
طی مذاکرات، اسرائیل و اعضای کنگره فشار میآوردند تا ترامپ بر موضع حداکثری «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» پایبند بماند، بهویژه در لحظاتی که او آماده مصالحه به نظر میرسید.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده کارنگی در مقالهای به بررسی مذاکرات ایران و آمریکا پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
میان آوریل و مه ۲۰۲۵، ایالات متحده و ایران در پنج دور مذاکرات هستهای شرکت کردند و دور ششم برای اواسط ژوئن برنامهریزی شد. دو روز پیش از آغاز آن دور، در ۱۳ ژوئن، اسرائیل با کمک آمریکا به زیرساختها و پرسنل نظامی و هستهای ایران و اهداف دیگر حمله کرد.
نه روز بعد، ایالات متحده مستقیماً در آنچه به نام «جنگ دوازدهروزه» شناخته شد، با بمباران تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز مداخله کرد. در طول جنگ، تهران با حمله به اسرائیل با پهپادها و موشکها تلافی کرد.
در ۲۴ ژوئن، پس از آنکه تهران موشکهایی به سمت پایگاه هوایی آمریکا در قطر پرتاب کرد، واشنگتن میانجی آتشبس شد. در ایران، حملات اسرائیل چندین دانشمند هستهای و فرمانده ارشد نظامی را کشت (شهید کرد).
همچنین ۱٬۱۹۰ نفر کشته، ۴٬۴۷۵ نفر زخمی و دهها هزار نفر آواره شدند. در اسرائیل نیز پهپادها و موشکهای ایرانی، با وجود سامانههای پیشرفته دفاع هوایی، به اهداف نظامی و غیرنظامی اصابت کردند و دستکم ۲۸ نفر را کشتند، بیش از ۳٬۰۰۰ نفر را زخمی و تعداد زیادی را آواره کردند.
این مقاله میکوشد روشن کند که ایالات متحده و ایران چگونه و چرا در حالی که در پی دیپلماسی هستهای بودند، وارد رویارویی نظامی مستقیم و غیرمستقیم شدند. استدلال میکند که چهار عامل زیر موجب بروز چالش در مذاکرات و تشدید درگیری شدند:
- چرخه معیوب اجبار آمریکا و تقابل ایران، تنشها را افزایش داد و اعتماد دو طرف را در طول مذاکرات از بین برد.
-ترجیح واشنگتن به گفتوگوهای مستقیم و جامع با تمایل تهران به مذاکرات غیرمستقیم و موقت در تضاد بود.
-واشنگتن در تمام طول مذاکرات، رویکرد حداکثری نسبت به سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران حفظ کرد.
- مقامات اسرائیلی و قانونگذاران آمریکایی بر روند مذاکرات تأثیر گذاشتند و در آن مداخله کردند.
اگر ایالات متحده و ایران تصمیم بگیرند مذاکرات را از سر بگیرند، باید با این چهار عامل روبهرو شوند تا بتوانند به توافقی دیپلماتیک دست یابند و از بروز جنگی دیگر جلوگیری کنند.
اجبار آمریکا و تقابل ایران
نخستین عاملی که موجب بروز چالش در مذاکرات هستهای آمریکا و ایران شد، اجبار آمریکا و تقابل ایران بود که تنشها را افزایش داد و اعتماد دو طرف را تضعیف کرد. اجبار آمریکا شامل افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران—حتی پس از وعده توقف آنها در جریان مذاکرات—و همچنین تهدید به اقدام نظامی از سوی اسرائیل و ایالات متحده در صورت عدم دستیابی به توافق بود.
اندکی پس از آغاز دومین دوره ریاستجمهوری خود در اوایل فوریه ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به مشاوران نظامی خود مجوز داد تا در صورت ترور او توسط ایران، به این کشور حمله کنند. او همچنین فرمان اجراییای امضا کرد که کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران را که در دوران جو بایدن بهطور کامل پایان نیافته بود، دوباره برقرار کرد.
در اوایل مارس، ترامپ بهصورت تهدیدآمیز، نامهای به رهبر عالی ایران، آیتالله علی خامنهای، فرستاد و به او شصت روز مهلت داد تا یک توافق هستهای نهایی کند، وگرنه با پیامدهای جدی از جمله حملات نظامی روبهرو خواهد شد.
تهران در ابتدا در پاسخ به نامه ترامپ، از مذاکره با واشنگتن خودداری کرد و تهدید نمود در صورت هرگونه حمله از سوی آمریکا یا اسرائیل، بهصورت نظامی پاسخ خواهد داد. این واکنش تقابلی تهران، تنشها با واشنگتن را بیشتر کرد و ترامپ را بر آن داشت تا تحریمهای بیشتری اعمال کند، وعده پایان صادرات نفت ایران را بدهد و بار دیگر تهدید به اقدام نظامی کند.
با وجود اینکه سیاست فشار و اجبار آمریکا تنشها را افزایش داد، در عین حال تهران را نیز ترغیب کرد تا پای میز مذاکره بیاید.
از زمان آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، ایران دچار (اتفاقات) راهبردی متعددی شده بود: تشدید تنش با آمریکا و اسرائیل، تضعیف نیروهای نیابتی و متحدان منطقهای، و سقوط سریع بشار اسد و رژیمش در سوریه.
هرچند فشار آمریکا راهی دیپلماتیک برای گفتوگو با ایران گشود، تداوم همین فشار در کنار رویکرد تقابلی تهران موجب تشدید دشمنیها پیش از نخستین دور مذاکرات شد. در اوایل آوریل، پیش از آغاز مذاکرات و حتی پس از توافق دو طرف برای گفتوگو، تنشها بیشتر شد.
ترامپ اعلام کرد که اسرائیل در صورتی که برنامه هستهای ایران بهطور کامل برچیده نشود، حملهای را علیه آن رهبری خواهد کرد. مقامات ایرانی نیز در واکنشی تند بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را اخراج کردند و تهدید کردند نیروگاههای هستهای بیشتری خواهند ساخت و به سلاح هستهای دست خواهند یافت. همانطور که انتظار میرفت، این اظهارات زنگ خطر را در واشنگتن، تلآویو و دیگر پایتختها به صدا درآورد.

در دومین دور مذاکرات در رم در ۱۹ آوریل، ایالات متحده پیشنهاد ایران برای سرمایهگذاری در بخش هستهایاش را رد کرد. سپس در سومین دور در مسقط در ۲۶ آوریل، واشنگتن بار دیگر تلاش کرد تا مهلت شصتروزهای برای دستیابی به توافق دیپلماتیک و جلوگیری از اقدام نظامی تعیین کند.
تهران این ضربالاجل را غیرمنطقی دانست، زیرا بیاعتمادی عمیقی میان دو طرف وجود داشت و تجربه مذاکرات برجام در سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ نشان داده بود که رسیدن به توافق زمانبر است.
در همان دور سوم، رد این مهلت از سوی ایران و پافشاری بر دریافت بخشی از لغو تحریمها پیش از نابودی یا ارسال ذخایر اورانیوم غنیشده، باعث شد دولت ترامپ بر سیاست فشار خود بیفزاید. آنها با افزایش تحریمهای ثانویه و تهدید مجدد ایران به حمله نظامی در صورت بینتیجه ماندن دور بعدی مذاکرات، این مسیر را ادامه دادند.
در پاسخ، تهران دور چهارم مذاکرات را به تعویق انداخت. مانند گذشته، شعارهای «مرگ بر آمریکا» را تأیید کرد و تهدید نمود که در صورت حمله ایالات متحده یا اسرائیل، بهطور نظامی پاسخ خواهد داد. در همین حال، ترامپ با اعلام اینکه دولت آمریکا نام «خلیج فارس» را به «خلیج عربی» تغییر خواهد داد — هرچند بعدها از این تصمیم عقبنشینی کرد — ایرانیان با هر گرایش سیاسی را آزرده و تحقیر کرد.
پس از دور چهارم مذاکرات در مسقط در ۱۱ مه، دولت ترامپ به سیاست فشار خود ادامه داد. با وجود وعده توقف تحریمها در طول مذاکرات، تحریمهای جدیدی در حوزههای تحقیقات هستهای و موشکهای بالستیک علیه تهران اعمال کرد.
در اواخر همان ماه، ایران این تحریمها را محکوم کرد و بار دیگر هشدار داد که هرگونه حمله اسرائیل با «پاسخی ویرانگر و قاطع» روبهرو خواهد شد. پس از دور پنجم مذاکرات در رم در ۲۳ مه، دولت ترامپ سرانجام در اوایل ژوئن تحریمها را بهطور موقت متوقف کرد.
این اقدام بهعنوان نشانهای از حسن نیت برای ترغیب تهران به پذیرش یک طرح توافق انجام شد. با این حال، چند روز بعد، دولت آمریکا تحریمهای ثانویهای علیه چند ده فرد و شرکت ایرانی وضع کرد که همین امر باعث شد ایران طرح پیشنهادی را رد کند.
پس از رد این پیشنهاد از سوی تهران، و با وجود برنامهریزی برای برگزاری دور ششم مذاکرات در ۱۵ ژوئن در مسقط، سیاست فشار آمریکا وارد مرحله آمادگی برای اقدام نظامی شد.
ترامپ در سخنرانیها و بیانیههای خود، تهران را به رفتار تهاجمیتر در مذاکرات متهم کرد و اعتماد خود به دستیابی به توافق را کاهش داد. او همچنین هشدار داد که وقوع جنگ میان اسرائیل و ایران روزبهروز محتملتر میشود و تلفات سنگینی در پی خواهد داشت.
گزارشها حاکی از آن بود که ترامپ مجموعهای از گزینههای حمله احتمالی علیه ایران را از ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (CENTCOM) بررسی کرده است، در صورتی که مذاکرات متوقف یا شکستخورده اعلام شود.
ارتش ایالات متحده نیز برای چنین سناریویی آماده شد و با تخلیه کارکنان و انتقال تجهیزات از سفارتخانهها و پایگاههای خود در بحرین، عراق و کویت، آمادگی خود را افزایش داد. در همین حال، ایران نیز با تقویت سامانههای پدافند هوایی و واردات سوخت موشک از چین، خود را برای درگیری احتمالی آماده کرد. در راستای همان رویکرد تقابلی، تهران بار دیگر هشدار داد که اگر مذاکرات هستهای فروبپاشد و درگیری نظامی آغاز شود، پایگاههای آمریکایی در منطقه هدف حمله قرار خواهند گرفت.
در ۱۳ ژوئن، سیاست فشار آمریکا در نهایت به اوج خود رسید و با حملات هوایی اسرائیل علیه ایران، نخستین آتش جنگ دوازدهروزه شعلهور شد. در حالیکه دولت ترامپ در ابتدا مدعی شد در این حملات نقشی نداشته است، بعداً گزارش شد که ایالات متحده بهصورت ضمنی به اسرائیل اجازه داده بود تا با بهرهگیری از اطلاعات و حمایتهای دیگر، حمله را انجام دهد.
ترامپ پس از آن اعلام کرد که از این حمله حمایت میکند و آن را با این استدلال توجیه کرد که مهلت شصتروزه برای رسیدن به توافق به پایان رسیده است. او همچنین به نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، دستور داد تا حملات علیه ایران را ادامه دهد.
در همان زمان، ترامپ هشدار داد که این حمله میتواند تلاشها برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را تضعیف کند و ابراز امیدواری کرد که هنوز بتوان به توافقی دیپلماتیک با تهران دست یافت.
برای این منظور، او احتمال ازسرگیری مذاکرات هستهای با تهران را بررسی کرد تا از تشدید درگیری جلوگیری کند. با این حال، این تلاش نیز با همان رویکرد فشار و تهدید همراه بود؛ ترامپ از احتمال اقدام نظامی آمریکا بهعنوان اهرم فشار برای واداشتن ایران به تسلیم بیقید و شرط استفاده کرد.
بسیاری در ایران بر این باور بودند که واشنگتن عمداً تهران را فریب داده و با نیت سوء وارد مذاکرات شده است، بهطوری که گفتوگوها پوششی برای آمادهسازی حملات هوایی اسرائیل بودهاند.
صرفنظر از درستی یا نادرستی این برداشت، چنین تصوری اعتماد میان ایالات متحده و ایران را بیش از پیش تضعیف کرد و چشمانداز دستیابی به توافق یا حلوفصل مذاکرهشده درباره برنامه هستهای ایران را بهشدت کاهش داد.
در همین حال، تهران همچنان بر موضع تقابلی خود پافشاری کرد و بار دیگر تهدید نمود در صورت مشارکت بیشتر آمریکا در درگیری، به داراییهای نظامی این کشور در منطقه حمله خواهد کرد؛ اقدامی که تنشها را میان دو طرف باز هم افزایش داد.
با وجود این تهدید، ترامپ در ۲۱ ژوئن دستور حملات هوایی آمریکا با استفاده از بمبهای سنگرشکن و موشکهای کروز علیه تأسیسات هستهای ایران در فردو، اصفهان و نطنز را صادر کرد.
برای جلوگیری از تشدید بحران، ایران دو روز بعد در اقدامی محدود و قابل پیشبینی، حملهای موشکی به بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه، العُدید در قطر، انجام داد. پس از این حمله و در حالیکه درگیریها میان ایران و اسرائیل ادامه داشت، ترامپ در ۲۴ ژوئن خواستار آتشبس شد تا از گسترش جنگ به درگیریای تمامعیار در سراسر منطقه جلوگیری کند.
در پی جنگ، سیاست فشار آمریکا ادامه یافت، زیرا ترامپ اعلام کرد که تمام تلاشها برای کاهش تحریمها علیه ایران را کنار گذاشته است. این اعلام پس از آن صورت گرفت که ترامپ و آیت الله خامنهای درباره پیامدهای جنگ به تبادل توهین پرداختند؛ چرا که رهبر ایران همچنان اظهاراتی درباره احتمال حملات بیشتر به پایگاههای آمریکایی مطرح میکرد.
تفاوت در ترجیحات
دومین عاملی که مذاکرات هستهای آمریکا و ایران را از مسیر خود خارج کرد، اختلاف عمیق میان ترجیحات دو طرف بود — ترجیح واشنگتن برای گفتوگوهای مستقیم و جامع در برابر تمایل تهران به مذاکرات غیرمستقیم و موقت.
از آغاز دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ و حتی پیش از شروع مذاکرات، او خواستار گفتوگوی مستقیم با ایران درباره برنامه هستهای این کشور شده بود. در حالیکه ترامپ بر انجام مذاکرات مستقیم پافشاری میکرد، تهران اصرار داشت که گفتوگوها غیرمستقیم باشد؛ همانگونه که در مذاکرات متوقفشده با دولت بایدن در سال ۲۰۲۲ نیز چنین کرده بود.
در نتیجه، مذاکرات سال ۲۰۲۵ عمدتاً بهصورت غیرمستقیم و با میانجیگری عمان انجام شد، هرچند گاه ارتباط مستقیم میان مقامات دو کشور نیز برقرار بود؛ از جمله میان استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران.
در کنار این تفاوت شکلی، دو طرف انتظارات متفاوتی نیز از مذاکرات داشتند. از یک سو، ترامپ در پی دستیابی به توافقی جامع بود که از برجام بهتر باشد؛ توافقی که او در سال ۲۰۱۸ در دوره نخست ریاستجمهوریاش بهطور یکجانبه از آن خارج شده بود.
طبق اظهارات ترامپ، چارچوب این توافق جدید بر پایه «غنیسازی صفر»، «برچیدن کامل برنامه هستهای ایران» و «پایان حمایت تهران از گروههای نیابتی» در ازای لغو تحریمها و عادیسازی روابط با ایالات متحده بنا شده بود.
در مقابل، ایران بهدنبال حصول توافقی موقت یا مجموعهای از توافقهای تدریجی بود که شامل اقدامات اعتمادساز میشد و پس از آن میتوانست به توافقی جامع ختم شود. از همان دور نخست مذاکرات در مسقط در ۱۲ آوریل، تهران ترجیح خود به این مدل را نشان داد و طرحی سهمرحلهای ارائه کرد که در آن امتیازات متقابل بهصورت تدریجی پیشبینی شده بود.
در گام نخست، ایران متعهد میشد سطح غنیسازی خود را موقتاً به ۳٫۶۷ درصد (برای مقاصد غیرنظامی و صلحآمیز) کاهش دهد و در مقابل، واشنگتن داراییهای مسدودشده ایران را آزاد کرده و صادرات نفت این کشور را مجاز کند.
در گام دوم، ایران غنیسازی در سطوح بالا را بهطور دائمی متوقف میکرد، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر میگرفت و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) را اجرا میکرد تا بازرسیهای سرزده از سایتهای اعلامنشده ممکن شود. در ازای آن، آمریکا بخشی از تحریمها را لغو میکرد و کشورهای اروپایی عضو برجام را متقاعد میساخت تا «مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها» را فعال نکنند.

در گام سوم، ایران ذخایر اورانیوم غنیشده خود را به کشور ثالثی منتقل میکرد و ایالات متحده باقیمانده تحریمها را برمیداشت. همچنین، کنگره آمریکا توافق را تصویب میکرد تا مانند برجام در سال ۲۰۱۸ نتوان آن را با فرمان اجرایی لغو کرد.
در نهایت، در صورتی که واشنگتن پایان کمپین فشار حداکثری را تضمین میکرد، ایران نیز با خلع سلاح و انحلال نیروهای نیابتی خود از جمله حماس، حزبالله، حشدالشعبی و حوثیها، به کاهش تنشهای منطقهای متعهد میشد.
حداکثریگرایی آمریکا
سومین عامل پیچیدهکننده در مذاکرات، رویکرد حداکثری ایالات متحده نسبت به سطح غنیسازی اورانیوم و ذخایر اورانیوم ایران بود. در طول پنج دور مذاکرات، واشنگتن بر موضع حداکثری «غنیسازی صفر در برابر عدم تسلیحاتی شدن» پافشاری کرد؛ موضعی که برای تهران غیرقابلپذیرش بود.
ایران بهعنوان یکی از امضاکنندگان معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، خود را دارای حق حاکمیتی برای غنیسازی اورانیوم برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز میدانست — حتی اگر این سطوح پس از خروج ترامپ از برجام افزایش یافته بود.
ترامپ در نامهای که در اوایل مارس به آیت الله خامنهای ارسال کرد، از تهران خواست تا غنیسازی اورانیوم را متوقف کند، برنامه هستهای خود را برچیند و حمایت از نیروهای نیابتی منطقهای را پایان دهد؛ در ازای آن، لغو تحریمها و عادیسازی روابط با ایالات متحده وعده داده شد.
رویکرد حداکثری واشنگتن در اوایل آوریل و پیش از آغاز دور نخست مذاکرات نیز ادامه یافت، زمانیکه ترامپ اعلام کرد اسرائیل در صورت برچیدهنشدن برنامه هستهای ایران به آن حمله خواهد کرد.
همچنین، ایالات متحده در مورد ذخایر اورانیوم با غنای بالا در ایران نیز موضعی حداکثری اتخاذ کرد. در دور سوم مذاکرات، واشنگتن اصرار داشت تا زمانیکه این ذخایر بهطور کامل نابود یا صادر نشود، هیچ تحریمی لغو نخواهد شد.
در مقابل، بر اساس طرح سهمرحلهای پیشنهادی ایران، تهران خواستار آن بود که آمریکا بهعنوان گامی اعتمادساز، بخشی از تحریمها را لغو کند و در ازای آن، ایران غنیسازی در سطوح بالا را متوقف کرده، بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر گیرد و پروتکل الحاقی معاهده NPT را اجرا کند.
تنها پس از اجرای این مراحل، ایران متعهد میشد ذخایر اورانیوم غنیشده خود را نابود یا به کشور ثالثی منتقل کند و در مقابل، آمریکا باقیمانده تحریمها را لغو نماید. تا پیش از تحقق این مراحل، تهران بر حفظ ذخایر خود پافشاری میکرد تا در صورت نقض تعهدات از سوی واشنگتن، ابزار فشار خود را از دست ندهد.
در دور چهارم مذاکرات نیز ایالات متحده با رویکردی حداکثری، پیشنهاد ایران مبنی بر تشکیل یک کنسرسیوم مشترک غنیسازی هستهای با مشارکت کشورهای عربی و سرمایهگذاری آمریکا را رد کرد — پیشنهادی که بهجای برچیدن کامل برنامه هستهای مطرح شده بود.
چند روز بعد، ترامپ در جریان سفر خود به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی در اواسط ماه مه، بار دیگر بر موضع خود مبنی بر «غنیسازی صفر» تأکید کرد، حتی پس از آنکه پیشنهادی به تهران ارسال کرده بود که بهظاهر در آن کمی انعطاف نشان داده بود. این اظهارات ترامپ سبب شد ایران بدون توجه به محتوای پیشنهاد، آن را رد کند و از حق خود برای غنیسازی دست نکشد — حتی اگر چنین اقدامی خطر درگیری نظامی را افزایش دهد.
در عین حال، ایران برای تشویق واشنگتن به تداوم مسیر دیپلماسی، بار دیگر آمادگی خود را برای نابودسازی یا انتقال ذخایر اورانیوم غنیشده خود در ازای لغو تحریمهای آمریکا اعلام کرد. با این حال، در دور پنجم مذاکرات نیز سیاست حداکثری واشنگتن ادامه یافت؛ آمریکا بار دیگر از تهران خواست تا با «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» موافقت کند. ایران طبق معمول این درخواست را رد کرد و هشدار داد که چنین اصراری میتواند باعث فروپاشی مذاکرات شود.
در طول دور پنجم مذاکرات، سیاست حداکثری آمریکا ادامه یافت و واشنگتن بار دیگر از تهران خواست تا با «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» موافقت کند.
با وجود موضع حداکثری در پنج دور مذاکره و برنامهریزی برای دور ششم در اواسط ژوئن، دولت ترامپ در اوایل ژوئن امتیاز مهمی ارائه داد که میتوانست راهگشای دستیابی به توافق باشد.
در این پیشنهاد، گفته میشد که آمریکا آماده است به ایران در ساخت نیروگاههای هستهای کمک کند و به آن اجازه دهد تا بهطور محدود برای مقاصد غیرنظامی یا صلحآمیز غنیسازی انجام دهد تا زمان ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای.
با این حال، چند روز بعد، دولت ترامپ دوباره به موضع حداکثری بازگشت و تأکید کرد که ایران در هیچ سطحی اجازه غنیسازی نخواهد داشت. تهران همانند گذشته این پیشنهاد را رد کرد؛ حتی اگر شامل یک امتیاز بود، اظهارات حداکثری آمریکا باعث شد مقامات ایرانی آن را رد کنند و بر حق خود برای غنیسازی، نگهداری ذخایر اورانیوم و حفظ برنامه هستهای تأکید کنند.
تأثیر و مداخله اسرائیل و کنگره آمریکا
چهارمین و آخرین عاملی که مذاکرات هستهای آمریکا و ایران را مختل و تنشها را افزایش داد، تأثیر و مداخله اسرائیل و کنگره آمریکا بود. اوایل آوریل و پیش از دور نخست مذاکرات، نتانیاهو ترامپ را تحت تأثیر قرار داد تا اعلام کند در صورتی که برنامه هستهای ایران بهطور کامل برچیده نشود، اسرائیل به آن حمله خواهد کرد.
این خواسته به «مدل لیبی» موسوم شد، اشاره به توافق معمر قذافی برای برچیدن برنامه هستهای پیش از سرنگونی توسط مداخله ناتو و قیام داخلی. این اعلامیه تنشها را با تهران افزایش داد، زیرا نه تنها حق ایران برای غنیسازی و حفظ برنامه صلحآمیز تحت NPT را نادیده میگرفت، بلکه تمایل به تغییر رژیم را نیز نشان میداد.
پیش از دور چهارم مذاکرات، جمهوریخواهان کنگره اعلام کردند که هر توافقی که نیاز به تصویب آنها داشته باشد، مستلزم پایان کامل غنیسازی اورانیوم و برچیدن کامل برنامه هستهای ایران و نیز پرداختن به موشکهای بالستیک و گروههای نیابتی منطقهای خواهد بود.
پس از دور چهارم و در جریان سفر ترامپ به خاورمیانه، جمهوریخواهان کنگره نامهای به او ارائه دادند که بار دیگر خواستار «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل» شد تا در صورت هر گونه مصالحه ترامپ در مسئله غنیسازی، پیشدستی کنند.
پیش از دور پنجم، نتانیاهو تلاش کرد ترامپ را از ادامه مذاکرات منصرف کند، اما موفق نشد. پس از دور پنجم، اسرائیل و اعضای کنگره آمریکا ترامپ را تحت فشار گذاشتند تا امتیاز غنیسازی را بازپس گیرد و تحریمها را دوباره علیه ایران اعمال کند.

نتانیاهو همچنین تهدید به حمله به تأسیسات هستهای تهران کرد، اما ترامپ به او دستور داد از این کار خودداری کند و روند مذاکرات را مختل نکند. ترامپ مدعی شد که نزدیک به نهایی کردن توافقی است که به بازرسیهای گستردهتر بستگی دارد.
در ۱۳ ژوئن، دو روز پیش از برگزاری دور ششم مذاکرات، اسرائیل با حملات هوایی گسترده به زیرساختها و پرسنل نظامی و هستهای ایران و سایر اهداف، مذاکرات را مختل کرد.
هدف قرار گرفتن علی شمخانی — که مسئول نظارت بر مذاکرات و مشاوره به آیت الله خامنهای بود — نشان میداد که اسرائیل قصد داشته مذاکرات را خراب کند. پس از این حمله، تهران دور ششم را لغو کرد و مذاکرات بیشتر را برای مدت نامعلوم معلق نمود.
حملات هوایی اسرائیل نه تنها یک عقبنشینی برای مذاکرات هستهای آمریکا و ایران بود، بلکه رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای را نیز بهطور گسترده تحت تأثیر قرار داد. پس از جنگ دوازدهروزه، در ۲ ژوئیه، ایران بهطور رسمی همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را معلق کرد.
این اقدام پس از آن انجام شد که آژانس برای اولین بار طی بیست سال، برنامه هستهای ایران را به دلیل نقض NPT محکوم کرد. تهران این رأی را سیاسی و مشروعیتبخش حملات اسرائیل در روز قبل از آغاز آنها دانست و همچنین مشکوک بود که آژانس اطلاعات محرمانه و حساس تأسیسات هستهای ایران را با آمریکا و اسرائیل به اشتراک گذاشته است.
هرچند ایران با غنیسازی اورانیوم در سطوح بالاتر از نیازهای غیرنظامی یا صلحآمیز، NPT را نقض کرده بود، حملات به تأسیسات هستهای تحت حفاظت و نظارت آژانس را نقض قوانین بینالمللی تلقی میکرد.
تعلیق همکاری ایران با آژانس میتواند مقدمهای برای خروج آن از NPT و نظامیسازی برنامه هستهایاش باشد. این اقدامات پرریسک خواهند بود، زیرا احتمالاً به تحریک اقدامات نظامی بیشتر اسرائیل و ایالات متحده منجر میشوند.
در روزها و هفتههای پس از جنگ، آتشبس ایران با اسرائیل شکننده باقی ماند، در حالی که ترامپ تهدید کرد در صورت بازسازی و تعمیر برنامه هستهای، حمله مجدد خواهد کرد.
برخی تحلیلگران حتی احتمال حمله جدید اسرائیل تا پایان سال را محتمل دانستند. علاوه بر امکان وقوع جنگ دیگر با اسرائیل و ایالات متحده، ایران با واقعیت بازگشت تحریمهای سازمان ملل توسط کشورهای اروپایی عضو برجام مواجه شد؛ تحریمهایی که پیشتر در چارچوب برجام لغو شده و مقرر بود تا اواسط اکتبر به پایان برسند — موضوعی که واشنگتن از آغاز مذاکرات فشار بر اروپاییها برای اجرایش داشت.
پس از جنگ، رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای بیش از پیش تحت تأثیر سیاست ابهام هستهای ایران قرار گرفت. این سیاست با اظهارات متناقض و ارزیابیهای متفاوت از میزان خسارت به تأسیسات فردو، اصفهان و نطنز ممکن شد.
از یک سو، ترامپ اعلام کرد که حملات آمریکا موفقیت چشمگیری داشت و تأسیسات را نابود کرد؛ از سوی دیگر، نهادهای داخلی و بینالمللی مانند آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ادعای ترامپ را رد کردند و نتیجه گرفتند که حملات تنها برنامه هستهای ایران را چند ماه به عقب انداخته است، نه چند سال.
علاوه بر این، گفته میشود تهران پیشبینی حمله را کرده و پیش از آن ذخایر، سانتریفیوژها و تجهیزات دیگر را از تأسیسات خارج کرده بود. از آنجا که ایران همکاری خود با آژانس را متوقف کرده است، بازرسان آژانس قادر به دسترسی به تأسیسات و ارزیابی میزان خسارت نیستند. این مسئله با حمله اسرائیل به مسیرهای دسترسی به تأسیسات در طول جنگ تشدید شد.
غلبه بر چالشها
حتی پس از توقف مذاکرات و آغاز جنگ دوازدهروزه، دروازه دیپلماسی هستهای بهطور کامل بسته نشد. ترامپ همچنان به نظر میرسید که انگیزه دارد وعدههای انتخاباتی خود برای دستیابی به توافق و ترویج صلح در مناطقی مانند اوکراین و خاورمیانه را محقق کند.
با وجود احتمال ازسرگیری خصومتها و تهدید بازگشت تحریمهای سازمان ملل، ایران لحن خود درباره خروج از NPT و نظامیسازی برنامه هستهای را کاهش داد و همچنین وارد گفتوگوهای دیپلماتیک بیشتری با کشورهای اروپایی عضو برجام و آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره تحریمها و بازرسیها شد.
در طول و پس از جنگ، واشنگتن و تهران بارها تمایل خود برای ازسرگیری مذاکرات را ابراز کردند. پیش از ادامه مذاکرات، هر دو طرف باید چهار عاملی را که در طول گفتوگوها چالش ایجاد کردند و مانع رسیدن به توافق شدند، مورد توجه قرار دهند.
نخست، پایان چرخه معیوب اجبار و تقابل: ایالات متحده و ایران باید چرخه معیوب فشار و تقابل در طول مذاکرات را خاتمه دهند. زمان مشخص خواهد کرد که آیا واشنگتن پس از تأیید حملات هوایی اسرائیل و بمباران تأسیسات هستهای ایران قادر خواهد بود تا حدی اعتماد تهران را بازسازی کند یا خیر.
یکی از راهها میتواند تضمین عدم تکرار حملات و اصرار بر پایبندی اسرائیل به آتشبس باشد. اگر دو کشور به میز مذاکره بازگردند، باید فشار و تقابل که تنشها را افزایش داده و اعتماد را از بین برده، کاهش یا حذف شود.
به این منظور، دولت ترامپ میتواند ضربالاجل شصتروزهای را که تهران آن را غیرواقعبینانه میدانست، اصلاح یا حذف کند و به وعده خود مبنی بر توقف تحریمها در طول مذاکرات عمل نماید.
علاوه بر این، واشنگتن و تهران باید از تهدید نظامی یکدیگر خودداری کرده و تا زمان پیشرفت مذاکرات و رسیدن به توافق، از اظهارنظر عمومی پرهیز کنند. اجرای این اقدامات به ساخت اعتماد و اطمینان کمک میکند، که به همان اندازه یا حتی بیشتر از جنبههای فنی توافقهای دیپلماتیک اهمیت دارند.
دوم، توافق بر سر قالب و انتظارات مذاکرات: واشنگتن و تهران باید پیش از ادامه مذاکرات، بر قالب و انتظارات خود توافق کنند. آنها میتوانند به حفظ گفتوگوهای غیرمستقیم با میانجیگری عمان و لحظاتی از تبادل مستقیم فکر کنند. این قالب انعطافپذیری لازم را فراهم میکند تا در صورت پیشرفت در مذاکرات غیرمستقیم، دو طرف بتوانند مستقیم وارد جزئیات یک بخش از توافق شوند.
علاوه بر قالب، دو کشور باید بر انتظارات خود از توافق نیز توافق کنند. در پنج دور نخست، دولت ترامپ بهدنبال توافقی جامع بود که در ازای «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای ایران»، تحریمها لغو شده و روابط با واشنگتن عادی شود — شرایطی که برای ایران غیرقابلقبول بود و در ادامه به آن پرداخته میشود.
در مقابل، تهران بهدنبال توافق موقت یا مجموعهای از توافقهای تدریجی بود که شامل اقدامات اعتمادساز و امتیازات مرحلهای از سوی هر دو طرف میشد. پیش از ادامه مذاکرات، آمریکا و ایران باید تصمیم بگیرند که خواهان توافقی جامع هستند یا توافقی تدریجی.
در هر صورت، پنج دور نخست نشان داد که حوزه مذاکرات هستهای و توافق احتمالی محدود به مجموعه مشخصی از مسائل است. برای واشنگتن، این مسائل امنیتی بودند و شامل سطح غنیسازی، ذخایر اورانیوم، بازرسیهای آژانس و گروههای نیابتی منطقهای میشدند. برای تهران، تمرکز بر مسائل اقتصادی بود و شامل تحریمهای اقتصادی، داراییهای مسدودشده، صادرات نفت و همچنین تصویب توافق توسط کنگره آمریکا بود.
سوم، رسیدگی به حداکثریگرایی آمریکا: واشنگتن و تهران باید مسئله حداکثریگرایی آمریکا در خصوص سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم ایران را حل کنند. پس از دور پنجم مذاکرات، دولت ترامپ موافقت کرد که ایران بتواند تا زمان ایجاد کنسرسیوم منطقهای، برای اهداف غیرنظامی یا صلحآمیز غنیسازی کند.
با این حال، بهسرعت موضع خود را تغییر داد و دوباره به حداکثریگرایی بازگشت و خواستار «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» شد. واشنگتن میتواند با اجازه دادن به ایران برای غنیسازی در سطوح پایینتر و کمک به ساخت نیروگاههای هستهای برای اهداف صلحآمیز، فضایی برای دستیابی به توافق ایجاد کند.
دولت ترامپ همچنین موضع حداکثری خود را درباره ذخایر اورانیوم ایران حفظ کرد و اصرار داشت تا زمانیکه این ذخایر نابود یا صادر نشوند، هیچ تحریمی لغو نخواهد شد. این موضع با طرح سهمرحلهای ایران که در دور نخست مذاکرات ارائه شده بود، در تضاد بود.
در مرحله دوم، تهران پیشنهاد کرده بود که بخشی از تحریمها در ازای توقف غنیسازی، بازگرداندن بازرسیها و اجرای پروتکل الحاقی NPT لغو شود. تنها در مرحله سوم و نهایی، ایران متعهد میشد ذخایر خود را نابود یا منتقل کند و در مقابل، تحریمها بهطور کامل لغو شوند.
پس از دور پنجم، تهران اعلام کرد که مایل است ذخایر اورانیوم را در ازای لغو تحریمها کنار بگذارد، اما مشخص نکرد که آیا این کار را بدون دریافت بخشی از لغو تحریمها برای امتیازات مرحله دوم انجام خواهد داد یا خیر. در چارچوب توافق احتمالی آینده، واشنگتن میتواند بر سر سطح غنیسازی انعطاف نشان دهد و تهران نیز بر سر ذخایر اورانیوم قبل از لغو کامل تحریمها مصالحه کند.
چهارم، کاهش تأثیر و مداخله اسرائیل و کنگره: دولت ترامپ باید تأثیر و مداخله افرادی در اسرائیل و کنگره آمریکا را که مذاکرات را مختل کرده و تنشها را افزایش دادند، کاهش دهد.
طی مذاکرات، اسرائیل و اعضای کنگره فشار میآوردند تا ترامپ بر موضع حداکثری «غنیسازی صفر» و «برچیدن کامل برنامه هستهای» پایبند بماند، بهویژه در لحظاتی که او آماده مصالحه به نظر میرسید.
آنها همچنین سعی داشتند مذاکرات را با ترغیب ترامپ به اعمال تحریمهای بیشتر پس از وعده توقف آنها، مختل کنند. نهایتاً، اسرائیل با حمله به ایران و آغاز جنگ، مذاکرات را متوقف کرد. این اقدام نه تنها برای مذاکرات هستهای آمریکا و ایران، بلکه برای رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای نیز یک عقبگرد بود.
طی مذاکرات، تهران از این مسئله آگاه بود و از ترامپ خواست از مداخله بیشتر اسرائیل جلوگیری کند. در نهایت، این موضوع میتواند سختترین مسئله برای ترامپ باشد، زیرا او رابطه شخصی نزدیکی با نتانیاهو دارد و نمیتواند لابیهای طرفدار اسرائیل و گروههای تأثیرگذار بر کنگره و نهادهای دیگر را نادیده بگیرد.
اگر ترامپ به مذاکرات با ایران ادامه دهد، نمیتواند بهطور کامل از کنگره عبور کند، زیرا توافق نیازمند تصویب یا تأیید کنگره برای پایداری بیشتر است. احتمال دستیابی ترامپ به تصویب کنگره پایین است، با توجه به اکثریت محدود جمهوریخواهان و اعضای هر دو حزب که از اسرائیل حمایت کرده و با ایران مخالفت میکنند.
نتیجهگیری
با وجود برگزاری پنج دور مذاکرات دیپلماتیک بین آوریل و مه، ایالات متحده و ایران در جریان جنگ دوازدهروزه در ژوئن با یکدیگر درگیر شدند. توقف مذاکرات و جنگ پس از آن نتیجه چهار عاملی بود که در این مقاله تشریح شد.
اگر آمریکا و ایران تمایل و توان ادامه مذاکرات را داشته باشند، باید همه چهار عامل را مورد توجه قرار دهند تا به توافق دیپلماتیک دست یابند و از وقوع جنگ دیگری جلوگیری کنند.
برای این منظور، باید چرخه اجبار و تقابل شکسته شود و اظهارات عمومی تا زمان پیشرفت و حصول توافق به حداقل برسد. واشنگتن و تهران همچنین باید پیشاپیش بر سر قالب و انتظارات مذاکرات توافق کنند.
علاوه بر این، دو طرف باید در مسائل حیاتی مانند سطح غنیسازی و ذخایر اورانیوم مصالحه نمایند. نهایتاً، دولت ترامپ باید تأثیر افراد مخالف مذاکرات در اسرائیل و کنگره را کاهش دهد و در عین حال تصویب توافق توسط کنگره را برای پایداری بیشتر آن تضمین کند.
با وجود اینکه پرداختن به این چهار عامل کار دشواری است، دستیابی به توافق ممکن است، زیرا دامنه مسائل محدود است: تمرکز واشنگتن بر امنیت و اولویت تهران بر اقتصاد قرار دارد. در نهایت، فراتر از جنبههای فنی، موفقیت یا شکست مذاکرات آینده به اراده سیاسی دو طرف و میزان اعتماد آنها به یکدیگر بستگی خواهد داشت.