تابناک بررسی می کند؛

بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام

خاطرات علی مهدوی، افسر اطلاعاتی سپاه از شب اعدام صادق قطب زاده صحنه‌ای دراماتیک را ترسیم می‌کند: سیگاری کشید، دو رکعت نماز خواند و با قرائت سوره والعصر تیرباران شد
کد خبر: ۱۳۲۸۴۹۸
| |
687 بازدید

بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام

به گزارش تابناک، صادق قطب‌زاده (۱۳۱۴–۱۳۶۱)، از چهره‌های جنجالی ابتدای انقلاب، زندگی پرفراز و نشیبی را تجربه کرد که از تبعید و همراهی با امام خمینی در نوفل‌لوشاتو تا وزارت امور خارجه و در نهایت اعدام در زندان اوین را در بر گرفت، همه این وقایع عجیب تنها به فاصله چهار سال ! 

صادق  قطب‌زاده در خانواده‌ای تاجر در اصفهان یا تهران متولد شد و تحت تأثیر جنبش ملی‌گرایانه محمد مصدق، در جوانی به شاخه دانشجویی جبهه ملی پیوست.

یکی از اقدامات جنجالی صادق قطب زاده سیلی زدن به اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در آمریکا، بود که نامش را در میان مخالفان رژیم پهلوی برجسته کرد.

 پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دو بار زندان، در سال ۱۳۳۸ به آمریکا مهاجرت کرد و در دانشگاه جرج‌تاون تحصیل نمود، اما به دلیل فعالیت‌های ضدشاهی اخراج شد. یکی از اقدامات جنجالی او سیلی زدن به اردشیر زاهدی، سفیر وقت ایران در آمریکا، بود که نامش را در میان مخالفان رژیم پهلوی برجسته کرد.

پس از اخراج، به الجزایر، سوریه و عراق سفر کرد و در سال ۱۳۴۲ در نجف با امام خمینی دیدار نمود. با دریافت پاسپورت سوری، به عنوان خبرنگار روزنامه الثوره در پاریس فعالیت کرد که شغلی پوششی برای فعالیت‌های سیاسی بود. در کانادا از دانشگاه نوتردام فارغ‌التحصیل شد و به حزب دموکرات جدید پیوست. 

بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام

قطب زاده به امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان هم نزدیک بود،. این دو در دهه ۱۳۴۰ در لبنان آشنا شدند و صدر با دادن پاسپورت سوری به قطب‌زاده، امکان فعالیت سیاسی او را در اروپا و خاورمیانه فراهم کرد. قطب‌زاده در کنار مصطفی چمران آموزش‌های نظامی دید و با سازمان آزادی‌بخش فلسطین ارتباط برقرار کرد. صدر از انقلابیون ایرانی برای تقویت جنبش شیعیان لبنان بهره برد و قطب‌زاده حامی جنبش امل شد.

مزیت مهم قطب زاده، شم سیاسی قوی او بود، او فهمیده بود که تنها روحانیت می تواند کار نظام پهلوی را تمام کند و به همین دلیل با کانون های مهم و فعال روحانیت در دهه شصت و هفتاد میلادی ارتباط گرفته بود، از امام موسی صدر تا امام خمینی!

  پس از ناپدید شدن صدر در لیبی در سال ۱۳۵۷، قطب‌زاده به عنوان نماینده ویژه خمینی به لیبی رفت تا سرنوشت او را پیگیری کند و قذافی را متهم به ربایش صدر کرد. این همکاری‌ها، هرچند عمیق، با تنش‌هایی همراه بود و برخی منابع به بدبینی چمران نسبت به قطب‌زاده اشاره دارند.

مزیت مهم قطب زاده، شم سیاسی قوی او بود، او فهمیده بود که تنها روحانیت می تواند کار نظام پهلوی را تمام کند و به همین دلیل با کانون های مهم و فعال روحانیت در دهه شصت و هفتاد میلادی ارتباط گرفته بود، از امام موسی صدر تا امام خمینی!

اما این به آن معنا نبود که راهی بی چالش را انتخاب کرده باشد، اولین چالش از سمت مصطفی خمینی برای قطب زاده ایجاد شد: سید مصطفی خمینی، به عنوان وارث فکری پدرش، بر جنبه‌های سنتی و مذهبی مبارزه تأکید داشت و از نفوذ روشنفکران غربی‌شده مانند قطب‌زاده هراس داشت. منابع نشان می‌دهند که مصطفی قطب‌زاده را "دشمنی بدتر از مارکسیست‌ها" می‌دانست، زیرا او را عامل نفوذ ایده‌های سکولار و ملی‌گرایانه (مانند حمایت از جبهه ملی و محمد مصدق) در بیت پدرش می‌دید.  

 
یکی از رویداد‌های برجسته، ممانعت مصطفی از ورود قطب‌زاده به خانه امام خمینی در نجف است. در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰ میلادی)، قطب‌زاده برای دیدار با خمینی به نجف رفت، اما مصطفی تنها یک دیدار کوتاه با او ترتیب داد و از ادامه روابط جلوگیری کرد. این رویداد در دست‌نوشته‌های قطب‌زاده و خاطرات نزدیکان ثبت شده است.
 
  سید حسن خمینی نظر مصطفی را نسبت به قطب‌زاده، بنی‌صدر و شریعتی، منفی توصیف کرده و گفته است: "حاج آقا مصطفی تلقی می‌کرد که اینها گرایش‌های فردی بر امام تأثیر می‌گذارند".
 
در خاطرات تاریخی، به چند بار درگیری لفظی شدید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام با قطب زاده اشاره شده است،  در یکی از دیدار‌ها در نجف، مصطفی با قطب‌زاده حتی درگیری فیزیکی پیدا کرد و به او اعتراض کرد که این پول‌ها از منابع مشکوک (مانند لیبی) می‌آید و انقلاب را آلوده می‌کند.
 
 سید حسن خمینی، نوه امام خمینی در تحلیلی تأکید دارد که مصطفی "نگاه سنتی‌تری" داشت و از نفوذ افراد مانند قطب‌زاده نگران بود، در حالی که احمد خمینی "نوتر" عمل می‌کرد.
 

  اما با فوت مشکوک مصطفی خمینی و با تبعید امام خمینی به نوفل‌لوشاتو، قطب‌زاده  هم به سرعت خود را به نوفل لوشاتو رساند و  تبدیل به یکی از نزدیک‌ترین دستیاران و نزدیکان سیاسی و رسانه ای رهبر انقلاب شد و به عنوان مترجم و سخنگوی غیررسمی عمل کرد.

بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام

در پرواز تاریخی ایرفرانس در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ دقیقا در صندلی کنار رهبرفقید انقلاب نشست و پاسخ معروف "هیچی" امام خمینی به سؤال یک خبرنگار را ترجمه کرد که لحظه‌ای ماندگار در تاریخ انقلاب شد، پاسخی که نشان از عظمت روحی و بی توجه بودن آیت الله به هیاهوهای بیرون بود

 پس از پیروزی انقلاب، به شورای انقلاب پیوست و مدیرکل رادیو و تلویزیون ملی ایران شد. تلاش او برای همسویی رسانه با ارزش‌های اسلامی جنجال‌آفرین بود، قطب زاده نه توانست طیف مذهبی و انقلابی را با خود همراه کند و نه از جریان مقابل یارکشی و حمایت بگیرد، در واقع پست ریاست سازمان صداوسیما در روزهای بی ثبات بعد از انقلاب، بیش از هرچیز اعتبار ساخته و پرداخته شده صادق قطب زاده در دوران مبارزه را نابود کرد و البته میان مایگی و بی کفایتی مدیریتی او -ورای شعارها و حرافی ها - را هم به جامعه نشان داد! 

 پس از پیروزی انقلاب، به شورای انقلاب پیوست و مدیرکل رادیو و تلویزیون ملی ایران شد. تلاش او برای همسویی رسانه با ارزش‌های اسلامی جنجال‌آفرین بود، قطب زاده نه توانست طیف مذهبی و انقلابی را با خود همراه کند و نه از جریان مقابل یارکشی و حمایت بگیرد.

 صادق قطب زاده در سال ۱۳۵۸ به عنوان وزیر امور خارجه منصوب شد و در بحبوحه بحران گروگان‌گیری سفارت آمریکا، به عنوان مذاکره‌کننده‌ای معتدل ظاهر شد و مخفیانه با مقامات آمریکایی دیدار کرد، اما تصمیم نهایی به مجلس واگذار شد، برنامه قطب زاده برای استرداد شاه هم در لحظات آخر شکست خورد و این هم از اعتبار او کاست.

در بهمن همان سال برای ریاست‌جمهوری نامزد شد، اما شکست خورد، قطب زاده با همه معروفیت و چهره بودن و رسانه ای بودن در اولین انتخابات ریاست جمهوری، نفر آخر شد و این هم نشان از عدم وجود ریشه ها و حمایت های موثر و واقعی سیاسی از او بود، در واقع قطب زاده فقط خودش بود! نه حزب، نه طبقه، نه گروه مرجع، هیچ کس و هیچ چیز را نمایندگی نمی کرد!

  پس از استعفا، قطب‌زاده به حاشیه رانده شد و به تجارت خانوادگی بازگشت، اما همچنان زیر نظر بود،  در سال ۱۳۶۱ به اتهام توطئه برای ترور امام خمینی و سرنگونی نظام دستگیر شد. اتهامات شامل ارتباط با سلطنت‌طلبان، اسرائیل و سازمان سیا بود. در محاکمه‌ای به ریاست آیت الله محمد ری‌شهری، قطب‌زاده اتهامات را رد کرد،

 اما در اعترافات تلویزیونی  به توطئه برای تشکیل "جمهوری واقعی" به جای جمهوری اسلامی اعتراف نمود. قطب زاده در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ در زندان اوین تیرباران شد.

 خاطرات علی مهدوی، افسر اطلاعاتی، از شب اعدام او صحنه‌ای دراماتیک را ترسیم می‌کند: قطب‌زاده سیگاری کشید، دو رکعت نماز خواند و با قرائت سوره والعصر تیرباران شد، متن این خاطره بدین شرح است:

قطب زاده به اوین منتقل شد.. لاجوردی از او‌خواست در جمع منافقین سخنرانی کند.. قطب زاده ادم قُد و لاتی بود برای خودش .. سرموضعش ایستاد، اما راضی شد درباره کلیات استکبار سخنرانی کند..
منافقین تواب شعار می‌دادند
 
جماران گل باران
قطب زاده تیر باران
 
نگرانی اقای ری شهری و تیمش این بود اگر قطب زاده زود اعدام نشود دوستانش به دادگاه فشار می‌آورند و او را ازاد می‌کنند و‌او‌هم به خارج می‌رود. همان شب بعد از سخنرانی او را راهی بیخ دیوار کردند.
 
بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام
قطب زاده نمی‌دانست آن شب، شب آخرش هست فکر می‌کرد داریم رکب می‌زنیم و شوخی می‌کنیم …سیگاری خواست و دود کرد و گفت میخواهد دو رکعت نماز بخواند… تیم اجرایی تفنگ به دست آمدند و سرجایشان ایستادند .. یک نفر سوره والعصر را با فرائت زیبایی خواند.. چشم‌هایش را بستند.. دویا سه منافق دیگر هم همراهش بودند…قطب زاده را وسط گذاشتند…. حکمشان را خواندند و دستور اتش دادند.. این اولین اعدامی بود که دیدم .. شاید تا یک هفته هر ازگاهی به آن صحنه فکر می‌کردم .. فردی با روحیه قطب زاده با آن امکانات مالی و رفاهی که داشت با آن قلدری و غرور، آن گردن کلفتی و ادعا، یک آن رفت بیخ دیوار وبا یک تیر کارش تمام شد..
 
متن سخنرانی کوتاه قطب‌زاده در حسینیه زندان اوین پیش از اعدام چنین است:
 
«خواهران و برادران عزیز غرض از این بحث و گردهمایی که به طور مختصر و فشرده عرض می‌کنم، جریان واقعه‌ای است که اتفاق افتاده و من در آن جریان بوده‌ام و به یک سلسله جمع‌بندی‌هایی رسیده‌ام. محاکمه من پایان پذیرفته و آنچه که من می‌گویم برای امر خاصی نیست، فقط چیزی است که در دادگاه هم گفته‌ام و برای روشن شدن اذهان شماست.
 
واقعه‌ای که من در آن شرکت داشته‌ام در حقیقت براندازی حکومت بود، حکومت جمهوری اسلامی؛ من مخالف یک عده‌ای بودم که اعتقاد داشتم نباید در رأس کارها باشند. در این رابطه با دو محور همکاری کردم: یک محور نظامی بود و دوم محور روحانیت که آقای شریعتمداری بود.
 
همان‌طور که گفتم قرار هم بر این بود که سران دستگیر شوند، و حکومت و نه نظام عوض شود. بعد از دستگیری و بعد از کسب اطلاع که این عده اشخاص و گروه نظامی روابط با خارج از کشور داشتند_ بدون اطلاع من با ساواکی‌ها و عمدتاً سلطنت‌طلب‌ها و دیگران که من اطلاع نداشتم_ بر من این دو مسئله روشن شد: یکی این اشتباه که با عده‌ای که انسان نمی‌شناسد و تحقیق نکرده، تمام عیار وارد هیچ همکاری نشود؛ چه درست و چه نادرست. و یکی که اصولاً این نحوه برخورد و تغییر وضع که به صورت نظامی و با زور بدون قانون اساسی انجام شود، این عمل «من حیث هو» غلط است و باید اگر مخالفتی داشتم از طریق قانونی اعلام می‌کردم و می‌رفتم جلو و عواقب کار را هم می‌پذیرفتم. اما اینکه آدم کسی را که نمی‌شناسد با آن همکاری می‌کند، نتیجه همین است که می‌بیند. شاید بعضی‌ها بگویند اگر می‌شناختی باز می‌رفتی؟ که جوابش همین نکته دوم است که گفتم، کار «من حیث هو» غلط است.
 
و اما برای اینکه چرا بد است که آدم با کسی که نمی‌شناسد وارد ماجرا شود؛ وقتی آدم می‌بیند که اینها رابطه داشتند با خارج، مثلاً با آریانا و احیاناً سیاستمدارهای خارجی، آدم متوجه می‌شود که بدون اینکه بخواهد وارد ماجرایی شده که سیاست آن در دست آمریکا و دیگران است. وقتی ما وارد کار می‌شدیم که چاره‌ای برای چاره کردنش نبود. آن وقت این شرمندگی برای اینکه کسی که عمرش را برای جمهوری اسلامی گذاشته، باید در کنار کسانی قرار بگیرد که با جمهوری اسلامی مخالف هستند و با خارج ارتباط دارند.
 
بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام
 
دوم شکرگزاری از اینکه این ماجرا موفق نشد، ولو اینکه در این کار آدم جانش را بگذارد. چون این طور که اطلاعات رسید موقعی که من در زندان بودم، برای من مسلّم است که اگر ما موفق می‌شدیم قسمت اعظم کار روی دوش من بود. البته قسمت سیاسی آن، ولی کسانی که در طول همکاری حاضر شدند واقعیت‌های خود را عرض کنند و بگویند که به کجا و به کی وابسته هستند؛ یعنی خلاصه دروغ گفتند. دیگر نمی‌شد بهشان اعتماد کرد و بعد از این پیروزی چون یک عده‌ای هم کشته می‌شدند و از بین می‌رفتند و ما را از بین نمی‌بردند؛ چون عناصر تشکیل دهنده بودیم و مخالف جمهوری اسلامی هم بودیم، می‌شدیم دلال منطقه و دستمان خدای ناکرده به خون یک عده‌ای آغشته می‌شد. که این مسئله هم جنبه شکرگزاری است که من شکر کرده‌ام به درگاه خداوند که عامل این جنایت نشدم و دلال یک جنایت نبوده‌ام. این واقعیت است، بلکه دلال پیرو سیاست‌های آمریکا هم نشده‌ام و من هیچ وابستگی نداشتم و یک سری اعتقادات مذهبی هم داشتم؛ اما در هر صورت به آن جهت سوق داده می‌شد، چه می‌خواستم و چه نمی‌خواستم. حالا هر آدم عاقل شرافتمندی به این نتیجه می‌رسد که خدایا شکر که این جریان موفق نشد و ما در یک هَچَلِ جنایت‌بارِ خارجی قرار نگیریم و شرمندگی از این بابت است که یک مقدار نیرو و وقت خود و دوستانمان را از دست دادیم.
 
این حرف‌ها را هم از این جهت گفتم که به طور مختصر در دادگاه گفتم، به طور گسترده با شما دوستان و دیگرانی که می‌خواهند بدانند بگویم. این حرف‌هایی را هم که من زده‌ام، در دادگاه هم گفته‌ام بدون اینکه تقاضایی داشته باشم و یا مسئله‌ای باشد.
 
بازخوانی تاریخ؛ صادق قطب‌زاده: از پرواز ایرفرانس تا جوخه اعدام
 
از خداوند متعال شکرگزارم، واقعاً هم شرمنده‌ام که در این وضع قرار گرفته‌ام و امیدوارم که خداوند همه ما را هدایت کند و عاقبت ما هم ختم به خیر شود. و مهم است که آدم عاقبتش ختم به خیر شود که عاقبت بنده هم ختم به خیر شد؛ البته تا این لحظه، چرا؟ چون از این بابت که وارد یک جنایت و یک وابستگی نشده‌ام. حالا بعد از این هم خدا به ما رحم کند و من می‌خواهم صادقانه بگویم این نظر من بوده و خدا هر طور بخواهد همان طور می‌شود.»
 
***

قطب زاده شیک پوش و خوش سخن اما سطحی و به شدت رسانه ای بود! در واقع می شود گفت  قطب زاده در نهایت قربانی خودش شد، جاه طلبی و غرور و تاختن در عرصه سیاست بدون محاسبه و صرفا با اتکا به جذابیت های رسانه ای و ظاهری،کار قطب زاده را نهایتا تمام کرد

صادق قطب زاده بعد از گذشت بیش از چهل سال از اعدامش، امروز نه در قامت قربانی و نه در قامت مقصر، بلکه در شمایل یک مرد جنجالی در تاریخ معاصر ایران جا خوش کرده است، درباره قطب زاده حتی قضاوت قاطعی هم موجود نیست! 

  قطب زاده در نهایت قربانی خودش شد، جاه طلبی و غرور و تاختن در عرصه سیاست بدون محاسبه و صرفا با اتکا به جذابیت های رسانه ای و ظاهری،کار قطب زاده را نهایتا تمام کرد، او امروز نه در قامت قربانی و نه در قامت مقصر، بلکه در شمایل یک مرد جنجالی در تاریخ معاصر ایران جا خوش کرده است

زندگی و مرگ قطب زاده، صعود ناگهانی و سقوط تدریحی و شدیدش، نمادی از پیچیدگی‌های سیاست و محاسبات قدرت است، صادق قطب زاده پل شکست‌خورده میان سکولاریسم و اسلام‌گرایی بود و همچنان هست!/کوبه آذقی

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# خروج از ان پی تی # مرگ ترامپ # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # پل ترامپ # حمله آمریکا به ایران
نظرسنجی
آیا اسنپ بک فعال می‌شود؟
الی گشت