ایالات متحده باید اعتماد تهران را دوباره به دست آورد، با دقتی فراوان بر مذاکرات تمرکز کند و دو مؤلفهی کلیدی دیگر را نیز تأمین نماید: نخست، تضمین کند که از توافق خارج نخواهد شد؛ و دوم، سازوکاری برای جلوگیری از حملات بیشتر اسرائیل به ایران ارائه دهد.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، اندیشکده شورای آتلانتیک آمریکا در مقالهای به بررسی سناریوهای محتمل درباره برنامه هستهای ایران پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
جنگ کوتاه دوازده روزه بین اسرائیل (با پشتیبانی آمریکا) و ایران در ماه ژوئن - و آتشبس اخیر بین اسرائیل و حماس - این پرسشهای جدید را مطرح کرده که آیا با توجه به انزوای فزاینده ایران در صحنه جهانی، آیا اکنون امکان رسیدن به یک توافق با تهران وجود دارد.
آتشبس غزه نشان میدهد که چگونه وقتی رئیسجمهور دونالد ترامپ شخصاً وارد میدان میشود و از تمامی اهرم فشار آمریکا و تاکتیکهای مذاکراتی خلاقانه بهره میگیرد، حتی امر به ظاهر غیرممکن نیز ممکن میگردد.
اسرائیلیها، فلسطینیها، آمریکا و منطقه هنوز کار زیادی در پیش دارند تا اطمینان حاصل کنند که درگیری بار دیگر شعله ور نخواهد شد. ترامپ و تیم او میتوانند بر اساس این حرکت ناشی از آتشبس غزه، بر روی یک توافق گستردهتر منطقهای متمرکز شوند - که همانطور که ترامپ در سخنرانی ماه جاری خود در کنست اشاره کرد، شامل پرداختن به ایران نیز میشود.
دو مسیر کلی وجود دارد. اول، یک توافق مذاکرهشده که میتواند به یک راهحل بلندمدت بینجامد. یا دوم، یک آتشبس شکننده که به طور متناوب با درگیری مواجه میشود. هر یک از این سناریوها دارای ریسکها و فرصتهایی است.
سناریوی اول: یک توافق «بزرگ و زیبا»
یک «توافق بزرگ و زیبا» احتمالاً مستلزم آن است که آمریکا به ایران راهی برای تسکین تحریمها و ادغام در فرصتهای توسعه اقتصادی منطقهای، و همچنین محافظت در برابر حمله دیگری از سوی اسرائیل ارائه دهد.
اگرچه موانع زیادی بر سر این سناریو وجود دارد، اما در صورت تحقق، منافعی برای همه طرفین به همراه خواهد داشت، که بدون شک جایزه صلح نوبل (نوبل سال آینده) را برای ترامپ به ارمغان خواهد آورد.
همانطور که استفن هادلی، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، و ولی نصر، کارشناس ایران، در اجلاس امنیتی اسپن امسال مورد بحث قرار دادند، چنین توافقی میتواند بالقوه بر بحثهای درون ایران درباره چگونگی پیشروی، با توجه به آسیبپذیریهای تازه آشکارشده آن، تأثیر بگذارد و رهبر معظم انقلاب ممکن است با این شرایط موافقت کند.
در عوض، ایران تقریباً به یقین نیاز خواهد داشت که متعهد به سطح غنیسازی بسیار پایینتری شود (۳.۶ درصد برای مصارف غیرنظامی، به جای ۶۰ درصدی که قبل از حملات ژوئن غنیسازی میکرد) و تحت یک رژیم بازرسی بسیار شدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گیرد.
بعید است ایران غنیسازی داخلی خود را متوقف کند، اما یک رویکرد احتمالی میتواند تشکیل یک شرکت مشترک در خارج از کشور با سرمایهگذاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باشد.
ماده غنیشده میتواند از محل غنیسازی - که به عنوان مثال میتواند در عمان تاسیس شود - برای نیروگاه هستهای بازگردانده شود. ایران پیش از جنگ ژوئن نسخهای از این ایده را مطرح کرد، اما خواستار استقرار این شرکت مشترک در داخل خاک خود بود.
به عنوان بخشی از توافق، ممکن است از ایران خواسته شود که برنامه موشکی بالیستیک خود و حمایت از نیروهای نیابتی منطقهای خود مانند حزب الله، حوثیها، حماس و شبهنظامیان عراق را محدود کند. هر دوی این مسائل از نقاط اختلاف اصلی هستند و هیچیک در برنامه جامع اقدام مشترک ۲۰۱۵ به آن پرداخته نشد. ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۱۸، این مسائل را به عنوان بخشی از دلایل خود برای خروج از برجام عنوان کرد.
برای تحقق این سناریو، تهران باید معامله پیشنهادی را بهطور قابلتوجهی بهتر از گزینههای جایگزین ببیند. بههرحال، ایران میلیاردها دلار در برنامه هستهای خود سرمایهگذاری کرده و آن را هم بهعنوان بازدارندهای مهم در برابر حملات خارجی و هم منبعی از غرور ملی میبیند.
جنگ ماه ژوئن موج تازهای از ملیگرایی را در ایران شعلهور کرد که تهران تلاش دارد از آن به نفع خود استفاده کند. با تضعیف حزبالله و حماس، از میان رفتن شریک سوریاش و ضعیف شدن نیروهای نظامی، برنامه هستهای همچنان مهمترین کارت مذاکره ایران باقی مانده است.
بعید است تهران بدون دریافت امتیازهایی که بتواند بهعنوان پیروزی معرفی کند، از آن صرفنظر کند؛ و هر مذاکرهکننده ایرانی تحت فشار شدید تندروها و ... برای حفظ تواناییهای کلیدی نظامی که از دید نظام حیاتی هستند قرار خواهد داشت.
ایالات متحده باید اعتماد تهران را دوباره به دست آورد، با دقتی فراوان بر مذاکرات تمرکز کند و دو مؤلفه کلیدی دیگر را نیز تأمین نماید: نخست، تضمین کند که از توافق خارج نخواهد شد مگر در صورت بروز شرایط خاص؛ و دوم، سازوکاری برای جلوگیری از حملات بیشتر اسرائیل به ایران ارائه دهد، شاید در ازای تعهدات ایران به عدم ساخت برنامه مخفیانه سلاح هستهای و توقف مسلح کردن نیروهای نیابتی منطقهای.
برای جلب رضایت اسرائیل، ایالات متحده احتمالاً باید فشار حسابشده و مشوقهایی مانند قراردادهای دفاعی جذابتر و یک آتشبس میانجیگریشده با حوثیها را ارائه کند تا تمام حملات علیه اسرائیل و کشتیهای مرتبط با آن متوقف شود.
تحقق این سناریو دشوار خواهد بود، زیرا مسائل پیچیده زیادی باید حل شود و همه طرفها بر سر نقاط اختلاف اساسی خود پافشاری میکنند. اسرائیل نسبت به مذاکرات بدبین خواهد بود و ممکن است هر لحظه دست به اقدام نظامی بزند، که میتواند گفتوگوها را بر هم زند. اگر آتشبس در غزه حفظ شود، اسرائیل شاید اولویتهای امنیتی خود را برای پرداختن به نگرانیهای امنیتی منطقهای باقیمانده از جمله ایران، دوباره تنظیم کند.
در سناریوی دوم، یعنی وقفهای با تعادل سمی، نگرانیهای امنیت ملی ایالات متحده درباره برنامهی هستهای ایران همچنان حلنشده باقی میماند و تهدید درگیری نظامی دوباره میان اسرائیل و ایران ادامه خواهد یافت.
ممکن است مذاکراتی صورت گیرد یا نگیرد، اما در هر دو حالت، هیچ پیشرفت واقعی برای رفع تهدید احتمالی ایران هستهای یا فعالیتهای بیثباتکننده دیگر آن در منطقه — مانند مسلح کردن حوثیها — حاصل نخواهد شد.
در حال حاضر، اوضاع در مسیر این سناریو پیش میرود. وزیر خارجهی ایران در این ماه گفته است که ایران و ایالات متحده از طریق میانجیها پیام رد و بدل میکنند و ایران «قطعاً پیشنهادهایی را که منطقی، متوازن و منصفانه باشد بررسی خواهد کرد.» او همچنین اظهار داشت که ایران از «حق غنیسازی اورانیوم» خود صرفنظر نخواهد کرد — موضعی که ایالات متحده در حال حاضر احتمالاً رد خواهد کرد و در عوض، بر کنار گذاشتن کامل حق غنیسازی بهعنوان بخشی از هر توافقی پافشاری خواهد نمود.
مخاطراتِ «تعادل سمی»
احتمال دارد که طی ماهها یا سالهای آتی، در صورت عبور از خطوط قرمز مشخص، ایران هدف اقدام نظامی مستقیم اسرائیل قرار گیرد. این خطوط ممکن است شامل مواردی همچون عدم ارائه دسترسی کافی به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ازسرگیری غنیسازی هستهای، تسلیح مجدد گروههای شبهنظامی منطقهای یا تلاش برای تسلیح اورانیوم غنیشده باقیمانده باشد. ممکن است ایالات متحده نیز در چنین اقداماتی مشارکت کند.
در صورتی که ایران تلافی کند، اسرائیل احتمالاً مجبور میشود تا بخش قابلتوجهی از سامانههای پدافند موشکی گرانبهای خود را بهکار گیرد؛ سامانههایی که ایالات متحده در سالهای اخیر برای تأمین مقادیر مورد نیاز با دشواری مواجه بوده است.
اضافه بر این، اسرائیل ممکن است با کمبود موشکهای رهگیر «Arrow» برای مقابله با موشکهای بالستیک دوربرد روبرو شود — موضوعی که در جنگ اخیر نیز بهعنوان نگرانی یاد شده است و میتواند نشانهای از احتمال وقوع تبادل خونبارتر باشد.
تجدد درگیری میتواند زورآزمایی سامانههای ضدموشکی ایالات متحده را نیز شدیداً تحت فشار قرار دهد. این خطر زمانی بهویژه جدی است که واشنگتن مجبور شود از داراییهای خود محافظت کند یا بحران امنیتی دیگری در نقاط دیگر جهان روی دهد. در جنگ کوتاه میان ایران و اسرائیل در ژوئن، گزارش شده است که ایالات متحده حدود ۲۵ درصد از سامانههای رهگیر THAAD خود را بهکار گرفته است.
عملیات نظامی مداوم یا دورهای در خاک ایران میتواند بر نیروهای نظامی، اقتصاد و سیاست داخلی اسرائیل فشار وارد کند. استراتژی گذشته اسرائیل مبتنی بر جنگهای سریع و شدید بود تا نیروی انسانی محدودِ آن حفظ شود و از درگیریهای طولانیمدت که جمعیت را به خطر میاندازد یا منابع را تحت فشار قرار میدهد، اجتناب شود.
بسیاری از سربازان ذخیره اسرائیل چندین دوره در غزه خدمت کردهاند که این امر بر توانایی آنان برای حضور در مشاغل غیرنظامیشان تأثیر گذاشته است. بنا بر گزارش آوریل ۲۰۲۵، بیش از صد هزار سرباز ذخیره اسرائیلی به خدمت فراخوانده نشدهاند و نرخ حضور در آموزش ذخایر به حدود ۶۰ درصد کاهش یافته است — رقمی که بهطور چشمگیری کمتر از وضعیت بلافاصله پس از حملات ۷ اکتبر حماس است. در مجموع، اگر اسرائیل بهطور منظم با ایران وارد جنگ شود، احتمال دارد با هزینههای واقعی اقتصاد و اجتماع مواجه شود.
از سوی دیگر، درگیری تجدیدشده میتواند احتمال تغییر نظام در ایران را تقویت کند و همراه آن، دورهای طولانی از عدمقطعیت، آشوب و احتمالاً دولتی سختگیرتر را بههمراه بیاورد! با این حال، اسرائیل ممکن است معتقد باشد که تغییر نظام در ایران میتواند به ظهور دولتی بازتر به مذاکره منجر شود؛ در نتیجه ممکن است اعضا کلیدی دولت ایران را هدف قرار دهد.
ایران احتمالاً از تجربه جنگ دوازدهروزه در ژوئن درس گرفته و ممکن است با مجموعهای گستردهتر از ابزارهای نظامی شدیدتر پاسخ دهد. رهبران تهران پیشتر به این امر تهدید کردهاند.
ممکن است ایران برای رویارویی با سناریوی مشابه آماده شود. طرحهای جبران تلافیجویانه ممکن است از پیش تصویب شده باشند تا پس از حمله آغاز شوند، بدون فرمان مستقیم فرماندهان سرویسها یا با اختیارات گستردهتر.
در ماه اوت، ایران شورای ملی دفاع را تشکیل داد — متشکل از مقامهای عمدتاً نظامی و اطلاعاتی با هدف تسریع تصمیمگیری در زمان جنگ — که نشان میدهد رهبری کشور هنوز تصور نمیکند درگیری به پایان رسیده باشد. همچنین، مشاور ارشد نظامی رهبر معظم ایران اظهار داشت: «ما در آتشبس نیستیم؛ ما در مرحله جنگ هستیم»، که نشانگر آمادگی ایران برای هرگونه درگیری در هر لحظه است.
از آنجا که ایران نمیتواند جنگ متعارف را به پیروزی علیه اسرائیل یا ایالات متحده تبدیل کند، لذا تلاش خواهد کرد به هر نحو ممکن هزینههایی را تحمیل کند تا بازدارندگی خود را بازسازی نماید.
ایران ممکن است جریان شلیک موشکی خود را اصلاح یا گسترش دهد تا از دفاعها بگریزد، اهداف کمتر دفاعشده مانند کشتیرانی تجاری را انتخاب کند، یا عملیات نامتقارن، ترورها و حملات سایبری را در دستور کار قرار دهد.
در گذشته، ایران غالباً صبر استراتژیک بهکار بسته است حتی پس از پاسخ متعارف فوری به حمله آمریکا؛ برای نمونه، پس از ترور قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰، ایران حملهٔ موشکی تلافیجویانهای علیه پایگاههای آمریکایی در «الاسد» و «اربِیل» انجام داد و چندین حمله با راکت از سوی شبهنظامیان به سفارت آمریکا در عراق را تسهیل کرد.
همچنین ایران از سال ۲۰۲۰ تا حداقل ۲۰۲۴، طرحهایی تروریستی را علیه دونالد ترامپ، مایک پمپئو و سایر مقامات آمریکایی پیش برد! در صورت از سرگیری درگیری، تهران ممکن است واشنگتن را تا حدی مسئول حمایت نظامی از اسرائیل بداند؛ ایران یا گروههای وابستهاش ممکن است به اهداف نرم، شامل شرکتها، تأسیسات و کارکنان آمریکایی در منطقه، حمله کنند.
همچنین احتمال دارد ایران یا اسرائیل دچار محاسبهٔ اشتباه شوند. خطر دیگر این است که یکی از طرفین، عمداً یا بهطور تصادفی، اقدامی انجام دهد که طرف مقابل را برانگیزد و به جنگ جدید منجر شود.
نمونهای از این دست، حمله اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ به کنسولگری ایران در سوریه بود که هفت افسر ایرانی از جمله دو ژنرال را بهکام مرگ فرستاد؛ ایران این را خط قرمز تلقی کرد و در پاسخ اولین حملهٔ مستقیم خود به اسرائیل را انجام داد.
در جنگ میان حزبالله و اسرائیل در ۲۰۲۴ نیز، پرتابههای حزبالله گاهی اهداف اشتباهی را نشانه گرفتند؛ برای مثال، در ژوئیهٔ ۲۰۲۴، میدان فوتبال در اسرائیل هدف قرار گرفت و دوازده کودک کشته شدند.
در جریان جنگ دوازدهروزه ژوئن، حمله اسرائیل به زندان معروف «اوین» با واکنش شدید شهروندان ایرانی و سازمانهای بینالمللی حقوق بشر روبهرو شد؛ زیرا حدود هشتاد نفر از جمله کارکنان، زندانیان و بازدیدکنندگان کشته شدند. حوادث و خطاهای محاسباتی چنین، خطر واکنش بسیار شدیدتر از سوی طرف مقابل را افزایش میدهند.
عدم حصول توافق و ماهیت «شروع–توقف» درگیری میتواند به منافع تجاری آمریکا و بینالمللی در منطقه آسیب زند. جنگهای مکرر — یا حتی نگرانی دائمی از احتمال وقوع جنگ دیگر — میتواند بر قراردادهای تجاری آمریکا، همکاری فناوری با کشورهای حاشیه خلیج فارس، آزادی ناوبری و احتمالاً قیمت انرژی تأثیر بگذارد.
کشورهای عربی نگران آن خواهند بود که هر درگیری جدید، امنیت و منافع آنها را نیز تهدید کند. همانطور که در جریان درگیری ژوئن دیده شد، زمانی که ایران موشکهایی به سمت قطر شلیک کرد، کشورهای حوزه خلیج فارس ممکن است هدف قرار گیرند اگر ایران بخواهد از طریق فشار به آمریکا، اسرائیل را وادار به توقف جنگ نماید.
کشورهای حوزه خلیج فارس همچنین دربارهٔ تواناییشان برای صادرات نفت نگران خواهند شد اگر تنگهٔ هرمز تهدید شود یا کشتیرانیشان هدف تهدیدات وابسته به ایران از جمله از یمن قرار گیرد.
نتیجهگیری
توافقی جامع برای تمامی طرفین بهترین نتیجه است، اما فراهمآوری و پایداری آن، بهدلیل تمرکز شدید لازم، فقدان شدید اعتماد و مواضع حداکثری ایران، اسرائیل و ایالات متحده، کاری دشوار خواهد بود.
در صورتی که روندهای کنونی ادامه یابد، ممکن است اوضاع بهسمت یک «تعادل سمی» گرایش پیدا کند که با فورانهای دورهای درگیری — در زمانی که هر طرف تلاش میکند خطوط قرمز خود را اعمال کند — همراه خواهد بود و این امر احتمال تشدید درگیری با پیامدهای ژرف و گسترده را افزایش میدهد.
با این وجود، امید هست که، بهجای آن، دونالد ترامپ و مشاوران مورد اعتمادی که دارد — بهویژه فرستاده ویژه استیو ویتکاف و جرد کوشنر — بتوانند از تجربهٔ تجاری و توانمندیهای خود در عرصهٔ معامله استفاده کنند، همانگونه که جهانیان شاهد بودند پس از دو سال جنگ میان اسرائیل و حماس به پیشرفتی دست یافتند، تا طرفین را به سازش تشویق کرده و به راهحلی خلاقانه و برد-برد برسند که مسیر تقابل را به سوی آیندهای امنتر و پررونقتر برای منطقه تغییر دهد.