بازخوانی تاریخ؛

چگونه دری نجف آبادی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات شد؟

بعد از پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد هفتاد و شش، "دری نجف آبادی"  یک روحانی اصفهانی منتسب به جناح راست که بیشتر  به مسائل اقتصادی و بودجه و  پارلمان مشهور بود به عنوان وزیر اطلاعات دولت اصلاخات به مجلس پنجم معرفی شد، اما چرا؟
کد خبر: ۱۳۰۹۹۴۸
|
۱۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۹ 06 June 2025
|
14670 بازدید
|
۸

چگونه دری نجف آبادی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات شد؟

به گزارش تابناک، شیوه انتخاب وزیر اطلاعات- به دلیل حساسیت و موقعیت ویژه این وزارتخانه- توسط رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی دارای عرف و سازوکارهای خاصی است که با سایر وزیران تفاوت دارد، پس از موفقیت سید محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، "دری نجف‌آبادی"، روحانی اهل اصفهان که به جناح راست آن دوره وابسته بود و بیشتر به دلیل فعالیت‌هایش در حوزه بودجه و امور پارلمانی شناخته می‌شد، به عنوان وزیر پیشنهادی اطلاعات دولت اصلاحات به مجلس پنجم معرفی گردید.

برای بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاست، این انتخاب غیرمنتظره بود، اما خاطرات نگاشته شده دری نجف آبادی سالها بعد، زوایای پنهانی از این انتخاب غیرمنتظره را آشکار کرد. 

  دری نجف آبادی کیست؟

 حجت الاسلام قربانعلی (حسینعلی) دری نجف‌آبادی در آبان ۱۳۲۴ در نجف‌آباد اصفهان متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی و سال اول دبیرستان، در سال ۱۳۳۸ به حوزه علمیه نجف‌آباد وارد شد و سپس در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. او دروس حوزوی را نزد اساتیدی، چون آیات سبحانی، صالحی نجف‌آبادی، منتظری، فاضل لنکرانی و محقق داماد فرا گرفت و در کنار تحصیل، به تدریس و تبلیغ دین در مناطق مختلف ایران از جمله الیگودرز، رفسنجان، بندرعباس و اهواز پرداخت. او در مبارزه علیه رژیم پهلوی فعال بود و افکار امام خمینی را ترویج می‌کرد.

دری نجف آبادی پس از انقلاب اسلامی  مسئولیت‌های متعددی از جمله دادستان انقلاب اسلامی چهارمحال و بختیاری، امام جمعه شهرری و اراک، وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی، دادستان کل کشور، نمایندگی مجلس شورای اسلامی و عضویت در کمیسیون بودجه در سالهای طولانی ، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ولی فقیه در استان مرکزی را بر عهده داشت.

  خاطرات دری نجف آیادی چه می گوید؟ 

کتاب خاطرات و مبارزات قربانعلی دری نجف آبادی در ده فصل و به همت حیدر نظری تدوین شده است. اثر یاد شده در برگیرنده ۲۵۹ صفحه و شامل فصول «از نجف آباد تا قم»، «آغاز نهضت امام خمینی»، «تبعید امام (ره) و راه سخت مبارزه»، «جریان‌های سیاسی و فرهنگی در حوزه»، «از تاسیس مجاهدین تا فوت شریعتی»، «اوج اعتراض»، «پس از پیروزی» و «قضایای پس از رحلت حضرت امام» است. فصل دهم کتاب، شامل موضوعاتی مهم از جمله مهدی هاشمی و عزل آقای منتظری، اعتصاب نجف آباد و چگونگی تصدی وزارت اطلاعات توسط وی است.


  بخشی که از نظر خواهد گذشت، آخرین بخش از خاطرات دری نجف آبادی از چگونگی انتصابش به مقام وزارت اطلاعات است.

متن این بخش که با عنوان «تصدی وزارت اطلاعات» نگاشته شده، به شرح ذیل است:

در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور توانست اکثریت آرا را به دست آورد. من، چون همیشه در برابر رای و نظر مردم خاضع بوده‌ام و نیز به دلیل این که با آقای خاتمی از سال ۴۴ رفاقت داشتم و پس از انقلاب، به خصوص در زمانی که در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس بودم و ایشان مسئولیت وزارت ارشاد را به عهده داشتند با هم ارتباط داشتیم و هم من و هم ایشان با شهید بهشتی و شهید مطهری در ارتباط بودیم و حتی به هنگام تحصیل در مدرسه فیضیه با یکدیگر سلام و علیک داشتیم؛ پس هنگامی که ایشان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد در محل نزدیک کاخ ریاست جمهوری با ایشان ملاقات کردم و به عنوان یک برادر نه به عنوان کسی که آمادگی پذیرش مسئولیت در دولت وی دارد، به ایشان گفتم همانند دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی آماده همکاری با شما هستم.

هنگامی که آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد در محل نزدیک کاخ ریاست جمهوری با ایشان ملاقات کردم و به عنوان یک برادر نه به عنوان کسی که آمادگی پذیرش مسئولیت در دولت وی دارد، به ایشان گفتم همانند دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی آماده همکاری با شما هستم.

این جانب در زمان نخست‌وزیری آقای میرحسین موسوی نیز همیشه به دولت کمک می‌کردم. در این زمان یک بار اختلافی در استان مازندران  ایحاد شد و به این جریان آقای موسوی گفتند: هر چه آقای دری نظر دادند باید عمل شود. در تدوین برنامه اول و دوم توسعه، در شورای عالی انرژی، در اختلافاتی که در انتخابات مجلس سوم در گلپایگان پیش آمد و نیز همانطور که گفتم در قضایای نجف‌آباد بعد از عزل آقای منتظری و قضایای دیگر همیشه به دولت و نظام خدمت‌کرده‌ام.

پس از آن که آقای خاتمی تصمیم به تشکیل کابینه گرفت، بحث وزیر اطلاعات به شدت گرم شد. حتی عده‌ای در صدد جمع کردن امضا برای انتخاب افراد مورد نظر خود برای این پست بودند. به عنوان مثال، یکی از نمایندگان به نام علی قنبری برای وزارت آقای مجیدانصاری امضا جمع می‌کرد. البته در برابر این اقدام من تذکر دادم که این عمل قرار دادن رهبری و نظام در برابر یک محذور است، بگذارید امور سیر طبیعی خود را دنبال کند نه این که فشار خارجی باعث تصمیم گیری در این باره گردد.

البته غیر از آقای انصاری، آقای یونسی و آقای نیری هم مطرح بودند. خود آقای موسوی خوئینی هم افراد متعددی را برای این پست مطرح می‌کرد.

دو شرط همیشه برای وزیر اطلاعات مطرح بود: یک داشتن مقام اجتهاد و دیگر غیرحزبی بودن. بیشتر اشخاصی که مطرح می‌گردید فاقد این دو ویژگی بودند.

اواسط مرداد ماه سال ۷۶ چند روز قبل از معرفی کابینه به من زنگ زدند و گفتند آقای خاتمی با شما کار دارد. پیش از آن مقاله‌ای درباره عدالت اجتماعی نوشته بودم و آن را برای ایشان فرستاده بودم و بیش از این ارتباطی با ایشان جز همان ملاقاتی که گفتم نداشتم. فکر می‌کنم افرادی مانند آقای خسرو تهرانی و اشخاصی دیگر، چون دیدند انتخاب وزیر اطلاعات به بن بست رسیده است مرا پیشنهاد دادند. از طرفی، چون همه وزرا معرفی شده بودند و شهریورماه باید کابینه آماده کار می‌شد، هیچ وقتی نمانده بود و وزیر اطلاعات باید سریع معرفی می‌شد.

فکر می‌کنم افرادی مانند آقای خسرو تهرانی و اشخاصی دیگر، چون دیدند انتخاب وزیر اطلاعات به بن بست رسیده است مرا پیشنهاد دادند. از طرفی، چون همه وزرا معرفی شده بودند و شهریورماه باید کابینه آماده کار می‌شد، هیچ وقتی نمانده بود و وزیر اطلاعات باید سریع معرفی می‌شد.

وقتی نزد آقای خاتمی رفتم ایشان از من خواست وزارت اطلاعات را بپذیرم. در آن زمان، من رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و عضو هیات رئیسه و ناظر مجلس در شورای پول و اعتبار بودم. هم چنین عضو خبرگان رهبری و امام جمعه موقت شهر ری ونیز دبیر کل گزینش کشور و عضو مجمع تشخیص مصلحت و معاون مرکز استراتژیک بودم و البته چند پست مهم دیگر نیز داشتم. بنابراین با این همه مسئولیت نیازی به پست و مقام نداشتم و تا حدودی به زور و اجبار از سوی دوستان به من تکلیف شد که آن را بپذیرم.

وضعیت به گونه‌ای درآمد که ناچار شدم بپذیرم و به آقای خاتمی گفتم: خانه من نزدیک خانه شماست و جدا از مسئولیت، مانند یک برادر حاضر به هرگونه همکاری هستم و نیازی به مسئولیت هم نیست. آقای خاتمی گفت: مسئله‌ای خدمت شما به نظام جدا از مسئولیت‌ها جای خودش را دارد ولی اکنون مسئله وزارت اطلاعات به یک چالش علیه دولت تبدیل شده و باید آنرا بپذیرید، البته من در این ملاقات هیچ قول قطعی ندادم فقط در حال مذاکره با هم صحبت کردیم.

در آن زمان رسانه‌های خارجی به خصوص بی‌بی‌سی و به طور کلی دشمنان اسلام در مورد وزیر احتمالی اطلاعات خیلی تبلیغات می‌کردند و سعی داشتند از این مسئله سوء استفاده کنند آنها چنین وانمود می‌کردند که گویا دولت نمی‌تواند برای وزارت اطلاعات تعیین تکلیف نماید.

فردای ملاقات با آقای خاتمی مجمع تشخیص مصلحت تشکیل جلسه داد. در این جلسه، یادداشتی به دکتر ولایتی دادم و در مورد تصدی وزارت با ایشان مشورت کردم. آقای ولایتی در جواب من نوشتند که وزارت اطلاعات مانند یک شهر است و گرایش‌ها و بینش‌های مختلفی در آنجا حاکم است. آقای دکتر مبینی که الان جزء دبیران مجمع تشخیص مصلحت است و زمانی در چهارمحال و بختیاری استاندار بود هم به من گفتند که وزارت الان دچار بن‌بست است و خارج ساختن آن از بن بست خود یک ارزش است.

من در برابر توصیه‌هایی که برای پذیرش وزارت اطلاعات من را دعوت به احتیاط کرده، خطرات پذیرش آن را گوشزد می‌کردند، گفتم: فرض کنید دری‌نجف آبادی را به بهشت زهرا می‌برند، ما که از شهدا عزیزتر نیستیم، اگر آبرویی هم داشته باشیم آن را در طبق اخلاص گذاشته و در راه نظام خرج کنیم.

باتمام آن چه گفته شد من باز در پذیرش این پست مردد بودم در جنوب شهر کنار پارک بابایی، من در مسجد جامع حجت اقامه‌ی نماز می‌کردم که الان هم ادامه دارد. در آنجا دو مدرسه حوزوی مخصوص برادران و خواهران دارم.

 از دفتر ریاست جمهوری به آنجا هم زنگ زده بودند و گفتند آقای خاتمی با آقای دری کار فوری دارد. من نماز مغرب و عشا را خواندم و ما بین نماز شروع به سخنرانی کردم که یکی از برادران آمد و گفت: رئیس جمهور پشت خط است و با شمار کار دارد. من آمدم در صندوق قرض الحسنه مسجد و با تلفن با آقای خاتمی شروع به گفت‌و‌گو کردم.

آقای خاتمی گفت: شما کجا هستید؟ گفتم: مسجد، گفت: در این شرایط؟ گفتم: ما آخوند هستیم و کار اصلی ما مسجد است و کار دیگری جز این نداریم. ایشان گفتند: کی می‌توانم شما را ببینم. گفتم تا نیم ساعت دیگر خدمت شما هستم. ساعت ۵/۹ شب خدمت ایشان رسیدم دیدم وی مسئله را جدی تلقی کرده است و گفتند شما باید با مقام معظم رهبری هم ملاقات داشته باشید. من گفتم صحیح نیست بروم و بگویم من می‌خواهم وزیر اطلاعات شوم و تقاضای ملاقات دارم. معظم له اگر امری داشته باشند در آن صورت من در خدمت ایشان هستم. آقای خاتمی گفتند من این نکته را پیگیری می‌کنم.

به منزل که رسیدم جناب آقای حجازی از دفتر آقا زنگ زدند که فردا ساعت ۱۵/۶ آقا منتظر شما هستند. خدمت آقا رسیدم. به ایشان گفتم: من از مدت‌ها پیش به شما ارادت داشته‌ام. در مسجد کرامت و مسجد امام حسن پای صحبت‌های شما می‌آمدم و در سال ۵۲ و ۵۳ تفسیر خطبه‌های نهج البلاغه شما را گوش می‌دادم. پس از پایان این صحبت‌ها، ایشان چند تذکر مهم به من دادند.

توصیه های رهبری این بود که اولا این که برخی از افرادی که با وزارت اطلاعات مسئله دارند و گاه به دلائلی ارتباط دارند برای شما مشکلی ایجاد نکنند. دوم این که شما به وزارتخانه‌ای می‌روید که تجربه لازم را برای تصدی آن جا ندارید و باید از تجربه افرادی که در آن جا بوده‌اند استفاده کنید.

 اول این که برخی از افرادی که با وزارت اطلاعات مسئله دارند و گاه به دلائلی ارتباط دارند برای شما مشکلی ایجاد نکنند. دوم این که شما به وزارتخانه‌ای می‌روید که تجربه لازم را برای تصدی آن جا ندارید و باید از تجربه افرادی که در آن جا بوده‌اند استفاده کنید.

از خدمت آقا که بیرون آمدم با آقای خاتمی رو به رو شدم ایشان می‌خواستند خدمت آقا بروند. گفتند: رفتید ملاقات آقا؟ گفتم: بله و ایشان خوشحال شدند. به این ترتیب مسئله وزارت این جانب برای آقای خاتمی قطعی شد.

قبل از این که بحث را ادامه دهم، توضیح نکته مهمی را ضروری می‌دانم و آن این که در آن روز‌ها بحث در میان نمایندگان مطرح گردید که بر مبنای آن وزارت اطلاعات به سازمانی که زیر نظر رهبری باشد تغییر نماید. این موضوع را در ملاقاتی که با رهبر معظم انقلاب داشتم مطرح نمودم. آقا در جواب فرمودند که شما این بحث را مطرح نکنید. البته منظور ایشان این بود که شما نماینده رئیس جمهور هستید و نباید این چنین بحث‌هایی را مطرح نمایید. البته من این مسئله را، چون نمایندگان مجلس از من خواستند تا از رهبری آن را بپرسم، مطرح ساختم. فرمایش آقا به طور کامل درست بود؛ چون در مقام وزیر اطلاعات مطرح ساختن چنین بحثی از جانب وزیر اطلاعات بزرگترین نقطه ضعف وی به حساب می‌آمد.

بسیاری از بچه‌های وزارت اطلاعات پس از شنیدن اخبار مربوط به وزارت این جانب اظهار خوشوقتی کردند و به نزد من آمدند. پس از پایان استراحت یک شب حدود ساعت ۵/۱ به نوشتن برنامه‌ای برای هدایت این وزارت شروع کردم. درحدود نه صفحه استراتژی خود را نوشتم پس از آن کپی گرفتم و یک نسخه برای آقای عباد و نسخه دیگر برای آقای معیری از بچه‌های وزارت فرستادم.
هدفم از فرستادن کپی نوشته‌هایم برای آنها، دریافت تجربه‌ها و پیشنهاداتشان بود و یا این که اگر نکته‌ای مورد نیاز بود از آنها دریافت نمایم. ضمن این که، آقای عباد از نزدیکان آقای خاتمی بود و با آقای معیری هم رفیق بود.

هر دو، از نوشته و برنامه‌های من با توجه به این که هیچ تجربه‌ای در زمینه اطلاعات نداشتم، اظهار تعجب کرده بودند و به من گفتند: آقای دری که سابقه در وزارت اطلاعات ندارند چگونه توانستند چنین طرحی را ارائه دهند.

نکته جالب این است که هنگامی که در دوران مهندس موسوی بحث انتخاب اولین وزیر اطلاعات مطرح بود، باز من هم مطرح بودم. در آن موقع، در نهایت، آقای فردوسی‌پور نامزد وزارت گردید که رای نیاورد و آقای ری شهری توانست رای اعتماد بگیرد.

بعد از این که برخی از برادران اطلاعات از برنامه من مطلع شدند، برنامه مکتوب خود را برای آقای خاتمی فرستادم و در جریان رای اعتماد، من به هیچ وجه صحبت نکردم.

این جا نکته‌ای را لازم است توضیح دهم و آن این که انتخاب این جانب به عنوان وزیر اطلاعات از سوی جناح دوم خرداد از روی اجبار و ناچاری بود؛ چون آنها در گزینش این منصب دچار مشکل شده بودند، رای به این جانب دادند و گرنه از من هم راضی نبودند. هر دستگاه سیاسی یا اجرایی به یقین همان گونه که نقاط قوتی دارد معایب و نقایصی نیز دارا می‌باشد. دستگاه‌های اطلاعاتی هفت سازمان و وزارت درهم ادغام گردید و وزارت اطلاعات از میان آنها برای نخستین بار شکل گرفت.

 به عنوان مثال، نیرو‌های دادستانی، سپاه، نخست‌وزیری و از این قبیل در یکدیگر ادغام و وزارت فوق از ترکیب آنها تاسیس گردید. این نهاد، در بحرانی‌ترین شرایط خدمات فراوانی انجام داد. به عنوان مثال، درجریان سرکوب منافقین، کومله و دموکرات و دیگر مسائل کارنامه درخشانی دارد. به یقین نقطه ضعف‌هایی که در کارنامه آن وجود دارد، نباید باعث نادیده گرفتن موفقیت‌های آن باشد. یکی از این ایراد‌ها آن است که وظایف آن به طور دقیق و جزء به جزء روشن نشده بود. این ضعف حتی به هنگام انتخاب این جانب به عنوان وزیر نیز برای من رخ داد. من هیچ وقت با رئیس‌جمهور شرط نکردم که چه وظایفی در این منصب دارم و چه وظایفی ندارم. این از بزرگترین اشتباهات من بود.

مهمترین وظیفه من به هنگام پذیرش مسئولیت وزارت، روشن ساختن دقیق اختیارات و وظایفم بود که رودربایستی‌ها و برخی عوامل دیگر مانع از این مسئله گردید. همان هنگام که کابینه آقای خاتمی به مجلس معرفی شد، بعضی از خبرنگاران از من پرسیدند: علت انتخاب شما چه بود؟ من درجواب گفتم: اعتماد رهبری، اعتماد رئیس جمهور و مجلس. برای مردم چهره شناخته شده‌ای بودم، رهبری به من اعتماد کردند و رئیس جمهور هم لطف نمودند مجلس شورای اسلامی هم با تقریبا ۲۴۰ رای من را تائید کردند.

آقای خاتمی و به طور کلی جریان دوم خرداد نسبت به وزارت اطلاعات حساس شده بود؛ زیرا در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری، وزیر اطلاعات آن زمان به نفع یک جریان و علیه دیگری موضع‌گیری کرد. وی گفته بود که اگر فلانی یا بعضی‌ها انتخاب شوند برای مملکت خطر امنیتی دارد. برخی نیرو‌های اطلاعاتی که با ستاد انتخاباتی دوم خرداد ارتباط داشتند، این اخبار را سریع منتشر می‌کردند. مثل آقای عباد معاون پارلمانی وزارت اطلاعات که، پیش از آن مدیرکل اطلاعات آذربایجان غربی بود، منتصب {منتسب} به جریان دوم خرداد بود. بنابراین همیشه این دغدغه در آقای خاتمی وجود داشت که وزارت از این پس چگونه اقدام خواهد کرد.

آقای خاتمی و به طور کلی جریان دوم خرداد نسبت به وزارت اطلاعات حساس شده بود؛ زیرا در جریان انتخابات هفتم ریاست جمهوری، وزیر اطلاعات آن زمان به نفع یک جریان و علیه دیگری موضع‌گیری کرد. وی گفته بود که اگر فلانی یا بعضی‌ها انتخاب شوند برای مملکت خطر امنیتی دارد. برخی نیرو‌های اطلاعاتی که با ستاد انتخاباتی دوم خرداد ارتباط داشتند، این اخبار را سریع منتشر می‌کردند.

هنگامی که جلسه تودیع برای آقای فلاحیان گرفتند، من در آن شرکت نکردم؛ چون به طور رسمی مسئولیت وزارت را به عهده نگرفته بودم و به مصلحت نمی‌دانستم سازمانی که رئیس و مدیری دارد و در آن جا مشغول است، ولو هنوز به طور موقت کس دیگر به عنوان رئیس به آن جا برود.
به هنگام معرفی رسمی این جانب حدیثی از رسول اکرم (ص) خواندم. در مورد سه مسئله است که احدی در آن معذور نمی‌باشد و عذرخواهی پذیرفته نیست: یک اخلاص عمل و این که کار‌ها برای خدا باشد؛ دوم نصیحت و خیرخواهی برای زمامداران مسلمانان، سوم از اجتماع مسلمان‌ها فاصله نگرفتن. جالب این است که هنگام تودیع نیز این حدیث را قرائت کردم. به هنگامی که وزارت را تحویل گرفتم فقط یک کلید به من داده شد و آقای فلاحیان هم یک صفحه از یک پرونده را به من نشان داد.

عصر همان روزی که مشغول کار شدم، غیر از تلفنچی کس دیگری در آن جا نبود. روز بعد از معارفه‌ام آقای گلبدین حکمتیار را خواستم و از او تقاضا کردم که مجاهدین نگذارند قندوز به دست طالبان بیفتد، چون اگر این منطقه سقوط می‌کرد شمال افغانستان به دست طالبان می‌افتاد.
در ابتدای تصدی وزارت اطلاعات متوجه شدم که کار‌ها در این وزارتخانه در شش ماه آخر به حال خود رها شده است. به طور کلی، شرایط به هیچ وجه برای کار مناسب به نظر نمی‌رسید. اولین قدم من این بود که وزارت اطلاعات را تثبیت کنم. جالب این است این جانب دو سه روز قبل از معارفه‌ام به کار مشغول شدم.

جریان دوم خرداد پس از آن که متوجه شدند، این جانب دست نشانده آنها نیستم گفتند: آقای دری آدم امنیتی نیست و آدم اقتصادی است و حتی پنج دوست امنیتی ندارد که در وزارت خانه به یاری‌اش بشتابند. این جریان فکر می‌کرد که من یک مهره هستم و تسلیم مطلق آنها می‌گردم. به هیچ وجه باورشان نمی‌شد که این جانب برای خودم شخصیت مستقل دارم. من اگر قرار بود در تحولات سیاسی تغییر شخصیت بدهم، می‌بایست در جریان آقای منتظری این وضعیت پیش می‌آمد. در رابطه با این جانب آنها اشتباه کردند و اشتباهشان این بود که فکر می‌کردند می‌شود دری را دور زد یا به طور مثال، ابطحی می‌تواند به او دستور دهد؛ چون تسلیم محض است.

یکی از برنامه‌های این جانب برای وزارت اطلاعات، تقویت و ارتقاء آموزش‌های نیرو‌های انسانی وزارت بود، چون در برخورد با دستگاه‌های بین‌المللی و دستگاه‌های مختلف اطلاعات تنها نیرو‌های کارآمد، لایق و شایسته می‌توانستند جوابگو باشند. در ابتدای مسئولیت این جانب، رئیس دفتر وزیر وجود نداشت بعد از مدتی تامل آقای خزاعی که مدتی مسئول اطلاعات قم بود را به سمت رئیس دفتر قرار دادم در حالی که آقای خاتمی برای رئیس دفتر نظرشان به آقای توکلیان بود. به سرعت دبیرخانه را فعال کردیم. فردی را به نام آقای تهرانی به سمت معاونت پارلمانی گذاشتیم.
بعد از مسئله معاونت، موضوع مدیران کل اطلاعات استان مطرح گردید و سپس مدیران حراستی و حفاظتی؛ مهمترین چیزی که در وزارت باید حاکمیت پیدا می‌کرد آرامش بود؛ باید نوسانات از بین می‌رفت و ثبات جای آن را می‌گرفت.

بعضی از وزرا پس از آن که رای اعتماد گرفتند هنوز از مجلس بیرون نیامده با موبایل از معاونین خود می‌خواستند که استعفا دهند. من این گونه برخورد‌ها را نه شرعی و نه اخلاقی می‌دانستم و آن را یک کودتا تصور می‌کردم. به عنوان مثال، برخورد تند با مدیران پیشین در وزارت کشور و وزارت راه رخ داد؛ ولی چنین چیزی هیچ گاه در دوره وزارت من رخ نداد. من نگاه می‌کردم تا شایسته‌ترین فرد را برای عهده‌دار شدن مسئولیت‌ها انتخاب نمایم. تصور من این بود که روند گذشته را البته با اصلاح و تکمیل ادامه بدهیم.

از همان روز‌های اول، نسبت به سعید امامی حساسیت وجود داشت. ایشان در آن زمان معاونت بررسی وزارت بود. با توجه به این مسائل به وی حکم مشاوره دادم. البته وی نزدیک به ۵/۶ یا ۷ سال معاونت بود و به خاطر بعضی از مسائلی که درخارج از کشور اتفاق افتاد و در آن رابطه مسئولیت داشته یا متهم بوده از آن منصب برکنار و حکم معاونت بررسی به ایشان داده شد پس از ۶ ماه معاونت بررسی را به عهده داشت ما ایشان را از این کار هم حذف کردیم و حکم مشاوره به او دادیم.

از همان روز‌های اول، نسبت به سعید امامی حساسیت وجود داشت. ایشان در آن زمان معاونت بررسی وزارت بود. با توجه به این مسائل به وی حکم مشاوره دادم. البته وی نزدیک به ۵/۶ یا ۷ سال معاونت بود و به خاطر بعضی از مسائلی که درخارج از کشور اتفاق افتاد و در آن رابطه مسئولیت داشته یا متهم بوده از آن منصب برکنار و حکم معاونت بررسی به ایشان داده شد پس از ۶ ماه معاونت بررسی را به عهده داشت ما ایشان را از این کار هم حذف کردیم و حکم مشاوره به او دادیم.

در واقع در کشور ما موقعی که می‌خواهند کسی را از کار برکنار کنند، حکم مشاوره به او می‌دهند. آشنایی من با سعید امامی در حد یکی دو گزارش بود که در جلسه غیرعلنی مجلس داده بود. البته اسمش را شنیده بودم ولی آشنایی زیادی با او نداشتیم.

در زمانی که وزارت را به عهده گرفتم آقای آزاده معاونت امنیتی بود. در انتصاب چنین فردی، هم باید نظر رئیس جمهور و هم رهبری تا حدودی تامین می‌شد. چند نفر در این زمینه مورد نظر بود: یکی از آقای راشد که در تهران بودند، دیگری آقای علی‌رضا که در مشهد بودند همچنین آقای سرمدی و آقای موسوی که با برادران دوم خرداد و ستاد انتخاباتی خاتمی هم رابطه نزدیک داشتند مطرح بودند. این آقای موسوی اهل شیراز بود و با آقای عباد رابطه دوستی داشت.

من ناچار بودم از داخل وزارت اطلاعات و از میان بچه‌های آن کسی را به عنوان معاون امنیتی انتخاب کنیم. آقای علی رضا که در مشهد بود به دلیل موقعیت حساس خراسان و مقابله با طالبان و مواد مخدر، لازم بود که در همانجا بماند و، چون سفر‌های مقام معظم رهبری به خراسان نیز حساس بود، لازم بود که فردی در آن جا باشد که قابل اعتماد باشد.

معاونت امنیت حساس‌ترین منصب در وزارت اطلاعات بود. در سال بحث تشکیل کنفرانس اسلامی هم وزارت اطلاعات به راستی در این زمینه سنگ تمام گذاشت و خیلی زحمت کشید.

سرانجام آقای سرمدی را که در بخش مربوط به پاکستان و افغانستان بود برای معاونت امنیت انتخاب کردم و آقای خلیل را از سیستان و بلوچستان آورده و به معاونت ضد جاسوسی گماشتم. البته بعد‌ها در این میان مشخص شد که انتخاب آقای سرمدی انتخاب چندان موفقی نبوده است. [وی الان سفیر ایران در تاجیکستان است]او نتوانست به معاونت انسجام لازم را بدهد و به خاطر همین تشکیلات با آقای خزاعی درگیری داشت.

در یک جلسه که مسئولان وزارت با آقای خاتمی داشتند، آقای موسوی را به ایشان معرفی کردم آقای خاتمی سریع گفتند: من ایشان را می‌شناسم و از دوستان ماست و ایشان نیاز به معرفی ندارند. در زمان معرفی، آقای موسوی به جای آقای سرمدی قرار داشت و، چون این نکته را به آقای خاتمی گفت ایشان گفتند آقای موسوی جای خودشان آمده‌اند.

در معاونت آموزشی آقای تاجیک را گذاشتم که آقای خاتمی خیلی به ایشان علاقه‌مند بود آقای خاتمی خیلی مایل بود که به ایشان مسئولیت بدهم. من یک بار در منزل خودم رئوس برنامه‌های آقای تاجیک را برایش توضیح دادم. سعید امامی هم آن روز در خانه ما بود.

آقای شفیعی را به عنوان معاون حفاظت قرار دادم. حفاظت بسیار مهم بود در آن زمان، عده‌ای می‌گفتند مسئول حفاظت اطلاعات را باید رهبری تعیین کند؛ اما با آمدن من مقام معظم رهبری گفتند حالا که آقای دری آن جا است دیگر این مباحث مطرح نشود.

آقای شفیعی را به عنوان معاون حفاظت قرار دادم. حفاظت بسیار مهم بود در آن زمان، عده‌ای می‌گفتند مسئول حفاظت اطلاعات را باید رهبری تعیین کند؛ اما با آمدن من مقام معظم رهبری گفتند حالا که آقای دری آن جا است دیگر این مباحث مطرح نشود.

هیچ یک از انتصاب‌ها عکس العملی علیه ما برنینگیخت، بلکه با استقبال مواجه شد. در مورد معاونت ویژه نیز حساسیت‌ها زیاد بود افراد متعددی در این زمینه مورد نظر بودند. چون این معاونت با علما و روحانیون و نیز مراجع و رهبری و خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت سرو کار داشت؛ بسیار حساس بود این معاونت در واقع صندوق خانه یا محرم خانه نظام بود. من آقای محسنی را مدنظر داشتم و مقام معظم رهبری هم موافقت کرد، اما آقای خاتمی با این انتصاب مخالفت کرد و ما هم ناچار شدیم آقای آشنا را برای این منظور پیشنهاد کنیم. معاونت خارجی آقای پورمحمدی و معاونت مردمی هم آقای شفیعی گردید.

من به دنبال تقویت علمی وزارت اطلاعات بودم؛ ولی در عمل به خاطر کارشکنی‌ها توفیق چندان زیادی نبود. من هم چنین شورای هماهنگی اطلاعات کشور را که مدتی دچار رکود شده بود فعال ساختم.

اشتراک گذاری
برچسب ها
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۵
در انتظار بررسی: ۱۴
انتشار یافته: ۸
احمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
آقای دری لازم نبود اینقدر خودستایی کنید .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
قتل‌های زنجیره‌ای چی شد
سهند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۵۶ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
... و بعد یک مشاور توانست قتل های زنجیره ای را شکل دهد جل الخالق!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۱۲ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
با سعی و تلاش و کوشش و دعای خیر پدر و مادرش
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
یادش بخیر دوران خاتمی ....
ملت نفس می کشیدند !
خدا لعنت بکند جورج بوش دلقک را که علی رغم تعلیق یکطرفه فعالیت هسته ای از طرف خاتمی ، ایران را محور شرارت نامید !!!

دروغگوها باید از خاتمی حمایت میکرد که نکرد
چون همیشه ادعاهاشون دروغه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
باغی انقلاب کیست؟ فتنه کوی دانشگاه وفتنه ۸۸ توسط چه کسی انجام شد تحصیلات باغی انقلاب در کدام کشور غربی بوده؟
یک استاد دانشگاه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
در دولت آقای روحانی هم همی اسامی که در اینجا آمده وزیر و معاون رییس جمهور بودند و در دولت پزشکیان هم همین اقشار بعلاوه برادران آذری هستند این هم وضع کشور است.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
موج دوم و شدیدتره ورود آدمهای بخصوص که خیلی نگران مردم هستن در دوره ی محمد خاتمی بود
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# قیمت طلا # مذاکره ایران و آمریکا # قیمت سکه # کالابرگ # حقوق بازنشستگان # انفجار بندرعباس
نظرسنجی
عملکرد کدامیک از وزرای دولت که در آستانه استیضاح هستند، ضعیف تر است؟
الی گشت