
شصتوسومین کنفرانس پاگواش در هیروشیما با عنوان «هشتاد سال پس از بمباران اتمی؛ زمانی برای صلح، گفتوگو و خلع سلاح هستهای» از اول تا پنجم نوامبر (۱۰ تا ۱۵ آبانماه) در شهر هیروشیمای ژاپن در حال برگزاری است.
به گزارش تابناک به نقل از ایرنا، در توضیح این رویداد آمده است: «ما مفتخریم که در هیروشیما گرد هم آمدهایم تا هشتادمین سالگرد بمباران اتمی، هفتادمین سالگرد «بیانیه راسل–اینشتین» و سیامین سالگرد اعطای جایزه صلح نوبل به سِر جوزف راتبلات و کنفرانسهای پاگواش درباره علم و امور جهانی را گرامی بداریم. از دل مناطق بمبارانشده، جایی که هنوز نشانههای زخمها آشکار است، شصتوسومین کنفرانس پاگواش پیامی پرصلابت به جهان میفرستد: نه به هیروشیماهای دیگر. نه به ناگازاکیهای دیگر. نه به جنگ.»
«سازمان پاگواش» سازمانی بینالمللی است که با هدف کاهش خطرات ناشی از تسلیحات هستهای و سایر سلاحهای کشتار جمعی فعالیت میکند. این سازمان از طریق گفتوگوهای غیررسمی میان دانشمندان، سیاستمداران و کارشناسان تلاش میکند تا راهحلهای علمی مبتنی بر شواهد برای مسائل امنیت جهانی ارائه دهد.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین و بنیانگذار و رئیس مؤسسه «پایاب» (PAIAB Institute) سخنران اصلی روز سوم این کنفرانس بود. متن سخنرانی ظریف به شرح زیر است:
امروز ایستادن در برابر شما در شصتوسومین کنفرانس پاگواش در هیروشیما، افتخاری بزرگ برای من است. صمیمانهترین سپاس خود را نثار برگزارکنندگان میکنم که مرا برای سخن گفتن در جمعی چنین برجسته از دانشمندان، سیاستگذاران، رهبران جامعه مدنی و اندیشمندان از سراسر جهان دعوت کردند.
امروز من نه در مقام رسمی دولتی، که هیچ مقام رسمیای ندارم، بلکه در مقام شخصی خود و بهعنوان استاد و بنیانگذار و رئیس مؤسسه «پایاب» (PAIAB Institute)، سخن میگویم؛ مؤسسهای غیردولتی که به طراحی و ساخت آیندهای الهامبخش اختصاص دارد. امیدوارم همراه با همه شما بتوانیم مسیرهایی را برای ساخت آیندهای امنتر و انسانیتر جستوجو کنیم.
برای ما ایرانیان، سلاحهای کشتار جمعی یادگاری از گذشتهای دور نیستند
بودن در هیروشیما، هشتاد سال پس از نخستین و به امید خدا آخرین استفاده از سلاحهای هستهای، حس عمیقی از مسئولیت سنگین و اندوهبار را در انسان برمیانگیزد. این شهر که روزگاری از وحشت بمب اتم به کلی ویران شد، امروز یادمانی جاودانه از هم حماقت و هم تابآوری انسان است.
هیروشیما به نمادی قدرتمند از توان انسان برای برخاستن از خاکستر نابودی و دفاع از جهانی عاری از کابوس نابودی هستهای بدل شده است.
ما ایرانیان نیز معنای هولناک و غیرقابل بیان سلاحهای کشتار جمعی و رنج انسانیِ ماندگاری را که این سلاحها پدید میآورند، بهخوبی درک میکنیم.
ملت ما خود قربانی مستقیم این بربریت بوده است. در جنگ صدام حسین علیه ایران، رژیم او با قساوتی بیرحمانه از عوامل شیمیایی علیه رزمندگان ما، غیرنظامیان بیگناه و حتی شهروندان عراقی استفاده کرد.
بازدید شب گذشته من از موزه صلح هیروشیما و تماشای تصاویر هولناکِ بخشی از ۱۴۰ هزار کشته و نزدیک به ۶۵۰ هزار بازمانده بمبارانهای اتمی (هیباکوشا)، مرا به یاد سال ۱۹۸۸ انداخت؛ زمانی که در فرودگاه جان اف. کندی نیویورک به استقبال قربانیان کُردِ حملات شیمیایی عراق رفتم. آنها برای درمان آمده بودند و تنها نمونهای کوچک از دهها هزار ایرانی بودند که با سلاحهای شیمیایی کشته شدند و بسیاری دیگر که با جراحات مادامالعمر دستبهگریبان ماندند؛ جراحاتی که هنوز هم بازماندگان و خانوادههایشان را میآزارد.
بنابراین، برای ما ایرانیان، سلاحهای کشتار جمعی یادگاری از گذشتهای دور نیستند؛ بلکه اهریمنانیاند که هنوز هم زندگی و کرامت قربانیان را، مدتها پس از خاموشی تفنگها، میفرسایند.
در جریان جنگ تحمیلی، جهان مصلحت ژئوپولیتیکی را بر مسئولیت اخلاقی ترجیح داد
طعنهآمیز است که همان کشورهایی که امروز ایران را بهدروغ به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای متهم میکنند، در همان سالهای تاریک از صدام حسین حمایت و او را تا دندان مسلح کردند، از جمله با سلاحهای شیمیایی، بر او سرمایهگذاری کردند و چشم بر جنایاتش بستند.
آنها حتی در برابر شواهد غیرقابل انکار نیز سکوت کردند و مصلحت ژئوپولیتیکی را بر مسئولیت اخلاقی ترجیح دادند و قربانیان را حتی از ابتداییترین ابزارهای دفاع از خود نیز محروم کردند.
اجازه دهید خاطرهای شخصی از همان دوران را بازگو کنم که عمق آن خیانت را نشان میدهد. در میانه دهه ۱۹۸۰، زمانی که دانشجویی جوان بودم که بهصورت پارهوقت در حوزه دیپلماسی فعالیت میکردم، به رئیس وقت شورای امنیت سازمان ملل، سفیر فرانسه، مراجعه کردم تا اطلاع دهم که سلاحهای شیمیایی علیه ایران بهکار گرفته میشوند. پاسخ او سرد و تکاندهنده بود: «من مجاز به گفتوگو درباره این موضوع با شما نیستم.»
بهگفته نیویورکتایمز، پنتاگون نیز از این مسئله چندان هراسی نداشت؛ برای آنان، این هم فقط یکی دیگر از روشهای کشتن انسانها بود.
هفت تحقیق سازمان ملل استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران را تأیید کرد؛ اما در طول تمام دوران تجاوز عراق به ایران، حتی یک قطعنامه محکومیت علیه صدام در شورای امنیت صادر نشد. البته، همهچیز زمانی تغییر کرد که او به کویت حمله کرد.
مخالفت ایران با سلاح هسته ای نمادین و نمایشی نیست بلکه استراتژیک است
دقیقاً بهدلیل همین تاریخ دردناک و نه علیرغم آن ایران همواره موضعی قاطع در مخالفت با سلاحهای کشتار جمعی اتخاذ کرده است. از دید من، مخالفت ایران صرفاً جنبه گفتاری ندارد؛ بلکه استراتژیک است.
در سه دهه گذشته، برنامه هستهای ایران از دو منظر غالب مورد تفسیر قرار گرفته است: دشمنان آن را تلاشی پنهان برای تولید سلاح هستهای دانستهاند. بسیاری از شما به یاد دارید که نتانیاهو از اواسط دهه ۱۹۹۰ بارها با ایجاد ترس، مدعی شد ایران تنها چند هفته یا چند ماه با ساخت بمب اتم فاصله دارد. دیگران نیز فعالیتهای ایران را تلاشی مشروع برای توسعه فناوری پیشرفته دانستهاند که هرگز به آستانه تسلیحاتی نرسیده است. هر دو دیدگاه اما بر فرضی نادرست بنا شدهاند: اینکه برنامه هستهای ایران در نهایت معطوف به سلاح است.
اجازه دهید برداشت خود را از تاکید مقام معظم رهبری بر تداوم برنامه هستهای در ایران بیان کنم؛ ایشان فتوایی دینی مبنی بر حرمت سلاح هستهای صادر کرده و همزمان می دانیم که این برنامه ارزش بازدارندگی واقعی نداشته است. برای رهبری، موضوع همواره چیزی عمیقتر و ماندگارتر بوده است: کرامت. ایشان مصرّانه بر تداوم برنامه صلحآمیز هستهای پافشاری کرده، دقیقاً چون به ایران با ابزار تهدید، تحریم و ارعاب گفته شد که نباید چنین کند. برای ایشان و برای بسیاری از ایرانیان، این تلاش هرگز جستوجویی برای سلطه آفرینی نبوده بلکه آزمونی برای مقاومت در برابر تسلیم بوده است.
به این نکته بیندیشید: چهار دهه تحریم، حملات سایبری و ترور دانشمندان، نه ایران را وادار به تسلیم کرده و نه به ساخت بمب سوق داده است. آنچه باعث تداوم این برنامه شده نه برنامه های نظامی بلکه احترام به خویشتن است. حتی تجاوز بیدلیل اخیر از سوی دو قدرت هستهای نیز نتوانست این واقعیت را تغییر دهد.
اسرائیل و آمریکا به اهداف خود از تجاوز به ایران دست نیافتند
امیدوارم ایالات متحده از همکاری خود با اسرائیل در این تجاوز شکستخورده، دو نتیجه مهم گرفته باشد. با این حال، در حالی که باید از تاریخ درس گرفت، نباید در زندان آن گرفتار شد. گذشته میتواند راهنما باشد اما نباید سرنوشت ما را تعریف کند. بنابراین، امیدوارم آمریکا شجاعت آموختن و پیشرفتن را بیابد.
نخست، این تجاوز به اهداف خود دست نیافت. اسرائیل این واقعیت را نادیده گرفت که ایرانیان همواره در برابر متجاوز متحد میشوند و از کشور خود دفاع میکنند. افزون بر آن، این درگیری نشان داد ایران هم توانایی و هم اراده وارد آوردن آسیب جدی به دو قدرت هستهای را دارد. من جنگطلب نیستم و از کشته شدن هیچکس خشنود نیستم، اما واقعیتها انکارناپذیرند: ایران توانست خسارتهایی به اسرائیل وارد کند، در حالی که در داخل ایران، در ۲۲ استان از ۳۱ استان حتی صدای یک گلوله هم شنیده نشد. در مقابل، هر گوشه از اسرائیل تأثیر موشکهای ایرانی را احساس کرد که این عدم تقارن در آسیبپذیری را آشکار ساخت.
خیالپردازیهای ترامپ درباره برنامه هسته ای ایران واقعیت ندارند
درس دوم که ایالات متحده باید عمیقاً درک کند این است که توانمندیهای هستهای ایران برخلاف خیالپردازیهای ترامپ قابل «نابودی» نیست.
ظرفیت واقعی نه در سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم غنیشده، بلکه در عرصه دانش علمی، تخصص فنی و نوآوری نهفته در ذهن دانشمندان ایرانی است. اسرائیل و آمریکا تلاش کردند بهترینِ این دانشمندان را از میان بردارند، اما زیرساخت فنی و علمی را نمیتوان «نابود» کرد.
بنابراین، به سود ایالات متحده است که از خیال تسلیم بیقید و شرط ایران دست بردارد و بهسوی مذاکرات واقعی حرکت کند. هدف باید دستیابی به توافقاتی باشد که تضمین کند این ظرفیت پیشرفته هستهای، شفاف و صرفاً صلحآمیز باقی بماند.
جهان دست از تهدید انگاری ایران بردارد
بنبستی که به این تجاوز بیدلیل و شکستخورده در میانه مذاکرات دیپلماتیک انجامید، از یک «نقص یا ناآگاهی شناختی» سرچشمه میگیرد؛ در قلب آن، «شکاف کرامت» نهفته است: شکافی میان تصوری که غرب از ایران دارد و تصوری که ایرانیان از خود دارند.
هر راهحل پایدار مستلزم آن است که با ایران نه به عنوان تهدیدی دائمی که باید مهار شود، بلکه به عنوان شریکی برابر در امور جهانی با منافع مشروع و سهمی ارزشمند رفتار شود. این تحول نیازمند ساختن چارچوبی نوین برای تعامل است؛ چارچوبی مبتنی بر احترام متقابل، شفافیت و رفاه مشترک.
جهان امروز میداند که ایران شکار آسانی نیست
ایران نیز باید خود را از «پارادایم تهدید» رها کند. ایران اکنون آشکارا نشان داده است که هرچند هزینههای انسانی و اقتصادی مسیر رفته اندک نبوده است (و من قصد توجیه یا کماهمیت جلوه دادن این هزینهها را ندارم) اما دوران «بزن و دررو» به سر آمده است.
جهان امروز میداند که ایران شکار آسانی نیست. ابر قدرتی که بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار در سال برای نظامیگری هزینه میکند، نتوانست کشوری را تحقیر کند که کمتر از ۱۰ میلیارد دلار به دفاع اختصاص میدهد.
در واقع، همان ابرقدرت پیش از آغاز بمبارانهای نسنجیده علیه تأسیسات حفاظت شده ایران، ناچار شد تمام نیروهای خود را از پایگاههای نظامی پیرامون ایران تخلیه کند.
با تکیه بر این اعتماد به نفس دشوار به دست آمده، ایران اکنون میتواند با جهان وارد تعامل شود. زمان آن فرا رسیده است که همه ما ـایران، منطقه و جامعه جهانی گستردهتر از «آینده پیشفرض» شکلگرفته از اشتباهات و رنجهای گذشته به سوی «آینده ساختهشده» ای حرکت کنیم که آگاهانه و از دل امکانات بیپایان پیشرو ساخته میشود.
شهروندان ایران بزرگترین سرمایه آن هستند
پیشتر درباره آنچه غرب باید انجام دهد سخن گفتم. اکنون اجازه دهید گامهای مشخصی را که ایران میتواند با اتکای بر این اعتماد تازه بردارد، برشمارم:
نخست: توانمندسازی مردم ایران
شهروندان ایران بزرگترین سرمایه آن هستند. در طول دههها جنگ، تحریم اقتصادی و انزوای بینالمللی ـو حتی در طول هزاران سال پیش از آن، ایرانیان تابآوری شگفتانگیزی از خود نشان دادهاند و همواره از دل سختیها فرصت ساختهاند. برای ساخت آیندهای روشنتر، ایران باید پرورش این سرمایه انسانی را نه از دریچه تهدیدهای بیرونی، بلکه از دریچه توان درونی و سهم جهانی خود دنبال کند.
دوم: تقویت دفاع
گذار به «پارادایم امکانها» به معنای سادهانگاری در برابر تهدیدهای واقعی نیست؛ ایران همچنان هوشیار خواهد ماند. ایران کمتر از هر بازیگر عمده منطقه برای دفاع هزینه میکند. برای حفظ امنیت، باید توان دفاعی خود را تقویت کنیم و در عین حال از تعیین سقف هزینههای نظامی در سطح منطقه حمایت کنیم.
سوم: ساختن منطقهای نیرومند
جغرافیای منحصر به فرد ایران، آن را به مرکز طبیعی برای یکپارچگی در آسیای غربی و قفقاز بدل کرده است. رئیس جمهور روحانی ابتکار «امید» یا طرح صلح هرمز را پیشنهاد کرد. من نیز در مقام معاون رئیسجمهور در زمستان گذشته و در مقالهای برای نشریه اکونومیست، ایده «انجمن گفتوگوی مسلمانان آسیای غربی» (MWADA) را مطرح کردم؛ ابتکاری برای جایگزینی دشمنی با دوستی از راه پیوندهای فرهنگی و اقتصادی که به پیمان عدمتجاوز منطقهای منتهی شود.
این طرحها اغلب با مقاومت ناشی از ذهنیتهای با حاصل جمع صفر مواجه شدند. اما رویدادهای اخیر، چشمانداز روانی منطقه را دگرگون کرده است. حملات اسرائیل به غزه، لبنان، سوریه، ایران، یمن و حتی قطر در تنها شش ماه، حس مشترکی از آسیبپذیری ایجاد کرده که میتواند اتفاقا به بنیان همکاری هم تبدیل شود.
تصور کنید چه امکانهای شگرفی در پیش است: شبکههای انرژی بههمپیوسته، مراکز مشترک پژوهش هستهای، پروژههای آبشیرینکن، کریدورهای اقتصادی که منابع آسیای مرکزی را به مسیرهای تجاری اقیانوس هند پیوند میدهند و تبادلات فرهنگی در بزرگداشت میراث مشترک. این ایدهها تحت نظارت سازمان ملل میتوانند از حد مفهوم فراتر رفته و به معماری واقعی برای صلح منطقهای بدل شوند.
چهارم: احیای دیپلماسی جهانی
بدبینی عمیق ایران نسبت به غرب بیدلیل نیست؛ این بیاعتمادی حاصل تاریخ طولانی از خیانتها است: از کودتای ۱۹۵۳ تا خروج یکجانبه آمریکا از برجام در ۲۰۱۸ و ناتوانی اروپا در اجرای تعهداتش. اخیراً نیز دیپلماسی نه با پاسخ دیپلماتیک بلکه با بمب مواجه شد و تعامل با خشونت و تقابل پاسخ داده شد.
ایران و غرب منافع حیاتی مشترکی در پرهیز از رویارویی دائمی دارند
با این حال، با وجود این کارنامه ناامید کننده، ایران و غرب منافع حیاتی مشترکی در پرهیز از رویارویی دائمی دارند. برجام نشان داد که مذاکره کارآمد است؛ اما فروپاشی آن نیز نشان داد که اگر یکی از طرفین توافق را ابزار سیاسی زودگذر بداند صلح میتواند چقدر شکننده باشد.
برای رهایی از چرخه بیپایان بحرانها، باید بهطور جمعی سازوکارهای نوین در سطح منطقهای و جهانی طراحی کنیم که نهادینهسازی اعتماد را در اولویت قرار دهد.
یکی از گامهای عملی، که در مقالهای در نشریه فارین پالیسی پیشنهاد کردهام، میتواند پیمان عدمتجاوز ایران و آمریکا باشد.
ابتکار دیگری نیز که همراه با همکارم در گاردین مطرح کردیم، «شبکه خاورمیانه برای پژوهش و پیشرفت هستهای» یا MENARA است ـ واژهای که در عربی به معنای «فانوس» است. مناره؛ شبکهای منطقهای برای همکاری در حوزه عدم اشاعه و بهرهگیری صلحآمیز از انرژی هستهای خواهد بود. این شبکه شامل یک کنسرسیوم غنیسازی مشترک است که ظرفیتهای موجود را در قالب تلاشی جمعی، شفاف و صلحآمیز در هم میآمیزد.
از همه مهمتر، مکانیزمهای نظارتی متقابل را نیز در بر میگیرد تا از رهگذر شفافیت، اعتماد ایجاد شود. این شبکه برای تمام کشورهای خاورمیانه که خواهان چشمپوشی از سلاح هستهای و پایبندی به نظارتهای سختگیرانه باشند، قابل استفاده است و مأموریت آن تبدیل «مسئله هستهای» از منبع تنش به بستری برای همکاری است.
تصور کنید دانشمندانی از ایران، عربستان سعودی، مصر و ترکیه دوشادوش یکدیگر در آزمایشگاههای مشترک کار کنند؛ در نتیجه سوءظن به همافزایی رقابت به همکاری تبدیل خواهد شد.
هیچ ملتی نمیتواند امنیت خود را بر ناامنی دیگران بنا کند
دوستان عزیز، باید خود را از زنجیرهای شکستها، کدورتها و ناکامیهای گذشته رها کنیم که ما را از دیدن این فرصتهای واقعی و دستیافتنی بازداشتهاند.
زمان آن رسیده است که حقیقتی بنیادی را بپذیریم: امنیت ما به طور ذاتی به هم پیوسته است؛ هیچ ملتی نمیتواند امنیت خود را بر ناامنی دیگران بنا کند. امنیت خریدنی نیست و صلح نیز با انباشت سلاح وارداتی تضمین نمیشود؛ بلکه با پرورش اعتماد حاصل میشود.
همانطور که در هیروشیما گرد آمدهایم، به یاد میآوریم که نابودی، سرنوشت ما نیست.
دانشمندانی که در این تالار گرد هم آمدهاند، ثابت میکنند همان ذهن انسانی که اتم را شکافت، ظرفیت بزرگتری برای التیام زخمهایی دارد که خود آفریده است.
آینده را نه آنان که با ترس سلاح میسازند، بلکه آنان که امید میسازند و الهام میبخشند، شکل خواهند داد.
اخبار اخیر نگرانکننده است. دستور ترامپ برای از سرگیری آزمایشهای هستهای ایالات متحده در پی توسعه موشکهای هستهای روسیه نمادی آشکار از ریاکاری آخرالزمانی اوست.
ما نباید تماشاگر باشیم. هیچ جایی مناسبتر از هیروشیما نیست تا در آن تصمیم بگیریم دیوانگی و تصور «بازدارندگی متقابل تضمینشده» را با خرد روشنگرانه جایگزین کنیم که میتواند تامین کننده دو هدف همافزا باشد: تعامل متقابل برای خلع سلاح هستهای و رشد و توسعه. بیایید یا ترمیم روابط فی مابین، جهانی را احیا کنیم که شایسته انسانیت مشترک ما باشد.