پرسپولیس در بحرانی قرار گرفته که طبیعتاً نمیتوان عامل اصلی آن را کادرفنی معرفی کرد و علت بحران فنی در این تیم هم، ضعفهای مدیریتی بوده که دست سرمربی را خالی گذاشته است.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، پرسپولیس در پایان هفته ششم لیگ برتر، با تنها یک برد و پنج مساوی، به شکلی غیرمنتظره در نقطهای شبیه به بحران ایستاده است. گرچه لیگ این فصل هنوز شکل و شمایل با ثباتی به خود نگرفته، سایر تیمها هم وضعیت مناسبی ندارند و باوجود اینکه پرسپولیس در کنار چادرملو دو تیم بدون شکست لیگ هستند، اما هواداران این تیم انتظار وضعیت بهتری را از تیمشان دارند و خواهان نتیجه متفاوتی هستند.
پذیرش هاشمیان و هدفگذاری برای قهرمانی
البته نکته مثبت ماجرا را به طور قطع میتوان در جایی یافت که وحید هاشمیان به موضوع واقف است، نتایج تیم مورد قبولش نیست و میگوید او تیمش را به صدر جدول میرساند و تلاشش برای قهرمان کردن خواهد بود. آنچه در این میان شاید از زبان هاشمیان نمیتوان شنید، اشاره به ضعفهای بزرگ تیمش است که در پی بحران و ضعف مدیریتی ایجاد شده و آن هم مربوط به نقلوانتقالاتی میشود که در این فصل با شائبههای مختلف همراه بود. البته سرمربی پرسپولیس چندین بار با زبان نرم به این موضوع اشاره کرده که تیمش بالانس نیست یا بازیکنانی که برای دفاع چپ یا مهاجم به باشگاه معرفی کرده، جذب نشدهاند، اما پس از گذشت شش هفته از لیگ این مشکل حل نشده و فشار روی کادرفنی هم افزایش پیدا کرده است.
کم تجربگی و غریب بودن با فضای فوتبال ایران
مسئله اصلی در پرسپولیس البته فقط امتیازهای از دسترفته نیست؛ پرسپولیس همزمان در سه جبهه مدیریتی، کادرفنی و ترکیب بازیکنان دچار آسیب شده و همین مجموعه نقایص، هواداران را به نقطه انفجار رسانده است. اگر از نیمکت شروع کنیم؛ وحید هاشمیان نخستین تجربه سرمربیگری جدیاش را پشت سر میگذارد. جدیترین پیشینه هاشمیان در مربیگری در تیم ملی و همکاری با مربیانی چون مارک ویلموتس و دراگان اسکوچیچ رقم خورده و سایر تجربیات هاشمیان را باید در آکادمی و تیمهای پایه آلمانی یافت و البته حضور در دورههای مختلف مربیگری و کارآموزی در اروپا که در فوتبال ایران مشابهی ندارد. با این حال شاید هنوز برخی معتقدند که شش هفته با مشکلاتی چون کمبود بازیکن، بالانس نبودن تیم، نداشتن زمین مناسب و... برای به رسیدن نتیجه کافی نیست و باید به سرمربی پرسپولیس فرصت بیشتری دارد. از طرفی برخی معتقدند هاشمیان نتوانسته با فشارهای بیرونی، مدیریت رسانهای و فرهنگ روزمره فوتبال باشگاهی ایران کنار بیاید که این موضوع هم کمی زمانبر است. سرمربی جوان پرسپولیس تاکنون دو مرتبه از روی سکوها شعار «حیا کن، رها کن» شنیده که یک بار پس از دیدار با چادرملو بود و بار دیگر در دیدار با گلگهر که این بار هواداران نام «برانکو» را هم فریاد زدند.
مطرح شدن گزینه هوادار متمول به عنوان آلترناتیو
البته پس از هفته پنجم، هاشمیان جلسهای را با هیئت مدیره باشگاه داشت که مدیران پرسپولیس در این جلسه قول حمایت و خرید بازیکن خارجی برای تقویت تیم را دادند. اتفاقی که پس از گذشت شش هفته رقم نخورده و پرسپولیس با ترکیبی ناقص به میدان میرود. پیش از این جلسه هم نام حسین عبدی به عنوان گزینه آلترناتیو در رسانهها مطرح شد که یعنی خبری از حضور برانکو یا مربی خارجی دیگری در میان نیست، اما مطرح شدن نام عبدی هم قصهای جنجالی در دل دارد. فصل گذشته هم پس از مطرح شدن نام حسین عبدی این موضوع به میان آمد که او مربی نزدیک به هوادار متمول پرسپولیس است و این فرد که در دل تیم و باشگاه نفوذی غیرقابل انکار دارد، میخواهد گزینه خود را به باشگاه تحمیل کند. بنابراین در نگاهی کلیتر رفتن هاشمیان، قرار نیست منجر به آمدن برانکو یا مربی خارجی بزرگی شود و آمدن مربی جدید هم حل کننده مشکل پرسپولیس نخواهد بود.
پستهای خالی از بازیکن و بحران درون زمین
کمی به زمین مسابقه نگاه کنیم؛ پرسپولیس ترکیبی ناقص دارد. مدافع راست خارجی، سرژ اوریه، از ابتدای فصل به دلیل هپاتیت و سپس مصدومیت در دسترس نبوده و در شش هفته ابتدایی، یعقوب براجعه، سهیل صحرایی و میلاد محمدی در دفاع راست به میدان رفتهاند. پرسپولیس در دفاع چپ هم بازیکن مطمئنی در ترکیب نداشته و احتمالاً میلاد محمدی به دور از آمادگی بوده یا نتوانسته رضایت کادرفنی را جلب کند که هاشمیان مجبور به استفاده از فرشاد احمدزاده در پست غیرتخصصی شده است. جایی که پرسپولیس برنامه حملات خود را در این شش هفته پایهریزی کرده، اما عملاً احمدزاده پاسخگوی نیاز پرسپولیس در این پست نیست و وعدههای باشگاه برای جذب بازیکن هم پوچ از آب در آمده است. در خط حمله هم که هر تیمی باید از بهترین نفرات بهره ببرد تا در امر گلزنی موفق شود، در پرسپولیس فقط علی علیپور حضور دارد و مهاجم مکمل یا پشتیبانی کنار او نیست و بار گلزنی روی دوش علیپور افتاده است.
صف مصدومان در پرسپولیس از میان بازیکنان کلیدی
جدای از این ضعفها، نقاط قوت پرسپولیس هم در بحران مصدومیت به ضعف تبدیل شده است. از هفته نخست تا هفته ششم علاوه بر اوریه بازیکنانی چون تیوی بیفوما، محمدحسین کنعانیزادگان، اوستون اورونوف، محمد عمری و رضا شکاری در بند مصدومیت گرفتار شدند که جزو نفرات اصلی تیم محسوب میؤوند هر کدام مدت زمانی در اختیار کادرفنی نبودند یا هنوز در دسترس نیستند؛ نتیجه این کمبودهای تاکتیکی عدم نتیجهگیری بوده است. در نبود این بازیکنان پرسپولیس در اجرای تاکتیکهای خود هم به بحران خورده که نتیجه آن فریاد هواداران روی سکو و نارضایتی آنها بوده است. البته انگار پس از شش هفته هواداران به عمق بحران توجه بیشتری کردند و پیش از دیدار با گلگهر برخی از آنها میگفتند مشکل این تیم از نیمکت نیست و مدیریت باشگاه باید تغییر کند و خواهان جدایی رضا درویش بودند. حتی برخی روی گوشیهای خود هشتگ «اخراج درویش» را به نمایش گذاشتند تا نشان دهند چقدر روی این موضوع مصّر هستند.
بحرانهای مدیریتی در نقلوانتقالات و انتقال به تیم
طبیعتاً باید بحران اصلی پرسپولیس را باید بیرون از زمین جستوجو کرد؛ در دفتر مدیریت باشگاه. رضا درویش، مدیرعاملی که از فصل گذشته تا امروز با موج انتقادها روبهرو بوده، همچنان بر صندلی خود تکیه زده، بیآنکه توضیح شفافی برای پروندههای تلخ پرسپولیس ارائه کند. ثبتنشدن بهموقع قراردادها، پرونده عبور از سقف بودجه، جذب بازیکن خارجی بدون بررسی پزشکی کامل (که ماجرای اوریه نمونه آشکار آن است)، و جدایی پرهزینه سردار دورسون بدون جانشینسازی، تنها بخشی از ایرادهایی است که در کارنامه او ثبت شده. هوادار پرسش سادهای دارد؛ در حالی که مدیریت باشگاه در هر پرونده یک خطا بر جا گذاشته، چرا همچنان روی صندلیاش باقی مانده و قربانیِ ناکامیها باید سرمربی تیم باشد؟ در اصل درویش در حال انتقال بحران از مدیریت به روی نیمکت است.
نفوذ افراد بیرونی و تأیید دخالتهای محمد یوسفی
بحران مدیریت باشگاه پرسپولیس از جایی جدیتر میشود که باوجود ردیف بودجه تعریف شده از سوی مالک باشگاه و قراردادهای سنگین، پرسپولیسیها بازهم چشم به دستان هوادار متمولی دارند که در ازای پرداخت برخی پاداشها یا تطمیع برخی افراد پرنفوذ در داخل تیم و روی سکوها، به تصمیمات مهمی هم نفوذ میکند. از جمله اینکه کدام بازیکنان جدا شوند یا کدام بازیکنان در تیم بمانند که چنین موضوعی را در خصوص رفتن وحید امیری و ماندن فرشاد احمدزاده در برخی فضاهای رسانهای مشاهده کردیم. نام هوادار متمول هم بارها در رسانهها مطرح شده که سروش رفیعی فصل گذشته حمایتهای فردی به نام «محمد یوسفی» را تأیید کرد اما معتقد بود او دخالتی در تیم ندارد، اما جالب اینکه سیدجلال حسینی، کاپیتان پرسپولیس در دوران طلایی این تیم صراحتاً به این موضوع اشاره داشت که این فرد در بسیاری از تصمیمات باشگاه دخالت میکند و او در زمان حضورش در پرسپولیس بارها سعی کرده بود مانع از نفوذ این هوادار متمول شود. این در حالی است که چهرههایی مانند افشین پیروانی، سروش رفیعی و رضا درویش بارها موضوع دخالتهای یوسفی را تکذیب کردهاند، اما سایه سنگین نفوذ گرچه جیب برخی را پر پول کرده، اما پرسپولیس را به سمت بحران سوق داده است. سکوت و دوگانگی در روایتها، نشانهای از بحرانی عمیقتر است؛ اینکه پرسپولیس به حیاطخلوت افراد بیرونی تبدیل شده و بسیاری عامل این اتفاق را رضا درویش میدانند.
درویش چسبیده به صندلی تا قربانی کردن مربی بعدی
پرسپولیس امروز در ساختار مدیریتی دچار ضعفی باورنکردنی است و مشکلات فنی هم از ضعفهای مدیریتی نشأت گرفته، اما جالب اینکه در فضای رسانهای برای وحید هاشمیانی که تازه کارش را آغاز کرده جانشین مطرح میشود، اما برای رضا درویش که ۴ سال از حضورش در پرسپولیس گذشته و از سال گذشته هواداران خواهان اخراج او هستند، همچنان قرص و محکم به صندلی خود چسبیده است. درویش پیش از این نتوانست بحران پیش آمده برای یحیی گلمحمدی را حل کند و او را قربانی کرد؛ همانطور که پیش از سرمربی موفق سرخها، کریم باقری هم قربانی شده بود و پس از یک سال به پرسپولیس بازگشت. اوسمار ویرا با تعلل او از پرسپولیس جدا شد و کارلوس گاریدو هم با ضعفهای مدیریتی قربانی بعدی شد. سؤمدیریت در ماجرای کارتال هم باعث جدایی این مربی شد و حالا انگار نوبت قربانی شدن یک مربی دیگر است تا خللی به مدیریت باشگاه وارد نشود. قربانی کردن هاشمیان شاید راهی برای خریدن زمان باشد، اما بحران را ریشهکن نمیکند. پرسش اینجاست؛ آیا پرسپولیس قبل از تغییر نیمکت، شهامت تغییر در اتاق مدیریت و قطع دستهای پنهان را خواهد داشت یا قرار است این چرخه فرساینده، بار دیگر با فدا شدن یک مربی دیگر را ببیند؟