
به گزارش تابناک؛ وقتی ایستگاه مریم مقدس با آن مجسمهها و نقوش رونمایی شد دوستی نوشت «اگر شهردار اصلاحطلب چنین میکرد واویلا میشد!» از دیشب هم برخی دیگر از دوستان رونمایی مجسمه پادشاه ساسانی و والرین رومی را با اقدامات سالهای پایانی احمدینژاد و ایرانگرایی مشایی قیاس میکنند و آن را نشانه تضاد حاکمیت میبینند. یحتمل بخشی از این نقد بیراه نیست.

بدبینی و سوءظن ممکن است بخشی از خیرخواهی گذشتگان را زیر سؤال ببرد و همواره با عینک بدبینی دیگران را قضاوت کنیم ولی اصل مسئله آیا محدود به سوتفاهمات سیاسی است که برخلاف سوابق گذشته؛ دیشب روحانیون در صف اول رونمایی از والرین بودند و امروز تیتر و عکس کیهان و وطن امروز و باقی رسانههای انقلابی از این رویدادها استقبال میکنند؟! ما دچار تضاد و دوگانگی شدیم یا واقعاً موضوع دو چیز متفاوت است؟

ماجرا را از زاویه امام خمینی و قصه معروف موسیقی شجریان نگاه کنیم. میگویند روزی تلویزیون یکی از آهنگهای شجریان را گذاشته بود. امام آمدند و نشستند. به ایشان گفتند: «آقا؛ شما که قبلاً موسیقی را حرام میدانستید چرا الان حرام نمیدانید؟ امام گفتند: من الان هم همین موسیقی را اگر از رادیوی عربستان پخش شود، حرام میدانم. من خبر رادیوی شاه را هم حرام میدانستم موسیقیاش که جای خود دارد. اما همین موسیقی از نظام اسلامی پخش میشود و حلال است». اکبر ایرانی در کتاب خود در شرح موسیقی غنایی این تعارض را اینگونه شرح میدهد: «.. همان موسیقی حلال اگر در زمان شاه پخش میشد، حرام بود، چون موسیقی به هر نحوی در عصر طاغوت در راستای تقویت نظام طاغوتی قرار میگرفت؛ بنابراین موسیقی حلال تحت عنوان ثانوی اگر در راه ترویج ظلم و فساد و تقویت نظام ستمشاهی به کار رود حرام است نه اینکه حرام بوده و بعد از انقلاب اسلامی حلال شده است.»

کلید فهم این تعارض در استقبال از مجسمه پادشاه ساسانی با نقد به آن ایرانگرایی دهه ۹۰ در همین جاست. مساله اینجاست که امروز والرین و پادشاه ساسانی و حتی آرش کمانگیر نه برای عرض اندام در مقابل گفتمان انقلاب و تضعیف آن ساخته شدند بلکه ذیل همان مفاهیم انقلابی تعریف میشوند. دیروز هم که ایستگاه مریم مقدس رونمایی شد کسی نگران ترویج مسیحیت نشد. اساسا ایستگاهی که از زاویه آیات و روایات اسلامی به تکریم حضرت مریم بپردازد نه تنها پایههای اعتقادی مردم را متزلزل نمیکند بلکه نشانه قوت و افتخار دین اسلام میشود. از دل این ایستگاه نوکیش مسیحی خارج نمیشود بلکه مسلمان مومنی خارج میشود که به نگاه متعالی اسلام به ادیان آسمانی فخر میورزد.وقتی در کوران جنگ ۱۲ روزه آرش رونمایی میشود؛ مردم نه آرش، که سربازان پدافند و هوافضا را در چهره آرش میبینند. وقتی زانو زدن والرین در این روزگار سر از میدان انقلاب درمیآورد کسی نگران تضعیف انقلاب نیست. بلکه امتداد روحیه مقاومت در طول تاریخ کشور را لمس میکنند. اینکه چگونه گفتمان انقلاب و رهبری در حفظ تمامیت ارضی و ایستادگی در برابر دشمن تا اعماق تاریخ این کشور ریشه دارد.ای ایران بخوانی که از حسینیه امام خمینی سرمشق شده نمیتواند دهن کجی به اسلام و انقلاب تلقی شود حتی اگر زیر مجسمه شاپور ساسانی در میدان انقلاب زمزمه شود. اینجاست که به نظر میرسد که ما نه دچار تعارض و دوگانی بلکه با دو مفهوم متفاوت روبهرو هستیم. اندیشهای که در پی تضعیف گفتمان انقلاب است و مفاهیم مرتبط با آن را برای کشور ناکارآمد میداند و میخواهد با ترویج ایرانگرایی کمبودهای اسلام را جبران کند با آنکه وطن و مقاومت را امتداد گفتمان انقلاب توصیف میکند تفاوت بسیار است.
نویسنده:صادق نیکو