به گزارش تابناک، سیاست خارجی ایران در دهه ۹۰ میان دو نگاه افراطی گرفتار شد؛ حسن روحانی که با خوشبینی شدید به غرب همه تخممرغها را در سبد برجام گذاشت و سعید جلیلی که اساساً به هرگونه توافق بیاعتماد بود و مسیر تقابل را انتخاب کرد.
این دو رویکرد، هرچند در ظاهر در تقابل با هم بودند، اما در عمل همانند دو لبه یک قیچی عمل کردند و نتیجه آن برای مردم چیزی جز هزینههای سنگین نبود.
روحانی و امید بیش از حد به برجام روحانی در سال ۱۳۹۲ با وعده گشایش اقتصادی از طریق رفع تحریمها به قدرت رسید. مذاکرات هستهای در نهایت به برجام (تیر ۱۳۹۴) انجامید. در کوتاهمدت، گشایشهایی ایجاد شد: صادرات نفت ایران از حدود یک میلیون بشکه در روز در سال ۱۳۹۲ به بیش از دو میلیون بشکه در سال ۱۳۹۵ رسید و رشد اقتصادی همان سال به حدود ۱۲.۵ درصد جهش کرد.
اما دولت تقریباً همه برنامههای اقتصادی خود را به موفقیت برجام گره زد.
با خروج آمریکا از توافق در اردیبهشت ۱۳۹۷، همه دستاوردها دود شد: تورم سهرقمی در کالاهای اساسی، سقوط ارزش ریال ( افزایش قیمت دلار از ۳,۵۰۰ تومان در سال ۱۳۹۲ به بالای ۳۰,۰۰۰ تومان در ۱۳۹۹) و بازگشت تحریمهای بانکی و نفتی.
این شکست نشان داد خوشبینی افراطی روحانی به غرب هزینهای سنگین برای کشور داشت.
جلیلی و دیپلماسی بدون دستاورد
اما نقطه مقابل روحانی، سعید جلیلی بود؛ دبیر شورای عالی امنیت ملی و مذاکرهکننده ارشد هستهای از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲.
او در تمام مذاکرات با گروه ۱+۵ رویکردی سخت و بیانعطاف داشت. جلیلی هرگونه توافق را «امتیاز دادن بیجا» میدانست و در عمل به نتیجه ملموسی نرسید.
دوران او دقیقاً زمانی بود که ایران با شدیدترین موج تحریمهای تاریخ خود روبهرو شد: در سال ۲۰۱۰، آمریکا تحریمهای جامع نفتی و بانکی علیه ایران وضع کرد. در ۲۰۱۱، اتحادیه اروپا تحریم نفتی را تصویب کرد و خرید نفت ایران تا ۲۰۱۲ تقریباً به نصف کاهش یافت. در ۲۰۱۲، سوئیفت دسترسی بانکهای ایرانی را قطع کرد؛ مبادلات مالی بینالمللی تقریباً فلج شد. تا پایان دوره جلیلی (۲۰۱۳)، صادرات نفت ایران از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به حدود یک میلیون بشکه کاهش یافت و درآمد ارزی کشور به کمتر از نصف سقوط کرد.
به این ترتیب، نگاه مطلقاً سلبی جلیلی نهتنها دستاوردی نداشت، بلکه عملاً همزمان با تحریمهای فلجکننده، کشور را در تنگنای بیسابقه اقتصادی قرار داد.
دو افراط همافزا با کنار هم گذاشتن این دو تجربه، تصویر روشن میشود: روحانی همه امیدش را به توافقی بست که پایههای سستی داشت و با یک امضای رئیسجمهور آمریکا فرو ریخت.
جلیلی اساساً امکان توافق را نفی میکرد و در نتیجه، ایران را در اوج فشار تحریمها بدون راهحل گذاشت.
این دو نگاه به ظاهر متضاد، در عمل مثل دو لبه یک قیچی کشور را در مسیر فرسایش قرار دادند.
روحانی با خوشبینی افراطی و جلیلی با بدبینی مطلق، هر دو بهنوعی مانع از شکلگیری یک استراتژی واقعبینانه شدند. هزینهای که بر دوش مردم افتاد نتیجه این دو افراط برای جامعه ایران بسیار سنگین بود: سقوط ارزش پول ملی و کاهش قدرت خرید مردم. رشد تورم بیسابقه، بهویژه در کالاهای اساسی. رکود اقتصادی و کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی. فرسایش اعتماد عمومی به کارآمدی نظام سیاسی.
به این ترتیب، میتوان گفت هرچند روحانی و جلیلی در ظاهر رقبای سرسخت هم بودند، اما عملکردشان در عمل همانند دو لبه قیچی، کشور را در موقعیتی قرار دادند که بیش از همه مردم، هزینه آن را با زندگی روزمره خود پرداختند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید