به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک،امروز پنجشنبه ۱۲ تیر سالروز حمله ناوگان دریایی آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرانی و شهادت جمعی از هموطنان در سال ۱۳۶۷ و بهانه خوبی برای مرور بخشهایی از تاریخ درگیریهای ایران و آمریکاست.
جنگ ایران و آمریکا از زمانی که پای آمریکا به ایران باز شد _ یعنی جنگ جهانی دوم_ تا امروز همیشه ادامه داشته و کشمکش بین دو کشور، فراز و فرودهای مختلفی داشته است. در زمینه مقابله به مثل ایران با آمریکا در خلیجفارس هم خاطرات زیادی وجود دارد که در آنها، رزمندگان ایرانی هرآن منتظر بودهاند توسط ناو یا هلیکوپترهای انگلیسی و آمریکایی مورد هدف قرار بگیرند یا مورد هدف قرار گرفتهاند و یا پس از زدن اهدافِ از پیشتعیینشده، توسط هلیکوپترهای آمریکایی تعقیب شده و در معرض خطر اصابت قرار گرفتهاند. بهخاطر یکی از عملیاتهای مقابله به مثل ایران در خلیج فارس بود که هلیکوپترهای عراقی یا آمریکایی به جزیره و پایگاه ایننیروها حمله کرده و آنجا را بمباران کردند که موشکهایشان به آشپزخانه پایگاه اصابت کرده و به قول راویان حادثه، آنمحدوده منهدم شد.
نیروهای مقابله به مثل ایران در سالهای دهه ۱۳۶۰، شباهتهای جالبی با نیروهای مدافع حرم در سالهای دهه ۱۳۹۰ دارند. ازجمله اینکه از سال ۱۳۶۵ تا ۶۶ تقریباً با پنهانکاری، عملیات میکردند اما فعالیتها و ایثارگریشان از جایی به بعد علنی شد. منصور زارعی یکی از رزمندگان مقابله به مثل در خلیجفارس در خاطرات خود گفته است: «حتی خانوادههایمان از ماهیت اصلی کارمان مطلع نبودند. حال (سال ۶۶) کار چنان آشکار شده بود که حتی مردم کوچه و بازار هم میدانستند که قرار است یک عملیات دریایی بزرگ صورت بگیرد.» درباره مدافعان حرم هم، تبلیغات آمریکا و متحدانش، باعث شد فعالیتهای رزمندگان این جبهه برای چندی پنهان بماند و از برههای به بعد، علنی شود.
نادر مهدوی یکی از شهدای جنگ ایران با آمریکاست که سال ۱۳۹۷ بهعنوان شهید شاخص مبارزه با استکبار آمریکا معرفی شد. مهدوی، فرمانده نیروهای مقابله به مثل بود که وظیفه اصلیشان در سالهای پایانی دفاع مقدس، بهخاطر فشارهای بینالمللی بر ایران، ناامنکردن خلیجفارس برای عراق، حامیانش و آمریکا بود. چون پیش از آن، طرف مقابل، خلیجفارس را برای ایران ناامن کرده بود.
یکی از منابع مکتوبی که درباره شهید نادر مهدوی و گروهش منتشر شده، کتاب «بار دیگر، نادر» نوشته سیدقاسم یاحسینی است که تاریخ شفاهی زندگی این شهید را شامل میشود و توسط انتشارات فاتحان چاپ شده است. به گفته یاحسینی درباره گروه مقابله به مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در خلیج فارس، حتی بیش از ۲۰ درصد ماجرا هم روایت نشده و بنا به برخی ملاحظات امنیتی، حقوقی و بینالمللی، احتمالاً تا سالها بعد هم همه ابعاد ماجرا روایت نخواهد شد.
حسن فقیه، برادر نادر مهدوی هم در خاطرات خود درباره گروه مقابله به مثل سپاه در خلیجفارس گفته است: «متاسفم که بنا به دلایلی نمیتوانم درباره همه ابعاد مختلف عملیات مقابله به مثل در خلیجفارس و نقش نادر چیز زیادی همراه با جزئیات تعریف و روایت کنم.» به گفته این راوی، اگر روزی مجالی پیش بیاید، معلوم خواهد شد شهید مهدوی و گروهش چه تلاشهای حیرتانگیز و پرخطری برای ضربهزدن به دشمنان و آمریکاییها انجام دادهاند.
درباره گروه مقابله به مثل، اطلاعات مستند چندان زیادی در دسترس نیست و به گفته یاحسینی، مدارک و اسنادی که خوراک و منبع کار تاریخنگاران آکادمیک باشد، هنوز در اختیار مورخان قرار نگرفتهاند. نهتنها سپاه هنوز اسناد کامل ماجراهای گروه مقابله به مثل را منتشر نکرده، بلکه نیروی دریایی آمریکا هم، اسناد، متن بازجوییها و اطلاعات محرمانهاش را در اینباره در اختیار تاریخپژوهان قرار نداده است. بنابراین درباره نادر مهدوی و گروهش، ناگفتههای زیادی وجود دارد و فعلاً میتوان به منابعی چون کتاب «بار دیگر، نادر» بسنده کرد.
به گفته راویان خاطرات کتاب، اوضاع داخلی و جهانی برای انتشار همه اطلاعات مربوط به آن دوران، مساعد نیست اما نقطه پایان را میتوان روز ۱۶ شهریور سال ۱۳۶۶ دانست که با آخرین عملیات نادر و گروهش، هسته نیروهای مقابله به مثل در بوشهر از بین رفت و در مناطق دیگر هم کار متوقف شد.
درباره برخیعملیاتهای گروه مقابله به مثل، توسط گروه روایت فتح گزارش تهیه شده و به گفته راویان حاضر در کتاب «بار دیگر، نادر» نوار مصاحبههای مربوط به آنها، باید در آرشیو صدا و سیمای تهران یا مرکز روایت فتح موجود باشد. درضمن، همیشه و در هر عملیات، همراه گروه مقابله به مثل، یکنفر از نیروهای اطلاعات حضور داشته تا از کل عملیات فیلمبرداری کند.
* کارنامه نادر تا پیش از نیروی مقابله به مثل
نادر مهدی متولد سال ۱۳۴۲ در نوکار، مرکز روستای زایرعباسی است. این روستا در ششکیلومتری شهر خورموج مرکز شهرستان دشتی از توابع استان بوشهر قرار دارد. او در برهه آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، یعنی سال ۵۹، هفدهساله بوده است. در شناسنامه نادر، و بین خانواده، دوستان و آشنایان بهنام حسین مشهور بوده است. نام این شهید بهاحترام امام حسین (ع) انتخاب شده است. بههرحال دوران کودکی و نوجوانی وی در محرومیت گذشته و پدر و برادرش ناچار بودهاند برای کارگری به شهرهای اطراف و کشورهایی مثل کویت و قطر بروند.
مهدوی سال ۱۳۶۰، در سن ۱۸ سالگی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و همانسال در جنگهای سپاه و سازمان مجاهدین خلق در تهران، شرکت کرد و حضور پررنگی هم در این درگیریها داشت. یکی از گواهان حضور پررنگ مهدوی در جنگ شهری با منافقین، برادرش است. او در سال ۶۱ راهی جبهههای جنوب میشود و به گفته راویان خاطرات، از هماندوران، خودش را برای شهادت آماده کرده بود؛ اتفاقی که ۵ سال بعد در مقابله با نیروی دریایی آمریکا در خلیجفارس رخ داد.
مهدوی نیمه دوم سال ۶۱، فرمانده سپاه پاسداران منطقه جم و ریز در شهرستان کنگان شد. جم، آن سالها منطقهای ناآرام و پر از درگیری بود و سپاه پاسداران در آن برهه با یاغیان مختلف منطقه مذکور درگیر بود. مهدوی سال ۶۱ ازدواج کرد و بالافاصله سال ۶۲ یا به قولی اوایل سال ۶۳ از منطقه جم به جزیره خارک منتقل شد.
یکی از خواستههای مردم بوشهری در سال ۶۲، داشتن یکیگان رزمی مستقل بود. اینخواسته، اواخر سال ۶۲ منجر به تشکیل تیپ ۱۳ امیرالمومنین (ع) شد که اولینفرمانده آن، فتحالله محمدی از اهالی گناوه بود. اینفرمانده، پیش از پیروزی انقلاب، از کارمندان آموزش و پرورش بوده است. تیپ ۱۳ امیرالمومنین (ع)، در بدو تاسیس، متشکل از ۵ گردان رزمی بوده که نادر مهدوی در آن برهه، فرمانده یکی از گردانهای آن شد. تیپ مورد اشاره، همزمان با عملیات خیبر که اسفند سال ۶۲ در منطقه هورالعظیم بین ایران و عراق انجام شد (و فرماندهای چون محمدابراهیم همت، فرمانده لشگر ۲۷ محمدرسولالله را از ایران گرفت)، مامور به اجرای یکعملیات ایذایی برای فریب دشمن شد و این کار را در منطقه علیشرقی انجام داد.
نادر مهدوی در عملیاتهای خیبر و بدر که ازجمله عملیاتهای آبیخاکی ایران در جنگ بودند (خیبر اولین عملیات آبیخاکی بود)، کارگذاشتن کاتیوشا روی قایقهای فایبرگلاس نسبتاً کوچک را آموزش دید و تجربه حضور در این دو عملیات، در سالهای بعد بسیار به کارش آمد. یکی از مهمترینِ این تجربیات، جنگ و استفاده از قایقهای کوچک و سریع، برای عملیاتهای دریایی بود.
یکی از مسئولیتهای مهم مهدوی، پیش از حضور در راس نیروهای مقابله به مثل، مربوط به بهمن سال ۶۴ و عملیات والفجر ۸ است که در خط اول این عملیات یعنی منطقه فاو، نیاز به رساندن پلهای شناور (پلهای خیبری) وجود داشته و این کار به مهدوی و نیروهایش سپرده شد. کار او در واقع، انتقال تجهیزات دریایی و پلهای متحرک و شناور از بندر امام خمینی (ره) به فاو و نصبشان روی اروندرود بوده است. اما تصرف سکوهای نفتی البکر و العمیه، پیش از اجرای عملیات والفجر ۸، یکی از مهمترین اهدافی بود که توسط نیروهای ایرانی انجام شد. اینسکوها، رادارهای پیشرفتهای داشتند و نادر مهدوی در گروه ضربتی بود که قرار شد به این دو سکو حمله کنند. در نتیجه غافلگیری نیروهای عراقی در شب، سکوهای البکر و العمیه به تصرف نیروهای ایرانی درآمده و همه تجهیزات راداریشان منهدم یا به غنیمت گرفته شدند.
نادر مهدی تابستان سال ۶۵ را در خط فاو ماند و پس از آن بود که مامور به حضور در بین نیروهای مقابله به مثل در خلیج فارس شد. اما در زمینه ایثارگری و تلاشهای بیوقفهاش در فاو، روایتی از برادرش وجود دارد که میگوید بهقدری در گرمای فاو و آفتاب آن منطقه کار کرده بوده که پوست شانهاش از بین رفته و نمیتوانسته روی کمر بخوابد.
* شخصیت نادر
مهدوی از جمله شهدای جوان جنگ و دارای شخصیتی جالب و جذاب است. به گفته همراهان و راویان خاطراتی که از او به جا مانده، فردی قاطع و مصمم بوده که هنگام کار با کسی شوخی نداشته است. بهگفته شهرام ذوالقدر یکی از همرزمان مهدوی، «نادر مهدوی نسبتاً قدکوتاه بود و چهرهای بشاش و مهربان داشت. صدای بمی داشت و خیلی با اعتماد به نفس حرف میزد. اغلب خندهای بر لب داشت. همیشه به گویش دشتی، که اهل آنجا بود، حرف میزد و هنگام حرف زدن، به نشانه مهربانی دست بر شانه افراد میگذاشت. همیشه در صحبتهایش از چاشنی طنز استفاده میکرد. آدم خشکی نبود. بین بچهها وجهه خوبی داشت. خودش را نمیگرفت. در هر کاری، خودش نفر اول بود. کم میشد کاری باشد و نادر خودش در آن شرکت نکند. همیشه با بچهها بود.»
مهدوی خاطراتش را در دفتر یا تقویمی یادداشت میکرده و از روایت خاطراتش برای دوستان و آشنایانش، بهشدت پرهیز داشته است. بهقول یکی از دوستانش، دلش نمیخواسته کسی بداند او چه میکند و مشغول چه کاری است. نادر، بهگفته همه راویان خاطرات، هنگام کار و ماموریت، بسیار جدی و حتی گاهی خشن میشده و علاقهای به کارهای اداری و ستادی نداشته است. علی احمدیپور که در برههای فرمانده تیپ بوده و مهدوی بهعنوان فرمانده گردان در خدمتش بوده، درباره شخصیت این شهید گفته است: «پسری با وقار، ساکت و اهل کار و تلاش بود. خیلی اهل عبادت بود. با وجودی که با زیردستانش با قاطعیت رفتار میکرد، اما نیروهای تحت امرش از او راضی بودند.»
شجاعت، قاطعیت و جدیبودنِ هنگام کار و عشق زیاد به دعاومناجات، ازجمله ویژگیهای بارز نادر مهدوی هستند که بهکرات توسط راویان نقل شدهاند. قاطعبودن مهدوی در کار، بهقدری زیاد بوده که به گفته برخی دوستانش، بعضیافراد، این جدیت را حمل بر غرور میکردند. با این وجود، راویان این نکته را هم گفتهاند که مهدوی، هنگام شوخی، مرد شوخی بوده اما بهمحض پیشآمدن کار یا ماموریت، کاملاً جدی میشده است.
* تنفر نادر از بنیصدر
نادر مهدوی را شخصیتی باشرموحیا معرفی کردهاند. بهگفته اعضای خانوادهاش، از سن ۴ سالگی حاضر نبوده جلوی کسی لباس عوض کند. او در دوران نوزادی، بهدلیل محرومیتهای خانواده و ضعف و سرما، در آغوش مادر میمیرد اما بهواسطه اتفاقی شگرف و در واقع معجزهای که رخ میدهد، زندگی دوباره پیدا میکند. درباره سالهای نوجوانی نادر مهدوی هم روایاتی از برادرش به جا مانده که نشاندهنده روحیه انقلابی او هستند. مثلاً وقتی ابوالحسن بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور معرفی میشود، نادر در خورموج به مخالفت و ضدیت با او میپردازد و بیشتر اوقات با هوادارانش در بحث و مناظره بوده است. اینمناظرات گاهی به زد و خورد و کتککاری هم کشیده میشده است. مثلاً مهدوی یکمرتبه با یکی از مغازهداران طرفدار بنیصدر درگیر شده و چند ضربه رد و بدل میکند. برادر مهدوی که چندسالی از او بزرگتر بوده، در خاطرهاش در اینباره، بنیصدر را فردی مغرور و از خودراضی معرفی کرده که هیچکس را جز خودش قبول نداشته است.
بهگفته دوستان و آشنایان، نادر مهدوی پس از ازدواج، خیلی کم به فکر خانواده و زندگی بوده چون همه فکر و ذکرش، جنگ و دریا بوده است. طبق یکی از روایات بهجا مانده از این شهید، اواخر سال ۶۵ که همسرش پس از چندسال انتظار برای بچهدار شدن، باردار میشود، مدتی بوده که حالات عرفانی خاصی پیدا کرده و مدام در نمازهای خود از خدا طلب شهادت میکرده است. منصور زارعی هم از همرزمان مهدوی درباره او گفته همت بلندی داشته و کارها را با ایمان پیش میبرده است. مهدوی به گفته این همرزم خود، از دشواری نمیترسیده و راز موفقیتش در کار، همین بوده است.
شهید نادر مهدوی، وسط
* تولد نیروهای مقابله به مثل
جزیره خارک، در سالهای جنگ ایران و عراق، تنها محل صدور نفت ایران بود و دشمنان ایران هم، چندشبکه جاسوسی خود را متوجه اینمنطقه کرده بودند. به قول راویانی که درباره نادر مهدوی خاطره گفتهاند، نیروهای منافقین هم در خارک جاسوس داشتهاند. شرایط در سالهای جنگ تا جایی پیش میرود که در نتیجه جاسوسیها و حمایتهای مختلف از عراق، نیروهای این کشور، طی یکروز، جزیره خارک را ۷ تا ۸ بار بمباران میکرده و در آب هم نفتکشهای ایران را میزدند. نادر مهدوی هم پیش از تشکیل نیروهای مقابله به مثل در سال ۶۵، در سال ۶۲ یا ۶۳ بهعنوان جانشین فرمانده خارک، عازم این منطقه شده بود.
در سالهای جنگ، سختیها و کمبودها همیشه باعث میشد کارگران و کارمندان شرکت نفت برای خاموشکردن آتش تانکرهای بمبارانشده توسط عراق، از نیروهای سپاه کمک بگیرند. یکی از خاطرات مربوط به خاموشکردن تانکرهای نفت ایران، مربوط به منصور زارعی از همرزمان مهدوی است که میگوید در یکی از بمبارانهای عراق که آسیب زیادی به تانکرهای نفت ایران وارد شد، مهدوی و همرزمهایش در سپاه و همچنین نیروهای شرکت نفت مشغول خاموشکردن آتش شدند و گرمای هوا بهقدری بود که نمیشد بیش از فاصله ۱۰۰ یا ۱۵۰ متری به تانکرهای آتشگرفته نزدیک شد و چون نیروها با زبان روزه مشغول مهار آتش بودهاند، امامجمعه خارک که خودش را به محل حادثه رسانده بوده، به نیروهای شرکتنفت و سپاه میگوید روزه خود را افطار کنند.
* کمکهای اطلاعاتی آمریکا به عراق در پوشش نفتکش
آمریکا و فرانسه در سالهای دفاع مقدس، همراه با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، علیه کشتیهای نفتکشی که بهسمت ایران میآمدند، جنگی دریایی راه انداخته بودند. عراق هم بهطور مرتب جزیره خارک را با امکانات مختلف ازجمله موشکهای اگزوست مورد هدف قرار میداده است. حتی عربستان و کویت به نیابت از عراق، نفت صادر میکردند و عراق هم بهجز جزیره خارک، کشتیهای نفتکش ایران و اسکلههای مطاف، جزیره لاوان، جزیره سیری و جزیره فارسی را بمباران میکرد. بهعلاوه کشتیهای اطلاعاتی نیروی دریایی آمریکا در پوشش نفتکش در منطقه حضور داشتند و شرکتهای بیمه نیز با توجه به ناامنی خلیجفارس برای ایران، نرخ بیمه خود را در این منطقه، بهطور نامتعادلی افزایش داده بودند. این میان نفتکشهای ایران بهطور مرتب از ناحیه سکوهای البکر و العمیه عراق مورد هدف قرار میگرفتند.
در نتیجه صادرات نفت ایران که محل مهمی برای درآمد و بودجه کشور بود، در آن برهه بهطور جدی در خطر افتاد. جمیع این عوامل باعث میشود به دستور امام خمینی (ره) سپاه پاسداران دارای نیروی دریایی شود. تا پیش از این دستور، سپاه ساختاری یکپارچه داشت. البته کمی پیش از آن، قرارگاه نوح نبی سپاه فعال شده بود که نطفه اولیه نیروی دریایی سپاه محسوب میشود. مقر اینقرارگاه در بوشهر بوده و شاخهای هم در بندرعباس داشته است.
کار نیروی دریایی سپاه در قدم اول، حفاظت از کشتیهای نفتکشی بوده که از تنگه هرمز عبور میکردهاند. این کشتیها تا بندر امام خمینی (ره) اسکورت میشدند. بهروایت علی احمدیپور، وقتی بحث مقابله به مثل در خلیجفارس پیش میآید، عراق با همکاری آشکار و پنهان عربستان و کویت و دیگر کشورهای عربی، بهطور مرتب کشتیهای نفتی و حامل کالای ایران به مقاصد مختلف را هدف قرار میداده و کویت، بندر بوبیان خود را بهطور کامل در اختیار نیروی دریایی عراق قرار داده بود. در ادامه اتفاقات، موضع مهمی که در نتیجه تصمیم امام خمینی (ره) و مقامات ایرانی اتخاذ میشود، این است که «اگر بناست خلیجفارس برای ایران ناامن باشد، باید برای همه ناامن باشد.»
* نیروهایی میخواهیم که قید زن و بچه و زندگی را بزنند
در نتیجه، بنای نیروهای مقابله به مثل در خلیج فارس گذاشته شده و اواسط سال ۶۵، چند فروند کشتی طارق نو به بوشهر منتقل میشوند. به گفته شهرام ذوالقدر، در آن برهه، فتحالله محمدی فرمانده وقت سپاه بوشهر در جمع نیروهای سپاه منطقه، اعلام میکند «به تعدادی نیرو نیاز داریم که بتوانند قید زندگی و زن و بچه را بزنند. در این کار، احتمال مرگ و شهادت خیلی زیاد است.» بهاینترتیب هسته اولیه گروه مقابله بهمثل با ۳۰ نفر پرسنل رسمی و ۱۰ نفر سرباز وظیفه تشکیل میشود. اولینفرمانده گروه مقابله بهمثل، پرویز قوسی بوده که هم بهعنوان فرمانده عملیات و هم فرمانده ناوگروه ۲۱ رعد فعالیت میکرده است. اما پس از چندماه، قوسی در سمت فرماندهی عملیات مانده و نادر مهدوی، فرمانده ناوگروه ۲۱ رعد میشود. تذکر این نکته هم بیلطف نیست که سرعت کشتیهای طارق نو، ۳۵ گره دریایی در ساعت بوده است.
پس از مدتی که از تشکیل گروه مقابله به مثل گذشت، گروه عملیاتی دیگری تشکیل شد که بیژن گُرد بهعنوان مسئول واحد تخریب آن منصوب شد و یکی از مغزهای متفکر عملیاتهای دریایی نیروهای مقابله به مثل بود. بهجز گروه نادر مهدوی در بوشهر، چند گروه دیگر هم در عسلویه و بندرعباس شکل گرفتند که آموزش فشرده مینریزی، خنثیکردن مینهای دریایی و دیگر روشهای جنگ دریایی را دیدند.
در ادامه تشکیل نیروهای مقابله به مثل، ناوچههایی تحویل نادر مهدوی داده شد تا در عملیاتهای هجومی مورد استفاده قرار بگیرند. گروهی که نادر مهدوی بهطور مستقیم فرماندهیاش را بهعهده داشته، عبارت بوده از ۲ قایق شماره ۱۲۸ و ۱۲۹ به فرماندهی حسن شریفی و بیژن گرد که تحت فرماندهی مهدوی عمل میکردند. کار این گروه، بهطور رسمی از اواخر سال ۶۵ آغاز شد. ایننیروها با رادارهای ارتش؛ هدف، سمت و فاصله را شناسایی کرده و ملیت کشتیها را مشخص میکردند. سپس با ثبت اطلاعات، آماده عملیات میشدند. بیشتر عملیاتهای گروه هم در شب انجام میشدند؛ بهاینترتیب که نیروهای درون قایقها، درحالی که دو تا سه مایل از یکدیگر فاصله داشتند، در موقعیت کمین به انتظار مینشستند. سپس در موقعیت مناسب اقدام میکردند. تا رسیدن به نقطه کمین هم، ابتدا از بوشهر به جزیره فارسی رسیده و سپس عملیات را آغاز میکردند.
منطقه عملیاتی گروه مقابله به مثل در خلیج فارس، از جزیره فارسی تا شمال خلیجفارس و نزدیکی بندر احمدیِ کویت بوده و همه عملیاتهای این گروه توسط بیژن گرد فیلمبرداری شدهاند. هلیکوپترهای آمریکایی هم که در جنگهای دریایی، در تقابل با این نیروها اقدام میکردهاند، قایقها را شناسایی و از آنها فیلمبرداری میکردهاند.
* صاعقه و ضربهزدن به نفتکش بریجتون
یکی از عملیاتهای مهم نیروهای مقابله به مثل در خلیجفارس، عملیات صاعقه بود که مرداد سال ۶۶ انجام شد و یکی از نتایجش، انفجار در نفتکش غولپیکر بریجتون با اسکورت ناوگان جنگی آمریکا بود. این سوپر تانکرِ کویتی که با پرچم آمریکا حرکت میکرد، در نتیجه اقدام نیروهای نادر مهدوی، تا ۲۴ ساعت شعلهور بود و آسیب بسیار جدی دید و برای تعمیر به سنگاپور منتقل شد. پس از انفجار در این نفتکش، بلافاصله به بوشهر و تهران پیام موفقیت عملیات مخابره شد. سپس رادیوها و رسانههای بیگانه خبر انفجار نفتکش بریجتون را منتشر کردند که تاثیر زیادی در رفتار حامیان رژیم عراق با ایران داشت. بهقول فرماندهان و رزمندگان ایرانی آن سالها، دشمنان غربی فهمیدند «ما مشت را با مشت جواب میدهیم.» نکته مهم و تاریخی درباره عملیات صاعقه، این است که در پاسخ به عملیات اراده جدی آمریکاییها (حفاظت از نفتکشهای کویتی و عربی) در خلیجفارس انجام شد و ضربهای مهم به نفتکش بیش از ۴۰۰ هزار تنی بریجتون که تحت چتر حمایتی اراده جدی بود، محسوب میشد.
در نتیجه عملیات صاعقه که مینریزی نیروهای نادر مهدوی در خلیجفارس بود، چند کشتی خارجی با مینهای ایرانی برخورد کرده و جنجالی جهان شکل گرفت که متعاقب آن، غربیها اعلام کردند خلیجفارس دیگر محل امنی نیست. نکته مهم درباره مینهای مورد استفاده ایران در این عملیات، این است که بهدلیل تحریم ایران، مینها همگی ساخت داخل بودند و ایران، از چندی پیش، اقدام به تولید آزمایشی مینهای دریایی کرده بود. اینمساله، یکی از سوالات مهم بازجویان آمریکاییها از اعضای گروه نادر مهدوی بود.
نفتکش بریجتون
* قدرت مینهای دریایی ساخت ایران
مینهای دریایی ایران، هرکدام ۵۰۰ کیلوگرم TNT داشتند. نیروهای مقابله به مثل، پس از این عملیات، چندبار دیگر نیز اقدام به مینریزی در مناطق مختلف خلیجفارس ازجمله سواحل کویت کردند که آن زمان، با حمایت آمریکا، اصطلاحاً برای ایران، شاخوشانه میکشید. یکی از موارد این شاخوشانهکشیدن، همان استفاده کشتیهای کویت از پرچم آمریکا بود؛ همچنین دیگر کشتیهایی که به مقصد کویت میرفتند. مینریزیهای ایران در خلیجفارس باعث شد یک ناو متعلق به شوروی هم دچار حادثه شود.
زمانیکه عملیات صاعقه انجام شد، نیروی دریایی آمریکا، بهطور مستقیم و آشکار، از نفتکشهای کویت و عربستان حمایت و آنها را اسکورت میکردند و طبق روایت راویان، امام خمینی (ره) از این وضعیت ناراضی بوده است. پس از پیروزی در عملیات هم نیروهای عملکننده را برای بازدید با امام (ره) به جماران و سپس مشهد بردند. کمی پیشتر، وقتی کشتی بریجتون وارد خلیج فارس شد، مقامات سپاه موضوع را به امام خمینی (ره) گزارش و کسب تکلیف کردند که بهگفته شاهدان امام (ره) گفته بود: «اگر من بودم کشتی را میزدم!» در عملیات صاعقه، در مجموع ۱۲ مین دریایی توسط دو شناور والفجر، بارگیری و در دریا رها شدند. با توجه به صحبتی که از کویت شد، بد نیست اشارهای به گردنکشیهای عربستان هم در آن برهه داشته باشیم که کشتیهایش با پشتیبانی ناوهای آمریکا، بهطور عمد در محدوده جزیره فارسی و جزیره عربی خلیجفارس حرکت میکردند تا مقابل نیروهای ایرانی قدرتنمایی کنند.
حسن شریفی دوست و همرزم نادر مهدوی در روایت خود از عملیات صاعقه گفته تا پیش از انفجار بریجتون، معمولاً مسیر عبور کشتیهای خارجی، حد فاصل جزیره فارسی و جزیره عربی بود که پس از عملیات، مسیرشان تغییر کرد و کشتیهایی که برای دولتهای عربی بار داشتند و در خط ساحلی آنها حرکت میکردند، فاصله خود از ساحل ایران را زیاد کردند. از دیگر تبعات عملیات صاعقه، این بود که آمریکا اعلام کرد برای ایجاد امنیت در منطقه و حفاظت از نفتکشهای کویت و دیگر کشورهای عربی، در خلیجفارس دخالت نظامی میکند. روی عرشه ناوهای آمریکایی اعزامشده به خلیجفارس هم تعداد زیادی خبرنگار حضور داشتند که بنا بود پیروزیهای آمریکا را منعکس کنند. پس از برخورد بریجتون با مین ایرانی، آمریکا اعلام کرد حمله به کشتی بریجتون به مثابه اعلان جنگ ایران به آمریکا در خلیج فارس است.
در عملیات صاعقه، امداد غیبی هم به کمک ایرانیها آمد و طبق روایتی که حسن شریفی در صفحه ۱۳۸ کتاب «بار دیگر نادر» دارد، اینچنین تعریف شده است: «با آنکه خلیجفارس پر از ناوهای آمریکایی و انگلیسی بود و رادارهای قوی آنها همهچیز را زیر نظر داشتند، ما را ندیدند. واقعاً احساس کردم خداوند پردهای مقابل چشم آنان قرار داده است.» بهاینترتیب مینریزی ایرانیها در خلیجفارس در حالی انجام شد که هوا و دریا آرام و آسمان صاف بود. با این وجود رادارهای دشمن، اثری از قایقهای ایرانی نشان ندادند.
از دیگر واقعیتهای تاریخی عملیات صاعقه هم عکس العمل امام خمینی (ره) پس از شنیدن انفجار در کشتی بریجتون است که به گفته شاهدان، این عکسالعمل، تنها یک تبسم بوده است.
سوپرکبرای آمریکایی که در درگیری با نیروهای مقابله به مثل ایران ساقط شد
* عملیاتی که به سرانجام نرسید
یکی از طرحهای عملیاتی گروه مقابلهبهمثل در خلیج فارس، عملیاتی بهنام مانور شهادت بود که اوایل شهریور ۶۶ طراحی شد و بنا بود بیش از ۳۰۰ قایق ایرانی در آن شرکت داشته باشند. همه نیروهای حاضر در این عملیات بهدلیل امکان بالای شهادت، (که علت اصلی نامگذاری عملیات هم بوده) شهادتین گفته و با وضو، آماده مرگ شده بودند. به گفته راویان و حاضرانی که در آن اتفاق حضور داشتهاند، بعید بوده کسی از حمله طراحیشده جان سالم به در ببرد.
اما سر راه اجرای این عملیات مانعی بهوجود آمد که ناشی از حرکات آمریکاییها در خلیجفارس بود. بنای عملیات این بوده که نیروهای مقابله به مثل، خود را به منابع و چاههای نفتی دشمن رسانده و بهسرعت مواد منفجره را کار گذاشته و سپس با قایقهای خود، مواضع دشمن را زیر آتش بگیرند. اما با افشاشدن طرح حمله ایرانیها توسط آمریکاییها، عملیات اصطلاحاً لو میرود و با توجه به پایین آمدن شانس پیروزی در عملیات، فرماندهان، تصمیم به لغو آن میگیرند.
عبدالکریم مظفری یکی از همرزمان و نیروهای تحت فرمان نادر مهدوی در عملیات آخر، درباره چگونگی لو رفتن مانور شهادت گفته: «دیدیم کل منطقه به محاصره ناوهای آمریکایی در آمده است.» یا «رادار را که روشن میکردیم، از آنچه میدیدیم، وحشت کردیم. صفحه رادار پر بود از ناوها و کشتیهای آمریکایی که در حالت آمادهباش کامل بودند.»
مانور شهادت، بزرگترین عملیاتی دریایی بود که نیروهای ایرانی تا آن مقطع بنا بود در دریا انجام دهند اما لغو شد و به گفته راویان، اگر این اتفاق یعنی لغو عملیات رخ نمیداد، فاجعه بزرگی به وقوع میپیوست. بههرحال یکی از نیروهای مقابله به مثل که در عملیات حاضر بوده، پس از لغو حمله، به رادیوهای بیگانه از جمله بیبیسی گوش داده بوده و به شوخی به همرزمان خود میگوید: «قبل از اینکه ما عملیات انجام دهیم، رادیو بیبیسی اعلام کرده است!»
* نبرد رو در رو با شیطان
حادثه شهادت نادر مهدوی، چندروز پس از عملیات نافرجام مانور شهادت در ۱۶ شهریور ۶۶ رخ داد. اینعملیات با دو قایق بعثت و یک ناوچه طارق، با مجموع ۱۲ نفر نیروی عملکننده انجام شد. از ۱۲ نفر حاضر در عملیات، ۲ نفر از سپاه تهران به بوشهر آمده بودند که با خود، موشکهای استینگر را برای هدف قراردادن هلیکوپترهای آمریکایی آورده بودند. محل عملیات نیر در ۱۲ مایلی پشت جزیره فارسی بوده که یکی از آبراههای بینالمللی محسوب میشده است. بهروایت عبدالکریم مظفری _ یکی از بازماندگان این عملیات _ نادر مهدوی پیش از شروع عملیات به دوستان و همرزمانش میگوید: «هلیکوپترهای آمریکایی در اینجا مرتب در حال پرواز هستند. غالباً جزیرهها یا کشتیهای ما را مورد حمله و هدف قرار میدهند. ما در این ماموریت باید این هلیکوپترها را هدف قرار بدهیم و سرنگون کنیم.»
عبدالکریمی در خاطرات خود از آن عملیات، تعبیر جالبی دارد که به اینترتیب است:
«این، اولینباری بود که در چنین ماموریتی شرکت میکردم؛ ماموریتی رو در رو با هلیکوپترهای آمریکایی؛ رو در روی شیطان.» بهگفته راویان، بهجز نیروهای عملکننده، تنها کسی که از اجرای این ماموریت خبر داشته، فتحالله محمدی بوده است. آمریکاییها، در این عملیات مکالمات نیروهای مقابله به مثل را شنود و ضبط میکردهاند و چون از قصد و نیت ایرانیها آگاه بودند، هلیکوپترهای حاضر در منطقه به محض نزدیکشدن قایقهای ایرانی، دور شده و بهانه شلیک را از آنها میگرفتهاند. در نتیجه مهدوی به همراهانش میگوید: «ظاهرا میدانند ما چه کار میخواهیم بکنیم. شما باید بروید در مسیری قرار بگیرید که تا هلیکوپتر از ناو بلند شد، آن را مورد اصابت قرار بدهید.»
هلیکوپترهای آمریکایی صدای کمی تولید میکردند و تا بالای سر نیروهای عملکننده نمیرسیدند، کسی از حضورشان آگاه نمیشد. طبق خاطرات رزمندگان ارتش و سپاه در سالهای جنگ هم، باید به این مساله اذعان کرد که ملخ هلیکوپترهایی مثل 214 بسیار پرسروصدا و ملخ هلیکوپترهای جنگندهای چون کبرا آلودگی صوتی کمتری داشته است. بنابراین منظور روایان و همرزمان نادر مهدوی، باید هلیکوپترهای تهاجمی آمریکایی بهویژه کبرا باشد که حضورشان در بالای سر قایقهای سپاه، ناگهانی و غافلگیرکننده بوده است.
در لحظهای از عملیات آخر، موقعیتی پیش آمد که مواجهه مستقیم و چهره به چهره هلیکوپترهای آمریکایی و قایقهای ایرانی رخ داد و همزمان با شلیک راکت از طرف هلیکوپترها، موشک استینگر ایرانیها هم بهسمت هدف شلیک و یکی از کبراهای آمریکایی ساقط شد. اما پیش از شلیک استینگر دوم، آمریکاییها یکی از قایقها و سپس با فاصلهای کم از اولی، قایق دوم را مورد اصابت راکت قرار دادند و تنها قایق نادر مهدوی سالم ماند. مهدوی میتوانسته از صحنه فرار کرده و جان به در ببرد، اما برای نجات نیروهای در آبافتاده، سعی کرده با شلیک تیربار دوشکا، هلیکوپترها را مشغول کند تا همرزمانش از محوطه آتش دور شده و جانپناهی پیدا کنند.
در نهایت، ناوچه مهدوی هم مورد اصابت موشک هلیکوپتر آمریکایی قرار میگیرد. با وجود آسیبدیدن ناوچه طارق که مهدوی در آن بوده، هنوز تیربار ناوچه فعال بوده است؛ تا اینکه ناوچه با شلیک ۳ موشک دیگر، منفجر میشود.
از ۱۲ نفری که در این عملیات شرکت داشتهاند، تنها ۴ نفر یعنی عبدالکریم مظفری و افرادی با نامهای خانوادگی باقری، رسولی و کریمی زنده ماندند که ابتدا به اسارت آمریکاییها در آمده و سپس آزاد شدند. نادر مهدوی و بیژن گرد هم که بین کشتهشدگان بودهاند، ابتدا به اسارت نیروهای آمریکایی درمیآیند اما پس از شکنجه در ناو آمریکایی، به شهادت میرسند. طبق صحبتها و وعدههایی که مهدوی و گرد پیشتر به یکدیگر داده بودند، گرد موفق میشود پیش از عملیات، دختر تازهمتولد شده خود را چندساعت ببیند اما مهدوی همانطور که خود گفته بود، موفق نمیشود پس از ۵ سال انتظار برای فرزنددار شدن، نوزادش را ببیند و فرزندش پس از شهادتش به دنیا میآید.
موشک استینگر که نیروهای نادر با آن هلیکوپتر دشمن را ساقط کردند
* بازگشت نجاتیافتگان به ایران
بازماندگان ایرانی عملیات پایانی نیروهای مقابله به مثل، توسط آمریکاییها از آب گرفته شده و به یک ناو آمریکایی در خلیج فارس منتقل میشوند. این افراد مورد بازجویی و شکنجههای روحی و جسمی قرار میگیرند. جالب است که فردی ایرانی بین نیروهای آمریکایی بوده که ابتدا خود را دلسوز پاسداران نشان میدهد و در نهایت، با زبان سیلی و تهدید، قصد بهحرفآوردنشان را میکند.
یکی از مسائل و سوالات مهم بازجویان آمریکایی، درباره اتحاد ارتش و سپاه بوده که بارها دربارهاش سوال پرسیدهاند. آنها اطلاعات زیادی درباره بسیاری از امکان نظامی و دیگر تواناییهای ایران داشتهاند اما عمده مسائل بازجوییهایشان در ناو، در این محورها خلاصه شده است: رابطه ارتش و سپاه، محل مانورها، محل پادگانهای نظامی، تعداد قایقها و کشتیهای ارتش و سپاه، محدوده عملیات سپاه، اسامی فرماندهان سپاه، محل انبارهای مهمات سپاه، محل انبار مینهای دریایی، محل مونتاژ مینها، محل موشکهای استینگر و …. بازجویان همچنین تاکید زیادی روی نادر مهدوی داشتهاند و از نیروهای زندهمانده خواستهاند هرچه درباره مهدوی میدانند، بگویند. آمریکاییها پس از ناکامی از اعترافگیری از عبدالکریم مظفری، آمپولی به گردنش تزریق میکنند و سوالات پیشین را تکرار میکنند که ظاهراً باید حاوی سرنگ حقیقت بوده باشد.
روند بازجوییهای آمریکاییها از پاسداران زنده ایرانی، از روز ششم و هفتم، شدیدتر میشود و برای آزار روحی آنها، هر ۴ نفر را روبروی دستگاه پخش فیلمی مستهجن قرار میدهند. درصورت روگردانی ایرانیها از تماشای فیلم، کتک و ضربات سیلی و مشت بوده که بر سرشان فرود میآمده است. بنابراین وقتی ایرانیها مجبور به مستقیم نگه داشتن صورت خود بودهاند، از آنها فیلمبرداری میشده است. مظفری بهعنوان یکی از راویان آن لحظات، گفته است: «وقتی دیدند صورتم را برگرداندهام و فیلم را نگاه نمیکنم، آمدند و با فشار و زور سرم را به طرف تلویزیون برگرداندند. دو سه بار این صحنه اجباری تکرار شد. چنان فشاری به من وارد کردند که زیر چشمانم شروع کرد به خونریزی.» آمریکاییها در این برهه در نهایت، ناچار میشوند دستگاه ویدئو و پخش فیلم را متوقف کنند.
دیگر آزار روحی آمریکاییها برای اسرای ایرانی، آوردن خبرنگاران و فیلمبرداران به ناو برای تهیه گزارش از آنها بوده است. بخشی از روایت مظفری درباره این مساله هم، به اینترتیب است: «کلی عکاس و خبرنگار هم حاضر بودند که از هر رفتار و اقدام ما عکس یا فیلم میگرفتند. دو نفر خانم در حالی که آبمیوه در دست داشتند، به طرف ما آمدند. با مهربانی صورت یا گردن ما را میگرفتند و آبمیوه به ما تعارف میکردند. عکاسها و فیلم بردارها هم پشت سر هم از این صحنه عکس و فیلم میگرفتند. دیدم صحنه تبلیغاتی مناسبی پیدا کردهاند… این بود که آن دو زن را با خشونت از خود دور کردم.» که در نهایت، ایرانیها بهعلت تهدید مسلحانه آمریکاییها، ناچار میشوند عکسالعملی مقابل زنان مذکور نداشته باشند تا خبرنگارها راحتتر به فیلمبرداری و تهیه گزارش خود بپردازند.
در مدت اسارت ایرانیها در ناو آمریکایی، ماموران صلیب سرخ هم به دیدارشان رفتند و سوالاتی درباره رعایت حق و حقوق انسانی و رسیدگی آمریکاییها کردند که راویان ایرانی میگویند، نمیتوانستهاند جلوی آمریکاییها دروغ نگویند و به ظاهر وضعیت خود را مناسب توصیف کردند.
شهید بیژن گرد
پس از چند روز از اسارت ایرانیها در ناو آمریکایی، بحث تحویل اسرا پیش آمد که دولت آمریکا به مقامات کشور عمان اعلام کرد قصد دارند اسرا را بهطور مستقیم به ایران تحویل دهند. اما مقامات ایرانی با این تصمیم مخالفت میکنند و در نهایت آمریکاییها ناچار میشوند اسرا را به عمان تحویل داده تا از طریق اینکشور راهی ایران شوند.
عبدالکریم مظفری در ادامه خاطرات خود از عملیات آخر گروه مقابله به مثل و اسارت به دست آمریکاییها، از محبت فوقالعاده عمانیها به خود و همرزمان اسیرش یاد کرده و گفته عمانیها با ایرانیها مانند قهرمانان رفتار میکردند و مانند مادران دلسوز به آنها رسیدگی کردهاند. تحلیل نگارنده از این رفتار عمانیها این است که ظاهراً ایرانیها را تجلی اراده ضد آمریکاییای دیدهاند که دولت خودشان از بروزش ناتوان بوده و هست. بههرحال آمریکاییها با تحویل ۴ اسیر و ۲ پیکر شهید به عمانیها، تنها پیکر نادر مهدوی و بیژن گرد را تحویل میدهند و مدعی میشوند باقی پیکرهای شهدا در دریا مفقود شده است.
درباره اسارت و شکنجه نادر مهدوی و بیژن گرد بهدست آمریکاییها، روایتی از منصور زارعی همرزمشان وجود دارد که میگوید: «هر دوی آنها در درگیری کالیبر خورده و به اسارت آمریکاییها درآمده بودند. آنقدر آنها را زده بودند؛ اما نتوانسته بودند حرفی از آنها در بیاورند. چون از آنها ناامید میشوند، آن دو بزرگوار را به شهادت میرسانند.» حسن شریفی دیگر دوست و همرزم نادر مهدوی هم درباره تحویل پیکرها و وضعیتشان گفته است: «رفتم و جسدها را دیدم. آمریکاییها دستهای نادر را از جلو سینهاش چنان محکم بسته بودند که معلوم بود زنده به دست آنها افتاده و در ناو شهید شده است. بیژن هم همینطور. روی بدن آن دو شهید، لکههای سیاهی مشاهده میشد. دست چپ بیژن تقریباً قطع شده و به پوستی بند بود…» برادر نادر مهدوی هم در روایتش گفته بیژن گرد هم مثل نادر بسته شده بوده و «بدن و صورت بیژن بدجور سوخته بود. اما جسد نادر سالم بود. فقط روی پوست بدنش لکههای سیاه و قهوهای به چشم میخورد.»
صادق وفایی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.