به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، دایان کیتون کمدین و بازیگر آمریکایی، شنبه ۱۹ مهر (۱۱ اکتبر) درگذشت. اینبازیگر را در ایران بیشتر با فیلم «آنیهال» به کارگردانی وودی آلن و سهگانه «پدرخوانده» به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا میشناسند اما او ریشه در تئاتر داشت و از اینقاب بود که وارد سینما شد.
مرگ اینبازیگر بهانهای است تا یکی از آثار مهم کمدی سینمای آمریکا یعنی «آنیهال» (۱۹۷۷) را که در ایران هم شناخته شده است، مرور کنیم. چون اینفیلم هم از جهت حضور دایان کیتون و هم وودی آلن قابل تامل و بررسی است و روزگاری بین دانشجویان تئاتر و سینما دربارهاش زیاد صحبت میشد.
«آنیهال» ۲ سال پس از پایان جنگ ویتنام ساخته شد که نارضایتیهای مردم در آمریکا بالا گرفته بود و روح اعتراض در اینجامعه قدرت داشت. شخصیت وودی آلن هم در فیلم، با اینکه نام دیگری جز نام واقعی خودش دارد، آینهدار اوست و یککارگردان و روشنفکر ناراضی را تصویر میکند. اما نباید فراموش کرد که اینکاراکتر، یکهنرمند و کمدین یهودی است؛ مانند دیگر استندآپکمدین آمریکایی رابین ویلیامز که کارش در وهله اول، خنداندن و استندآپ کمدی بود. اینطیف از بازیگران کمدی آمریکا نمونههای مشابه دیگری چون بیلی کریستال هم دارد.
بههرحال، وودی آلن در «آنیهال»، با ظاهر و ویترین کمدی رمانتیکش، کلی حرف دیگر هم بهطور مستقیم و غیرمستقیم میزند؛ ازجمله انتقاد از نگاهی که اهالی محله بروکلین و در کل مردم شهر نیویورک نسبت به یهودیهایی مثل او دارند [در صحنه آشنایی با خانواده آنی یکی از اعضای خانواده او را به چشم یکخاخام با کلاه و ریش انبوه میبیند] و غیر از انتقاد عقاید و نگاه یهودی خود را هم علنا و بدون پردهپوشی مطرح میکند. شخصیت وودی آلن در «آنیهال» به ظاهر عقاید روانشناسانه فروید را نقد و بررسی و بالا و پایین میکند، اما جهانبینی و نگاهش کاملا از فروید تبعیت میکند و شوخیهای جنسی و تلاش برای عادیکردن روابط دو جنس مخالف از کودکی تا بزرگسالی در بیشتر فیلمها و آثارش وجود دارند.
وودی آلن بهعنوان یکهنرمند روشنفکر، باید از چیزی ناراضی باشد؛ این عدم رضایت در «آنیهال» در لحظات و اتفاقات مختلف تصویر میشود؛ اول از همه که اینشخصیت از ابتدا تا انتها آرام ندارد و بهخاطر همهچیزش غر میزند؛ از رابطههای جنسیاش گرفته تا اظهار فضلهای روشنفکرانه یکمرد در صف سینما. بنابراین آنروح اعتراض آمریکای بعد از جنگ ویتنام بدون آنکه دلیل اجتماعیاش مطرح شود، فقط در قالب درگیریهای درونی وودی آلن تصویر میشود. در طرح دیگر ماجرا آنی بهعنوان عشق قرار دارد که سرزنده و شوخ است و همانطور که روزی پایش به زندگی مرد ماجرا باز شد، روز دیگر هم رفت و سرنوشت خودش را به تنهایی دنبال کرد. ایناتفاق در زندگی واقعی آلن و کیتون رخ داده و رابطه عاشقانهشان از تمرین تئاتر شروع شد و با پایان همکاری سینماییشان که در ۸ فیلم بروز و ظهور یافت، به پایان رسید. هر دو هم گفتند همچنان دوستان خوبی برای یکدیگر هستند.
یکی از مجادلههای آنی با آولی سینگر (وودی آلن) در فیلم درباره مرگ است. آنی میگوید هرچه کتاب در خانه مشترکشان درباره مرگ است، متعلق به آلوی هستند. وودی آلن با اینشوخی یا حرف جدی، دغدغه خود را درباره مرگ به رخ میکشد و نامگذاری نمایشنامه «مرگ در میزند»ش یا فیلم کمدی «عشق و مرگ» او هم گواه همینمساله است.
وودی آلن، شوخی شوخی هرچه میخواهد در فیلمهایش میگوید و ممکن است یکهنرمند آزاداندیش و بیطرف به نظر برسد. اما بهصراحت از نگاه مردم آمریکا به یهودیان انتقاد میکند و لابهلای دیالوگهای فیلم لگدی هم حواله هیتلر و نازیها میکند و برای بار چندم عقاید یهودیاش را نشان میدهد. ظاهر ناراضی و روشنفکر بودن هم در کنار دغدغه کمدین بودن و اجرای اسندآپ کمدی، باعث رقیقشدن اثر مستقیم ایناظهارنظرهای مستقیم میشود. اما بهجز مباحث سیاسی و ایدئولوژیک، مرتب با موضوع ارتباط زن و مرد شوخی میکند و عقاید فروید را درباره قدرت تفکرات جنسی منتشر میکند. اما اگر بخواهیم کاراکتر وودی آلن در اینفیلم را در یککلیدواژه خلاصه کنیم باید از لفظ «مرد بازنده» استفاده کنیم. یعنی اینشخصیتی است که وودی آلن خواسته در اینفیلم به تصویر بکشد؛ مردی که از بچگی و دوران مدرسه، نسبت به دیگران متفاوت بوده و فکر میکرده بوسیدن دختر همکلاسی عیبی ندارد و اینموضوعات برای بچههای همسنوسال او زود نیست. اینمساله هم ذیل داشتن ذهن کنجکاو و پر از سوال توجیه میشود.
اما دایان کیتون بهعنوان قطب دیگر «آنیهال» که تکمیلکننده نقش وودی آلن باشد، زنی سرزنده، شوخ و ابتدا کمی خنگ است که با کمک آلوی سینگر خواننده میشود [کیتون هم در ابتدای زندگی بازیگر تئاتر و خواننده بود] و بعد که بال و پر گرفت، سینگر دلش را میزند و سراغ آینده روشنتری میرود که در رابطه با مرد بازندهای مثل او باید خوابش را ببیند. اینکاراکتر در طول قصه فیلم باید در تضاد با شخصیت غرغروی آلوی سینگر و نارضایتیهایش باشد. او در حال رشد و ترقی است؛ در حالیکه آلوی مرتب درجا میزند و رشدی ندارد.
در گفتگو و چالش نهایی آلوی و آنی که مرد به خاطر زن ۳۰۰۰ کیلومتر را با هواپیما تا لسآنجلس آمده، آلوی در صدد برگرداندن آنی به نیویورک است؛ شهری که با وجود همه نارضایتی و ناراحتیاش از آن، گرفتار آن است. اما آنی میخواهد در لسآنجلس بماند و رشد کند. از اینجهت فیلم «آنیهال» تقابل زندگی در دو شهر نیویورک و لسآنجلس را با تفاوت زندگی هنری واقعی و سلوک یکهنرمند با سگدو زدن؛ با زندگی هنری سطحی و مرفه و لوکس و داشتن خانههای لاکچری نشان میدهد. نیویورک شهر عقیده و سختی است و لسآنجلس سرزمین راحتی و رهاشدن در ثروت.
«آنیهال» روزی روزگاری بهعنوان یککمدی طراز مطرح بود اما وقتی بعد سالها برای بار چندم دوباره تماشایش میکنیم، دستش برای ما رو شده و کمی خستهکننده است. البته اینفیلم در روزگار خودش پیشرو محسوب میشد و ۴ جایزه اسکار ازجمله جایزه بهترینفیلم را هم به آن دادند و در همانروزگار که یکی از آثار جنبش هالیوود نو محسوب شد، کار خودش را کرد اما امروز دیگر تر و تازه نیست.
با برگشت به دایان کیتون باید بگوییم او در اینفیلم، بخشی از زندگی واقعی خود را در زندگی مشترک با وودی آلن بازی میکند. او که هیچگاه ازدواج نکرد، در طول عمر هنری خود با وودی آلن، آلپاچینو و وارون بیتی زندگی کرد و مثل آنی هالِ فیلم وودی آلن، با این دو بازیگر هم به هم زد اما دوست خوب ماند. او از سال ۱۹۷۰ وارد سینما شد و «آنیهال» دهمین تجربه سینماییاش بود. آخرین فیلمش هم «کمپ تابستانی» در سال ۲۰۲۴ بود.
صادق وفایی