«فارن افرز» مطرح کرد

آمریکا با آتش بس اسرائیل را از دست ایران نجات داد/ اسرائیل ظرفیت هژمونی منطقه را ندارد

اسرائیل نشان داده که می‌تواند بسیاری از اهداف تاکتیکی خود را از طریق ترور و بمباران از راه دور پیش ببرد، اما ثابت نکرده است که قادر به تحقق اهداف راهبردی‌اش باشد.
کد خبر: ۱۳۳۷۷۷۳
| |
17371 بازدید
|

آمریکا با آتش بس اسرائیل را از دست ایران نجات داد/ اسرائیل ظرفیت هژمونی منطقه را ندارد

باور اشتباه اسرائیل مبنی بر این‌که این کشور برتری راهبردی دائمی بر دشمنان خود به‌دست آورده است، تقریباً به‌طور قطع آن را به انجام اقدامات تحریک‌آمیز فزاینده‌ای سوق خواهد داد که مستقیماً اهداف کاخ سفید را به چالش می‌کشد.

به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «مارک لینچ» استاد شناخته شده مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جورج واشنگتن در مقاله‌ای در «فارن افرز» به بررسی نظم ادعایی اسرائیل در خاورمیانه پرداخته که در ادامه آمده است.

نظم منطقه‌ای خاورمیانه به‌سرعت در حال تغییر است، اما نه به شکلی که بسیاری از مقامات اسرائیلی و آمریکایی تصور می‌کنند. تلاش دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، برای پایان دادن به جنگ غزه، منجر به آزادی همه گروگان‌های (اسرا) زنده اسرائیلی و توقفی موقت در کشتار و ویرانی بی‌وقفه‌ای شد که این سرزمین را عمیقاً زخمی کرده بود. 

این پیشرفت امید‌ها را برای یک دگرگونی گسترده‌تر در منطقه برانگیخت، حتی اگر آنچه پس از آتش‌بس اولیه خواهد آمد همچنان به‌شدت نامعلوم باشد. خود ترامپ از «طلوع صلح در خاورمیانه» سخن می‌گوید. 

اگر توافق او مانع از اخراج فلسطینی‌ها از غزه و الحاق کرانه باختری شود، بسیاری از دولت‌های عرب ممکن است بار دیگر مشتاق عادی‌سازی روابط با اسرائیل شوند. در واقع، اسرائیلی‌ها مشاهده کردند که رهبران عرب، حماس را برای پذیرش توافق ترامپ تحت فشار قرار دادند و این را نشانه‌ای دانستند که عادی‌سازی ممکن است دوباره در دستور کار قرار گیرد.

اما حتی اگر توافق غزه پابرجا بماند، این دوره همگرایی میان ایالات متحده و اسرائیل دوام نخواهد داشت. باور اشتباه اسرائیل مبنی بر این‌که این کشور برتری راهبردی دائمی بر دشمنان خود به‌دست آورده است، تقریباً به‌طور قطع آن را به انجام اقدامات تحریک‌آمیز فزاینده‌ای سوق خواهد داد که مستقیماً اهداف کاخ سفید را به چالش می‌کشد

اما حتی اگر توافق غزه پابرجا بماند، این دوره همگرایی میان ایالات متحده و اسرائیل دوام نخواهد داشت. باور اشتباه اسرائیل مبنی بر این‌که این کشور برتری راهبردی دائمی بر دشمنان خود به‌دست آورده است، تقریباً به‌طور قطع آن را به انجام اقدامات تحریک‌آمیز فزاینده‌ای سوق خواهد داد که مستقیماً اهداف کاخ سفید را به چالش می‌کشد. 

کشور‌های حوزه خلیج فارس که اسرائیل رؤیای پیوستن آنها به مدار خود را دارد، تردید دارند که اسرائیل مایل یا قادر به حفاظت از منافع اساسی آنها باشد. این کشور‌ها اکنون کمتر نگران رویارویی با ایران‌اند و کمتر از گذشته باور دارند که راه رسیدن به واشنگتن از تل‌آویو می‌گذرد؛ و به نظر می‌رسد اسرائیل عمق روابط و تمایلات ترامپ نسبت به کشور‌های خلیج فارس را درک نکرده است.

تفکر آرزومندانه سراسر دولت و نهاد امنیت ملی اسرائیل را فرا گرفته است؛ نهاد‌هایی که از فرصت‌های ناشی از به‌کارگیری قدرت نظامی کشور لذت می‌برند. پس از حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل مجموعه‌ای از حملات هوایی و مداخلات پیاپی را در سراسر منطقه آغاز کرد که نه‌تنها حماس، بلکه کل محور تحت رهبری ایران را هدف قرار داد. 

این اقدامات بار‌ها خطوط قرمزی را که سال‌ها جنگ سایه‌ای منطقه را کنترل می‌کردند، نقض کرد و به ترور چهره‌هایی انجامید که پیش‌تر دست‌نیافتنی تلقی می‌شدند: سید حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، با بمبی عظیم در مرکز بیروت کشته شد؛ اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، در یک خانه امن ایرانی هدف قرار گرفت؛ چندین فرمانده نظامی ایران در سوریه کشته شدند؛ و نخست‌وزیر حوثی یمن نیز در میان قربانیان بود. 

بمباران تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران، اوج تمایل دیرینه اسرائیل برای حمله به قلب بزرگ‌ترین دشمن خود را نشان داد.

با این حال، یک حمله در خلیج فارس به نقطه عطفی غیرمنتظره تبدیل شد. تلاش تکان‌دهنده اسرائیل برای ترور رهبران حماس که برای مذاکرات میانجی‌گری‌شده توسط ایالات متحده در دوحه در ماه سپتامبر گرد آمده بودند، نشانه‌ای از تشدید چشمگیر تلاش این کشور برای بازسازی خاورمیانه از طریق قدرت هوایی بود. 

این نوع اقدام تنها از سوی رهبرانی صورت می‌گیرد که کاملاً به مصونیت خود از پیامد‌های اعمالشان باور دارند. اما ترامپ تصمیم گرفت که این بار، اسرائیل بیش از حد پیش رفته است.

تصویر ماندگار ترامپ با چهره‌ای عبوس که نظاره‌گر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، است در حالی که او با شرمساری متن عذرخواهی از پیش نوشته‌شده‌ای را در تماس تلفنی با امیر قطر می‌خواند، به‌خوبی نماد لحظه‌ی ژئوپلیتیکی در حال تغییر است که به آتش‌بس اولیه در غزه انجامید

تصویر ماندگار ترامپ با چهره‌ای عبوس که نظاره‌گر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، است در حالی که او با شرمساری متن عذرخواهی از پیش نوشته‌شده‌ای را در تماس تلفنی با امیر قطر می‌خواند، به‌خوبی نماد لحظه‌ی ژئوپلیتیکی در حال تغییر است که به آتش‌بس اولیه در غزه انجامید.

مشخص نیست که آیا ناراحتی ترامپ از اسرائیل منجر به تغییرات معناداری فراتر از آتش‌بس خواهد شد یا نه. ارتش اسرائیل با استناد به حملات ادعایی حماس در جنوب غزه، این هفته بار دیگر بخش‌هایی از این منطقه را بمباران کرده است. 

اسرائیل بسیار بهتر عمل خواهد کرد اگر از لبه پرتگاه عقب‌نشینی کند و از فرصت ایجادشده توسط آتش‌بس برای کاهش ماجراجویی‌های نظامی خود و تلاش برای دستیابی به نوعی نظم پایدار منطقه‌ای بهره گیرد که تنها از طریق حرکت جدی به سوی تشکیل کشور فلسطین ممکن است. 

درگیری طولانی‌مدت، کاستی‌های اسرائیل را آشکار کرده است: سامانه‌های دفاع موشکی آن امنیت کامل فراهم نمی‌کنند، اقتصادش توان ادامه جنگی بی‌پایان را ندارد، سیاست داخلی‌اش پس از دوره‌ای طولانی از تنش در غزه دچار آشوب شده، و ارتش آن همچنان به‌شدت به ایالات متحده وابسته است. ویرانی غزه جایگاه اسرائیل در جهان را نابود کرده و این کشور را هرچه بیشتر منزوی و تنها ساخته است.

اسرائیل نمی‌تواند با بمباران، خاورمیانه را به نظمی نو و باثبات تبدیل کند. رهبری منطقه‌ای نیازمند چیزی فراتر از برتری نظامی است. 

این امر مستلزم سطحی از رضایت و همکاری دیگر قدرت‌های منطقه‌ای نیز هست. اما هیچ کشوری در خاورمیانه خواهان رهبری اسرائیل نیست و همه دولت‌ها اکنون بیش از پیش از قدرت مهارنشده آن بیم دارند. 

برخی در واشنگتن از چشم‌انداز اسرائیلی بی‌مهار که دشمنان آمریکا را نابود کند، ابراز خرسندی می‌کنند. اما آنها باید مراقب آرزو‌های خود باشند. منافع اسرائیل با منافع ایالات متحده یکسان نیست — و اسرائیل در حال صدور چک‌هایی است که ممکن است آمریکا نه مایل باشد و نه قادر به نقد کردن آنها.

نظمِ پیشین و آینده

تلاش اسرائیل برای بازسازی منطقه بسیار فراتر از آن رفته است که بیشتر افراد تصور می‌کردند، اما این تلاش برخلاف جریان‌های نیرومندی حرکت می‌کند. نظم منطقه‌ای خاورمیانه در طول ۳۵ سال گذشته به‌طرز چشمگیری باثبات بوده است. 

در پسِ ناآرامی‌ها، خشونت و تحولات ظاهراً بی‌پایان، ساختار اساسی سیاست منطقه‌ای تنها در چند مقطع دستخوش امکان تغییر شده — که هیچ‌یک پایدار نمانده‌اند. این ساختار متشکل است از برتری ناپایدار، نامحبوب و تا حد زیادی ناخوشایند آمریکا در سطح بین‌المللی، و تقسیم قدرتمند و ریشه‌دار منطقه به دو بلوک رقیب، حتی اگر این تقسیم‌بندی تنها گهگاه به رسمیت شناخته شده باشد.

این نظم منطقه‌ای با برتری جهانی آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پدید آمد. در دوران جنگ سرد، کشور‌های منطقه این امکان را داشتند که دو ابرقدرت را در برابر یکدیگر بازی دهند، در حالی که واشنگتن و مسکو بیش از حد نگران از دست دادن متحدان و نیرو‌های نیابتی ارزشمند خود بودند. 

پس از سال ۱۹۹۱، همه راه‌ها به واشنگتن ختم می‌شد. پرسش اصلی این بود که آیا کشور‌ها درون این نظم قرار دارند یا بیرون از آن. کشور‌هایی که درون آن بودند — از جمله اسرائیل و بیشتر کشور‌های عربی — از تضمین‌های امنیتی، دسترسی به نهاد‌ها و منابع مالی بین‌المللی، و حمایت‌های دیپلماتیک بهره‌مند شدند

اما پس از سال ۱۹۹۱، همه راه‌ها به واشنگتن ختم می‌شد. پرسش اصلی این بود که آیا کشور‌ها درون این نظم قرار دارند یا بیرون از آن. کشور‌هایی که درون آن بودند — از جمله اسرائیل و بیشتر کشور‌های عربی — از تضمین‌های امنیتی، دسترسی به نهاد‌ها و منابع مالی بین‌المللی، و حمایت‌های دیپلماتیک بهره‌مند شدند.

کشور‌هایی که بیرون از آن نظم قرار داشتند — ایران، عراق، لیبی و سوریه — با تحریم‌های فلج‌کننده، بمباران‌های مکرر و مداخلات پنهانی روبه‌رو بودند و به‌طور مداوم مورد شیطنت‌نمایی و بدنام‌سازی قرار می‌گرفتند. 

جای شگفتی نیست که لیبی و سوریه بخش زیادی از دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ را صرف تلاش برای بازگشت به لطف و حمایت واشنگتن و بازپیوستن به نظم منطقه‌ای تحت رهبری آمریکا کردند.

برتری آمریکا، که بر اثر فاجعه حمله این کشور به عراق و بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ تضعیف شد، دیگر مانند دهه‌های پیشین استوار و غیرقابل تزلزل به نظر نمی‌رسد. با این حال، چندقطبی‌شدن جهان همچنان چشم‌اندازی دوردست است. روسیه تنها یک متحد در منطقه داشت — رژیم ضعیف بشار اسد در سوریه. اکنون، پس از برکناری اسد در سال ۲۰۲۴، دیگر هیچ متحدی ندارد.

افزایش مهارنشدنی قدرت اقتصادی چین و مجموعه گسترده توافق‌های راهبردی‌اش با قدرت‌های منطقه‌ای نیز هنوز به چالشی جدی برای نظم منطقه‌ای تحت رهبری آمریکا تبدیل نشده است. 

پکن در موضوع غزه تقریباً غایب بوده و تنها به محکوم‌کردن بمباران‌های اسرائیل و ایالات متحده در ایران بسنده کرده است. چین فقط یک پایگاه دریایی کوچک در منطقه دارد — در جیبوتی — که آن هم صرفاً برای مقابله با دزدی دریایی در خلیج عدن استفاده می‌شود، و هنگامی که حوثی‌ها در واکنش به حملات اسرائیل به غزه، مسیر کشتیرانی در دریای سرخ را مسدود کردند، هیچ اقدامی نکرد. 

فعلاً به نظر می‌رسد چین با وجود وابستگی شدید به نفت و گاز خاورمیانه، از وضعیت فعلی که در آن بر برتری نظامی آمریکا در خلیج فارس «سواری رایگان» می‌گیرد، خشنود است.

اگرچه کشور‌های منطقه می‌کوشند تا شراکت‌های نظامی و اقتصادی خود را متنوع‌تر کنند و در معاملاتشان با واشنگتن امتیاز‌های بیشتری بگیرند، اما هنوز جایگزینی برای برتری آمریکا پدید نیامده است.

اسرائیل نمی‌تواند با بمباران، خاورمیانه را به نظمی نو و باثبات تبدیل کند.

از سال ۱۹۹۱، کشور‌های خاورمیانه در چارچوب نظمی دو‌قطبی به‌طور کارکردی تثبیت شده‌اند: بلوکی به رهبری آمریکا که شامل اسرائیل، بیشتر کشور‌های عربی و ترکیه است، در برابر ایران و شرکای منطقه‌ای‌اش صف‌آرایی کرده است. 

رهبران کشور‌های خلیج فارس از رویکرد معامله‌گرایانه ترامپ و تمایل او به توافق‌هایی که دولت‌های ثروتمند نفتی به‌راحتی می‌توانند ارائه دهند، احساس راحتی می‌کنند. توافق‌های ابراهیم، که در سال ۲۰۲۰ به ابتکار ترامپ موجب عادی‌سازی روابط چند کشور عربی با اسرائیل شد، تغییر چندانی جز در ظاهر امور ایجاد نکرد؛ زیرا بسیاری از آن کشور‌ها پیش‌تر نیز روابط راهبردی غیرعلنی با اسرائیل علیه ایران داشتند

رهبران کشور‌های خلیج فارس از رویکرد معامله‌گرایانه ترامپ و تمایل او به توافق‌هایی که دولت‌های ثروتمند نفتی به‌راحتی می‌توانند ارائه دهند، احساس راحتی می‌کنند. توافق‌های ابراهیم، که در سال ۲۰۲۰ به ابتکار ترامپ موجب عادی‌سازی روابط چند کشور عربی با اسرائیل شد، تغییر چندانی جز در ظاهر امور ایجاد نکرد؛ زیرا بسیاری از آن کشور‌ها پیش‌تر نیز روابط راهبردی غیرعلنی با اسرائیل علیه ایران داشتند.

این نظم تحت رهبری آمریکا به شکلی شگفت‌آور مقاوم و پایدار باقی مانده است. فروپاشی روند صلح (سازش) اسرائیل و فلسطین در سال ۲۰۰۱ و انتفاضه دومِ خونین هیچ‌گونه اختلال چشمگیری در آن ایجاد نکرد. 

حملات ۱۱ سپتامبر، حمله فاجعه‌بار به عراق، و سیاست‌های به‌شدت نامحبوبی که به نام «جنگ جهانی علیه ترور» دنبال شد نیز چنین تأثیری نداشتند. البته آن فجایع جایگاه بلوک ایران را تقویت کردند؛ بلوکی که طی دهه‌ها نفوذ خود را به‌تدریج گسترش داده بود — متحدانش در بغداد، بیروت و صنعا به موقعیت‌های مسلط دست یافتند؛ رژیم اسد در دمشق همچنان بر سر قدرت ماند؛ و حماس و حزب‌الله زرادخانه‌های قابل‌توجهی از موشک‌ها و توانمندی‌های نظامی دیگر توسعه دادند.

در جریان آشوب‌های بزرگِ دوران خیزش‌های عربی پس از سال ۲۰۱۱، آن دو‌قطبیِ پیشین به نظمی سه‌قطبیِ آشکار تبدیل شد. «محور مقاومت» ایران عمدتاً انسجام خود را حفظ کرد، اما تهدید‌ها و فرصت‌های ناشی از آن تحولات عظیم سیاسی، رقابت‌های ویرانگری را در جبهه‌های گوناگون منطقه‌ای برانگیخت و ائتلاف تحت رهبری آمریکا را به دو بخش تقسیم کرد: قطر و ترکیه در یک سو، و عربستان سعودی و امارات متحده عربی در سوی دیگر، در حالی که واشنگتن برای حفظ هماهنگی میان آنها به‌سختی تلاش می‌کرد. 

محاصره قطر از سوی امارات و عربستان در فاصله سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، تلاش‌ها برای حفظ جبهه‌ای واحد در برابر ایران را به‌شدت تضعیف کرد. اما این مناقشه‌ی بی‌ثمر، با روی کار آمدن جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به‌سرعت پایان یافت؛ همه بازیگران اصلی با یکدیگر آشتی کردند و نظم سنتی پیشین از سر گرفته شد، هرچند تلاش وسواس‌گونه دولت بایدن برای دستیابی به توافق عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و عربستان ناکام ماند.

با این حال، در پی جنگ غزه، رژیم‌های عربی بار دیگر به مسئله فلسطین علاقه نشان داده‌اند. رهبران منطقه که همواره از احتمال موج تازه‌ای از خیزش‌های مردمی بیم دارند و به‌دقت مراقب عوامل بالقوه‌ی برانگیزاننده اعتراضات جدید هستند، به‌خوبی از عمق خشم عمومی نسبت به پاکسازی قومی و ویرانی غزه آگاهند. 

بازاعلام ابتکار صلح عربی از سوی عربستان سعودی — که صلح با اسرائیل را مشروط به تشکیل کشور فلسطین می‌داند — نشان می‌دهد این تغییر تا چه اندازه چشمگیر بوده است. این تغییر در مفاد آتش‌بس غزه نیز بازتاب یافت؛ آتش‌بسی که اخراج فلسطینیان و الحاق سرزمین‌های اشغالی توسط اسرائیل را ممنوع اعلام کرد — شرایطی که بیش از آنکه با خواسته‌های اسرائیل هم‌خوان باشد، با ترجیحات کشور‌های خلیج فارس هماهنگی داشت.

لحظه ازدست‌رفته اسرائیل

با این حال، این دگرگونی از چشم رهبران اسرائیل پنهان مانده است. آنان به‌جای درک این تغییر، بر این باور تمرکز کرده‌اند که کارزار اسرائیل علیه ایران و متحدانش توازن قدرت در منطقه را دگرگون کرده است. 

قطع سرِ رهبری حزب‌الله و نابودی بخش عمده‌ای از زرادخانه موشکی آن، یکی از دارایی‌های نظامی حیاتی ایران را از میان برد. سقوط رژیم اسد نیز تهران را از مسیر آسان بازسازی متحد لبنانی‌اش محروم کرد، در حالی که اسرائیل به‌صورت نظام‌مند زرادخانه نظامی سوریه را نابود کرد، دارایی‌های ایرانی در آن کشور را هدف گرفت، و عملاً بر بخش وسیعی از جنوب سوریه نوعی حاکمیت مؤثر اعمال کرد.

اندیشمندان و مقامات امنیت ملی اسرائیل بر این باورند که هر مرحله از تشدید تنش‌ها فقط ثابت کرده است که نگرانی‌های منتقدان اغراق‌آمیز بوده است. آنان اکنون اصرار دارند که اشتباهشان پیش از ۷ اکتبر این بود که اجازه دادند تهدید‌ها بدون برخورد قاطع و نهایی رشد کنند، فارغ از هر هزینه‌ای. 

قمار آنها بر این فرض استوار است که می‌توان نظم را با زور و از طریق حملات هوایی تحمیل کرد و رهبران عرب یا آن‌قدر مرعوب‌اند یا چنان ضعیف که هرگز جرأت واکنش نشان نخواهند داد.

به نظر می‌رسد اسرائیل قانع شده است که دغدغه‌های هنجاری اهمیت چندانی ندارند: اقداماتش نشان می‌دهد که مشروعیت، صرفاً از لوله تفنگ ناشی می‌شود. رهبران عرب ممکن است غر بزنند، اما در نهایت از خطی که هژمون برتر منطقه ترسیم می‌کند، پیروی خواهند کرد

به نظر می‌رسد اسرائیل قانع شده است که دغدغه‌های هنجاری اهمیت چندانی ندارند: اقداماتش نشان می‌دهد که مشروعیت، صرفاً از لوله تفنگ ناشی می‌شود. رهبران عرب ممکن است غر بزنند، اما در نهایت از خطی که هژمون برتر منطقه ترسیم می‌کند، پیروی خواهند کرد. 

اسرائیل همواره رئالیست‌ترین قدرت منطقه‌ای بوده است. این کشور ترجیح می‌دهد در منطقه‌ای زندگی کند که در آن زور تعیین‌کننده حق است، هیچ کشوری به‌خاطر فلسطینیان از منافع خود نمی‌گذرد، قانون بین‌الملل الزام‌آور نیست، و قدرت نظامی حرف آخر را می‌زند.

اما برتری نظامی اسرائیل و رضایت ناخشنودانه اعراب، نظمی پایدار ایجاد نخواهد کرد. تحکیم رهبری منطقه‌ای اسرائیل مستلزم آن است که کشور‌های عربی با اسرائیل یا در احساس هدف مشترک شریک شوند یا در احساس تهدید مشترک — و اسرائیل هر دو را تضعیف کرده است. 

ویرانی غزه و گام‌های اسرائیل به‌سوی الحاق کرانه باختری، هرگونه تظاهر به وجود مسیری عادلانه برای حل مسئله تشکیل کشور فلسطین را از میان برده است. حتی پیش از آنکه حملات اسرائیل قدرت نظامی منطقه‌ای ایران را تضعیف کند، عربستان سعودی و کشور‌های خلیج فارس در مسیر آشتی با جمهوری اسلامی ایران گام برداشته بودند.

پس از حمله به دوحه (و پیش از آن، تهدید اسرائیل به اخراج میلیون‌ها فلسطینی به مصر و اردن)، اکنون اسرائیل به همان اندازه برای رژیم‌های عربی تهدیدآمیز به نظر می‌رسد که ایرانِ تضعیف‌شده؛ و تا زمانی که تهدید ایران دیگر خواب را از چشمانشان نرباید، کشور‌های عربی تمایل چندانی به پذیرش هم‌سویی ناخوشایند با اسرائیل نخواهند داشت.

قدرت مهارنشده و جاه‌طلبی بی‌حد‌و‌مرز سرانجام به تراژدی می‌انجامد. اسرائیل آشکارا نشان داده است که تمایلی به برداشتن گام‌های معنادار برای ایجاد احساس هدف مشترکی ندارد که بتواند موفقیت‌های نظامی‌اش را به رهبری منطقه‌ای تبدیل کند. 

اسرائیلی‌ها همچنان گرفتار زخم روانی حمله ۷ اکتبر هستند. اکثریت قاطع افکار عمومی اسرائیل محکومیت بین‌المللی جنایات جنگی این کشور در غزه را رد می‌کنند و بیشتر آنان اساساً گزارش‌های مربوط به قحطی یا تلفات گسترده غیرنظامیان را باور ندارند.

نتانیاهو نیز بیش از آنکه نگران انتقادات جهانی یا احیای طرح تشکیل کشور فلسطین — که برای شرکای افراط‌گرای ائتلافش غیرقابل‌قبول است — باشد، بر حفظ دولت راست‌گرای تنگ‌دست خود تمرکز دارد. 

آتش‌بس در غزه فرصتی برای تغییر مسیر فراهم کرده بود، اما درگیری‌های ادامه‌دار، کارشکنی در ارسال کمک‌های بشردوستانه و تشدید خشونت شهرک‌نشینان در کرانه باختری، چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای رقم نمی‌زند.

رژیم‌های عربی بار دیگر به مسئله فلسطین علاقه‌مند شده‌اند.

اما در این میان، بزرگ‌نمایی اسرائیل از قدرت نظامی خود نیز کمکی به آن نمی‌کند. با وجود حملات غافلگیرانه جسورانه و برتری آشکار هوایی، اسرائیل از توان نظامی لازم برای اشغال و حفظ سرزمین‌هایی فراتر از اراضی فلسطینی و سوری که ۵۵ سال پیش تصرف کرده، برخوردار نیست. 

اسرائیل نشان داده است که می‌تواند بسیاری از اهداف تاکتیکی خود را از طریق ترور و بمباران از راه دور پیش ببرد، اما ثابت نکرده است که قادر به تحقق اهداف راهبردی‌اش باشد: حماس همچنان قدرتمندترین نیروی غزه است، حزب‌الله با وجود تحمل تلفات سنگین از خلع سلاح سر باز می‌زند، و کارزار ۱۲روزه گسترده علیه ایران نه به پایان برنامه هسته‌ای ایران انجامید و نه الهام‌بخش قیامی مردمی برای سرنگونی جمهوری اسلامی شد.

برتری نظامی اسرائیل واقعی است، اما مشروط و شکننده. اسرائیل توانست جنگ غزه را تنها با تأمین مداوم تسلیحات از سوی آمریکا ادامه دهد. سامانه‌های دفاعی «گنبد آهنین» آن در برابر حملات موشکی ایران به‌شدت از کمبود موشک رهگیر رنج می‌بردند تا اینکه ایالات متحده در جنگ ۱۲روزه آتش‌بس را تحمیل کرد. 

درخواست‌های اضطراری اسرائیل از واشنگتن در دو سال گذشته نشان می‌دهد که این کشور تا چه اندازه به ایالات متحده وابسته مانده است. قدرت‌های منطقه‌ای نیز بی‌تردید این آسیب‌پذیری بالقوه در جنگی طولانی‌مدت را به‌خوبی زیر نظر دارند.

نتانیاهو دهه‌هاست که بازی سیاست آمریکا را خوب می‌شناسد و دلیلی موجه دارد که تصور کند نفوذ اسرائیل بر سیاست ایالات متحده، علیرغم آشفتگی‌های کنونی، برای همیشه ادامه خواهد داشت. اما چراغ‌های هشدار اکنون باید چشمک بزنند. آغوش حزبی نتانیاهو به سوی جمهوری‌خواهان و نحوه عملکرد اسرائیل در غزه، اجماع دوحزبی پیشین در حمایت از اسرائیل را به‌شدت فرسوده است. 

اکنون اکثریت دموکرات‌ها بیشتر با فلسطینی‌ها احساس همدلی می‌کنند تا با اسرائیلی‌ها، و سیاستمداران دموکرات به‌طور فزاینده‌ای در حال زیر سؤال بردن کمک‌های نظامی به اسرائیل هستند.

جمهوری‌خواهان همچنان از اسرائیل حمایت می‌کنند، اما ملی‌گرایان جریان «اول آمریکا» کمتر تمایل دارند منافع ایالات متحده را تابع اسرائیل کنند. ترامپ پیرتر، غیرقابل‌پیش‌بینی و ناپایدار شده و روابط شخصی و مالی عمیقی با رژیم‌های خلیج فارس دارد؛ جانشینان احتمالی جمهوری‌خواه او، مانند معاونش جی‌دی ونس، نیز تعهد خاصی نسبت به اسرائیل ندارند. بدون چک سفید از سوی ایالات متحده، برتری اسرائیل ممکن است بسیار سریع‌تر از آنچه هر کسی انتظار دارد، فروبپاشد.

اسرائیل ممکن است خود را هژمون جدید منطقه بداند، اما در واقع خود را هم کم‌اهمیت‌تر و هم کم‌کاربردتر کرده است. پس از حمله به قطر، بعید است رهبران کشور‌های خلیج فارس همچنان تمام سامانه‌های پدافند هوایی خود را متوجه ایران و یمن نگه دارند

اسرائیل ممکن است خود را هژمون جدید منطقه بداند، اما در واقع خود را هم کم‌اهمیت‌تر و هم کم‌کاربردتر کرده است. پس از حمله به قطر، بعید است رهبران کشور‌های خلیج فارس همچنان تمام سامانه‌های پدافند هوایی خود را متوجه ایران و یمن نگه دارند. 

شاید آنان نابودی غزه به‌دست اسرائیل را تحمل می‌کردند، اما اکنون اسرائیل به تهدیدی برای امنیت خودشان بدل شده است. این واقعیت که اسرائیل تاکنون بهای جدی‌ای برای گسترش‌طلبی نظامی‌اش در منطقه و ویرانی غزه نپرداخته، در میان اسرائیلی‌ها این احساس را تقویت کرده است که هرگز نیز نخواهد پرداخت. 

اما این تصور، همان‌قدر گمراه‌کننده است که باور اسرائیل در سال ۱۹۷۳ مبنی بر این‌که پس از پیروزی قاطع شش سال پیش از آن، هیچ کشور عربی هرگز جرأت حمله دوباره به آن را نخواهد داشت — یا همان اندیشه پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که حماس برای همیشه در غزه مهار خواهد ماند.

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲۲
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۲۳
ناشناس
|
United States of America
|
۱۴:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
بزرگترین مشکلشون وسعت ایرانه
هر جا رو میزدن از یکجای دیگه موشک بلند میشد و میزدشون
به هوش باشیم
پاسخ ها
ناشناس
| Austria |
۱۷:۳۶ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
علی رغم این مشکل شب اول سی نفر از سرداران و دانشمندان رو به شهادت رساندند
شاید کارشون سخت کنه اما همین بزرگی ایران دفاع رو هم سخت می‌کنه و نمیشه پدافند رو متمرکز کرد یک جا و به تعداد زیادی پدافند نیازه که در دسترس نیست و نتیجه اش شد این
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
تا بمب اتم رو نسازیم هر لحظه باید منتظر حمله اسرائیل و امریکا باشیم.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
فقط آتش بس نبود آمریکا وقتی دید اسرائیل کم آورده به ایران حمله کرد البته از قبلش هم زمان حمله کاملا همکاری میکرد با اسرائیل
پاسخ ها
ناشناس
| Austria |
۱۷:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
باید دید در این جنگ کدوم طرف به اهدافش رسید و اجماع حول کدوم طرف ایجاد شد و کدوم کشور متضرر شد
البته نه با نگاه شماها
با نگاه واقع بینانه
منیژه
|
United States of America
|
۱۵:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
اگه اینطوره چرا ایران آتش بس را قبول کرد
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۲
والا من خسته شدم انقدر این سوال رو پرسیدم
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۰:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۲
به خاطر دولت غربگرای فعلی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
حیف و هزاران حیف ایران آتش بس را پذیرفت ، بهترین فرصت داشتیم برای محو اسرائیل
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۷ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
اگر اینگونه است چرا شما آتش بس را پذیرفتید؟چهل وشش ساله میگید مرگ بر اسراییل خوب الان که پاداد کار را تمام میکردید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۹ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
عاقلان دانند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
اسرائیل پادگان آمریکا در خاورمیانه است و فقط اتحاد مسلمانان می تواند جلو آن بایستد.
محسن
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
تعداد زیادی از سران عرب و مسلمان شدند بازو اسرائیل و آمریکا در منطقه و با کوچکی که دارند و ثروت زیاد در منطقه و فرا منطقه دخالت میکنند و کمک حالا اسرائیل و آمریکا و جاده صاف کن هستند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
شما چرا آتش بس رو قبول کردید!؟ ادامه میدادید تا نابودی اسراییل.
Mhd
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۸/۱۱
آخه این چه جور منطقی که این به اصطلاح این به اصطلاح متمدنین دارن.زندگی دیگران رو بزن خراب کن که زندگی خودت رو آباد کنی.قانون هیچ جنگلی هم اینطوری نیست.
برچسب منتخب
# آتش بس غزه # خروج از ان پی تی # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # مکانیسم ماشه # اسنپ بک
نظرسنجی
از میان 5 بانک و موسسه مالی ناتراز کدامیک عملکرد بدتری دارند؟
مرجع جواهرات
الی گشت