با توام با تو که هستی اما در پس فاصله ها در بر خویشتنیو چنان دور از من که ز دلتنگی ها و غمم بی خبریبا خودم میگویم که چرا یادت رفت همه ی خاطره ها و چرا سرد شدیبی تو با تنهایی با جنونم چه کنمبی تو از خود دورم بی تو نزدیک به غمبا تو اما هر جا روبراهم ای عشقتو صدایم کن تا به خودم باز آیمبا تو اما هر جا روبراهم ای عشقتو صدایم کن تا به خودم باز آیممن نمیدانم که با غم تنهایی با جنونم چه کنمرفتی و بعد از تو با غمت پرسه زدم در نبودت مرده امتو چه کردی با من که دگر بی تو کنون دلم آرام نداردخوابم از چشم پریده دل به شبگردی و باران دادمتو مرا باور کنتو مرا باور کنتو مرا باور کنتو مرا باور کنبا تو اما هر جا روبراهم ای عشقتو صدایم کن تا به خودم باز آیمبا تو اما هر جا روبراهم ای عشقتو صدایم کن تا به خودم باز آیمبا تو اما هر جابا تو اما هر جا