بهای آن را مصرفکننده، تولیدکننده کوچک و خانوارهای شهری و روستایی میپردازند. به بیان دیگر، دلار سفید به جای آنکه سپری حمایتی باشد، گاهی خود به سایهای تبدیل شده که روی معیشت مردم سنگینی میکند.