بولتن دانشمندان هسته‌ای مطرح کرد

پیمان دفاعی عربستان و پاکستان پیامی به ایران و اسرائیل است/ هشدار «تلافی هسته‌ای» به مقامات تهران و تل آویو

با توجه به پیامد‌های منفی احتمالی مرتبط با «بمب (اتمی) سعودی»، منطقی است که عربستان از ابهام راهبردی ناشی از پیمان خود با پاکستان رضایت داشته باشد.
کد خبر: ۱۳۳۲۴۹۳
| |
2525 بازدید

پیمان دفاعی عربستان و پاکستان پیامی به ایران و اسرائیل است/ هشدار «تلافی هسته‌ای» به مقامات تهران و تل آویو

ابهامی که امکان «تلافی هسته‌ای» را در ذهن مقامات ایرانی و اسرائیلی تداعی می‌کند، بی‌آن‌که عربستان مجبور به میزبانی از کلاهک‌های هسته‌ای در خاک خود شود.

به گزارش سرویس بین الملل تابناک، بولتن دانشمندان هسته‌ای در مقاله‌ای به بررسی پیمان دفاعی عربستان و پاکستان پرداخته که در ادامه آمده است.

لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.

عربستان سعودی و پاکستان در ماه سپتامبر یک پیمان دفاع متقابل امضا کردند که در آن تصریح شده است: «هرگونه تجاوز علیه یکی از دو کشور، تجاوز علیه هر دو محسوب می‌شود.»

این اعلامیه پس از آن موجب سردرگمی شد که خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، پیشنهاد کرد این پیمان که یک رابطه دیرینه میان دو کشور را تثبیت می‌کند، شامل «چتر هسته‌ای» نیز می‌شود. اگرچه آصف بعداً این اظهارنظر را پس گرفت، اما اینکه آیا پاکستان واقعاً چتر هسته‌ای خود را بر فراز عربستان گسترش داده یا نه، همچنان نامشخص است.

پیمان پاکستان و عربستان پیامی به واشنگتن می‌فرستد مبنی بر نارضایتی ریاض از تضمین‌های امنیتی رو به ضعف آمریکا و آمادگی‌اش برای استفاده از «ابهام راهبردی» در شرایطی که نیاز به موازنه با اسرائیل و ایران افزایش یافته است.

افزایش نگرانی‌های امنیتی منطقه‌ای: بسیاری از رسانه‌ها حملات موشکی اسرائیل به قطر در اوایل سپتامبر، که رهبران سیاسی حماس را هدف قرار داد، را جرقه اصلی این پیمان توصیف کردند. نقض آشکار حاکمیت قطر توسط اسرائیل – یکی از متحدان اصلی آمریکا در منطقه – شوک عمیقی به پادشاهی‌های خلیج فارس وارد کرد که معمولاً از آشوب‌های منطقه‌ای در امان بوده‌اند.

با وجود بی‌طرفی رسمی در جنگ ایران و اسرائیل، کشور‌های خلیج فارس – به‌ویژه قطر – خود را درگیر این درگیری یافتند، زمانی که ایران در پاسخ به حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای‌اش، پایگاه هوایی «العدید» آمریکا در نزدیکی دوحه را هدف قرار داد؛ هرچند خسارت اندکی وارد شد و ایران پیشاپیش واشنگتن را از این اقدام مطلع کرده بود.

امنیت عربستان نیز در سپتامبر – هرچند ناخواسته – در معرض خطر قرار گرفت، زمانی که دو موشک بالستیک حوثی که به سمت اسرائیل شلیک شده بودند، در میانه مسیر بر فراز خاک عربستان از هم پاشیدند.

اگرچه افزایش جسارت و سلطه‌جویی اسرائیل در منطقه بی‌تردید پادشاهی‌های خلیج فارس را نگران کرده است، باور اینکه پیمان پاکستان و عربستان مستقیماً محصول حملات به خاک قطر باشد دشوار است. 

توافقی در این سطح معمولاً ماه‌ها یا حتی سال‌ها زمان برای مذاکره نیاز دارد. با این حال، زمان‌بندی امضای این پیمان پیامی به دولت بی‌مهار اسرائیل می‌فرستد. مهم‌تر از آن، این پیمان نتیجه درک فزاینده‌ای است مبنی بر اینکه ایالات متحده منطقه را رها کرده است؛ ترسی که نخستین بار پس از واکنش ملایم واشنگتن به حملات حوثی‌ها به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ تقویت شد.

ترس عربستان از عقب‌نشینی آمریکا از منطقه، ریاض را به سمت پرداختن به مسئله «خودمختاری راهبردی» و تنوع‌بخشی به شراکت‌هایش سوق داده است؛ بخشی از این تلاش با روی آوردن به چین صورت گرفته که اکنون جای واشنگتن را به‌عنوان شریک اصلی تجاری پادشاهی گرفته است

ترس عربستان از عقب‌نشینی آمریکا از منطقه، ریاض را به سمت پرداختن به مسئله «خودمختاری راهبردی» و تنوع‌بخشی به شراکت‌هایش سوق داده است؛ بخشی از این تلاش با روی آوردن به چین صورت گرفته که اکنون جای واشنگتن را به‌عنوان شریک اصلی تجاری پادشاهی گرفته است. 

چین در سال ۲۰۲۳ با موفقیت میان ایران و عربستان میانجی‌گری و آشتی برقرار کرد. این توافق پس از حملات ۷ اکتبر علیه اسرائیل نیز پایدار ماند و چارچوب روابط را تغییر داد و عربستان را از حملات ایران و حوثی‌ها مصون ساخت. 

با این حال، محدودیت‌های آن زمانی آشکار شد که تهران در ژوئن گذشته در قطر تلافی کرد و نشان داد که برای حفظ ثبات رژیم خود و حفظ غرور ملی، از کشاندن کشور‌های همسایه به درگیری تردید نخواهد کرد.

تا پیش از حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات ایران، عربستان از فشار فزاینده واشنگتن بر تهران و تضعیف شبکه نیابتی ایران توسط اسرائیل بهره‌مند می‌شد. 

اکنون عربستان بیم دارد که نظم منطقه‌ای جدیدی – که توسط اسرائیل دیکته شده و با حمایت آمریکا اجرا می‌شود – بر منطقه تحمیل شود و جایی برای نقش قدرتمند عربستان باقی نگذارد. 

عربستان همچنان به وابستگی خود به ایالات متحده برای امنیت آگاه است، اما در عین حال در حال استفاده از روابط خود با چین و یادگیری نحوه تفکر و اقدام بر اساس منافع ملی خود است. 

پیمان دفاعی پاکستان و عربستان گواهی بر این تلاش برای استقلال بیشتر است، چراکه گفته می‌شود واشنگتن تنها پس از امضای این توافق از آن مطلع شده است.

اولویت اصلی محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، موفقیت چشم‌انداز ۲۰۳۰ است؛ طرحی پرهزینه و انرژی‌بر که به‌شدت به ادغام پادشاهی در اقتصاد جهانی و شهرت آن به‌عنوان کشوری امن و باثبات وابسته است تا بتواند گردشگران و سرمایه‌گذاری خارجی جذب کند.

پیمانی که روابط تاریخی را تثبیت می‌کند: پیمان دفاعی عربستان و پاکستان دهه‌ها همکاری دفاعی را که با بسته‌های مالی به نفع پاکستان تقویت می‌شد، رسمی کرد. با این حال، این روابط هرگز مانع از آن نشد که ریاض بر اساس منافع خود عمل نکند: با وجود اینکه گفته می‌شود پاکستان افسران نظامی بازنشسته‌ای را برای کمک به عربستان در ساخت ارتش خود اعزام کرده بود، ریاض پس از جنگ ۱۹۶۵ میان پاکستان و هند از قطع روابط خود با دهلی‌نو خودداری کرد.

با این حال، مسیر روابط عربستان و پاکستان دچار اختلال جدی نشد و در سال ۱۹۶۷ دو کشور با امضای یک توافق‌نامه دفاعی که بر آموزش نظامی و تبادل مشاوران نظامی تمرکز داشت، شراکت خود را رسمی کردند. 

بعد‌ها گزارش شد که برخی از این مشاوران پاکستانی نخستین جنگنده‌های نیروی هوایی سلطنتی عربستان را در جریان یک تهاجم یمنی به جنوب پادشاهی هدایت می‌کردند. در دهه ۱۹۷۰ نیز حدود ۱۵ هزار نیروی پاکستانی در عربستان مستقر بودند. 

سپس جنگ افغانستان در سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲ نقطه اوج شراکت راهبردی عربستان و پاکستان بود که با امضای یک توافق‌نامه پروتکلی و اعلام آشکار ملک فهد در سفر سال ۱۹۸۰ به اسلام‌آباد مبنی بر «وابستگی امنیت پادشاهی به پاکستان» به اوج خود رسید.

با وجود روابط نزدیک، هیچ‌یک از دو کشور از اولویت دادن به منافع خود دست نکشیدند: در سال ۱۹۸۱، رژیم ضیاء در پاکستان علی‌رغم درخواست عربستان از حمایت عراق در جنگ ایران و عراق خودداری کرد. 

در سال ۲۰۱۲ نیز پاکستان از مشارکت در طرح اتحادیه عرب – که به ابتکار عربستان برای مداخله علیه رژیم اسدِ مورد حمایت ایران در سوریه ارائه شده بود – سر باز زد. 

از سوی دیگر، عربستان در سال‌های اخیر از موضع‌گیری آشکار در قبال مناقشه کشمیر خودداری کرده است، زیرا عربستان – و کشور‌های خلیج فارس به‌طور کلی – در حال تعمیق روابط اقتصادی خود با هند هستند که اکنون دومین شریک تجاری بزرگ ریاض محسوب می‌شود.

بی‌طرفی پاکستان در جنگ یمن در سال ۲۰۱۵ اغلب به‌عنوان نمونه‌ای از «غیرقابل اعتماد بودن» آن مطرح می‌شود. اما به گفته یک سفیر پیشین فرانسه در عربستان، «سعودی‌ها می‌دانستند که پاکستانی‌ها در یمن مداخله نخواهند کرد»؛ زیرا پیامد‌های سیاسی این کار بسیار سنگین بود

بی‌طرفی پاکستان در جنگ یمن در سال ۲۰۱۵ اغلب به‌عنوان نمونه‌ای از «غیرقابل اعتماد بودن» آن مطرح می‌شود. اما به گفته یک سفیر پیشین فرانسه در عربستان، «سعودی‌ها می‌دانستند که پاکستانی‌ها در یمن مداخله نخواهند کرد»؛ زیرا پیامد‌های سیاسی این کار بسیار سنگین بود. 

عربستان از دوگانگی میان مواضع سیاسی سطحی – که برای مصرف عمومی اتخاذ می‌شوند – و همکاری نظامی دیرپایی که از بیشتر دولت‌ها عمر بیشتری داشته، آگاه است: تا زمانی که ارتش در پاکستان قدرت را در دست دارد، عربستان مطمئن است که روابطش با اسلام‌آباد امن باقی خواهد ماند. 

نمونه قابل‌توجهی از نفوذ ارتش، برکناری حزب مردم پاکستان از دولت تحت فشار عربستان است؛ اقدامی که پس از تلاش اسلام‌آباد برای نزدیک‌تر شدن به ایران و تنش در روابط با خاندان سلطنتی سعودی انجام شد؛ و البته، منابع مالی عظیم عربستان همواره عامل مهمی در این رابطه بوده‌اند. در سال ۲۰۲۳، پادشاهی اعلام کرد که یک کمک ۱۱ میلیارد دلاری برای جلوگیری از ورشکستگی به پاکستان ارائه خواهد کرد. 

اخیراً نیز ریاض تمایل خود را برای سرمایه‌گذاری در یک پالایشگاه نفت و همچنین پروژه‌های معدنی و خورشیدی در سراسر پاکستان نشان داده است. اهمیت عربستان در ثبات اقتصادی پاکستان آشکار است و پادشاهی از این اهرم استفاده کرده و در صورت لزوم همچنان استفاده خواهد کرد. 

علاوه بر این، تقویت سرمایه‌گذاری در پاکستان با هدف عربستان برای تنوع‌بخشی به پایه سرمایه‌گذاری و کاهش وابستگی به نفت نیز هم‌راستا است.

چشم‌انداز «بمب سنی»

اسلام‌آباد به‌شدت به این افتخار می‌کند که نخستین کشور مسلمان توسعه‌دهنده سلاح هسته‌ای است و این دستاورد را «بمب اسلامی» می‌نامد. 

جالب آن‌که گمان می‌رود عربستان سعودی نقش مهمی در تأمین مالی برنامه تسلیحات هسته‌ای پاکستان داشته باشد و همین موضوع باعث شکل‌گیری ایده «اشتراک هسته‌ای» میان دو کشور شد.

پس از شکست پاکستان در جنگ ۱۹۷۱ با هند و مشاهده نخستین آزمایش هسته‌ای هند در سال ۱۹۷۴، اسلام‌آباد به دنبال توسعه برنامه سلاح‌های هسته‌ای خود رفت. 

گزارش‌ها حاکی از آن است که عربستان سالانه یک میلیارد دلار برای توسعه «بمب سنی» کمک مالی می‌کرد و پس از آن‌که ایالات متحده تحریم‌هایی علیه پاکستان اعمال کرد، پادشاهی با تأمین روزانه ۵۰ هزار بشکه نفت به یاری اسلام‌آباد آمد

گزارش‌ها حاکی از آن است که عربستان سالانه یک میلیارد دلار برای توسعه «بمب سنی» کمک مالی می‌کرد و پس از آن‌که ایالات متحده تحریم‌هایی علیه پاکستان اعمال کرد، پادشاهی با تأمین روزانه ۵۰ هزار بشکه نفت به یاری اسلام‌آباد آمد.

حمایت مالی ریاض – همراه با سفر وزیر دفاع پیشین عربستان در سال ۱۹۹۹ به یک مرکز غنی‌سازی اورانیوم و تأسیسات تولید موشک در پاکستان – زنگ خطر را در واشنگتن درباره جاه‌طلبی‌های هسته‌ای عربستان به صدا درآورد. 

نگرانی‌ها درباره احتمال ایجاد «چتر هسته‌ای» پاکستان در سال ۲۰۱۲ شدت گرفت، زمانی که شایعات تازه‌ای درباره یک توافق هسته‌ای میان دو متحد منتشر شد و سفیر پاکستان در عربستان اعلام کرد: «هر پاکستانی امنیت عربستان را مسئله شخصی خود می‌داند.»

با وجود این تحولات آشکار، شراکت دفاعی و اقتصادی میان این دو کشور سنی به‌تنهایی توضیح نمی‌دهد که چرا پاکستان حاضر باشد با ارائه تضمین هسته‌ای به عربستان یا حتی استقرار کلاهک‌های هسته‌ای در خاک آن، خطر واکنش شدید آمریکا را متوجه اقتصاد شکننده خود کند.

دکترین هسته‌ای پاکستان کاملاً بر محور هند متمرکز است. نگرانی‌های احتمالی آن درباره ایران از زاویه‌ای ناشی می‌شود که نزدیکی هند و ایران را تلاشی برای محاصره پاکستان می‌بیند. 

برخی حتی معتقدند همکاری ایران با پاکستان برای مهار جنبش‌های شبه‌نظامی در استان بلوچستان پاکستان حیاتی است. 

بنابراین، انتقال بمب‌های هسته‌ای به عربستان از نظر راهبردی اقدامی ضدتولیدی خواهد بود: چنین کاری جبهه‌ای دوم در مقابل پاکستان می‌گشاید و آن را به بازیگری مستقیم در رقابت ایران و عربستان تبدیل می‌کند، که به نوبه خود پاکستان را مجبور می‌کند منابع حیاتی خود را از تمرکز اصلی بر هند به خلیج فارس منتقل کند.

شاید تنها مزیت راهبردی برای پاکستان در گسترش بازدارندگی هسته‌ای خود به عربستان مربوط به «توانایی دومین ضربه» باشد: با ایجاد عمق راهبردی و حفظ کنترل بر کلاهک‌هایی که ممکن است (اما تاکنون نشده) در عربستان مستقر شوند، پاکستان می‌تواند توانایی دومین ضربه خود را تقویت کرده و یک ذخیره راهبردی خارج از کشور به‌دست آورد که در صورت وقوع درگیری مستقیم با هند محفوظ بماند.

با این حال، برخی کارشناسان بر این باورند که زرادخانه هسته‌ای پاکستان – که در حال حاضر حدود ۱۷۰ کلاهک برآورد می‌شود – هم برای پاکستان و هم برای عربستان کفایت می‌کند. 

پاکستان از طریق برنامه تسلیحات هسته‌ای خود به دنبال حفظ «بازدارندگی حداقلی» است، نه‌تنها برای مقابله با افزایش ذخایر هسته‌ای هند بلکه برای مهار توانمندی‌های متعارف این کشور نیز. انتقال بخشی از این ذخایر به عربستان نه‌تنها معضل راهبردی پاکستان را حل نمی‌کند بلکه آن را تشدید خواهد کرد.

واکنش بین‌المللی: اگر پاکستان بازدارندگی هسته‌ای خود را به کشوری دیگر گسترش دهد – که در این صورت نخستین کشور دارای سلاح هسته‌ای خارج از پنج قدرت رسمی معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خواهد بود – به احتمال زیاد با پیامد‌های بین‌المللی شدیدی روبه‌رو خواهد شد.

از زمان حملات ۱۱ سپتامبر تاکنون، واشنگتن همواره در برخورد با پاکستان میان رویکرد «متحد» یا «دشمن» مردد بوده است. انتقال تسلیحات هسته‌ای به عربستان به‌احتمال زیاد این تردید را به نفع گزینه دوم پایان خواهد داد و موجی از تحریم‌ها را به‌دنبال خواهد داشت

از زمان حملات ۱۱ سپتامبر تاکنون، واشنگتن همواره در برخورد با پاکستان میان رویکرد «متحد» یا «دشمن» مردد بوده است. انتقال تسلیحات هسته‌ای به عربستان به‌احتمال زیاد این تردید را به نفع گزینه دوم پایان خواهد داد و موجی از تحریم‌ها را به‌دنبال خواهد داشت. 

ایالات متحده از اهرم نفوذ خود بر صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی برای کاهش حمایت از پاکستان استفاده خواهد کرد و کشور را به سمت یک بحران مالی و اقتصادی بزرگ سوق خواهد داد.

تلاش برای دستیابی به بمب هسته‌ای می‌تواند مشروعیت پادشاهی عربستان را تضعیف کند، زیرا این کشور می‌کوشد خود را به‌عنوان رهبر جهان عرب مطرح کند. 

با توجه به پیامد‌های منفی احتمالی مرتبط با «بمب سعودی»، منطقی است که عربستان از ابهام راهبردی ناشی از پیمان خود با پاکستان رضایت داشته باشد؛ ابهامی که امکان «تلافی هسته‌ای» را در ذهن مقامات ایرانی و اسرائیلی تداعی می‌کند، بی‌آن‌که عربستان مجبور به میزبانی از کلاهک‌های هسته‌ای در خاک خود شود.

از آن‌جا که ارزش تضمین‌های امنیتی ایالات متحده در نگاه پادشاهی‌های خلیج فارس رو به کاهش است، پیمان دفاعی عربستان و پاکستان تلاش دارد به واشنگتن نشان دهد که ریاض مایل است شراکت‌های خود را متنوع کند و وابستگی‌اش به آمریکا برای امنیت را کاهش دهد. 

این توافق دفاعی بیش از آن‌که مشابه یک پیمان ناتو با تضمین‌های بی‌قید و شرط جنگی و تعهد به مداخله نظامی باشد، تقویت نمادین یک شراکت دیرینه است. این پیمان همچنین پیامی سیاسی و قدرتمند از همبستگی میان دو کشور سنی، به‌ویژه خطاب به ایران و اسرائیل، ارسال می‌کند.

در یک محیط چندقطبی در حال تحول، کشور‌ها روزبه‌روز بیشتر از طریق تنوع‌بخشی به شراکت‌های خود «موازنه‌سازی» می‌کنند. افزایش سلطه‌طلبی اسرائیل و نبود پاسخگویی از سوی آن، این روند را در سراسر خاورمیانه تسریع کرده است؛ همان‌طور که پیمان دفاعی عربستان و پاکستان و نخستین رزمایش مشترک دریایی مصر و ترکیه در یک دهه اخیر نشان می‌دهند.

واشنگتن برای جلوگیری از دور شدن بیشتر متحدان خود و تعمیق روابط آنها با پکن، باید اقدامات اسرائیل را مهار کرده و تعهد خود را نسبت به دغدغه‌های امنیتی پادشاهی‌های خلیج فارس نشان دهد. 

دونالد ترامپ این هفته نخستین گام را در این مسیر برداشت و با امضای یک فرمان اجرایی درباره تضمین دفاع و امنیت قطر – که از زبانی مشابه ماده ۵ پیمان ناتو استفاده می‌کند – اقدامی بی‌سابقه در منطقه انجام داد.

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# خروج از ان پی تی # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # اسنپ بک
نظرسنجی
مهم‌ترین اولویت دولت چه باید باشد؟
الی گشت